اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
جالب بود باید به تمدنمون افتخار کنیم
جالب بود
خط در گذر زمان - بخش سوم
قسمت اول
بخش سوم دوره اسلامی
به جز خط میخی و خط دین دبیری که برای نوشتن زبان فارسی باستان و اوستایی به وجود آمد، خطوط دیگری که زبانهای ایرانی با آنها نوشته شده یا اقتباسی بوده و یا در آغاز برای کتابت زبانهای دیگری پیدا شده بود.
خط در ایران را به سه دوره میتوان تقسیم کرد. که بخش اول و دوم آن ارایه شد و در این قسمت بخش سوم از تاریخ زمانی موضوع زمانی موضوعی را با هم بررسی خواهیم کرد.
دوره اسلامی:
پس از بعثت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم عربها به کشورهایی از جمله ایران حمله کردند. سپاه ایران در سال 14 هـ در جلولا و بار دیگر در سال 21هـ در نهاوند، سپاهیان عرب بر ایرانیان چیره گشتند. از این رو از سال 742م. کاربرد زبان و خط عربی در خراسان و ماوراءالنهر ضروری شد. از سدهی سوم هجری که فارسی دری و نیز شعر و ادبیات دری، جوانههای تازهای زد، خط عربی در سراسر ایران به جای خطهای دورهی میانه برای کتابت زبان فارسی جدید به کار گرفته شد. ایرانین تا اوایل سده ی هفتم که بار دیگر مورد تاخت و تاز (مغولان) قرار گرفتند از خط کوفی و خطوط ششگانه (شامل: ثلث، نسخ، محقق، ریحان، توقیع و رقاع) استفاده کردند. از این دوره (سده هفتم) نهضت ابداع قلمهایی که ویژهی ایرانیان است، البته با همان الفبای عربی آغاز گشت. نتیجهی تلاشهای پیگیر و هنرمندانه خوشنویسان ایرانی به پیدایش سه خط تعلیق، نستعلیق و شکسته نستعلیق انجامید. گفتنی است که برخی صاحبنظران خط تعلیق را نیز به دو شیوه ساده و شکسته تقسیم کردهاند.
در آغاز دوره اسلامی، دو شیوهی خط که ریشهی آرامی داشتند در میان اعراب رایج بود. یکی در مکه و مدینه که نسخ یا نسخی نامیده میشد و دیگری در حیره که به کوفی (چون بعدها کوفه جای حیره را گرفت) شهرت یافت. خط عربی از خط نبطی اقتباس شده است. نبطیان از نظر نژاد و زبان با اعراب برادرند، چون دیگر اقوام شمال عربستان، به شدت تحت تاثیر آرامی بودند. این قوم از حدود 150 پیش از میلاد از زبان و خط آرامی بهره گرفتند. نبطیان حتی پیش از آن که استقلال یابند به نوشتن آثار و ضرب سکه به زبان و خط آرامی پرداختند که نمونههای کهن آن به سدهی نخست میلادی باز میگردد.
آرامیان گویا در حدود هزارهی دوم پیش از میلاد به بینالنهرین و سوریهی شمالی روی آورده و در آنجا اقامت گزیدند. خط آرامی منشعب از خط فنیقی است. خط فنیقی از سویی خط یونانی را به وجود آورد که مادر خطهای اروپایی است و از دیگر سو تمام خطهای سامی و گاه غیر سامی را پدید آورد. به جز نبطی، خطهای عبری، پالمیری و سریانی نیز از آرامی منشعب شدهاند. از خط نبطی، خط سینایی نو به وجود آمد که از سدهی نخست پیش از میلاد تا سدهی چهارم میلادی در شبه جزیرهی سینا رایج بوده است. خط کوفی و نسخ قدیم که مادر تمام قلمهای اسلامی به شمار میرود، از خط سینایی نو اقتباس شدهاست.
ادامه دارد...
خط در گذر زمان - بخش چهارم
تحول خط عربی را پیش از ظهور اسلام در این آثار بازمانده میتوان بررسی کرد:
1. نوشتهای در مدائن صالح (الحجر) به سال 267م.
2. نوشتهای در امالجمال (در حوران در شرق اردن) به سال 270م.
3. نوشتهای در النماره (شرق جبلالدروز) به سال 328م.
که نخستین نوشتهی بازمانده به زبان نزدیک به لهجه قریش به شمار میرود.
4. نوشتهای در زبد (خرابهای در جنوب شرقی حلب) به سه خط یونانی، سریانی، و عربی به سال 512م.
5. نوشتهای در حران (سوریه) به سلا 568م.
مهمترین نقش خط در زمان پیامبر اسلام، ثبت و نگهداری کلام الهی و گسترش این آیین بود. از این رو خوشنویسی والاترین هنر اسلامی به شمار رفته است. قرآن موجود، چنان که گزارش کردهاند، به دستور خلیفهی اول، ابوبکر و به دست زید بن ثابت گردآوری گشت و بعدها در زمان عثمان از روی آن نسخهبرداری گردید. زید گوید: ابوبکر پس از جنگ یمامه که شمار بسیاری از یاران پیامبر و قاریان قرآن کشته شدند، به دنبال من فرستاد و گفت: اینک عمر حاضر است و میگوید: قاریان قرآن در یمامه شهید شدهاند و اگر پیشامدی چنین تکرار شود، خوف آن است که قسمتی از قرآن را که آنان حفظ هستند، از میان برود. تو چون مردی عاقل از کاتبان وحی هستی و به تو اطمینان است، قرآن جمعآوری نما. پس من قرآن را از روی نوشتههای اصلی و صدور رجال گردآوری کردم. پس از درگذشت عمر، مصحف نزد دخترش حفصه (همسر پیامبر) نگهداری میشد تا سال بیستو دو هجری در زمان خلافت عثمان، اختلافاتی در قرائت قرآن مشهود گردید. از این رو به دستور خلیفه، قرآن را حفصه برای نسخهبرداری گرفتند و از روی آن به دست زید بن ثابت (کاتب اصلی) و به همیاری عبدالله بن زبیر و عبدالرحمان بن هشام (اعضای اسبق لجنهی جمع قرآن) و سعید بن عاص، چند نسخه نویسانیده و پس از بازگرداندن نسخه اصلی به حفصه، یکی از نسخههای مکتوب را در مدینه نزد خود نگهداری نموده، دیگر نسخهها را به کشورهای اسلامی بزرگ فرستاد.
خط عربی نخستین، اعراب و نقطهگذاری درست و دقیقی نداشت و در نتیجه امکان بروز نادرستی در نوشتن و خواندن کلام الهی وجود داشت. پس لازم بود که این خط به سرعت به سوی دقت و زیبایی گام بردارد. از جمله کسانی که در اعراب گذاری کوفی کوشیدند، ابوالاسود دؤلی (ف 688م.) است. گفتنی است در این خط، نخست اعراب اضافه گشت و سپس نقطهی حروف. چرا که ساختار زبان عربی به گونهای است که تغییر حرکات حرفها سبب تغییرات فاحش در معنا و مفهوم میشود. در نسخههای بازمانده از این خط به چهارگونه نشانهگذاری بر میخوریم.
الف: نوشتههایی که تنها اعراب دارند. اعراب در این نمونهها به شکل دوایر قرمز رنگی است که اگر پایین حرف قرار گیرد، کسره است. اگر بالای حرف باشد، فتحه و اگر بالای حرف و اندکی جلوتر از حرف باشد، ضمه خوانده خواهد شد.
ب: نوشتههایی که دارای اعراب و نقطه است. در این نمونهها نقطهها با دایرههای کوچکتر و اعراب با دایرههای بزرگ تر و بیشتر رنگین، نوشته میشوند.
ج: نوشتههایی که دارای اعراب و نقطه است. به این صورت که نقطهها را با خطهای مایل (مانند اعراب امروزی) و حرکتها را با دایرههای رنگی کوچک نشان میدادند.
د: نوشتههایی که نقطهگذاری و اعراب در آنها به شکل امروزی است.
گویا کهنترین نسخهی قرآن که تاریخ کتابت دارد، با شماره 162 در موزهی قم نگهداری میشود. قرآن یاد شده منسوب کوفی و قطع خشنی است و تاریخ 198ق. دارد. قرآنی به خط ابنمقله (272 – 328ق) در موزهی هرات و قرآن دیگری نیز به خط وی در چهارصد و سه صفحه در قطع 5/19×12 که در مکتبهالرضا، رامپور هند نگهداری میشود. همچنین قرآنی به خط علیبنهلال، ابن بواب (ف 413ق) که در تاریخ 391ق. به خط نسخ ریحانی نوشته شده و اکنون در موزهی چستربیتی انگلستان نگهداری میگردد.
سه نمونه یاد شده نخست در نشانهگذاری (الف و ب و ج) در نسخههایی که تا اواخر سدهی چهارم هجری نوشتهشدهاست، به چشم میخورد. نمونهی (د) در سدهی پنجم و پس از آن شکل گرفته و استفاده گردیدهاست. خط کوفی، پیش از خط نسخ قدیم (که از صدر اسلام در نوشتار وجود داشته است) تا اواخر عصر عباسی (132 – 656ق) در گسترهی اقلیمی فراوانی به کار میرفته است. از مرزهای چین و هند تا یونان و شمال آفریقا و اسپانیا. این گستردگی جغرافیایی که در میان خطهای اسلامی، تنها نصیب خط کوفی شد، سبب گشت تا امروزه بیش از چهل گونه از خط کوفی به جای بماند.
تنوع و گوناگونی میان شیوههای کوفی در کشورهای مختلف و نیز در سدههای متفاوت از کتابت تا کتیبه، بسیار بیش از تفاوت خطهایی چون رقاع و توقیع است. اما به دلیل کم بودن افراد با سواد و اهل فرهنگ، سبکهای کوفی، چنان که باید از هم متمایز نگشت و نامگذاری دقیق و شایستهای نیافت. گفتنی است که همزمان با خط کوفی، خط سادهتری هم که آن را نسخ قدیم مینامند، وجود داشته که دارای حروف نازک و مدور بوده و قدمتش همچون کوفی است و نباید این خط را با خط نسخ امروزی که از خطهای ششگانه (سته) است، اشتباه کرد. خط کوفی در کشورهای عربی تا اواخر سدهی ششم و گاه هفتم هجری به کار میرفته است. کاربرد کوفی در معماری سبب شد تا این خط تزیینات و ظرافتهای بسیار بیابد و همین نکته سبب کندشدن نوشتار گشت و نیز خوانایی کوفی را کاهش داد. خطی که منسوخ کنندهی کوفی (در کتابت و نه در معماری) بود را نسخ نامیدند. این خط از نظر سرعت نوشتار و نیز خوانایی، بر کوفی برتری چشمگیری داشت و از سدههای نخستین تا کنون به ویژه در کتابت متنهای مقدسی چون قرآن، خط بلامنازع به شمار میرود.
مسئولانی که در حال حاضر ایران رو اداره میکنند تمدن قبل از اسلام رو تکذیب میکنن
حالا برید فکر کنید چرا اینجوریه؟؟
ای دوست تا هستم ندانی کیستم.آن دم که دیگر نیستم به مزارم خواهی آمدو دانی که کیستم
خط در گذر زمان - بخش پنجم
خطهای ششگانه(سته)
گویند ابنمقله (شهادت 328ق) که تمثیل استادی در خط است، خطهایی را که از کوفی منشعب شده بود، تکمیل ساخت و اصل خطها را بر مبنای سطح و دور پایهگذاری کرد. وی یگانه واضع خطهای ششگانه ( که عبارت است از : نسخ، ثلث، محقق، ریحان، توقیع و رقاع) نبوده است، چرا که نمونههایی از این خطها پیش از وی نیز کتابت شده است.
با دقت در ساختار این شش خط در مییابیم که بنیاد و شالودهی آنها، بسیار نزدیک به هم است. نمونه را محقق و ریحان، تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. از این رو تنها نامگذاری، سبب جدا شدن بیشتر این خطها از یکدیگر شده است. تفاوتهایی که خط توقیع و رقاع دارند، به مراتب کمتر از تفاوت شیوههای گوناگون خط کوفی است. نمونه شیوهای گوناگون خط کوفی در ایران از کتابت تا کتیبه تفاوتهای بنیادی و ساختاری فراوانتری دارند، اما به دلایلی همگی آنها مجموعهی کوفی قرار گرفتهاند. درحالی که درباره خطهای ششگانه این چنین نیست و با اندک تغییری نام مستقل به خود گرفتهاند.
همین شباهت فراوان و ساختاری سبب شد که تنها خط ثلث ( به نمایندگی از محقق، ریحان، توقیع و رقاع) و خط نسخ که ساختاری متفاوت از دیگران دارد، تا امروز زنده و استوار بماند.
دلیل دیگری که سبب از میان رفتن چهار خط از خطهای ششگانه شد، پیدایش خطهای ایرانی همچون تعلیق و نستعلیق بود که از سدههای هشتم و نهم در کتابت، کاربرد بسیار یافت. خط ثلث هر چند که امروزه در کتابت نیز نقش بسزایی دارد، اما کاربرد فراوان آن در کتیبه نویسی بناها بوده است. در نیتجه خط نسخ در کتابت و نوشتار طولانیترین عمر را در میان خطهای اسلامی داراست . نمونههای بازمانده خط نسخ از سدهی چهارم تا کنون (سدهی پانزدهم هجری) شامل یازده سده میشود. خط نسخ در کنار خط کوفی و نستعلیق، سه خط اصلی در کتابت و کتابآرایی به شمار میرود. البته دامنهی کاربرد خط کوفی یا نستعلیق پیش از شش سده نبوده است.
دیگر خوشنویس برجسته سدههای نخستین، علی بن هلال معروف به ابن بواب (ف 413ق) است که در قواعد نقطهگذاری و یکدست کردن اصول خطهای ششگانه نقش برجستهای داشته است. از مقایسهی قرآنی که وی در سال 391ق. نوشته است با قرآنهای کنونی، در مییابیم که از نظر فواصل سطرها، حاشیهها و کتاب آرایی، از سدهی چهارم تا کنون تغییر خاصی در کتابت قرآن رخ ندادهاست. از هنرمندان گمنام سدههای پنجم و ششم که بگذریم، به هنرمند دیگری از خطههای خط و خوشنویسی میرسیم، یاقوت مستعصمی (ف 698ق) که به جز قطعات فراوان، قرآنها متعددی را کتابت کرده است و از آن جمله:
- قرآن به خط نسخ خفی و سر سورههای ثلث و تاریخ 630 در کتابخانهی کاخ گلستان
- قرآن به خط ریحان(ممتاز) در 601 صفحهی 13 سطری ، قطع رحلی (5/34 ×5/24) و تاریخ 685ق. در موزه ملی ایران (دوران اسلامی)
سده هشتم از دورههای درخشان هنر خط است. دو جریان مهم این سده را در بخش بعدی توضیح میدهیم.
ادامه دارد...
خط در گذر زمان - بخش ششم
سدهی هشتم از دورههای درخشان هنر خط است. دو جریان مهم این سده عبارت است از:
الف: شاگردان بیواسطه یاقوت که سبب گسترش و بالا رفتن سطح کیفی خوشنویسی در نسخههای خطی شدند. از آن جملهاند: احمد بن سهروردی، یوسف مشهدی، سیدحیدر جلینویس، ارغون کاملی، نصرالله طیب عراقی و مبارک شاه زرین قلم تبریزی که بیشتر نسخههای نفیس این دوره به خط ایشان است.
ب: هنرمندانی که از قلمهایی چون توقیع و رقاع دست به ابداع خطی به نام تعلیق زدند، خط تعلیق در این دوره به دست هنرمندانی چون: خواجه تاج سلمانی اصفهانی، عبدالحی منشی استرآبادی، درویش عبدالله سلطانی، شهابالدین عبدالله مروارید و سپس خواجه اختیار منشی گنابادی و نجمالدین مسعود ساوجی به اوج کمال رسید. از آخرین استادان خط تعلیق محمدکاظم واله اصفهانی است که سنگ مزار زیبای وی در اصفهان به خط خودش میباشد.
از استادان بزرگ سدهی نهم و دهم باید به عبدالله صیرفی ، بایسنغر میرزا ، سلطان ابراهیم، شمس بایسنغری، عبدالله طباخ هروی، کمالالدین حسین هروی، علاءالدین تبریزی و عبدالباقی تبریزی اشاره کرد.
از اواخر سدهی هشتم، کاربرد خطوط ششگانه در ایران رو به کاهش رفت و بیشتر نسخههای موجود به خط نسخ یا به ندرت تعلیق نوشته شد. در این دوره خط تعلیق را به خطهای ششگانه (سته) اضافه کردند تا خطها هفتگانه (سبعه) شود. دومین خط ویژهی ایرانیان نیز از اواخر همین سده، پیدایش خود را اعلام کرد. دربارهی علت نامگذاری خط نستعلیق که عروس خطوط اسلامی خوانده شده است دو نظر وجود دارد:
الف: این خط از ترکیب خط نسخ و تعلیق پیدا شدهاست:
وضع فرمود او ز ذهن دقیق از خط نسخ و از خط تعلیق
ب: این خط نسخکنندهی تعلیق است و با رونق گرفتن(نستعلیق) خط تعلیق منسوخ شد.
میرعلی تبریزی (ف 850ق) نخستین کسی است که خط نستعلیق را قانونمند ساخت و نامش در شمار واضعان خط ثبت شد.
نسختعلیق اگر خفی و جلی است واضعالاصلی خواجه میرعلی است
تا که بودهست عالم و آدم هرگز این خط نبوده در عالم
کاتبانی که کهنه و نویند خوشهچینان خرمن اویند
سیدعلی آن جهان تحقیق شد واضع خط نسختعلیق
البته تا کنون نسخهای که قطعاً به خط وی باشد شناسایی نشده است و تنها آثاری به وی منسوب گردیدهاست. گفتنی است که نسخههایی نیز دیده شده که پیش از میرعلی تبریزی به خط نستعلیق متوسط و ناپخته نوشته شده است. از جمله مجموعه اشعار به خط معروف بغدادی که پیش از 788ق کتابت شده و اکنون در کتابخانهی کاخ گلستان نگهداری میشود و نیز نسخهای از دیوان سلطان احمد جلایر که به خط صالحبن علی رازی در سال 800ق به قلم نستعلیق است و اکنون در کتابخانهی مسجد ایاصوفیه استانبول است.
خط در گذر زمان - بخش هفتم
پس از میرعلی تبریزی، مشهورترین نستعلیقنویس جعفر تبریزی (بایسنقری) است که پیش از شاهنامه مشهور به بایسنقری (کتابت شده در 833ق) ، آثاری چون: خسرو شیرین نظامی (824ق) دیوان حسن دهلوی (825ق) و گستان سعدی (830ق) را کتابت کرده است.
از جمله خوشنویسان گمنام سدهی نهم، محمد امامی هروی است که نسخهای از کتابت انیسالعشاق به خط نستعلیق عالی وی (در 887ق) در کتابخانهی کاخ گلستان است.
دیگر خوشنویس این دوره اظهر تبریزی (ف 880ق) است که شاگردانی چون سلطانعلی مشهدی و سلطانعلی قاینی را تربیت کرده است. سلطانعلی مشهدی (ف 926ق) به جز کتابها قطعههای فراوانی که نگاشته، سرایندهی یکی از مفیدترین رسالههای آموزشی خوشنویسی است. رسالهی صراط السطور وی بالغ بر 280بیت و در سال 920ق سروده شده است.
بزرگترین نستعلیق نویس سدهی دهم، میرعلی تبریزی هروی (ف 951ق) است که بجز قطعات بسیار ممتاز در مرقع گلشن، آثار از جمله: هفت اورنگ جامی (928ق) و بوستان سعدی (933ق) نیز از وی به یادگار مانده است.
از شاگردان میرعلی تبریزی هروی میتوان سیداحمد مشهدی، محمد شهابی، مالک دیلمی و محمدحسین کشمیری را نام برد.
دیگر خوشنویس سدهی دهم محمد حسین تبریزی (985ق) است که شاگردانی چون علیرضا عباسی (تبریزی) و میرعماد قزوینی را پرورش داده است.
از کاتبان زبردست این دوره باید شاه محمود نیشابوری (ف990ق) و باباشاه اصفهانی (ف 996ق) را نیز نام برد. از شاه محمود نیشابوری به جز دهها نسخهی خطی، قرآنی به خط نستعلیق باقی مانده است که به گمان، نخستین قران به این قلم است. نسخه ارزشمند دیگر، خمسهی تهماسبی (در 947ق) است که از کتابهای مصور کمنظیر فارسی به شمار میرود. از باباشاه اصفهانی نیز به جز نسخههایی چون سلسله الذهب جامی (977ق) رسالهای در آموزش خوشنویسی به نام آداب المشق به یادگار مانده که بدبختانه چند بار به نام میرعماد چاپ و منتشر شده است. ضمناً نهضت تدوین مرقعات نفیس در سدهی دهم به اوج خود میرسد.
خط در گذر زمان - بخش هشتم
نستعلیقنویس بزرگ دوره صفویه، میرعماد حسنی قزوینی (مق 1024ق) است که افزون بر حدود ده نسخهی خطی، صدها قطعه چلیپا به یادگار گذاشته است. از جمله شاگردان میرعمادند:
نورای لاهیجی، محمد صالح خاتون آبادی، رشیدای دیلمی، عبدالجبار اصفهانی، سیدعلی خان تبریزی و ابوتراب اصفهانی.
خوشنویس همدورهی میرعماد که رقیب وی نیز به شمار میرفتهاست، علیرضای تبریزی (عباسی) است که تا حدود سال 1038ق. میزیستهاست و به جز نستعلیق، در شمار استادان خط ثلث نیز قرار دارد. از کتیبههای ثلث وی به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
الف: سر در ورودی عالی قاپوی اصفهان
ب: سردر ورودی و گلوی زیر گنبد مسجد شیخ لطفالله اصفهان
ج: سردر ورودی مسجد جامع اصفهان
وی در قلم نستعلیق نیز به جز قطعههای بسیار زیبایی همچون مناجاتنامهی خواجه عبدالله انصاری، کتیبههای ضریح طلای آستان قدس در مشهد را نیز به خط نستعلیق عالی نگاشته که سازنده این کتیبه مست علی زرگر است.
از اواخر سدهی دهم که نستعلیق به اوج زیبایی میرسد، زمزمههای پیدایش شکستهی نستعلیق به گوش میرسد. خط شکسته که آخرین خط ابداعی تاریخ خوشنویسی ایران به شمار میرود بر خلاف خط بنایی(معقلی) که تماماً دارای سطح است، شامل پیچ و خمهای فراوانی است تا جایی که در خط شکسته سطح به ندرت دیده میشود و تمام حروف و اتصالات با دور و انحنا همراه است. پیشگامانی که در قانونمندکردن شکسته نستعلیق، سهم بسزایی دارند، محمد شفیع حسینی هروی معروف به شفیعا (1081ق) و مرتضی قلیخان شاملو (حدود 1077ق) هستند.
سپس کتابها و مرقعات بسیاری در اواخر سدهی یازدهم و اوایل سدهی دوازدهم به دست استادان شکستهنویس رقم زده شدهاست:
میرزا حسن کرمانی، محمدحسن قمی، محمدابراهیم قمی، محمد افضل گنابادی، محمدعلی اصفهانی و زینالعابدین کرمانی. شکستهنویس بزگر سدهی دوازدهم که این خط را به زیباترین ترکیبهای ممکن رساند، درویش عبدالمجید طالقانی (1185ق) است که با وجود عمر سیوپنج ساله، صدها قطعه و چندین کتاب ارزشمند از وی به یادگار مانده و همچنین دیوان شعری نیز بالغ بر 1185 بیت از خود به جای گذاشته است.
پس از وی خط شکسته را میرزا کوچک اصفهانی و محمد رضا اصفهانی (شاگردان درویش) و سپس سیدعلی نیاز شیرازی و خاندان انجوی ادامه دادند. آخرین استادان این خط در اواخر قاجاریه، ابوالفضل ساوجی (1312) و علیاکبر گلستانه (1319ق) اند.
ادامه دارد...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)