پاسخ : خواب های دوستان نخبه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
من شروعش بکنم.
چند روز پیش خواب دیدم با پشت دستم زدم یه عقرب سیاه رو لهش کردم[nishkhand](بعله خطرناکیم؛اصن یه جوریه)
حالا کی تعبیرش رو میدونه؟
بعد چند شب بعدش دیدم حالم خوش نیست دارم میفتم تو کوچه بودم به در و دیوار میخوردم[nishkhand] تو کوچه سگهای زیادی بود به زور خودمو کوبیدم به در و وارد حیاط شدم اما سگها بهم حمله ور شدند و با فشار به در نمیذاشتند در رو ببندم از لای در دستشون رو میدادند تو تا منو بگیرند منم برادرم رو صدا زدم کسی جواب نداد بالاخره به زور تونستم در رو ببندم
بعدش چند شبه بعد دیدم تو نونوایی هستم و خیلی نون بربری گرفتم.
اگه کسی تعبیرهاش رو میدونه بگه. ممنون میشم
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
سلام
چه خواب هایی دیدید آقا عبد الله ؟!! [nishkhand]
منم یکی از خواب هام که جالب بود رو می نویسم :
هفته ی پیش بود به نظرم ، خواب دیدم اقوامی مثل داییم و خالم و دختر خالم و شوهرش اومدن خونمون ، ساعت 11 شب تصمیم می ګیریم بریم بیرون ، از قضا یه همسایه ای داریم هیکل [nadidan] ( تو خواب البته ) چند تا پسر مجرد مثل اونایی که میرن بسکتبال و پارکور بازی می کنن البته ګفتم هیکل ! [negaran]من داشتم به همه می ګفتم وسیله برداریم بازی هم بکنیم که اینا با ماشین از راه می رسن میګن شما الآن میرید بیرون بعد سه نصفه شب می خواید بازی کنید ؟[bihes] بعد به من میګه بیا یه لحظه [taajob2] این دیګه با من چی کار داره ؟!!! رفتم یه نهال داد بهم ګفت اینو بکار به جای بازی ، یکیم خودش برداشت بکاره ، تو باغچه ی همسایه یه جا پیدا کرد داشت می کاشت منم هر چی ګشتم جایی پیدا نکردم ، اون با ته مداد ( دقیق یادمه [nishkhand] ) باغچه رو کند ، به من ګفت هر جور شده بکار ، یه جا بکار دیګه ، ګفتم خب جا هست اما بزرګ شه می خوره به بقیه و ګیر می کنه ، ګفت تو بکار عیب نداره ، رفتم یکی دو تا باغچه اون طرف تر با ته پیچ ګوشتی زمین رو کندم خواستم نهال رو بذارم توش دیدم ریشه هاش فلزی و بسیار انعطاف پذیره [taajob] براق مثل جنس چوب لباسی ها ولی نرم ، ګفتم این چرا اینجوریه همه ګفتن بعداً درست میشه ... کاشتم و تموم شد و راه افتادیم [sootzadan] تهشم رفتیم خونه ی دختر خالم مهمونی ، اونجا هم ماجراهایی ، اما تفریح به پارک و اینا نرفتیم... [afsoorde]
این چه خوابی بود خدا میدونه ؟! اصولاً وقتی خواب می بینم انګار فیلم سینمایی تماشا می کنم ، جالبه هر وقتم اراده کنم از یه قسمت مثلاً خوشم نیاد تو خواب می فهمم از خواب بلند میشم ، مخصوصاً وقتی حوصله ی بقیه ی خواب رو نداشته باشم یا ماجراش خیلی ادامه داشته باشه دیګه بی خیال میشم [khanderiz]
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
سلام دوباره
یه خواب هم از دوران کودکی همیشه در خاطرم بوده و هست تعریف می کنم :
خیلی یادم نیست ولی یادمه یه چیزایی ، با دایی وسطیم و پدرم و مادرم و دیګه یادم نیست کی رفتیم راسته ی خیابون جای خونمون ، طلا فروشی هم داره که هم طلا بګیریم واسه مامانم و هم کت واسه پدرمو و فکر کنم واسه داییم هم [khanderiz]
رفتیم به یه مغازه که رسیدیم ، رفتیم داخلش نمی دونم چی شد یه هو ما تو شکم اژدهایی بودیم که شبیه دایناسور یا به عبارتی سرنتی پیتی بزرګ در نظر بګیرید به اون حالت ، صورتی هم بود !؟ [nishkhand] بعد از خون و اینا خبری نبود [nadanestan]، راه های پیچ در پیچی سرسره مانند هم داشت که ما ازش رد میشدیم و اونا هم صورتی متمایل به ګلبهی بودن ( با چه جزئییاتی[sootzadan] ) ... تو مغازش خالی بود هر چی فکر می کنم ( همون تو شکم اژدها ! ) یه هو سر و کله ی تام و جری پیدا شد[taajob2] ، بر عکس بود ولی موشه دنبال ګربهه می کرد [khanderiz]، ما هم میدویدیم برا خودمون ، خوش بودیم اصلاً ...[nishkhand]
بقیش یادم نیست چی شد ولی داییم با اون سنش تو خواب های منم شیطون بود [khanderiz]
حس می کنم همه جور خوابی رو تجربه کردم ، تخیلی ، واقعی ، خوفناک ، کارتونی ، ملیح ، رؤیایی ، اینکه قبلش فیلم ببینم بعد همون رو خودم بشم نقش اول دوباره طولانی تر ببینم مخصوصاً راجع به ارواح ! [nishkhand]
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
ســــــــلام
خب مثل اینکه دوستان افتخار نمیدن خواب هاشون رو بنویسن ، بازم خودم مینویسم [khanderiz]
دیشب خواب دیدم داریم با خانمِ دایی وسطیم و خانواده تو یه جاده ای میریم که به نظرم شمال تهران بود [khanderiz] ولی هیچ شباهتی نداشت به اونجا ، کلاً سبک دیګه ای داشت ، نزدیکای اذان صبح اونجا تو ماشین می رفتیم ، آسمونش به شدت قشنګ بود ، که یه سری صحبت هایی هم در همین مورد بود ... به یه جا رسیدیم پیاده شدیم ، بالا سرمون یه چیزی بود شبیه کایت ولی دو تا چرخ مثل دو چرخه هم داشت و یه سرباز روش بود پا میزد ولی این وسیله تکون نمی خورد از جاش [nishkhand] یکم اون طرف تر هم یه بالګرد بود ...
یه نفر رو سنګایی که به یه صخره ختم میشد نشسته بود ، با مامانم رفتیم ازش پرسیدیم ، ګفت این وسیله هه رو خودش از روی یه نمونه ی قدیمی خارجی ساخته که داره تغییرش میده امروزی در بیاد و قابل استفاده [sootzadan][khanderiz] ماجرا ادامه داشت اون نفر هم فرود اومد و بګذریم ، بعد یه هو من و یه حیوونی که نمیدونم چی بود ( یادم نیست ) رفتیم تو یه روستایی ، همین جور می رفتیم ، رسیدیم به چند تا کره اسب ، اما خیلی کوچولو بودن کره اسباش ، یعنی شما اسب با قد 0.6 ، 0.7 متر تصور کنید ، انقده خوشګل بودن ، حیوونا تو خوابم حرف هم میزدن [nishkhand] اسباش ولی وحشی بودن خواستم این حیوونه که باهم بود رو سوارش کنم ترسیدیم دررفتیم ، بعد راه رو عوض کردیم و رفتیم ، رسیدیم به یه باغ آشنا ، خواستیم بریم میوه بخوریم ، همین جور از درش سګ میومد بیرون ، نرفتیم دیګه ، این طرفش هم یه 4 ، 5 تا سګ بزرګ + یک پلنګ ( تو روستا چیکار می کرد خدا میدونه [nishkhand]) خوابیده بودن ، آروم رفتیم رسیدیم به یه بچه ببر سفید [esteghbal] ، بعد یه هو دستم رو دیدم تو دهن یه بچه ببر سفید بزرګتره [taajob] ، نګو این داداش همون بچه ببره بود که تو بچګیش من باهش دوست بودم [khanderiz] ، از باب شوخی بود کارش ، از مامانشون اجازه ګرفتم این دو تا بردم واسه یه روز خونمون [nishkhand] کلی خوش ګذشت ، شبش اینا رفتن خونشون ، صبح شد ، مامانش اومد دنبالشون ، اینا رو من به شما امانت دادم ، چیکارشون کردی و اینا ، منم ګفتم خودم دیشب فرستادمشون [negaran] داشت خشن میشد و یکم ګذشت داشت میرفت که این دو تا با داداشم از پشت پرده اومدن بیرون [bihes][entezar] ، بعد رفتن و بقیه ش یادم نیست [nishkhand]
یعنی چه خوابی ! [khande]
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
من دیشب خواب دیدم دارم کفش میخرم [nishkhand]
کلا از کفش خریدن خوشم میاد! [sootzadan]
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
ســــــــلام
خب مثل اینکه دوستان افتخار نمیدن خواب هاشون رو بنویسن ، بازم خودم مینویسم [khanderiz]
دیشب خواب دیدم داریم با خانمِ دایی وسطیم و خانواده تو یه جاده ای میریم که به نظرم شمال تهران بود [khanderiz] ولی هیچ شباهتی نداشت به اونجا ، کلاً سبک دیګه ای داشت ، نزدیکای اذان صبح اونجا تو ماشین می رفتیم ، آسمونش به شدت قشنګ بود ، که یه سری صحبت هایی هم در همین مورد بود ... به یه جا رسیدیم پیاده شدیم ، بالا سرمون یه چیزی بود شبیه کایت ولی دو تا چرخ مثل دو چرخه هم داشت و یه سرباز روش بود پا میزد ولی این وسیله تکون نمی خورد از جاش [nishkhand] یکم اون طرف تر هم یه بالګرد بود ...
یه نفر رو سنګایی که به یه صخره ختم میشد نشسته بود ، با مامانم رفتیم ازش پرسیدیم ، ګفت این وسیله هه رو خودش از روی یه نمونه ی قدیمی خارجی ساخته که داره تغییرش میده امروزی در بیاد و قابل استفاده [sootzadan][khanderiz] ماجرا ادامه داشت اون نفر هم فرود اومد و بګذریم ، بعد یه هو من و یه حیوونی که نمیدونم چی بود ( یادم نیست ) رفتیم تو یه روستایی ، همین جور می رفتیم ، رسیدیم به چند تا کره اسب ، اما خیلی کوچولو بودن کره اسباش ، یعنی شما اسب با قد 0.6 ، 0.7 متر تصور کنید ، انقده خوشګل بودن ، حیوونا تو خوابم حرف هم میزدن [nishkhand] اسباش ولی وحشی بودن خواستم این حیوونه که باهم بود رو سوارش کنم ترسیدیم دررفتیم ، بعد راه رو عوض کردیم و رفتیم ، رسیدیم به یه باغ آشنا ، خواستیم بریم میوه بخوریم ، همین جور از درش سګ میومد بیرون ، نرفتیم دیګه ، این طرفش هم یه 4 ، 5 تا سګ بزرګ + یک پلنګ ( تو روستا چیکار می کرد خدا میدونه [nishkhand]) خوابیده بودن ، آروم رفتیم رسیدیم به یه بچه ببر سفید [esteghbal] ، بعد یه هو دستم رو دیدم تو دهن یه بچه ببر سفید بزرګتره [taajob] ، نګو این داداش همون بچه ببره بود که تو بچګیش من باهش دوست بودم [khanderiz] ، از باب شوخی بود کارش ، از مامانشون اجازه ګرفتم این دو تا بردم واسه یه روز خونمون [nishkhand] کلی خوش ګذشت ، شبش اینا رفتن خونشون ، صبح شد ، مامانش اومد دنبالشون ، اینا رو من به شما امانت دادم ، چیکارشون کردی و اینا ، منم ګفتم خودم دیشب فرستادمشون [negaran] داشت خشن میشد و یکم ګذشت داشت میرفت که این دو تا با داداشم از پشت پرده اومدن بیرون [bihes][entezar] ، بعد رفتن و بقیه ش یادم نیست [nishkhand]
یعنی چه خوابی ! [khande]
سلام دوباره
سیده چه خوابی! ازش میشه چند تا فیلم سینمایی ساخت.
ذهنت خیلی درگیر شده. فقط توش خواب کنکور کم داشت.
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عبدالله91
سلام دوباره
سیده چه خوابی! ازش میشه چند تا فیلم سینمایی ساخت.
ذهنت خیلی درگیر شده. فقط توش خواب کنکور کم داشت.
[nishkhand]
سلام
نذارید خواب امشب ( یعنی بامداد ، یعنی دیشب ) رو تعریف کنم که بدجور فیلم سینمایی میشه [khande] فقط یه کوچولو از بعضی قسمتاش یادم رفته [nishkhand]
تازه تو خواب قبلیه آقاهه هزینه رو هم ګفت که ساخت اون وسیله شبه کایتش براش 300 هزار تومان دراومده [khande]
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
[nishkhand]
سلام
نذارید خواب امشب ( یعنی بامداد ، یعنی دیشب ) رو تعریف کنم که بدجور فیلم سینمایی میشه [khande] فقط یه کوچولو از بعضی قسمتاش یادم رفته [nishkhand]
تازه تو خواب قبلیه آقاهه هزینه رو هم ګفت که ساخت اون وسیله شبه کایتش براش 300 هزار تومان دراومده [khande]
چه جالب.
خب خوابتون رو هم بذارید. جالبه. بنویسید بخونیم.
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
از دوران کودکی تا الان همیشه خواب میبنیم دارم پرواز میکنم.خیلی کم پیش بیاد توی خوابی پرواز نکنم.اینقدر خواب پرواز دیدم؛ گاهی میگم نکنه توانایی پرواز کردنم دارم؛ خودم نمیدونم.[labkhand]
خوابایی جالبی که دیدم؛ یکیش خواب با زیرنویس فارسی بود.عجیبه خودمم توش اینگلیسی حرف میزم؛ هم زمان زیرنویس فارسیش هم ظاهر میشد.یه بارم خواب دیدم؛ با شرک ، خرش و بقیه حیونای کارتون داریم دسته جمعی شعر میخونیم[nishkhand].چندتا خوابم بود، که توش قدرت جادویی داشتم؛ با نیروهای شیطانی داشتم می جنگیدم.البته خوابایی که توش پرواز میکنم رو بیشتر دوستدارم.بعضی وقتا از پنجره ساختمونا میرم تو خونه ملت سرک میکشم.[sootzadan]