دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 4 از 17 نخستنخست 1234567891011121314 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 169

موضوع: دیوان اشعار نیما یوشیج

  1. #31
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    خسته
    نوشته ها
    7,414
    ارسال تشکر
    4,545
    دریافت تشکر: 11,806
    قدرت امتیاز دهی
    83289
    Array

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    حکایت به نظر من یکی از زیبا ترین اشعار نیماست
    با جاهلی و فلسفی

    افتاد خلافی

    چـونانکه بس افـتد به سر لفظ کرانه

    هر مشکل کان بود بر آن کرد جوابی

    مرد از ره تعلیم و نه علم بچگانه

    در کارش آورد دل از بـس شفقت برد

    بر راهش افکند هم از روی نـشانه

    خندید به سخریه بر او جاهل و گفتش:

    هر حرف که گوئی همه یاوه است و ترانه

    در خاطرش افتاد از او مرد که پرسد:

    تو منطق خواندستی بیش و کم یا نه؟

    زین مبحث حرفی ز کسی هیچ شنیدی

    یا آنکه تو را مقصد حرف است و بهانه؟

    رو بر سوی خـانه ببرد کور اگر او

    بر عادت پیشین بشناسد ره خانه

    جوشید بر او جاهل: کاین ژاژ چه خائی؟

    بخشید بر او مرد زهی منطقیانه

    گویند: که بهتر ز خموشی نه جوابی ست

    با آنکه نه با معرفـتش هست میانه

    ما را گنهی نیست به جز ره که نمـودیم پیداست

    و گر نیست در این راه کرانه

  2. کاربرانی که از پست مفید vahid5835 سپاس کرده اند.


  3. #32
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    از ترکش روزگار
    تا داشت بر سر ما زمانه غوغا
    تا کینه بد از رخش هویدا
    تا بود هوای انتقامش
    یک تیر به ترکشش نهان داشت
    آن تیر ، هزارها زبان داشت
    بگرفت زمانه اش سر دست
    آلود به زهر مرگش ، آنگاه
    کردش ز هر آنچه خواست آگاه
    پس چند دگر بیازمودش
    هر جای فرشته بود مغلوب
    دیوان پلید اندر آشوب
    در قصر تو رقص بود و آواز
    حق بود به راه ها گریزان
    می داد نشان آن پلیدان
    می ریخت ز چشم ها گهر ها
    دائم چو دل زمانه می سوخت
    چشم از سر کین به آن نشان دوخت
    آن تیر که داشت پس رها کرد
    زان شست پریده از سر سوز
    آن تیر منم . منم که امروز
    آئین من است ، جنبش من
    گر زوزه ی دشمن جهانخور
    سازد همه ی فضای را پر
    هرگز نشود خروش من کم
    گر از همه جا غبار خیزد
    بر راه من و به من بریزد
    بر من نشود طریق من گم
    آن تیر جهنده ام که چون باد
    گردیده رها ز شست استاد
    گشته ز نخست با نشان جفت
    این گونه بپیچم و بپرم
    هر جای ببندم و بدرم
    وز راستیم مرا مدد هست
    14 اردیبهشت 1305
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  4. #33
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    به یاد وطنم
    ای " فراکش " دو سال می گذرد
    که من از روی دلکش ات دورم
    نیست با من دلم ز من بپرد
    که چه سوی تو باز مهجورم
    من در این خانه های شهر ، اسیر
    همچو پرنده در میان قفس
    گوئیا دزدم از بسی تقصیر
    شده ام درخور چنین محبس
    بدتر از دزد ، می کنم باور
    کرده ام هر گناهشان را فاش
    چون پرنده به هر طرف خودسر
    خوانده ام ، خواندنم بود پرخاش
    می هراسم ز هر چه دیوار است
    چه کند با هراس خود شاعر ؟
    شاعری کاین چنین گرفتار است
    باشد اندر گریستن ماهر
    این همه هیچ ای " فراکش " من
    دور ماندن ز روی تو سخت است
    دوریت کاسته است ز آتش من
    چیست این بخت ، مرگ یا بخت است ؟
    می رسد چون نسیم های بهار
    دامنت می شود سراسر گل
    می کشی سوی خود ز راهگذار
    هر پرنده : چه " زیک " و چه بلبل
    کوه خرم ! " فراکش " محبوب
    ملجاء فکرهای تنهایی
    که همی ایستد بسی محجوب
    بر سرت آسمان مینایی
    من که با فکر نافذ و باریک
    خلق را هر زمان بپیچانم
    پس چرا کمترم ز بلبل و " زیگ "
    غم فشرده است روی خندانم ؟
    کوه ! با آن همه نعایم وجود
    با چنان میهمانی عامی
    نبرد پس چرا ز روی تو سرد
    شاعر بینوای ناکامی ؟
    سهم من دور ماندن از آنجاست
    بی نصیبی ز هر چه جانبخش است
    وطنم را ببین که از چپ و راست
    چه نهان پرور و نهانبخش است
    باشد آن گونه ای که می خواهد
    از صدای من وز شکلم دور
    گرچه هر دم ز جان من کاهد
    گنهش نیست ، خود شدم مهجور
    وطنم را همیشه دارم دوست
    با وجود تمام بی بهری
    نرسد سوش تا جهان بدجو است :
    دست یک فتنه ، پای یک شهری
    23 فروردین 1305
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  5. #34
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    بشارت
    ای ستمدیده مرد ! شو بیدار
    رفت نحسی قرن ها بر باد
    نحسی بخت این زمان بشکست
    به گدایان همه بشارت باد
    بخت بد خفته است و مدهوش است
    تا به خواب اندر است این شیاد
    زود خیزید و چاره ای سازید
    تا کنیدش ز بیخ و از بنیاد
    جنگ امروز حامی ضعفاست
    هر کجا می رود زند فریاد :
    " کای اسیران فقر و بدبختی
    به شما رفت ای بسا بیداد
    جانتان زین فسانه ها فرسود
    داد از این شهر و این صناعت داد
    چند باید نشست سست و خموش
    بندگی چند با دل ناشاد ؟
    از زمین برکنید آبادی
    تا به طرح نوی کنیم آباد
    به زمین رنگ خون بیاید زد
    مرگ یا فتح ، هر چه باداباد
    یا بمیریم جمله یا گردیم
    صاحب زندگانی آزاد ... "
    فکر آسایش و رفاه کنیم
    وقت جنگ است رو به راه کنیم
    1305
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  6. #35
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    تسلیم شده
    شده ام فرد و گشته ام تسلیم
    مثل یک شاخه در کف امواج
    برده هنگامه های صعب و الم
    برگ های مرا گه تاراج
    مانده ام هر کجا تن یکه
    یکه ام حال در بلا دیدن
    گر چنین بی بضاعتم زان است
    که جهان بابضاعت است ز من
    دزد من اعتشاش دوران است
    نگذرد هم ز شاخه ای دوران
    دور شد آن گل شکفته ی من
    دور ماند از من آشیانه ی من
    رازهای همه نگفته ی من
    دیدی ای قلب بد بهانه ی من
    که زمانه چه فکر در سر داشت ؟
    تا من از اصل خود جدا شده ام
    دمی آرامی ام نبوده به دهر
    طالب رنج و ماجرا شده ام
    کرده ام از شکفتن خود قهر
    مانده ام با زمانه در تردید
    اینک ای موج های بی آرام !
    ببریدم به سوی دورترین
    نقطه های نهان که یک ناکام
    بتواند در انزوای حزین
    دورتر ماند از خلاصی خویش
    11 فروردین 1305
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  7. #36
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    شمع کرجی
    شب ، بر سر موج های درهم برهم ،
    صیاد چو بیره کرجی می راند ،
    شب می گذرد . در این میانه کم کم
    شمع کرجی ز کار درمی ماند ،
    می کاهدش از روشنی زرد شده
    گویای حکایتی ست آن شمع خموش ،
    افسرده ز رنج و تن بپاشیده ز هم
    می آید از او صدای دلمرده به گوش
    و قامت یک خیال روشن شده خم ،
    با ظلمت موج می زند حرف غمین
    صیاد در این دم ز بجا مانده ی شمع
    بر گرد فتیله می گذارد دائم ،
    وز هر طرفش صاف کند ، سازد جمع ،
    آن گه به مقرش بنشانده قائم ،
    بندد به امید سوی او باز نگاه
    لیکن نگه دیگر او ، خیره شده ،
    بر چهره ی دریاست کز آن نقطه ی دور ،
    موجی بر سر موج دگر چیره شده ،
    می آید و می کند سراسیمه عبور
    دنبال بسی جانوران رو بگریز
    می بلعد هرچه را به راهش سنگین ،
    سنگین تر از انحلال آن دل آویز ،
    داده به شب نهفته دست چرکین ،
    وندر همه طول و عرض دنیای ستیز ،
    یک چیز به جای خود نمانده بی جوش
    او مانده و ظلمت و صدای دریا ،
    یک شعله ی افسرده بر او چشمک زن ،
    چون نیست در آن شعله دوامی پیدا ،
    حیران شده می جود به حسوت ناخن ،
    بد روی تر آیدش جهان پیش نظر
    یک قایق خیره ، هیکلی چیره و موج ،
    افتاده به مجمری قناویز کبود ،
    هر چیز برفته و آمده ، یافته اوج ،
    جز مایه ی امید وی آن گونه که بود ،
    وینگونه که این زمان در این حادثه هست
    پس بر سر موج های دریای عبوس ،
    آن هیکل دیوانه ی هائل دربر ،
    هر لحظه قرین یک خیال و افسوس ،
    اشکال هراسناکش آید به نظر ،
    آرام تر از نخست راند قایق
    رنجه شودش دل از تکاپوی و تعب
    هر دم تعبش به حال دیگر فکند
    وندر همه گیر و دار این شور و شغب
    او باز به بیمار غمش دست زند ،
    برگیردش از مقر به سر پنجه ی سرد
    نظاره کنان جای دگر جاش دهد
    دو چشم بر او دوخته حیران گردد
    لیکن به هر آن گوشه که مأواش دهد ،
    آن شمع شود خموش و ویران گردد :
    محروم ز روشنی ست ، همچون دل من .
    19 فروردین 1305
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  8. #37
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    قو
    صبح چون روی می گشاید مهر
    روی دریای سرکش و خاموش ،
    می کشد موج های نیلی چهر
    جبه ای از طلای ناب به دوش
    صبخگه ، سرد و تر ، در آن دم ها
    که ز دریا نسیم راست گذر ،
    گل مریم ، به زیر شبنم ها ،
    شستشو می دهد بر و پیکر
    صبحگه ، کانزوای وقت و مکان
    دلرباینده است و شوق افزاست ،
    بر کنار جزیره های نهان
    قامت باوقار قو پیداست
    آنچنانی که از گلی دسته
    پیش نجوای آب ها تنها ،
    وسط سبزه ی خزه بسته
    تنش از سبزه بیشتر زیبا
    می دهد پای خود تکان ، شاید
    که کند خستگی ز تن بیرون
    بال های سفید بگشاید
    بپرد در برابر هامون
    بپرد تا بدان سوی دریا
    در نشیب فضای مثل سحر ،
    برود از جهان خیره ی ما
    بزند در میان ظلمت ، پر
    برود در نشیمن تاریک
    با خیالی که آن مصاحب اوست ،
    در خط روشنی چو مو باریک
    بیند آن چیزها که درخور قوست :
    لک ابری که دور می ماند
    موج هایی که می کنند صدا ،
    وندر آنجا کسی نمی داند
    که چه اشکال می شوند جدا
    لیک مرغ جزیره های کبود ،
    در همین دم که او به تنهایی
    سینه خالی ز فکر بود و نبود
    می کند فکرهای دریائی
    نظر انداخته سوی خورشید ،
    نظزی سوی رنگ های رقیق ،
    با تکانی به بال های سفید
    بجهیده ست روی آب عمیق
    برخلاف تصور همه ، او
    مانده دیوانه ی حکایت آب
    گر کسی هست یا نه ، ناظر قو ،
    قو در آغوش موج هاست به خواب
    20 فروردین 1305
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  9. #38
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    قلب قوی
    دیده ای یک گلوله یا تیری
    که به خاک اندر آورد شیری ؟
    دیده ای پاره سنگ کم وزنی
    که چو از مبدأش برون بپرد
    دل بحر عطیم را بدرد ؛
    در همه موج ها شود نافذ ؟
    ای نبوده دمی به دهر آرام
    پی هنگامه ی دل ناکام ،
    مرد ؛ ای بی نوای راه نشین !
    پاره ی سنگ و آن گلوله تویی
    که ترا انقلاب و دست تهی
    می کند سوی عالمی پرتاب
    گر چنین بنگری به قصه ی خویش
    ننگری بعد از این به جثه ی خویش
    وقع ننهی که هیکلت خرد است
    پیش این آسمان پهناور
    چه تفاوت اگر برآری سر
    اندکی مرتفع و یا کوتاه ؟
    نشود پهنی و بلندی تو
    مایه ی عز و ارجمندی تو
    ارجمندی پس از کجا پیداست ؟
    ارجمندی ز قوت دل توست
    همه زانجاست آنچه حاصل توست
    چو ترا دل بود ، به دل بنگر !
    پی دشمن بسی لجاجت کن
    چون لجاجت کند ، سماجت کن
    مرد را زندگی چنین باید
    خیز با قوت دل و امید
    شب خود را بکن چو روز سفید
    خصم ، با هیکل و تو با دل خویش
    خویش را با سلاح زینت کن
    از همه جانبه مرمت کن
    خانه ای را که فقر ویران کرد
    25 فروردین 1305
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  10. #39
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    گرگ
    زمستان چون تن کهسار یکسر
    شود پوشیده از لباده ی برف
    در آن موسم کز آن اطراف دیگر
    به گوش کس نیاید از کسی حرف
    در آن موسم که هرجایی سفید است
    ز دانه ، مرغ صحرا ناامید است
    رمه در خوابگاهش ناپدید است
    زمان کید گرگان پلید است
    به روی قله ها گرگ درنده
    رمه را در کمین بنشسته باشد
    شود گاهی عیان و گه خزنده
    به حیله چشم ها را بسته باشد
    بلایی مبرم است آن حیله گردان
    مهیا گشته از بهر دریدن
    به یک غفلت ز سگ یا مرد چوپان
    فرود آید ، کند با گله دیدن
    بدین سان بر سر ایوانش ارباب
    چو گرگان در کمین سود باشد
    خورد ، غلتد ، کند بسیارها خواب
    دلش پرکین ، کفش بی جود باشد
    شما را بنگرد از راه بالا
    چو کوشیدید و حاصل گشت بسته
    ای ابله کشتکار ناتوانا
    فرود آید هم این گرگ نشسته .
    4 مرداد 1305
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  11. #40
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دیوان اشعار نیما یوشیج

    آواز قفس
    من مرغک خواننده ام
    می خوانم من ، نالنده ام
    پرورده ی ابر وگلم
    می خوانم من ، من بلبلم
    افتاده هر چند از هوش
    در عشقه های سیاه
    یک شب که می تابید ، ماه
    دستی به من زد دوست ، من
    از آن زمان در هر دمن
    می خوانم آواز قفس
    مرداد 1305
    تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


صفحه 4 از 17 نخستنخست 1234567891011121314 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چشم حیوانات — حدس بزنید کدام چشم برای کدام حیوان است
    توسط MoniSoft در انجمن عکس های گوناگون
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th May 2011, 02:23 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd June 2010, 10:35 AM
  3. تصویر: در پاسخ به شیوخ گستاخ عرب به ویژه شیوخ امارت کوچک :
    توسط باستان شناس در انجمن خلیج همیشه پارسی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: 1st June 2010, 02:04 AM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th September 2008, 11:10 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •