-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
*FATIMA*
پرنیان ! جان من ! شما معنیشو فهمیدی !!!!!!!
من هنوز درگیرشم واقعاً [tafakor]
عزیزم من با همون قسمتی که بولد کردم کار داشتم[nishkhand]
معنیشو نیدونم[nishkhand]
از خود شخصی که اس ام اس داده بپرس خوب[nishkhand]
آخه ربطی به هم ندارن[soal]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
*FATIMA*
یکی برام اینو فرستاد :
لذتی که تو سرکار گذاشتن دهه شصتیا هست
تو کتک زدن دهه هشتادیا نیست
به سلامتی دهه هفتادیا [tafakor]
از اون موقع دارم فکر میکنم یعنی چه !!!!!!!!!!!!! نفهمیدم [sootzadan]
[khande] این یجور سلام کردن دهه 70 ی هاست.بخوام ترجمه کنم تقریبا میشه :سلام خیلی مخلصیم[khande]
خدا صبرت بده.بستگی به عیار دهه 70 ایش داره.هر چی خالصتر باشه زمان مشخص شدنش بیشتر طول میکشه :))
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلااااااااام
[khande] خخخخخخخخخ ، همین الآن شنیدم کیف یکی از اقواممون رو دم در بانک داشتن می دزدین چند روز پیش ، سه بعد از ظهر ، تو کیف هم پر پول و طلا بوده ، بعد موتوریا کیف رو می کشیدن ، این خانم می کشیده ، ماجرا به همین منوال ادمه داشته ، تا کسی که عقب موتور سوار بوده میګه ول کن دیګه ( شرمنده ) احمق [khandeshadid][khande] ، فکرشو بکنین ، مانتو خانم حتی پاره شده ( یکم نه خیلی - مثل نخ کش شدن کمی بیشتر تر [nadidan]) ، آخه موتور در حال حرکت ایشونم دنبالش [nishkhand] ، بعد موفق میشن و کیف رو میګیرن [fardemohem][movafaghiyat] ، خیلی جالب بود که در چه حد که اون آقا میګه ول کن دیګه .... [khande][khande][khande]
در کل من فقط خندم ګرفت خواه درست خواه اشتباه [sootzadan]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
عین بچه ها برای رسیدن شنبه کلی ذوق و شوق دارم، فقط منتظرم برسه [entezar2] خدا کنه فقط ذوقم کور نشه[sootzadan]
از شانس من یک شنبه هم که تعطیلـــه [entezar]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
مونا نصفه شبی وسط حرف آدمو تو یاهو قال (درست نوشتم؟ [nishkhand]) نذاره صلوات!
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
بسم الله الرحمن الرحیم
سلااااااااام
[khande] خخخخخخخخخ ، همین الآن شنیدم کیف یکی از اقواممون رو دم در بانک داشتن می دزدین چند روز پیش ، سه بعد از ظهر ، تو کیف هم پر پول و طلا بوده ، بعد موتوریا کیف رو می کشیدن ، این خانم می کشیده ، ماجرا به همین منوال ادمه داشته ، تا کسی که عقب موتور سوار بوده میګه ول کن دیګه ( شرمنده ) احمق [khandeshadid][khande] ، فکرشو بکنین ، مانتو خانم حتی پاره شده ( یکم نه خیلی - مثل نخ کش شدن کمی بیشتر تر [nadidan]) ، آخه موتور در حال حرکت ایشونم دنبالش [nishkhand] ، بعد موفق میشن و کیف رو میګیرن [fardemohem][movafaghiyat] ، خیلی جالب بود که در چه حد که اون آقا میګه ول کن دیګه .... [khande][khande][khande]
در کل من فقط خندم ګرفت خواه درست خواه اشتباه [sootzadan]
سلام. چرا شما دور و برتون همش زورگیره ؟؟[khande]
مواظب خودتون باشیدا یک وقت دیدید شانس ما گرفت شما رو گروگان گرفتن بعد مجبور میشیم هزار تومن برای آزادیتون بدیم...[khande]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بعضی موقع ها بحث کردن با بعضیا هم سخته هم ذهن آدم رو به قدری خسته میکنه که توضیح دادن یک مبحث از فیزیک برای یک بچه 1 ساله اونقدر آدم رو خسته نمیکنه . ( این هم نتیجه ای بود که امروز گرفتم ) [golrooz]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
پدرام++
سلام. چرا شما دور و برتون همش زورگیره ؟؟[khande]
مواظب خودتون باشیدا یک وقت دیدید شانس ما گرفت شما رو گروگان گرفتن بعد مجبور میشیم هزار تومن برای آزادیتون بدیم...[khande]
سلام
چون آشنا زیاد داریم [nishkhand] آشنای دورمون بودن ولی خب آشنا بودن [nishkhand][sootzadan] دلیل دوم وضع امنیت یکم خراب شده وګرنه چرا ؟ واقعاً چرا ؟ [tafakor] یه ارګانی کار خودش رو خوب انجام نمیده لابد دیګه ... [tafakor]
شما بفرمایید یه آدامس خرسی چنده که این جور نرخ تعیین می کنید ؟ [tafakor] [khanderiz]
من رو ګروګان بګیرن یه بلایی از آسمون براشون نازل میشه ، شما هزار تومانتون رو بندازید صندوق صدقات ، این بلا شامل حال شما نشه [sootzadan]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
سلام
چون آشنا زیاد داریم [nishkhand] آشنای دورمون بودن ولی خب آشنا بودن [nishkhand][sootzadan] دلیل دوم وضع امنیت یکم خراب شده وګرنه چرا ؟ واقعاً چرا ؟ [tafakor] یه ارګانی کار خودش رو خوب انجام نمیده لابد دیګه ... [tafakor]
شما بفرمایید یه آدامس خرسی چنده که این جور نرخ تعیین می کنید ؟ [tafakor] [khanderiz]
من رو ګروګان بګیرن یه بلایی از آسمون براشون نازل میشه ، شما هزار تومانتون رو بندازید صندوق صدقات ، این بلا شامل حال شما نشه [sootzadan]
تا حالا آدامس خرسی نخوردم .. شایدم بچگی ها خوردم یادم نیس[khande] بله هزار تومن که باهش یه آبمیوه هم نمیدن. ولی میدونم شما اینقد حال گروگان گیرا رو میگیرین که حتی حاضرن یه پولی هم به خانوادتون تشویقی بدن[khande]
و گرنه غیر اون ارزش شما بازم همون هزار تا ... این بار سکه اس [sootzadan]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
شب خوبی بود....عقد دوستم[shaad]....خوشبخت باشن[golrooz]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
خیلی خسته ام خیلی تنها حتی با وجود آدمای دورو برم!خسته ام خسته!خدایا فقط تو موندی تو میدونی خدایا میشه خودت بیای پایین یه آغوش از جنس خودت میخوام دیوونه شدم بس که ادای آدمای بیخیالو در آوردم سعی کردم شاد و محکم باشم خدایا خودت بغلم کن نذار تنها باشم من به کم راضی نمیشم خودِخودت بیا!
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
صبح بیدار شدم باز هم خوابیدم تا دَه و نیم ساعت بیشتر !!!
ظهر راه رفتم ..
عصر فوتبال دیدم ...
یک روز ِ مفید ![bihes]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
کاش اصن چیزی به نام جمعه غروب وجود نداشت.[khabalood]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
از نظر من امتحان آخری مزخرف ترین امتحاناس،دیگه حسش نیست[gerye]
خدااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااا[dooa]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نی لو
عصر فوتبال دیدم ...
یک روز ِ مفید ![bihes]
اونم چه فوتبالی!!! شوتباله[nishkhand]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
چی بگم؟
اصلا استفاده مفید نکردم از پنجشنبه و جمعه
قرار بود آزمون آنلاین داشته باشیم ولی نذاشتن تو سایت
حالا من موندم کی میخوان بگیرن
امروز فیلم هابیت رو دیدم جالب بود بد نبود
هیچی دیگه یه روز خسته کننده[bihes]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام
امیدوارم خوب باشید
منم امروز آزمون رو دادم و تموم شد
هفته سختی بود ولی آزمون بدی نبود
اومدم خونه تا حالا 3 تا فیلم دیدم
هابیت و گرویتی و شام ایرانی و دیدم
مستند زد بازی رو رو هم یه بار دیگه دیدم
از شنبه هفته پیش روزی 20 دقیقه دیدم تا تموم شد اخر
خیلی خوب بود
با اینکه من زیاد گنگ گوش نمیدم(سبک زدبازی) ولی خوب دوست داشتم مستندشون رو ببینم
اولین چیزی رو که دوست داشتم اینبود که گفتند زد بازی،زاخار بازی هست نه زید بازی
در کل خوشم اومد ازش
گرویتی هم قشنگ بود،قشنگترین فیلمی بود که تو این ژانر دیده بودم
از فردا دوباره شروع میشه
و تازه این هفته پایان ترم زبان هم دارم[negaran][nadidan]
امیدوارم هفته دیگه هم خوب باشه
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
خدایا این برفو قطعععع کنننننننن
منتظر مامانمم[shaad]پروازش تاخیر میخوره هر چقدر برف بیاد
امروز آزمون آنلاین داریم[nishkhand]
جریانات داره این آزمون آنلاین[nishkhand]
شکر خدا روز خوبی بود.
مخصوصا اینکه فردا تعطیله خوبه[shaad]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
هیچی توی دنیا بهتر از مدرسه نرفتن بین تعطیلی به عبارت غیر متعارف " پیچاندن مدرسه " کیف نمیده [nishkhand]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
برف برف برف میبارهhttp://www.njavan.com/forum/images/i...20%2827%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/i...20%2857%29.gif..... یه آدم برفی درست کردم که فقط قد کشیده ...بیچاره مانکنه[nishkhand]...آخه برفای حیاط تموم شد[sootzadan] ....حالا اگه بیشتر برف بیاد از فردا به فکر افزایش وزن و جثه ش هم هستم[nishkhand]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بارو بارو بارونه هی
دسه تو به و دسم بيا رمو و حونم هی
گل باغمی تو چش و چراغمی تو
چراغ حونم تونی مونس و يارمیتو
بارو بارو بارونه هی
دسه تو به و دسم بيا رمو و حونه هی
انتظار و انتظار سوزه شيريننمکدار
سی تو بيمه بی قرار
بارو بارو بارونه هی
دستو به و دسم بيا رمو و حونه هی
صبرو قرارم تونی مونس و يارم تونی
اسير و خوارم نکو دوای دردمتونی
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
واااااای.
اینام که مارو کشتن
آزمون آنلاین امروز هم برداشته شد[entezar][daava]
اوووووف اوف
فکر کردیم دیگه تموم شد امتحانا...[bihes]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بارون بارونه زمینا تر میشه
گلنسا جونم کارا بهتر میشه
بارون بارونه زمینا تر میشه
گلنسا جونم کارا بهتر میشه
گلنسا جونم تو شالیزاره
برنج میکاره میترسم بچاد
طاقت نداره طاقت نداره
طاقت نداره طاقت نداره
بارون بارونه زمینا تر میشه
گل نسا جونم کارا بهتر میشه
دونای بارون ببارین آرومتر
بارای نارنج داره میشه پر پر
گلنسای منو میدند به شوهر
خدای مهربون تو این زمستون
یا منو بکش یا اونو نستون
یا منو بکش یا اونو نستون (۲)
بارون بارونه زمینا تر میشه
گلنسا جونم کارا بهتر میشه
بارون میباره زمینا تر میشه
گلنسا جونم کارا بهتر میشه
گلنسا جونم غصه نداره
زمستون میره پشتش بهاره
زمستون میره پشتش بهاره...
[khande]
اینجوریم نگاه نکنین
بهاره و گل نسا و بارون هم نداریم
[khande]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام / امروز شنبه 29 / دی / 1392 [negaran]
بعضی وقتها دوس دارم کله ام رو بزنم تو میز کامپیوتر بعد برم تو افق برا همیشه محو شم !
این چه وضعیه ؟!
این رو الآن خوندم :
یک روز دو چشمش با هم قهر کردند و از آنروز به بعد لوچ شد ...
میخواد بگه قهر چیز بدیه / قهر نکنین با هم !!! / هر چند بعضیا انگا قهر ان ولی . . . . / ما با همه رفیقیم /
و به قول شاعر : اسمشو یادم نیست !
مدعی گر با تو بد باشد تو با او خوب باش
/کاری نکرده ام که مرا بد بدانیم !/ ==> شاعر: خودم !!!![nishkhand]
بیخیال ...
دی هم تموم شد ! آخراشه / 2 ماه مونده تا عــیـد /
همون قدری که دوست دارم عید بیاد همون قدر دوست دارم این 2 ماه دیر تموم شه !
کار زیاد دارم تو این 2 ماه / ایشالله همه تون موفق باشین / من هم در کنارتون [golrooz]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز صبح تنها پسر هشت ساله ی یکی از استادا از لوسمی فوت کرد... [sokoot]
خیلی زیاده یه مرد سر کلاس جلو این همه دانشجو گریش بگیره...
هرکار میکنم نمیتونم از فکرش بیام بیرون...
[sokoot]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
خدایا گریه ی دل شکسته ها چقدر می ارزه؟!
نمیدونم چی بگم!موندم!
باورم نمیشه استرس این کارو بتونه با هام بکنه!
هرچی بود از امسال شروع شد....تو دوران امتحانات....!
بهم میگن تو استرسی نیستی...مامانم!بابام!هه...این ا دیگه کین!از بقیه چه انتظاریه!من هرچی هست میریزم تو خودم!
میترسم....!دارم تاوان پس میدم!
میدونم بیماریم درمان داره اما طولانی....اخه من که 15 سال سن دارم.....از درسم کلی عقب میافتم!از ارزوهام فاصله میگیرم...!
دیوونه میشم وقتی میشنوم دختر همکار بابام بخاطر ام اس تو فاصله ییه سال فوت کرد!دختر دومش بخاطر ام اس یه سال بعد فوت کرد و حالا دختر سومش یه دفعه بدنش ول شده...!
دوستم،همکلاسیم!امسال خداروشکر باهاش همکلاس نبودم...پارسال بود!وگرنه دق میکردم!
تو امتحانات نیمکت پشتم می شست!زمان امتحان که تموم میشد میگفت من نمیتونم از رو برگت ببینم!سرش غر میزدم ...!واقعا دیگه نمیدونستم چیکار کنم...؟!برگم رو میز بود خودم رو زمین نشسته بودم!
حالا میدونم ام اس داره!
استرسم دوبرابر شده...!هنوز ازمایش ندادم پس فردا میرم میدم!!اما میدونم هست...!اینقدر مامانم تو گوشم خونده که دیگه جرات ندارم سرچ کنم تو گوگل ببینم دنیا چه خبره!!
از اون ور بابام:هی بهت گفتم سر این چیزای بیخودی حرص نخور...خوبه الان؟!میفهمی؟!
همش بخاطر فشار مدرسه...از بس امسال امتحان و...بود!نمیتونم بیخیال باشم!
امسال کلا استرسم از حد گذروند...!یه روز صبح بلند شدم...سر امتحان جغرافی بود!قبلشم به دلایلی نگران دوستم بودم....!شبش که خوابم نبرد!صبح هنوز بلند نشدم اوردم بالا...هیچی نخورده بودم!کسیم خونه نبود!با معده ی خالی اورده بالا..!ببخشید!هیچ وقت اینجوری نشده بودم تا حالا!
بیخیال دیگه گذشت...!مهم الانه...!
امروز خیلی روز جرتی بود!نصف بچه ها نیومدن مدرسه...!معلمامون هنوز پامونو نذاشتیم تو کلاس نمره هارو اعلام کردن!
زنگ اول مردم،زنده شدم!اما به هرحال نتیجه ی خوبی داشته!تونستم از عهده اش بر بیام!
زنگ دوم،مردم،رنده شدم!اینم خوب بد!
اما زنگ سوم...!انتظار نداشتم نمره ی ریاضیم به این بدی بشه...!واسه ی من امتحان رایضی خیلی اسون بود!
وقتی خانم جهان بخش بهم گفت بلندشو حدس بزن چند شدی گفتم 19
گفت نــــــــــــــــــــــــ ــــــــه!عوض کردم گفتم 18 !باز گفت نــــــــــــــــــــــــ ـه!فکر کردم داره شوخی میکنه!میخندیدم!اما نه!نشستم سر جام!گریه نکردم مثل تمام بچها های دیگه!نزدم تو سرم خودم(مسخره هست)!تو دلم اشوب بود!حالم بد بود!تپش قلب شدید داشتم از صبح که ظهر اوج گرفت!هیچی نگفتم!بهش گفتم برگمو بده اشتباه کردی!گفت نـــــــــــــــــه!سعی کردم خودمو کنترل کنم...!نمیدونم تبلیغ گوشی جی ال ایکسو دیدین؟!
با خودم میگفتم من، سلی ناز،قدر تمندو هوشمند....![bihes]اروم میشدم!چه روشی کشف کردم برای حفظ خونسردی...!به به!
اومدم خونه....!با مامانم تلفنی صحبت کردم عین خیالش نبود وقتی نمرمو گفتم!عصبانی....به فنــــــــــــــــــــــا ر....به درکـــــــــــــــــــ...!ی ه دیپلم میخوای بگیری داری خودتو میکشی،مریض میکنی!!!!!![sootzadan]نمیخوام...!میام با خودم میبرمت....!خخخ...کجا اونوقت مادر جان؟!(بی خیال جو گیر شد باز)
حالا کلا بعد این همه پرحرفی....میخوام بگم:به جان خودم این استرس ادمو میکشه[sootzadan](میدونم خودتون میدونستید،نزنید حالا تو ذوقم)
من قبلنا اصلا جدی نمیگرفتم...والا...!یعنی اصلا دنبال راهی واسه کاهش استرسم نمیگشتم!یه ذره استرسو همه دارن!اما کم کم زیاد شد...!الانم شده این....!
میتــــــــــــــــــــــ ــــــــرسم....!خیـــــــــ ـــــــــــلی!اما به قول دوستم درمان داره!اما طولانی....مهم مهم صبر منه!
بازم میگم من سلی ناز،قدرتمندو هوشمند......
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
solinaz
خدایا گریه ی دل شکسته ها چقدر می ارزه؟!
نمیدونم چی بگم!موندم!
باورم نمیشه استرس این کارو بتونه با هام بکنه!
هرچی بود از امسال شروع شد....تو دوران امتحانات....!
بهم میگن تو استرسی نیستی...مامانم!بابام!هه...این ا دیگه کین!از بقیه چه انتظاریه!من هرچی هست میریزم تو خودم!
میترسم....!دارم تاوان پس میدم!
میدونم بیماریم درمان داره اما طولانی....اخه من که 15 سال سن دارم.....از درسم کلی عقب میافتم!از ارزوهام فاصله میگیرم...!
دیوونه میشم وقتی میشنوم دختر همکار بابام بخاطر ام اس تو فاصله ییه سال فوت کرد!دختر دومش بخاطر ام اس یه سال بعد فوت کرد و حالا دختر سومش یه دفعه بدنش ول شده...!
دوستم،همکلاسیم!امسال خداروشکر باهاش همکلاس نبودم...پارسال بود!وگرنه دق میکردم!
تو امتحانات نیمکت پشتم می شست!زمان امتحان که تموم میشد میگفت من نمیتونم از رو برگت ببینم!سرش غر میزدم ...!واقعا دیگه نمیدونستم چیکار کنم...؟!برگم رو میز بود خودم رو زمین نشسته بودم!
حالا میدونم ام اس داره!
استرسم دوبرابر شده...!هنوز ازمایش ندادم پس فردا میرم میدم!!اما میدونم هست...!اینقدر مامانم تو گوشم خونده که دیگه جرات ندارم سرچ کنم تو گوگل ببینم دنیا چه خبره!!
از اون ور بابام:هی بهت گفتم سر این چیزای بیخودی حرص نخور...خوبه الان؟!میفهمی؟!
همش بخاطر فشار مدرسه...از بس امسال امتحان و...بود!نمیتونم بیخیال باشم!
امسال کلا استرسم از حد گذروند...!یه روز صبح بلند شدم...سر امتحان جغرافی بود!قبلشم به دلایلی نگران دوستم بودم....!شبش که خوابم نبرد!صبح هنوز بلند نشدم اوردم بالا...هیچی نخورده بودم!کسیم خونه نبود!با معده ی خالی اورده بالا..!ببخشید!هیچ وقت اینجوری نشده بودم تا حالا!
بیخیال دیگه گذشت...!مهم الانه...!
امروز خیلی روز جرتی بود!نصف بچه ها نیومدن مدرسه...!معلمامون هنوز پامونو نذاشتیم تو کلاس نمره هارو اعلام کردن!
زنگ اول مردم،زنده شدم!اما به هرحال نتیجه ی خوبی داشته!تونستم از عهده اش بر بیام!
زنگ دوم،مردم،رنده شدم!اینم خوب بد!
اما زنگ سوم...!انتظار نداشتم نمره ی ریاضیم به این بدی بشه...!واسه ی من امتحان رایضی خیلی اسون بود!
وقتی خانم جهان بخش بهم گفت بلندشو حدس بزن چند شدی گفتم 19
گفت نــــــــــــــــــــــــ ــــــــه!عوض کردم گفتم 18 !باز گفت نــــــــــــــــــــــــ ـه!فکر کردم داره شوخی میکنه!میخندیدم!اما نه!نشستم سر جام!گریه نکردم مثل تمام بچها های دیگه!نزدم تو سرم خودم(مسخره هست)!تو دلم اشوب بود!حالم بد بود!تپش قلب شدید داشتم از صبح که ظهر اوج گرفت!هیچی نگفتم!بهش گفتم برگمو بده اشتباه کردی!گفت نـــــــــــــــــه!سعی کردم خودمو کنترل کنم...!نمیدونم تبلیغ گوشی جی ال ایکسو دیدین؟!
با خودم میگفتم من، سلی ناز،قدر تمندو هوشمند....![bihes]اروم میشدم!چه روشی کشف کردم برای حفظ خونسردی...!به به!
اومدم خونه....!با مامانم تلفنی صحبت کردم عین خیالش نبود وقتی نمرمو گفتم!عصبانی....به فنــــــــــــــــــــــا ر....به درکـــــــــــــــــــ...!ی ه دیپلم میخوای بگیری داری خودتو میکشی،مریض میکنی!!!!!![sootzadan]نمیخوام...!میام با خودم میبرمت....!خخخ...کجا اونوقت مادر جان؟!(بی خیال جو گیر شد باز)
حالا کلا بعد این همه پرحرفی....میخوام بگم:به جان خودم این استرس ادمو میکشه[sootzadan](میدونم خودتون میدونستید،نزنید حالا تو ذوقم)
من قبلنا اصلا جدی نمیگرفتم...والا...!یعنی اصلا دنبال راهی واسه کاهش استرسم نمیگشتم!یه ذره استرسو همه دارن!اما کم کم زیاد شد...!الانم شده این....!
میتــــــــــــــــــــــ ــــــــرسم....!خیـــــــــ ـــــــــــلی!اما به قول دوستم درمان داره!اما طولانی....مهم مهم صبر منه!
بازم میگم من سلی ناز،قدرتمندو هوشمند......
عزیزدلم نگران نباش انشاالله که چیز خاصی نیست[shaad]
ولی اصلا استرس نداشته باش منم مثل تو بودم دوران مدرسه ام به جای بیست اگه نوزده و نیم میگرفتم خودمو میکشتم اما الان میفهمم که این چیزا ارزش نداره فراموش میشه [golrooz]
دیگه استرس نداشته باش باشه؟؟[shaad][esteghbal]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
radiotherapist
عزیزدلم نگران نباش انشاالله که چیز خاصی نیست[shaad]
ولی اصلا استرس نداشته باش منم مثل تو بودم دوران مدرسه ام به جای بیست اگه نوزده و نیم میگرفتم خودمو میکشتم اما الان میفهمم که این چیزا ارزش نداره فراموش میشه [golrooz]
دیگه استرس نداشته باش باشه؟؟[shaad][esteghbal]
فکر کنم بعضی دوستان با ام اس و سرطان اشتباه گرفتن![sootzadan]نه والا!نگران نشین...من اون بالا فقط مثال زدم..[nadidan](خیر سرم)
استرسو که نمیشه نداشته باشم[nishkhand]هرچی نفس عمیق میکشم نمیشه[nadidan]
چشم گلم...سعیمو میکنم[cheshmak]
دعا کنین برام چیزی نباشهhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/50.gif
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام
امیدوارم خوب باشید
امروز روز خوبی بود
بعد از مدت ها رسیدم کلاس زیست رو تایپ کنم
ولی پیر شدم واقعا ،دیگه نمیتونم ،الان درد گردنم خیلی زیاد هست
برای همین تصمیم گرفتم،بنویسم وبدم برام تایپ کنند
خیلی گردنم درد میکنه،من میرم دیگه
بعدا میام براتون تعریف میکنم بقیه اش رو
فعلا
روزتون خوش،دلتون شاد
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
solinaz
فکر کنم بعضی دوستان با ام اس و سرطان اشتباه گرفتن![sootzadan]نه والا!نگران نشین...من اون بالا فقط مثال زدم..[nadidan](خیر سرم)
استرسو که نمیشه نداشته باشم[nishkhand]هرچی نفس عمیق میکشم نمیشه[nadidan]
چشم گلم...سعیمو میکنم[cheshmak]
دعا کنین برام چیزی نباشه[nadidan]
نه عزیزم اشتباه نگرفتم.....
سلاااااااااااااااااااامت باشی[shaad][golrooz]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
sr hesabi
سلام
امیدوارم خوب باشید
امروز روز خوبی بود
بعد از مدت ها رسیدم کلاس زیست رو تایپ کنم
ولی پیر شدم واقعا ،دیگه نمیتونم ،الان درد گردنم خیلی زیاد هست
برای همین تصمیم گرفتم،بنویسم وبدم برام تایپ کنند
خیلی گردنم درد میکنه،من میرم دیگه
بعدا میام براتون تعریف میکنم بقیه اش رو
فعلا
روزتون خوش،دلتون شاد
همش از اعصابه پدره بزرگوااارم[nishkhand]...[cheshmak]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رضوس
بارون بارونه زمینا تر میشه
گلنسا جونم کارا بهتر میشه
بارون بارونه زمینا تر میشه
گلنسا جونم کارا بهتر میشه
گلنسا جونم تو شالیزاره
برنج میکاره میترسم بچاد
طاقت نداره طاقت نداره
طاقت نداره طاقت نداره
بارون بارونه زمینا تر میشه
گل نسا جونم کارا بهتر میشه
دونای بارون ببارین آرومتر
بارای نارنج داره میشه پر پر
گلنسای منو میدند به شوهر
خدای مهربون تو این زمستون
یا منو بکش یا اونو نستون
یا منو بکش یا اونو نستون (۲)
بارون بارونه زمینا تر میشه
گلنسا جونم کارا بهتر میشه
بارون میباره زمینا تر میشه
گلنسا جونم کارا بهتر میشه
گلنسا جونم غصه نداره
زمستون میره پشتش بهاره
زمستون میره پشتش بهاره...
[khande]
اینجوریم نگاه نکنین
بهاره و گل نسا و بارون هم نداریم
[khande]
خب خب خب
پس ديروز حسابى سرگرم درس خوندن بودى [nishkhand]
البته اينا كلمات رمزيه كه با استفاده از درس خوندن ايجاد شده [khanderiz]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
*FATIMA*
خب خب خب
پس ديروز حسابى سرگرم درس خوندن بودى [nishkhand]
البته اينا كلمات رمزيه كه با استفاده از درس خوندن ايجاد شده [khanderiz]
بگو سرگرم چی بودی که اینقدر ساکت و سردی
حسابییییی
البته امیر علی نه آآآآآآآآ[nishkhand]
بعلهههههههههههههههههههه
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رضوس
بگو سرگرم چی بودی که اینقدر ساکت و سردی
حسابییییی
البته امیر علی نه آآآآآآآآ[nishkhand]
بعلهههههههههههههههههههه
خب ، سرگرم چى بودى كه اينقدر ساكت و سردى ؟!؟! [tafakor]
ميدونستم !!!!! اصلاً ببين خيلى باهوشما ! پى بردى الان به اين موضوع [sootzadan]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
*FATIMA*
خب ، سرگرم چى بودى كه اينقدر ساكت و سردى ؟!؟! [tafakor]
ميدونستم !!!!! اصلاً ببين خيلى باهوشما ! پى بردى الان به اين موضوع [sootzadan]
بارو بارونه زمینا تر میشه[khande]
شدید[sootzadan]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
خوابم میاد زیاد[khabalood]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز فهمیدم خجالتی ها بیشتر به نوشتن و داشتن رزومه احتیاج دارن[nishkhand][golrooz]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
اول همه خسته ام
بعدش نگرانم
بعدشم ناراحتم
بعدشم ناامید
کاش این روزا زودتر تموم بشه...
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
[nishkhand]
اعتراف می کنم یکی از دلایل اومدن به سایت خوندن همین تاپیکه ، بعضی جاها روحم شاد میشه [nishkhand]
ممنون از همگی [nishkhand]