نقل قول:
نوشته اصلی توسط
انوبانی نی
ای کاش اینها همه خواب بود صبح بلند میشدم وبغلش میکردم میبوسیدمش .میبوییدمش .واون با تعجب نگام میکرد .و میگفتم اخی همش خواب بود چه کابوس بدی بود اون میپرسید چه خوابی دیدی عزیزم ؟ میگفتم هیچی مامان .یه خواب بد . و میرفتم سر کارم. ولی این کابوس تا اخر ادامه داره تا اخر تا اخر
مادرم ای یاور و همراه من
ای که تو تنها بوی هم مونس و هم یار من
عشق من تنها نثار عشق توست
یاورم هر دو جهان همراه توست
تو که با من بهتر از هرکس بوی در این زمین
پس بیا باشیم کنار همدگر خوانیم قنوت و ضالّین
جان من عمر منی دریاب مرا
در میان بی کسان نگذار مرا
من این شعرو خودم گفتم (البته اگر بشه گفت شعر...)
تقدیم به مادر شما