اگه امکان داره یک سوال منو جواب بدید (هر خانومی تونست واقعیتو بگه میتونه جواب بده ) : چندمین شرط و سوالتون از خواستگارتون اینه که خونه داری یا نه؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
دوست گرامی،مایلم این قبیل متن ها و گفتمان ها در محلی خارج از این جستار صورت پذیرد.
ولی در پاسخ به نقل قول تان چنین می توان عرض کرد:
اولویت این سوال بعد از در نظر گرفتن موارد یاد شده از جانب من، در متن های قبلی می تواند قرار گیرد...چون اگر مردی مردانگی به معنای واقعیش در وجودش و کردارش و افکارش جلوه گری ننماید، حالا خانه داشته باشد 2000 متر، ثروت داشته باشد تیلیاردها، قدرت داشته باشد ،هوارتا...و موارد این چنینی، هیچ کدامش برای یک زن(به معنای واقعی اش) مرد زندگی نمی شود...
صحبت از مردانگی و زنانگی در زندگی مشترک هست. صحبت از دستگاه چاپ پول و تراکتور و مانکن پشت ویترین و عروسک و ... نیست.
و البته اینکه خداوند هر دو جنس را برای پرداختن به اموری خاص و حل مسایلی مطابق با همان جنس آفریده.
مثلا نمی توان انتظار داشت یک خانم مسایل اقتصادی و رفاهی در زندگی مشترک را به دوش گیرد...همان گونه که نمی توان انتظار داشت یک آقا وظیفه سنگین تولد فرزند و رشد و پرورشش را بر عهده گیرد. می توانند همیار هم باشند، ولی هر جنسی، توانایی های خاص و بالقوه ای خداوند در وجودش قرار داده که می بایست طی مسیری ، بالفعل شوند.
آقا پسری می تواند و حق دارد در ابتدا بالفعل نباشد،و این کمی بی رحمی و به دور از شخصیت هست که انتظار داشته باشند خانواده دختر از آقا پسر که در ابتدا همه چی تمام باشد.این اصلا منطقی نیست. ولی برای من به شخصه همین که بالقوه باشد و مردانه برای مردانه بودن و مردانه چرخ های زندگی را چرخاندن تلاش کند، کافیست.مطمینم بسیاری از خانم ها هم همین گونه اند.
آن ایمان به خالق و شخصیت و فرهنگ و اصالت خانوادگی و درک و معرفت و مروت و ... که از آن ها به عنوان نشانه های مردانگی یاد کردم، نشانه های یک انسان والا و وارسته هست.که در مورد خانم هم صادق هست.
والا و وارسته بودن ، سخت و عجیب نیست.همه ما می توانیم این گونه باشیم .
امیدوارم پاسخم ، پاسخ مناسبی بوده باشه برای علامت سوال ذهن ها.
خوشحال میشیم اگر یک یخشی قرار بدید برای این موضوع تا به یک نتیجه برسیم. شاید خیلیا تا الان ازدواج نکردن برای این موارد باشه خب[nishkhand]د
دوم اینکه . بعد اینکه پستی ایجاد شد این مطالب اونجا انتقال داده بشه واینجا حذف بشه بهتره.
بعدا این مطلب بنده هم حذف بفرمایید[golrooz]
قصد بحث زیاد ندارم اما یه سوال
آیا به نظر شما ایمان و شخصیت بالا به ارث می رسد؟
بنده هم می دانستم منظور شما از موارد بالا همون موارد مورد اشاره خودتون بوده.
این موارد به اینجا مربوط میشد اینجا عنوان عنوان کردم.
ممنون
مردانگی فقط یه کلمه هست روی صفحۀ مجازی یا روی کاغذ یا بر زبان...
اما در عمل پشت این کلمه هزاران صفت نهفته هست که افراد بسیار بسیار بسیار کمی تاب تحملش را دارند...
دختران انگشت شماری چنین مردی را خواهان هستند...
در طول تاریخ مردان حقیقی تنها بوده اند...
و متاسفانه این سبک همچنان ادامه دارد...
حرف زدن از مردانگی هست اما آیا کدام دختری تاب تحمل مردانگی حقیقی را دارد؟
آیا ماها از مردانگی حقیقی حرف میزنیم یا قالب مردانگی ای که در ذهن خودمون میسازیم و به اندام فردی می پوشانیم؟
صفات مرد حقیقی به روی صفحات مجازی یا بر روی کاغذ و زبان نمی آید...
هر چیزی که می آید تجسم و تصور ماهاست.اگر آمدنی بود مردان تنها نمی ماندند.
تاریخ این را ثابت کرده است.
دوستان اشتباه از من بود که یک پست زیبا رو به چالش کشیدم از اولش اشتباه کردم، خواهشا تمومش کنید!
هم شما آقای عبدالله91 که مرد بودنتون ثابت شده هستش و هم شما client عزیز
متوجه شدم حرف هردوی شما درست است ولی هر کودوم دارید فقط از یک زاویه به قضیه نگاه میکنید به خاطر اینه انقد دچار سوء تفاهم میشید
با تشکر از لطف شما
همیشه سکوتم به معنای پیروزیت نیست ،
گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا باختی...
با درود خدمت كاربران عزيز
كاربر عزيزي كه قصد ادامه بحث رو داريد
لطفاً خواسته ديگر كاربران عزيز در خصوص اتمام بحث در اين تاپيك رو هم مد نظر قرار بديد و اگر واقعاً اين مطلب مجالي براي بحث داره در قالب خصوصي اون رو پيش ببريد
شايد بحثي كه مورد علاقه شماست، مورد علاقه عزيز ديگري نباشه
درسته فضا، فضاي مجازيه اما بايد بلكه با وسواس بيشتر از فضاي حقيقي براي حق ديگران ارزش قائل شد
با سپاس از همراهي تان
شايان توجه است كه گزارش عملكرد مخلين نظم اين تاپيك خدمت مديران ارشد ارائه و تا گام نهايي پيگيري خواهد شد
با آرزوي كاميابي براي تمامي عزيزان
بدرود
عشق هرجا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است
تا بینی عشق را ایینه وار
آتشی از جان خاموشت برآر
هر چه می خواهی به دنیا نگر
دشمنی از خود نداری سخت تر
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشیدوار
عشق هستی زا و روح افزا بود
هر چه فرمان می دهد زیبا بود
http://www.fantasyflash.ru/anime/pix/image/pix588.gifگاهی خدا در هارا میبندد و پنجره ها را قفل میکند...http://www.fantasyflash.ru/anime/pix/image/pix588.gif
http://www.fantasyflash.ru/anime/pix/image/pix588.gifزیباست که فکر کنی شاید بیرون طوفان می آید و او میخواهد از تو محافظت کند....http://www.fantasyflash.ru/anime/pix/image/pix588.gif
نمیدونی، شبا تا صبح
تو خواب بودی و من محو چشات بودم
نمیدونی، ولی آروم
همش از نازه چشمای تو میخوندم
هستیمو دنیامو، پای تو میزارم
این بهترین، دلخوشیمهکه تورو دارم
قسم خوردم ، برای عشقه پاکت
بشم اونی که میبینی تو خوابت
فقط میخوام تو باشی
تو این دنیا کنارم
این بهترین ،دلخوشیمه
که تورو دارم
تو میدونی ، چه حالیم
از اینکه توی این دنیا تورو دارم
تا وقتی که ، نفس دارم/
واست چیزی از این عشق، کم نمیزارم
یه لحظه هم سخته
بدون تو بودن
این بهترین دلخوشیمه
که تو رودارم
قسم خوردم ، برای عشقه پاکت
بشم اونی که میبینی تو خوابت
فقط میخوام تو باشی
تو این دنیا کنارم
این بهترین ،دلخوشیمه
که تورو دارم...
سلام و با تشکر از همه کاربران شرکت کننده و مخصوصا
از مدیر کوشا و صبور تالار ادبیات
با توجه به قابلیت ایجاد تاپیک های متعدد با موضوعات مختلف، لطفا در هر تاپیک فقط در موضوع همان تاپیک متن ارسال نمائید.
و از قابلیت های انجمن (ایجاد تاپیک و بحث و گفتگو) استفاده نموده و مباحث خارج از موضوع را در تاپیک های مربوط به خود ایجاد و دنبال نمائید.
باتشکر[golrooz]
در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم...
در "دلم" دلتنگی ام را...
در "سکوتم" حرف های نگفته ام را...
در "لبخندم" غصه هایم را...
دل من...
چه خردسال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من...
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
چیزی داردتمام می شود
چیزی دارد اغاز می شودترک عادت های کهنه
وخوگرفتن به عادت های نو
این احساس چنان اشناست که گویی هزاران بار زندگی اش کرده ام
میدانم ونمیدانم.
حسین پناهی
تنها همین جمله کافی است که خدا می بیند.....
http://s3.picofile.com/file/7636473224/image001.jpg
هر چقدر هم که ضعیف باشی گاهی اوقات
می توانی تکیه گاه باشی
http://www.axgig.com/images/62985688228801490915.jpg
- - - به روز رسانی شده - - -
http://up.98love.ir/up/mamadzar/Pict...-nostalgia.jpg
ما را
اغوش اه
درهر نگاه
بس
وقـــتی که تــو نیستی
دنـــیا چیــزی کــم دارد،
مثل کم داشتنِ یک وزیـدن،
یــک واژه،
یــک مـــاه.
من فکر میکنم در غیابِ تــو...
همۀ خانههای جهان خالی ست،
همۀ پنجرهها بسته است،
اصلاً کسی حوصلۀ آمــدن به ایوانِ عـصـرِ جمـعه را ندارد.
پردههایی که پیدایند
یک جــوری شبیه دیــوار دیده میشوند.
"سید علی صالحی "
لب دریا... نسیم و آب و آهنگ ...
شکسته... ناله های موج ... بر سنگ.
مگر دریا دلی ... داند ... که ما را...
چه توفان ها ست ... در این سینه تنگ !
کارگران بیکارند
سر هرکوچه چندین مهندس کار بلد تخمه میشکنند
و شب را بی آنکه به روزی خود امیدوار باشند به خانه برمیگردند
کدام تدبیر؟؟ کدام امید؟؟؟
فضای خانه سردتر از زمستان سال قبله
اطاق خواب من برف امده
و به جرم نداری
حبس در همان اطاق سردم
از كجا آمده ام؟ به کجا برمیگردم؟
کمی بالاتر
حاجی دارد برج میسازد
عمارتی برای بقا
خانه ای به شکل حرمسرا
بی خیال اون دنیا
با چهره ائ مناسب تر از خدا
میگوید برایم درخطبه هایش از بهشتی که خودش دارد در دنیا
شاعر بهی خسته
فریاد را به سینه شکستم که خوشترست
آگه به دردم از لب خاموش من شوی
بنگر به شمع سوخته از شام تا به صبح
تا باخبر ز حال شب دوش من شوی
ای اشک ، نقش عشق وی از جان من بشوی
شاید ز راه لطف ، خطا پوش من شوی
سیمین بهبهانی
بیخودی حروم میشن لحظه هام به پای تو / تو که دوسم نداری از خیال من برو
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ای است
و قلب
برای زندگی بس است...
شاملو
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیر
می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس خسته و اسیر
فروغ فرخزاد
به روزهای رفته نگاه میکنم
به رنگهای پریدهی عکسهای قدیمیبه لبخندهای جواندستهای جواندرختهای جوانکه فوارههای سبز صامت بودندبه ذغال گداخته گلهای رزبه ذغال گداخته قلبمبه ذغال گداخته لبهامو دهانیکه هنوز خندیدن را از یاد نبرده بودستونهر چند استوارخانهسرانجام فرو میریزدصداهاسرانجام به سکوت ختم میشوندو سایههابه دورن اشیا باز میگردندفرداحریصانهنفس میکشد
و این ساعت قدیمی
که صورت سفیدش رابه هوای سرد اتاق چسباندهتمام عمربه سکوت میان دو تیک تاک فکر میکند"شبنم آذر"