دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: مصیبت ام البنین(س) مادر حضرت عباس(س)

  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض مصیبت ام البنین(س) مادر حضرت عباس(س)

    گنجينه معارف

    مصیبت ام البنین(س) مادر حضرت عباس(س) / مطهری، مرتضی

    http://www.hawzah.net



    منابع : مجموعه آثار ج 17 | تاریخ درج : ‎1385/4/31 | بازدید : 2047
    کلید واژه ها :






    امام صادق علیه السلام فرمود:«رحم الله عمی العباس لقد اثر و ابلی بلاء حسنا... » (1) خدارحمت کند عموی ما عباس را،عجب نیکو امتحان داد،ایثار کرد و حداکثر آزمایش را انجام داد.برای عموی ما عباس مقامی در نزد خداوند است که تمام شهیدان غبطه مقام او را می برند.)اینقدر جوانمردی،اینقدر خلوص نیت،اینقدر فداکاری! ما تنها از ناحیه پیکر عمل نگاه می کنیم،به روح عمل نگاه نمی کنیم تا ببینیم چقدر اهمیت دارد.
    شب عاشوراست.عباس در خدمت ابا عبد الله علیه السلام نشسته است.در همان وقت یکی از سران دشمن می آید،فریاد می زند:عباس بن علی و برادرانش را بگویید بیایند. عباس می شنود ولی مثل اینکه ابدا نشنیده است،اعتنا نمی کند.آنچنان در حضور حسین بن علی مؤدب است که آقا به او فرمود:جوابش را بده هر چند فاسق است.می آید می بیند شمر بن ذی الجوشن است.شمر روی یک علاقه خویشاوندی دور که از طرف مادر عباس دارد و هر دو از یک قبیله اند،وقتی که از کوفه آمده است به خیال خودش امان نامه ای برای ابا الفضل و برادران مادری او آورده است.به خیال خودش خدمتی کرده است.تا حرف خودش را گفت،عباس علیه السلام پرخاش مردانه ای به او کرد،فرمود:خدا تو را و آن کسی که این امان نامه را به دست تو داده است لعنت کند.تو مرا چه شناخته ای؟ درباره من چه فکر کرده ای؟تو خیال کرده ای من آدمی هستم که برای حفظ جان خودم، امامم،برادرم حسین بن علی علیه السلام را اینجا بگذارم و بیایم دنبال تو؟آن دامنی که ما در آن بزرگ شده ایم و آن پستانی که از آن شیر خورده ایم،این طور ما را تربیت نکرده است.
    جناب امالبنین،همسر علی علیه السلام،چهار پسر از علی دارد.مورخین نوشته اند علی علیه السلام مخصوصا به برادرش عقیل توصیه می کند که زنی برای من انتخاب کن که «ولدتها الفحولة »از شجاعان زاده شده باشد،از شجاعان ارث برده باشد«لتلد لی ولدا شجاعا»می خواهم از او فرزند شجاع به دنیا بیاید.(البته در متن تاریخ ندارد که علی علیه السلام گفته باشد هدف و منظور من چیست،اما آنها که به روشن بینی علی معترف و مؤمن اند می گویند علی آن آخر کار را پیش بینی می کرد.) عقیل،امالبنین را انتخاب می کند.به آقا عرض می کند که این زن از نوع همان زنی است که تو می خواهی.چهار پسر که ارشدشان وجود مقدس ابا الفضل العباس است،از این زن به دنیا می آیند،هر چهار پسر در کربلا در رکاب ابا عبد الله حرکت می کنند و شهید می شوند.وقتی که نوبت بنی هاشم رسید،ابا الفضل که برادر ارشد بود به برادرانش گفت:برادرانم!من دلم می خواهد شما قبل از من به میدان بروید،چون می خواهم اجر شهادت برادر را ادراک کرده باشم.گفتند:هر چه تو امر کنی.هر سه نفر شهید شدند،بعد ابا الفضل قیام کرد.این زن بزرگوار(امالبنین)که تا آن وقت زنده بود ولی در کربلا نبود،شهادت چهار پسر رشید خود را درک کرد و در سوگ آنها نشست.در مدینه برایش خبر آمد که چهار پسر تو در خدمت حسین بن علی علیه السلام شهید شدند.برای این پسرها ندبه و گریه می کرد.گاهی سر راه عراق و گاهی در بقیع می نشست و ندبه های جانسوزی می کرد.زنها هم دور او جمع می شدند.مروان حکم که حاکم مدینه بود،با آنهمه دشمنی و قساوت گاهی به آنجا می آمد و می ایستاد و می گریست.از جمله ندبه هایش این است:
    لا تدعونی ویک امالبنین
    تذکرینی بلیوث العرین
    کانت بنون لی ادعی بهم
    و الیوم اصبحت و لا من بنین
    ای زنان!من از شما یک تقاضا دارم و آن این است که بعد از این مرا با لقب امالبنین نخوانید(چون امالبنین یعنی مادر پسران،مادر شیر پسران)،دیگر مرا به این اسم نخوانید.وقتی شما مرا به این اسم می خوانید،به یاد فرزندان شجاعم می افتم و دلم آتش می گیرد.زمانی من امالبنین بودم ولی اکنون امالبنین و مادر پسران نیستم.
    مرثیه ای دارد راجع به خصوص ابا الفضل العباس:
    یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد
    و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد
    انبئت ان ابنی اصیب براسه مقطوع ید
    ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد
    لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه احد
    می گوید:ای چشمی که در کربلا بودی و آن منظره ای که عباس من،شیر بچه من،حمله می کرد می دیدی و دیده ای!ای مردمی که آنجا حاضر بوده اید!برای من داستانی نقل کرده اند، نمی دانم این داستان راست است یا نه.یک خبر خیلی جانگداز به من داده اند، نمی دانم راست است یا نه.به من گفته اند که اولا دستهای پسرت بریده شد،بعد در حالی که فرزند تو دست در بدن نداشت یک مرد لعین ناکس آمد و عمودی آهنین بر فرق او زد. وای بر من که می گویند بر سر شیر بچه ام عمود آهنین فرود آمد.بعد می گوید:عباس جانم!فرزند عزیزم!من خودم می دانم که اگر دست در بدن داشتی هیچ کس جرات نزدیک شدن به تو را نمی کرد.
    لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
    پی نوشت:
    1) ابصار العین،ص 26.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دلم برای صیادم تنگ شده
    توسط آسد مرتضي در انجمن آلاله های نور
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13th April 2013, 09:46 AM
  2. نصیحت های رمضانی
    توسط MR_Jentelman در انجمن مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th August 2010, 07:22 AM
  3. بصیرت» چگونه حاصل مى‏شود؟
    توسط آبجی در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th April 2010, 01:30 AM
  4. بعد از صید شدن
    توسط *AM@NDA* در انجمن طنز روزانه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th April 2010, 08:58 AM
  5. مقاله: بصیرت،اهل بصیرت،یافتن بصیرت،اهمیت بصیرت در دوره آخر الزمان
    توسط مهاجر در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd March 2010, 08:53 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •