دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: حکایاتی از جوامع الحکایات عوفی

  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض حکایاتی از جوامع الحکایات عوفی

    حکایاتی از جوامع الحکایات عوفی:


    فرعون خوشه ‏اى انگور در دست داشت و تناول مى ‏کرد.
    ابلیس نزدیک او آمد و گفت: هیچ‏کس تواند که این خوشه انگور تازه را خوشه مروارید سازد؟فرعون گفت: نه، ابلیس به لطایف سحر آن خوشه انگور را خوشه مروارید ساخت.فرعون تعجب کرد و گفت: عجب استاد مردى هستى!ابلیس سیلى بر گردن او زد و گفت: مرا با این استادى به بندگى قبول نکردند، تو با این حماقت دعوى خدایى چگونه مى ‏کنى؟!


    ****

    آورده اند که چون کار بقراط حکیم بالا گرفت و حکمت خود در بسیط عالم بسط کرد، عزلت اختیار کرد و در غاری رفت و هم آنجا تنها روزگار میگذاشت تا پادشاه وقت را علتی پدید آمد و طبیبان از معالجت عاجز شدند.

    پس رسولی به بقراط فرستاده او را استدعا کرد تا ملک را معالجت کند. بقراط امتناع نمود و نیامد. وزیر، خود برفت تا مگر به قول او بیاید. و چون به نزدیک بقراط رسید او را دید در غاری مقام کرده و لباس خود از گیاه ساخته و غذایی از حشیش پرداخته. وزیر او را به حضرت ملک استدعا کرد. بقراط گفت: من از سر مخالطت مردمان و خدمت پادشاهان برخاسته ام و در این گوشه عزلت اختیار کرده، نیایم بازگرد. و هر چند که وزیر جهد کرد، بقراط به سخن وی التفات نکرد.


    وزیر برنجید و از سر کراهیتی تمام گفت: اگر تو خدمت ملوک توانستی کرد، تو را گیاه نبایستی خورد. بقراط بخندید و گفت: اگر تو گیاه بتوانستی خورد، تو را خدمت ملک نبایستی کرد. و این کلمه جان حکمت و کان موعظت گشت که هر که بر خود پادشاه تواند بود، او را از بندگی کردن همه پادشاهان عار آید.



    ****ابن الفرات وزیر جعفر بسطامی بد بود. مادر ابو جعفر را عادتی بود که، در ایام طفولیت او را تا بدان وقت هر شب، یک تا نان که مادر در زیر بالین او نهادی و بامداد صدقه بدادی . روزی ابن الفرات ابو جعفر را گفت: که: «حال آن که نان مادر در زیر بالین تو می نهد چیست و اثر آن هیچ ظاهر نمی شود؟» ابو جعفر گفت: «آن از رسوم عجایز ((ج: عجوز)، پیرزن) و خیالات زالان بود. ابن الفرات گفت: «این چنین مگوی و بدان که من دوش همه شب فکرت برگماشته بودم. تا ترا براندازم و در حق تو قصدها می اندیشیدم.

    در خواب شدم و چنان دیدم که شمشیری در دست داشتم و قصد تو می کردم. هر گه که بر تو حمله کردمی، مادر تو یک تا نان سپر ساختی و پیش من آمدی و آن حمله بر تو دفع شدی. من دانستم که به برکات آن صدقه مرا بر تو قدرت نبود. پس از وی استعانت طلبیدم و آن خواب و سیلت استحکام قواعد محبت گردید و عهود و مواثیق در میان آمد و آن منازعت به مصادقت بدل شد.»




    منبع: جوامع‏ الحکایات عوفى
    تبیان

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  2. کاربرانی که از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کشف جسد فرعون مصر و شگفتی قرآن
    توسط mamadshumakher در انجمن اخبار تصویری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th June 2012, 08:54 AM
  2. مرغ فرعون
    توسط artadokht در انجمن میکروبیولوژی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd February 2012, 11:01 PM
  3. بحث: جسد فرعون مصر و شگفتی قرآن
    توسط بهـمن در انجمن مصر ، یونان ، روم ، چین باستان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 26th August 2011, 05:30 PM
  4. دعای فرعون هم اجابت میشود
    توسط hoora در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th June 2010, 11:55 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •