درد ما تعریف بی سامانی است
درد ما تفسیر بی درمانی است
درد ما آن یونجه و این کاه نیست
چاره اش جز حرز اشک و آه نیست
درد ما تکرار شب بیداری است
درد ما محتاج یک دلداری است
درد ما سبز استُ زرد و زار نیست
روح ما افسرده و بیمار نیست
درد ما را یار درمان می کند
خنده ی دلدار درمان می کند
هجر را وصلش تلافی می کند
درد را او شهد صافی می کند
عشق را بر بستر ما آورید
نام او بر جمله اعضا آورید
از فروغش چشم ما روشن شود
وز قدومش بیت ما گلشن شود
جان ما جز جلوه ای از یار نیست
جز به یادش دل به دیگر کار نیست
عشق درد ما و هم درمان ماست
زخمه هایش نغمه های جان ماست
شاعر:لیلی رسولی
علاقه مندی ها (Bookmarks)