-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
[QUOTE=7raha7;228047]موضوع خیلی خیلی خیلی مهم امروز: سپاسگزاری......... (یک کار فراموش شده!)
خیلی زود میرم سر اصل مطلب... انسانها چه مواقعی از کسی بابت چیزی تشکر میکنن؟ موقعی که کسی در حقشون لطف میکنه یا مثلا از کسی چیزی میگیرن... پس سپاسگزاری یه جورایی نشات گرفته از حس بی نیازیه : حالا که دارمش و از داشتنش بی نیازم... پس سپاسگزارم!
و این.... اصلیه که اکثر ما بدون اینکه بدونیمش انجامش میدیم... در حقیقت توی جامعه ما و نه فقط جامعه ما ... در هر جای دنیا این کار یه وظیفه اس... با گفتن اینکه این کار یه وظیفه اس دو نتیجه میشه گرفت: اولا اونایی که اساسا انسانهای سپاسگزاری نیستند پس در انجام وظیفه شون دارن کوتاهی میکنن...
دوما : سپاسگزاری کردن ما... که هر روز بابت کارهایی از هم تشکر میکنیم یعنی یه کار خیلی خیلی معمولی
این یعنی: اکثر ما انسانهای سپاسگزاری نیستیم... فقط در حد مینیمم انجامش میدیم: یعنی در همون حدی که موظفیم انجام بدیم
بیاید امروز از خودمون بپرسیم : تا حالا از این حد کمترین، جلوترم رفتیم؟؟؟
لابد از خودتون میپرسید : جلوتر از این ؟؟؟ این دیگه چه صیغه ایه آخه.....
خب... اگر شما جزو دسته دومید یعنی هر روز دارید در حد یه وظیفه از دیگرون تشکر میکنید... توجه کنید که این دیگرون شامل حال خدا هم میشه... اونم در حد وظیفه اس . میدونید چرا؟ چون ما میگیم : خدایا شکرت سالمم.... خدایا شکرت روزیمو دادی...
بچه ها ما خیلی عقبیم... چون تا الانش اینا وظیفه مون بوده که انجامش بدیم! اگر سالمیم ... سلامتیمون یه عطیه اس از جانب خداوند و موظفیم بابتش سپاسگزار باشیم هرچند خیلی وقتام نیستیم...
اما کسی که میخواد بیشتر از این حد معمولی سپاسگزار باشه
سلام
امام سجاد(عليه الاسلام) حديثي داره به اين مضمون
خداوندا چگونه ميتوانم شكرگزار تو باشم كه براي هر شكري كه مي كنم شكري لازم است كه اجازه شكر كردن را به من داده ايي[golrooz][golrooz][golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
7raha7
ادامه از بخش قبلی
خب .. نخواستم بخش قبلی خیلی طولانی شه واسه همین دو قسمتش کردم...
طبق اون چیزی که قبلا گفتم در جهان حاضر هیچ آفرینش جدیدی صورت نمیگیره... این مساله هزاران سال پیش در کتب مقدس مطرح شده و امروزه با فیزیک کوانتوم اثباتش کردن.. پس اگر من امروز بیست میگیرم این اتفاق از قبل وجود داشته... در حالیکه من نمیدونستم... و همین تا قبل از امتحان مایه ی عذاب من و استرسم و در نتیجه به خطر افتادن سلامت روانیم میشه.... حالا جدیدنا به خودم میگم: منکه آخرش بیست میگیرم... پس دیگه چمه؟؟؟ وقتی این اتفاق از قبل وجود داشته واسه چی باید براش غصه بخورم؟؟؟
یه کم گسترده تررر: منکه میدونم دارم تلاشمو میکنم و شکی نیست که دانشگاه اصفهان قبول میشم... پس دیگه چرا باید غصه بخورم؟؟؟
منکه میدونم به همه آرزوهام میرسم پس دیگه چرا باید وقتمو صرف خیالپردازی درمورد آرزوهام بکنم؟؟؟
در حقیقت میشه گفت تو این دنیا وقایعی هستند که به نام ما ثبت شدن: بیست گرفتنم... دانشگاه قبول شدنم...
به نام خود خود خودمون...و ما هر چیزی که تو سرمونه مسلما به نام ما ثبت شده: چون هیچ چی اتفاقی نیست
پس اگه من تو ذهنمه که دنیا رو عوض کنم : این ذهنیت من از قبل وجود داشته
به نظرتون چرا باید در ذهن یک انسان همچین چیزی آفریده بشه یا برنامه ریزی بشه که همچین چیزی تو ذهنش باشه؟؟؟ : چون از حالت بالقوه به بالفعل در خواهد اومد.
اون کسی که آفریننده اس و ما بهش میگیم خدا هیچ کاری رو بی هدف انجام نمیده.
و شکر گزاری بابت چیزی که میدونید نصیبتون میشه یعنی : ایمان به همین اصولی که گفتم... و ایمان در هر جایی به کار شما سرعت میده...
مثل یه کاتالیزورررررررررر.
توجه کنید که هر ذهنیتی که دارید، و تمام آرمانها و آرزوهاتون، به نام خودتونه... منحصرا مال شماست. و اگه مال شما نبود پس این آرمان تو سر شما نبود... داشتن یک آرزوی قلبی توسط شما یعنی اینکه این مال شماست... کاریه که شما انجامش خواهید داد چون ایده اش در ذهن شماست... و لازمم نیست شب و روز غصه شو بخورید : چون بلاخره انجام میشه... به هر شکلی...از قبل وجود داشته... تموم اینا با برنامه ریزیههههه... شما میدونید که به آرزوتون میرسیددددد...
و این... قدرته
سلام
نابرده رنج گنج ميسر نميشود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره(سوره زلزله)[golrooz][golrooz][golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
[QUOTE=7raha7;229381]مرض داری اینقد بهونه میاری؟؟؟
عنوانی که نوشته ام یه کم زننده اس... ولی جدا اعصابم خورده از این کارایی که بعضیا میکنن... اطرافیانمو میگم... من براتون از خدا گفتم.... و اینکه با تصورات مثبتتون نسبت به خدا خودتونو بهش نزدیک کنید... و براتون از ضرورتش گفتم... و قدرتی که به ما انسانها داده شده... همینو تو جلسات بحث و گفتوگو هم گفتم... اکثر انسانهای تنبل اینجور مواقع میگن: عجب... راست میگی حق با توئه... ولی اگه الان بخوام با خدا یهویی خودمونی شم که نمیشه... بذار گناهمو ترک کنم... بذار حجابمو رعایت کنم بعد... بذار یادبگیرم دروغ نگم بعد...
و با این به تاخیر انداختنها پروژه ی نزدیک شدن به خدا موکول میشه به ده سال دیگه.... یعنی زمانی که شما مطمئن شدید دیگه گناهی نکردید که موجب دوری شما از خدا شه و...و...
مطمئن باشید خود شما هم همینطورید... یعنی تفکر غالب یه ملت مسلمان (به ظاهر مسلمان!!!) همینه : اول باید آدم خوبی شی... تا بتونی به خدا نزدیک شی...
قاطعانه میگم : این تصور اشتباهه!
نه که کاملا اشتباه باشه... در مرحله ی اول اشتباهه... این تصور باید در مرحله دوم روابط شما با خدا تو ذهنتون باشه...
تقصیر شماهم نیست... مشکل از عرضه کنندگان دینه... دین اسلام یه دین محشره... اما حیف که درست به مردم عرضه اش نمیکنن... بگذریم...
خب... اگه این تصور اشتباهه پس تصور درست چیه؟
برای جواب به این سوال قبلش من این سوالو از شما میپرسم: ضرورت وجود خدا چیه؟
در زندگی روزمره میگم براتون: من یه انسان گناهکارم... گناه بزرگ من... گمراه کردن دیگرون بود! چطوری؟ عقایدم سردرگم کننده بود... موضع سیاسیم موضع خوبی نبود...( به سن من نگاه نکنید.... کسی که سرش از بچگی تو کامپیوتر باشه یه کمی زیادی میدونه که این براش خوب نیسسسس)[nishkhand]
و بدین ترتیب با اظهار عقایدم یه مشت آدم ساده که هیچ مطالعه ای نداشتن و بی چون و چرا حرفای قلنبه سلنبه رو قبول میکردن گمراه شدننننننن... اولش میخواستم به خدا نزدیک شم... اه... لعنت به این جوگیرشدنای دوران نوجوونی! میخواستم بی خیال اظهار عقیده شم... اما گاهی جوگیر میشدم .... ترک این گناه برام سخت بود...
بله... بدون خدا برام سخت بود... گناهمو ترک نکردم... اما به خدا نزدیک شدم... بهش گفتم خودمم از خودم بدم میاد که اینجوریم. کمکم کنه درست شم. و بلافاصله بعدش : درست شدم! کی کمکم کرد: .... همونی که از اولش نیتم از ترک گناه خودش بود.
حالا اگه میخواستم هی صبر کنم و خودم زور بزنم شاید دیگه خیلی دیر میشد. من هنوزم دارم تاوانشو پس میدم... هنوزم یکی هست که کشوندمش به راه اشتباه و یه موضع بد مذهبی... حالا به راه آوردنش برام از شکنجه هم بدتره!
خوب شد که زود تموم شد وگرنه نمیدونم الان باید غصه گمراه کردن چند نفرو میخوردم!
توجه! توجه! خانم ها و آقایان!!! مهم نیس تا به الان چقدر گناه کردید! مهم نیست اگر الان دروغگو و دزد و بدهکار و حتی بدترش... فاسد هستید... مهم نیست اگر الان کثافت داره از سرو روتون بالا میره... مهم نیست اگه دارید بدترین کارای دنیا رو میکنید... مهم نیست اگه قاتل، بی رحم، عصبانی، خراب، بی اراده، هوس باز، تنبل، و ...و.... هستید.
از همین الان رابطه با خدا رو شروع کنید: برای رابطه با خدا ترک گناه نکنید
برای ترک گناه با خدا رابطه برقرار کنید. این ضرورت وجود خدا در زندگی شماست: به جریان انداختن نور و قدرتش در زندگیتون در جهت رفع عیباتون و مشکلاتتون. ایمان داشته باشید اون شما رو میپذیره... به هر اندازه ای هم که کثیف باشید با برداشتن یک قدم اون شما رو در آغوش میگیره! و به این ترتیب... با اومدن نور تاریکها میرن: تجلی روح خدایی در تمام ذرات زندگیتون ...........
سلام
يه وقت يه نداي بلند ميشه به اين مضمون اسكتوا يا ملائكتي همه ساكت ميشن بعد ميپرسن خدايا چرا گفتي ساكت شيم ندا مياد گوش كنيد بنده ي گنه كار من اومده در خونم
باز آي بازآي هرآنچه هستي بازآي
صد بار اگر توبه شكستي بازآي
اين درگه ما درگه ناوميدي نيست
گر كافر و گبر و بت پرستي بازآي
خدا تو يه حديث قدسي درباره ي اوناي كه بهش پشت كردن ميفرمايد
اگه اوناي كه بهم پشت كردن مي دونستن چقدر عاشقشونم از شوق ميمردن
[golrooz][golrooz][golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
حالا نوبت مرحله ی بعده
بعد از فراخواندن خدا به زندگیتون کم کم گناه کمرنگ میشه... کنترلش دست شما نیست . این دو تا با هم یه جا نمیمونن: کمال و قدرت برتر- تاریکی و گناه
پس به محض اومدن خدا و این قدرت برتر گناهان شما کمرنگتر میشن و کم کم وقتشه توبه کنید... یه باور اشتباه دیگه ی مذهبی اینه که وقتی میخواید یه گناهو ترک کنید بلافاصله توبه کنید. بازم قاطعانه میگم : اشتباهه...[nadidan]
اگر به انجام دادن اون گناه معتاد شده باشید این توبه شما رو پیش خدا بدقول میکنه... موقعی توبه کنید کنید که میدونید دیگه نمیرید سمت این گناه... هیچی نباید براتون مهمتر از آبروتون پیش خدا باشه... بدقولی هم که دیگه آفت آبرو هستش!
سوال اینه : گفتم موقعی توبه کنید که میدونید نمیرید سمت گناه.... چه موقع میدونید که نمیرید سمت گناه؟ وقتی اون گناه در وجودتون کمرنگ و کمرنگتر میشه... چه موقع کمرنگ میشه: جواب این سوال همون بحث قبلیه.... موقعی که به سمت خدا میرید.
و چرا ارزش یه توبه کار پیش خدا زیاده؟؟؟؟ : چون دیگه اینکه این انسان گناهو انجام نمیده قطعی شده... دیگه گناه تمووووووووووم شد! این یه انسان تازه اس! انگار که تازه متولد شده باشه!
و با تکیه بر روایات دین خودتون میگم : کسی که توبه کنه (توبه ی واقعی!) از گناهش پاک پاکه... گویا تازه از مادر متولد شده باشه. و خدا کامل کامل کامل می بخشددش!
بعد از توبه شما تازه رسیدین به مرحله دوم.... حالا خدا رو دارید. چی کار کنید که از دستش ندید و بهش هی نزدیکتر شید؟؟؟ : برای از دست ندادنش گناهای بیشتری رو ترک کنید. این میشه همون تصوری که گفتم در مرحله اول داشتنش اشتباهه. حالا باید برای نزدیکتر شدن به خدا آدم خوبتری شدددددددد!
این یعنی رشد و پویایی و کمال برترررر
این یعنی قدرت!
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
7raha7
حالا نوبت مرحله ی بعده
بعد از فراخواندن خدا به زندگیتون کم کم گناه کمرنگ میشه... کنترلش دست شما نیست . این دو تا با هم یه جا نمیمونن: کمال و قدرت برتر- تاریکی و گناه
پس به محض اومدن خدا و این قدرت برتر گناهان شما کمرنگتر میشن و کم کم وقتشه توبه کنید... یه باور اشتباه دیگه ی مذهبی اینه که وقتی میخواید یه گناهو ترک کنید بلافاصله توبه کنید. بازم قاطعانه میگم : اشتباهه...[nadidan]
اگر به انجام دادن اون گناه معتاد شده باشید این توبه شما رو پیش خدا بدقول میکنه... موقعی توبه کنید کنید که میدونید دیگه نمیرید سمت این گناه...
هیچی نباید براتون مهمتر از آبروتون پیش خدا باشه... بدقولی هم که دیگه آفت آبرو هستش!
سوال اینه : گفتم موقعی توبه کنید که میدونید نمیرید سمت گناه.... چه موقع میدونید که نمیرید سمت گناه؟ وقتی اون گناه در وجودتون کمرنگ و کمرنگتر میشه... چه موقع کمرنگ میشه: جواب این سوال همون بحث قبلیه.... موقعی که به سمت خدا میرید.
و چرا ارزش یه توبه کار پیش خدا زیاده؟؟؟؟ : چون دیگه اینکه این انسان گناهو انجام نمیده قطعی شده... دیگه گناه تمووووووووووم شد! این یه انسان تازه اس! انگار که تازه متولد شده باشه!
و با تکیه بر روایات دین خودتون میگم : کسی که توبه کنه (توبه ی واقعی!) از گناهش پاک پاکه...
گویا تازه از مادر متولد شده باشه. و خدا کامل کامل کامل می بخشددش!
بعد از توبه شما تازه رسیدین به مرحله دوم.... حالا خدا رو دارید. چی کار کنید که از دستش ندید و بهش هی نزدیکتر شید؟؟؟ : برای از دست ندادنش گناهای بیشتری رو ترک کنید. این میشه همون تصوری که گفتم در مرحله اول داشتنش اشتباهه. حالا باید برای نزدیکتر شدن به خدا آدم خوبتری شدددددددد!
این یعنی رشد و پویایی و کمال برترررر
این یعنی قدرت!
رها جان یک تفکر غلط میتونه ما رو به بیراهه بگشونه ،نباید خدا رو با آدم ها مقایسه کنی و ازش انتظار داشته باشی مثل آدم ها عکس العمل نشون بده[taajob].خدا مهربان تر و کریم تر از اینه که بد قولی ما نسبت به اون باعث خراب شدن رابطه یا نپذیرفته شدن ما توسط او بشه.هر لحظه که دلت هوای خدا رو کرد و از بدیات شرمنده شدی توبه کن >خودش دستت رو میگیره و کمکت میکنه تا بقیه راه رو درست بری.چرا فکر می کنی تمام کار روی دوش ماست و یک تنه باید به جنگ بدی هامون بریم؟در تمام راه،در تمام لحظه لحظه های زندکی خدا پیش ماست. خدا از رگ گردن به ما نزدیک تره یعنی چی؟این قرب معنوی رو میرسونه ،یعنی هر چقدر هم که ما از خدا دور بشیم اون باز هم به ما نزدیک ترینه.نزدیکی اون به ما مپل نزدیکی دو تا جسم به هم نیست.مثل نزدیکی دو تا قلبه.همینقدر که تو از کارت پشیمون باشی یعنی قدم اول،حالا اینجاخداست که قدم دوم رو برمیداره.از کجا میدونیم تا کی زنده ایم که مدام توبه کردن رو عقب بیندازیم؟ [soal]در کنار باور های غلط باور های درستی تو مذهب ماست.تو کدوم جاده بی نقشه میریم که تو جاده پر خطر زندگی با باور خودمون حرکت کنیم! قران و سخن اهلبیت نقشه ماست برای رسیدن.یک سرچی بکن تو این دو تا ببین در باره توبه چی گفتن.نمی خواهی که بی نقشه و راهنمایی به خدا برسی؟رها جان همون طور که برای نظر روانشناس ها و جامعه شناس ها ارزش قائلی ،یک سری هم به نظر علمای دین در این باره بزن. خوب بود کمان ابرو هم میومد و نظرش رو دراین باره میگفت.[golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
سلااااااااام!!! از خط دهم به بعد نوشته های شما که همون حرفای منه... اما از خط دهم به قبلش..
درسته... خدا مهربون و بخشنده اس... اصلا خود منم همینو گفتم... اما خود ما نباید با تکیه بر همین بخشندگی هر کاری دلمون خواست بکنیم. و انسان موقعی مراقب رفتارشه که براش طرف مقابل مهم باشه ... اکثر ما میزنیم به بی خیالی... چون میگیم خدا که مارو داره در همه حال میبینه. پس دیگه چی کار کنیم... دیگه لو رفتیم تموم شد! یکیم نیست بگه آخه آدم عاقل... تقصیر خودته!
حساسیت و غیرت داشتن سر اون آبرویی که ما پیش خدا داریم باعث میشه حساستر باشیم که بدقول نشیم... چرا؟ چون به خدا علاقه داریم و نمیخوایم از دستش بدیم. از طرفی هم باید به یاد داشته باشیم که خدا همواره بخشنده اس و اگه بدقول شدیم بازم راه برگشت هست... اما اگه قرار باشه این قضیه هی تکرار بشه ... یعنی هی اشتباه کنیم... هی دوباره برگردیم...
اونوقت خب تمام انرژیمون که داره صرف درجا زدن میشه! فراموش نکنید که من دارم از یک زندگی آرمانی و یک روند صعودی و روبه کمال و پویایی میگم...از یک زندگی موفق... پس ممکنه یه کمی با یه سری باورها در زندگی عادی بیفته در تعارض![cheshmak]زندگی عادی ، عادیه بخاطر افکار عادی و رفتارهای عادی. و یک زندگی موفق متمایزه به خاطر قوانین و محدودیتهایی متفاوت که خود انسان پیرامون زندگیش ترسیم میکنه... نه خدا! یعنی : من خودم میخوام آبروم پیش خدا نره و این قانونیه که خودم وضعش میکنم... وگرنه خداوند که الحمدالله حرفی نزده!!![nishkhand]
ممنون از نظرت... رنگین کمان عزیز... خیلی لطف کردی
فیض خدا با شما دوستان خوبم... تا بعد[golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
صعوددددددددددددددددد...! صعودددد؟؟؟
حالا شما خدا رو به زندگی خودتون فرا خواندید... میرسیم به اون مرحله که قدرته... : یعنی استفاده از قدرت خداوندی در جهت خواسته ها و اهدافمون... برای رسیدن به اهدافمون سه قدرت انسانی داریم : ایمان ، عشق ، تمرکز... که با قوی کردن هر کدوم از اینا میشه نیروی خداوند و کایناتو در جهت خواسته ها به جریان انداخت.
اولیش : ایمان
خب... ایمان یعنی باور داشتن یه چیزی... ما از این قدرت در زندگی روزمره مون خیلی استفاده میکنیم : هم در جهت مثبت و هم در جهت منفی...
ما با ایمان داشتن گاهی خودمونو محدود میکنیم... در اینجا مجبورم یه کم غیر علمی حرف بزنم : کی میگه اگه شبا ساعت خوابت کمتر از هفت ساعت بشه میمیری؟؟؟ دانشمندا؟؟؟
از همین دانشمندا برید بپرسید روزی چند ساعت میخوابن...
من ساعات خوابو مثال زدم چون خودم مدتی باهاش درگیر بودم... قبلا سرم شلوغ بود هنوزم هست. اما قبلا وقت کم می آوردم... هرچی هم از اتلاف وقتم میخواستم جلوگیری کنم نمیشد! تهش می دیدم یه کارو از قلم انداختم! اینقدر اعصابم خرد میشد وقتی طبق برنامه ریزیم باید مثلا این کتابو بخونم و نمیرسم... تهش مجبور میشم از ساعت خوابم بزنمممم! بی خوابی... اعصاب خوردی بیشتررر... کم خوابی... چشمای قرمززز... بله خب دردسرام بیشتر شدند... علتش چی بود: ایمان من به اینکه بلاخره این کم خوابیدن کار دستم میده!
نه... امروز دیگه به این ایمان دارم که : رسیدن به هدف اونقد شیرینه که از ساعات خواب که هیچی... میشه از خورد و خوراکم زد! گاهی آدم ساعت 4 صبح میشینه جزوات و مطالبی رو که باید بخونه نگاه میکنه : وای خدای من! چطور میتونم بخوابم وقتی این همه مطلب هست که هنوز یادشون نگرفتم! به علایقتون توجه کنید و طبق روندی جهانی به روز شده پیش برید: وای خدای من! چطور میتونم بخوابم وقتی هنوز مقاله جدیدی که در ارتباط با موضوع مورد علاقم نوشته شده رو نخوندم!
و بعد بی خوابیا شروع میشن... عجیبه... انسان که باید حتما هفت ساعتو بخوابه... پس چطوری میشه دووم آورد؟
من اینو تجربه اش کردم! نیرویی مافوق تصورتون در جسمتون جریان داره ... طوری که حتی متوجه گذر زمان هم نمیشید... و تموم تمرکزتون روی رسیدن به هدفتونه و خوابیدن آخرین عاملیه که بهش فکر میکنید...البته گاهی وقتا هم استراحت لازمه... به شرط اینکه کنترل شده باشه.
اما میخوام بگم اون نیرویی که باعث میشه آدم تا 4 صبح بشینه روی هدفش کار کنه چیه؟ : ایماان...
طبیعت انسان اینه : ایمان محرکه!
تا حالا پیش اومده که سر موضوعی با کسی درگیری داشته باشید و حق با شما باشه و حقتون یهو ضایع شه؟ عکس العمل شما چیه؟ به یکی بگید حتما تو همچین حالتی ازتون فیلم بگیره چون من اینو دیدم و رو خیلیا تستش کردم : برقی که یهو میاد تو چشماشون... صداشون تیز میشه... تند تند حرف میزنن و میشه ترشح آدرنالینو کاملا تو وجودشون تشخیص داد...
در چنین حالتی تا کسی رو متقاعد نکنید که دارید درست میگید ول کن ماجرا نیستید!
این نیرو از کجا میاد و آدرنالین برای چی ترشح میشه؟
از اینجا : شما ایمان دارید که حق با شماست و شما درست میگید
توجه کنید : ایمان دارید!
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
خوشبختی کو که راز داشته باشه؟[soal]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
ایمان
من دوست ندارم بگم : خب... دوستای خوب و نازنین! داشتن ایمان چیز واقعا خوبیه!!! به به به![khande]
نههههههههههههه... بیاید واقعا بشینیم بررسی کنیم چطور میشه ایمانو تقویت کرد: اولین راه حل... تو حرفای قبلمم گفتم : رویدادهایی که از قبل وجود داشتن...
کافیه ایمان داشته باشید که همه چیز تحت کنترل شماست. اینو باورش کنید...
شما هستید و وجود دارید : چون قرار بوده باشید و به وجود بیایید.
و دارید الان نفس میکشید : برنامه ریزی شده که شما نفس بکشید
و در حال حاضر دارید به کمال برتر و زندگی ایده آلتون فکر میکنید ... یعنی چی؟ یعنی : برنامه ریزی شده که بهش فکر کنید...
سوال : چرا باید برنامه ریزی شه که من به همچین چیزی فکر کنم؟؟؟
جواب : راست میگی.... خب دو حالت داره : یا این برنامه ریزی بیهوده اس چون سرانجامی نداره . این فرض باطله چون برنامه ریز خداست و خدا هیچوقت کاریو بیهوده انجام نمیده
فرض دوم اینه که این برنامه ریزی بیهوده نیست و هدفمنده (مثل یارانه ها!!!)
یعنی چی بیهوده نیست؟؟؟ : سرانجامی داره
سر انجام یک تفکر : عملی میشههههههههههههه
شک نکنید... تمام راز خوبشختی من و تمام کلیدهای موفقیت همه ما در همینه: به تموم اینایی که گفتم ایمان داشته باشید
ایمان داشته باشید چون من براتون منطقی استدلال کردم و استدلالام درستن... [nishkhand]اگه درست نیستن یکی بیاد درستشو بگه... [nishkhand]
به چیز درست ایمان بیارید![nishkhand]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
داداشی
خوشبختی کو که راز داشته باشه؟[soal]
داداشی عزیززززززززززززز... اگه حوصله داشتی از اولش بخون تا بفهمی خوشبختی چیه...[cheshmak]
فکر میکنم با این همه چیزایی که اینجا نوشتم بی انصافی باشه اگه تهش هیچی به هیچی....[tafakor]
( آخ جون... حالا میفتین تو رودربایستی و به توصیه هام عمل میکنید!!! منم قصدم همین بود... وگرنه انتظاری ندارم که[nishkhand][nishkhand][nishkhand])
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
سلام.
باتشکر از نوه عزیزم.( ای بابا اشتباه کردم ، چرا منو تو این موقعیت قرار میدید...)
رهای عزیز .
اومدم تا یک چیزی رو به همه گوشزد کنم.
دوستان ممکنه این راز رو مثل راز فرکانس ها افراد زیادی در سرتاسر دنیا بدونن ، اما باید به این توجه کنید که دوستان کسانی که به اون عمل میکنن کم اند.
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
خوشبختی رموزی دارد !! اما زیاد سخت نیست القبای ساده ایی را داراست که در قلب شما نهفته است . بدان سر بزنید و زنگار غم و کینه بزدایید تا بدانید که می توانید بی قید و شرط دوست بدارید هر موجودی را که افریده ی خداوند مهربان است .
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
گاهی اوقات ((خ )) خوشبختی گم می شود !!! این غریب واژه چیست که ما را این چنین هراسان می کند ؟
خوشبختی هم هست هم نیست !!!!!
اما این دل است که می گوید که هست یا نیست !
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
بچه ها هستین هنوز؟؟؟ میخوام بازم مطلب بذارم... با تشکر زدن حاضری بزنید لطفا!(پررویی منو ببخشید... شرمنده>)
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
ااحساس(همراه با نسخه آپدیت شده ی رهااااااا)
خب.... سلام ! حالتون خوبه؟؟؟ (به قول آقای حلت الان حتی اگرم حالتون بد باشه باید بگید : بهتر از این نمیشه!)
بی مقدمه میرم سر اصل مطلب... یه مطلب مهم! خیلیا ممکنه با خوندن این مطلب منو متهم به سنگدلی کنن... ولی این چیزی که میخوام درموردش صحبت کنم کنترل احساساته نه سرکوبش... راستش ما تو جهانی داریم زندگی میکنیم که محکومیم احساستمونو سرکوب کنیم... ! این کار بعضی جاها مفیده... اما اگر یاد بگیرم چطوری در راستای رسیدن به اهدافمون کنترلشون کنیم محشر میشه... مثل همیشه با یه مثال بازترش میکنم... راندا براون نویسنده کتاب راز میگه عاشق زندگی کنید... همه رو دوست داشته باشید! ولی تا حالا شده یکی رو ببینید و تو همون برخورد اول ازش بدتون بیاد؟ خیلیا اینطورین... و همینطور خودمن! دیدید بعضی جوونا معتاد میشن ... میری ازشون میپرسی توکه به فلاکت افتادی چرا عوض نمیشی؟؟؟ میگن: نمیتونم... قدرتشو ندارم! یا دونفری که محاله بتونن بهم برسن عاشق همدیگه میشن...و همه رو عذاب میدن خودشونم عذاب میکشن...ولی وقتی میری ازشون میپرسی : آخه چرا؟؟؟ میگن : کار دله دیگه... عاشقیه... دست خودمون نیست!
نخیر! احساسات خاموش و روشن دارن... گاهی خودبه خودی روشن میشن.... اما کنترل خاموش و روشن کردنشون دست شماست! منحصرا دست شماست! شما میتونید براحتی اون درسی که ازش متنفرید رو به بهترین درستون تبدیل کنید! فقط یه کم اولاش سخته...اولاش باید به خوتون تلقین کنید! بعد به مزایای یادگرفتنش فکر کنید... و نکات مثبت یهویی زیاد و زیادتر میشن... مهم نیس نمرتون تو اون درس کمتر شده... مهم شما هستین...
یا موقعی که از شخصی بدتون میاد اونم به یه علت نامشخص... میتونید یه کم درمورد خصوصیات مثبتشم فکر کنید...
هی بیشتر و بیشتر فکر کنید.. اونچه که درمغز شما میگذره تاثیر مستقیمی روی قلبتون داره!
و اگر عاشق کسی هستید که میبینید نمیتونید ازش دل بکنید و دیوانه وار دوستش دارید اما این عشق جلوی پیشرفتتونو میگیره این عشقو کمرنگش کنید... وجود شما مثل یه دریاست که همه چی رو میتونه تو خودش حل کنه. اما کار کردن با احساسات زمان میبره... آروم آروم باید رامشون کرد تا تحت سلطه ما دربیان. ممکنه بعضیا بگن : غیر ممکنه... بعله ... بعضی جاها غیر ممکنه! اما تشخیص اینکه کجا ممکنه و کجا نیست از عهده ما خارجه! اونچه که الان مهمه پیشرفت ماست. من دوستای زیادی داشتم که با پسری رابطه داشتند و واقعا هم دوستش داشتن! اما این رابطه داشت اونا رو به ورطه ی نابودی میکشوند... وقتی باهاشون صحبت کردم به شدت حرفامو رد کردن. اما آروم بهشون نزدیکترشدم. بهم بیشتر اعتماد کردن... نیتم این بود که کمکشون کنممممم.... وقتی باهم بیشتر صمیمی شدیم چشم اندازهای مختلفی رو از آیندشونو نشونشون دادم... و متاسفانه گاهی این چشم انداز به قدری بد بود که اونا رو به گریه مینداخت... و همین باعث میشد تو وجود اونا یه انگیزه برای تغییر به وجود بیاد... این انگیزه که : نمیخوام اونی بشم که توی اون چشم انداز بود...
و وقتی به افراد میقبولونی که لیاقتشون بیشتر از این وضعیتیه که توش به سر میبرن معجزه میشه! تمام این کارا رو شمام میتونید توی ذهن خودتون انجام بدید...
وقتی که میخواید یک احساسو خاموش کنید یا کمرنگش کنید به یاد انگیزه هاتون بیفتید.(البته این برای وقتیه که اون احساس مانع پیشرفت شماست) دقیقا مثل وقتایی که روزه هستید و یه یخچال پراز خوردنی هم گوشه آشپرخونه اس... چه انگیزه ای شمارو مجبور میکنه نرید سمتش؟
وقتی میخواید یک احساسو خاموش کنید چشم اندازهای مختلف آیندتونو تو ذهنتون تصور کنید... و ببینید آیا این چشم انداز همونیه که انتظارشو دارید؟
وقتی میخواید یک احساسو خاموش کنید نگاه کنید که الان چی هستید؟ و اینکه آیا لیاقت بهترشو ندارید؟
توی متن بعدی درمورد روشن کردن یک احساس بحث خواهیم کرد.... روشهای بالا همشون جواب میدن من از روی تجربه اینو میگم و باتوجه به اینکه یه نوجوونم و زیاد هم دچار غلیان احساس میشم! جواب میدن فقط به این شرط که این افکار مداوم باشن... درمورد اینکه چطوری میشه بهشون تداوم بخشید هم تومتن بعدی میگم...حسابی هم آپدیت شدم... بهترشدم!مهربونتر!خیلی همتونو دوست دارم[esteghbal]
فیض خدا با همگی شما دوستان خوبم
[golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
امروز تبلیغ های زیادی رو برای انجام دادن کارها در کم ترین زمان ممکن مشاهده می کنیم از اموختن زبان تا رژیم لاغری !
اما برای نفوذ در دل های دیگران چه کنیم ؟
خودمان باشیم ، کار ها را همان طور که باید انجام دهیم و مسولیت ان ها را بپذیریم .
بدانیم که خداییی هست مهربان تر از همیشه ، شنوا وبینا .
خدایی که متعلق به تمام موجودات و تمام لحظه هاست .
پس ان چه را بر خود می پسندیم بر دیگران نیز بپسندیم . اینگونه دنیا را به جایی بهتر برای زندگی تدیل کنیم نظر شما چیه ؟
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Roksana65
امروز تبلیغ های زیادی رو برای انجام دادن کارها در کم ترین زمان ممکن مشاهده می کنیم از اموختن زبان تا رژیم لاغری !
اما برای نفوذ در دل های دیگران چه کنیم ؟
خودمان باشیم ، کار ها را همان طور که باید انجام دهیم و مسولیت ان ها را بپذیریم .
بدانیم که خداییی هست مهربان تر از همیشه ، شنوا وبینا .
خدایی که متعلق به تمام موجودات و تمام لحظه هاست .
پس ان چه را بر خود می پسندیم بر دیگران نیز بپسندیم . اینگونه دنیا را به جایی بهتر برای زندگی تدیل کنیم نظر شما چیه ؟
سلام... بابت تاخیرام عذر میخوامممممم
در جواب رکسانای خوبم میخوام بگم که کاملا با حرفاش موافقم... اصلا هدفمم از درست کردن این تاپیک همینه
دیدین پشت شیشه اتوبوسا یا کامیونا گاهی جملات قشنگی مینویسن؟ زندگی من گاهی با خوندن این جملات عوض میشد... شخصیتم و دیدگاهم بهتر میشد... چرا؟ فقط بخاطر یه جمله!
برای همین گفتم بذار اگر یه روز یه دوستی خواست زندگیشو عوض کنه... یا شخصیتشو بهتر کنه... کاش بتونم یه نقش کوچیکی تو این عوض کردنه داشته باشم... مهم نیس کسی نوشته هامو میخونه یا نه... با نوشتنشون بهم این حس دست میده... دخترا و پسرایی رو تو ذهنم تصور میکنم که نوشته هامو میخونن .. گاهی تو دلشون میگن این رها مخش پاره سنگ برمیداره...![nishkhand]
گاهیم ممکنه بگن عجب... راست میگه... باید یه بارم این روشو امتحان کنیم... [cheshmak]
کجایی ای دووووووووووووووووست... که بدونی روح من تشنه شنیدن همیناسسسسسسسسس[shaad]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
همه ما خودمان را چنين متقاعد ميكنيم كه با ازدواج زندگي بهتري خواهيم داشت،
وقتي بچه دار شويم بهتر خواهد شد، و با به دنيا آمدن بچههاي بعدي زندگي بهتر...
ولي وقتي ميبينيم كودكانمان به توجه مداوم نيازمندند، خسته ميشويم.
بهتر است صبر كنيم تا بزرگتر شوند.
فرزندان ما كه به سن نوجواني ميرسند، باز كلافه ميشويم، چون دايم بايد با آنها سروكله بزنيم. مطمئناً وقتي بزرگتر شوند و به سنين بالاتر برسند، خوشبخت خواهيم شد.
با خود ميگوييم زندگي وقتي بهتر خواهد شد كه :
همسرمان رفتارش را عوض كند،
يك ماشين شيكتر داشته باشيم،
بچه هايمان ازدواج كنند،
به مرخصي برويم
و در نهايت بازنشسته شويم...
حقيقت اين است كه براي خوشبختي، هيچ زماني بهتر از همين الآن وجود ندارد.
اگر الآن نه، پس كي؟ زندگي همواره پر از چالش است.
بهتر اين است كه اين واقعيت را بپذيريم و تصميم بگيريم كه با وجود همه اين مسائل،
شاد و خوشبخت زندگي كنيم.
خيالمان ميرسد كه زندگي، همان زندگي دلخواه،
موقعي شروع ميشود كه موانعي كه سر راهمان هستند ، كنار بروند:
مشكلي كه هم اكنون با آن دست و پنجه نرم ميكنيم،
كاري كه بايد تمام كنيم،
زماني كه بايد براي كاري صرف كنيم،
بدهيهايي كه بايد پرداخت كنيم و ...
بعد از آن زندگي ما، زيبا و لذت بخش خواهد بود!
بعد از آنكه همه اينها را تجربه كرديم،
تازه مي فهميم كه زندگي، همين چيزهايي است كه ما آنها را موانع ميشناسيم.
اين بصيرت به ما ياري ميدهد تا دريابيم كه جادهاي بسوي خوشبختي وجود ندارد.
خوشبختي، خودٍ همين جاده است.
پس بياييد از هر لحظه لذت ببريم.
براي آغاز يك زندگي شاد و سعادتمند لازم نيست كه در انتظار بنشينيم:
در انتظار فارغ التحصيلي، بازگشت به دانشگاه، كاهش وزن ، افزايش وزن،
شروع به كار، ازدواج، شروع تعطيلات، صبح جمعه،
در انتظار دريافت وام جديد، خريد يك ماشين نو، باز پرداخت قسطها،
بهار و تابستان و پاييز و زمستان،
اول برج، پخش فيلم مورد نظرمان از تلويزيون، مردن، تولد مجدد و...
خوشبختي يك سفر است، نه يك مقصد.
هيچ زماني بهتر از
همين لحظه
براي شاد بودن وجود ندارد.
زندگي كنيد و از حال لذت ببريد.
اكنون فكر كنيد و سعي كنيد به سؤالات زير پاسخ دهيد:
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
هدف داشتن ، تلاش کردن برای رسیدن به ثانیه هایی که برای رسیدن بهشون لحظه شماری می کنی ...... جزو فکرای خوبیه که میشه هرروز داشت .
اما آدم های فاز منفی و کسل کننده که تمام انرژی آدم رو تو روز می گیرند چی ؟ دغدغه های امروز و ترس از فردا .
هر کدام رو تو دو کفه ی جدای ترازوی زندگی می گذارم . انقدر خسته شدم که نمی تونم تشخیص بدم کدام کفه سنگین تره !!!!!
خواب چشمانم را می دزد و دو کفه با یکدیگر در می امیزند .
فکر های خوب و بد با یکدیگر دوست می شوند .
دخل و خرج می خواهند بر سر میز مذاکره بشینند که ناگاه آرزو ، دنیای ذهنم را بر هم می ریزد . بی هیچ نتیجه ، ذهن سرگردان شد دیگر نمی خواست به زندگی برگردد ! نا امید و خسته بود تا آرزو لختی او را به دنیای خیال بر د ! استراحتی کرد آبتنی در برکه ی امید و بازگشت چرا که صبحی زیبا در انتظارش بود .
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
سلام ... یه سلام خنک صبگاهیییییی... بچه ها من ده دقیقه دیگه باید برم مدرسه! باورتون نمیشه همین الانشم کلی پیغام بی جواب دارممممم... شرمنده ی اخلاق ورزشکاری همه تونم هستمبذارید غعلا بچسبم به درسممممم... دانشگاه صنعتی شریف تهران که قبول شدم مخلص همه تونم هستم... رکساناجون شما این تاپیکو زنده نگهدارررر... دوروز دیگه ممکنه خبر سکته مغزیمو دراثر زیادی فیزیک خوندن بشنوین اونوقت آه بکشید که هی وای مننننن... دختر خوبی بود... کاش نوشته هاشو میخوندیمممم... راستی چقدر سایت عوض شده. دست آقا مصطفی و همه بچه های زحمتکش سایت دردنکنه. همه تون خیلی ماهین. دوستتون دارم خیلی زیادددددد. پیشرفت کنید.اونقدر که وقتی برگشتم سایت فقط من شما رو با شکوفاییام شگفت زده نکنمممم شماهم منو شگفت زده کنینننننن... خدانگهدار
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
سلام ... یه سلام خنک صبگاهیییییی... بچه ها من ده دقیقه دیگه باید برم مدرسه! باورتون نمیشه همین الانشم کلی پیغام بی جواب دارممممم... شرمنده ی اخلاق ورزشکاری همه تونم هستم
بذارید غعلا بچسبم به درسممممم... دانشگاه صنعتی شریف تهران که قبول شدم مخلص همه تونم هستم... رکساناجون شما این تاپیکو زنده نگهدارررر... دوروز دیگه ممکنه خبر سکته مغزیمو دراثر زیادی فیزیک خوندن بشنوین اونوقت آه بکشید که هی وای مننننن... دختر خوبی بود... کاش نوشته هاشو میخوندیمممم... راستی چقدر سایت عوض شده. دست آقا مصطفی و همه بچه های زحمتکش سایت دردنکنه. همه تون خیلی ماهین. دوستتون دارم خیلی زیادددددد. پیشرفت کنید.اونقدر که وقتی برگشتم سایت فقط من شما رو با شکوفاییام شگفت زده نکنمممم شماهم منو شگفت زده کنینننننن... خدانگهدار
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
واقعا تاپیکه جالب ولازمیه به نظر من تو این دوره زمونه اکثر مردم افسردگیو تجربه کردن من فک میکنم یه دلیلش بالا بودن سطح توقعاتمونه ویه دلیلش قدر ندونستن لحظه هایی که بعدها میفهمیمهمون لحظه ها لحظه هایی که ما خوشبخت بودیم مثل من ,من خودم وقتی برا کنکور درس میخوندم همش فک میکردم خوش بحال اونایی که الان دانشگاهن چقد خوشبختن و چه احساس خوبی میتونن داشته باشن ولی بعد از اینکه کنکور دادم تازه فهمیدم اون موقعها انگار احساس بهتری داشتم و شادتر بودم میدونید چرا چون اون وقتا هدف داشتم وهدفم برام خیلی مهم بود تنها وتنها هم برای رسیدن به اون تلاش میکردم ولی وقتی به هدفم نرسیدم البته به یه بخشیش رسیدم در واقع اون رشته ای که میخاستم قبول شدم ولی اون دانشگاهی که میخاستم نه و همین بالا بودن سطح توقعاتم باعث شد تا سال اول دانشگاه افت تحصیلی شدیدی داشته باشم اون موقع فک میکردم اگه برم اون دانشگاه چقد خوشبخت میشم و الان دیدگاهم به خوشبختی اینه :همین که کسایی رو دارم که گاهی دل تنگم میشن یعنی خوشبختم همین که خدایی رو دارم که وقتی از همه کس وهمه چیز بریدم وخستم پشت وپناهمه وقتی دارم ازش دور میشم به یادمه ودستاشو به سمتم میگیره تا منو به طرف خودش هدایت کته خوشبختم وقتی انگیزه ی پیشرفت دارم خوشبختم از همه مهمتر وقتی خدا بهم فرصت زندگی داده یعنی منو دوستم داره پس من خوشبخت خوشبختم عزیزای دل از خدا میخام که جاده ی خوشبختیو برامون مسیری قرار بده که ما رو به خودش برسونه .آمین
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
ممنون از تعاریفتونننننننن... راستش من فک میکنم منظورتون از سطح توقع یه جورایی انتقاد به منم هست. هرچند شما خب دوست هستین وحرفتونو از روی دوستی زدین. ممنون. اینکه گفتم صنعتی شریف... واسه اینه میخوام درحد صنعتی شریف تلاش کنم... اونوقت ببینیم چی قبول میشم. من برای رتبه اول کنکور شدن درس میخونم. خودمم میدونم که رتبه اول نمیشم. اما تلاشمو در اون حد میکنم.... همچین دیدگاهی ضربه ای به کسی نمیزنه. چون خودمم میدونم صرفا تلقینیه. ولی باعث میشه از اینی که هستم به مراتب بالاتری صعود کنم.
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
7raha7
حالا نوبت مرحله ی بعده
بعد از فراخواندن خدا به زندگیتون کم کم گناه کمرنگ میشه... کنترلش دست شما نیست . این دو تا با هم یه جا نمیمونن: کمال و قدرت برتر- تاریکی و گناه
پس به محض اومدن خدا و این قدرت برتر گناهان شما کمرنگتر میشن و کم کم وقتشه توبه کنید... یه باور اشتباه دیگه ی مذهبی اینه که وقتی میخواید یه گناهو ترک کنید بلافاصله توبه کنید. بازم قاطعانه میگم : اشتباهه...[nadidan]
اگر به انجام دادن اون گناه معتاد شده باشید این توبه شما رو پیش خدا بدقول میکنه... موقعی توبه کنید کنید که میدونید دیگه نمیرید سمت این گناه...
هیچی نباید براتون مهمتر از آبروتون پیش خدا باشه... بدقولی هم که دیگه آفت آبرو هستش!
سوال اینه : گفتم موقعی توبه کنید که میدونید نمیرید سمت گناه.... چه موقع میدونید که نمیرید سمت گناه؟ وقتی اون گناه در وجودتون کمرنگ و کمرنگتر میشه... چه موقع کمرنگ میشه: جواب این سوال همون بحث قبلیه.... موقعی که به سمت خدا میرید.
و چرا ارزش یه توبه کار پیش خدا زیاده؟؟؟؟ : چون دیگه اینکه این انسان گناهو انجام نمیده قطعی شده... دیگه گناه تمووووووووووم شد! این یه انسان تازه اس! انگار که تازه متولد شده باشه!
و با تکیه بر روایات دین خودتون میگم : کسی که توبه کنه (توبه ی واقعی!) از گناهش پاک پاکه...
گویا تازه از مادر متولد شده باشه. و خدا کامل کامل کامل می بخشددش!
بعد از توبه شما تازه رسیدین به مرحله دوم.... حالا خدا رو دارید. چی کار کنید که از دستش ندید و بهش هی نزدیکتر شید؟؟؟ : برای از دست ندادنش گناهای بیشتری رو ترک کنید. این میشه همون تصوری که گفتم در مرحله اول داشتنش اشتباهه. حالا باید برای نزدیکتر شدن به خدا آدم خوبتری شدددددددد!
این یعنی رشد و پویایی و کمال برترررر
این یعنی قدرت!
باسلام
خدا میفرماید من تنها در یک جا جا میگیرم اونم قلب مومنه
القلب حرم الله
ومیفرماید شریک خوبی هستم اگه کسی غیر از من وارد قلبت بشه من میرم
این حرف رها خانم درسته خدا و گناه یک جا نمیمونن
پس اگه گناه وارد قلب بشه خدا میره واگه میخوای خدا تو قلبت بمونه باید گناه رو بیرون کنی از قلبت
چون تا اون هست خدا نمیاد
پس باید عجله کنیم چون ممکنه تا فردا زنده نباشیم برا بینرون کردن گناه از حرم خدا (قلب) با توه واقعی
کارشیطون همینه که مارو از این کار منصرف کنه حتی شده برا یه سااعت
پس
باز آی باز آی هرآنچه هستی باز آی
صد بار اگر توبه شکستی باز آی
فیض حق با شما[golrooz][golrooz][golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
عرضم به حضورتون که
اولیش تلقین بیش از حد خوش شانسیه که باعث میشه همه چیزای دلخواهم سریع در دسترسم باشن
دومیش نادیده گرفتن شانسه که باعث میشه با وجود سختی ها کم نیارم
سومیش احساس حضور خداس که باعث میشه اتفاق افتادن هر چیزی رو از حرکت ماهیچه های چشمم تا.... رو با حکمت و دلیل و
فرمان خدا بدونم و کلا دنیا- زمان- علم- و... رو یه پازل چندین بعدی ساخته خدا بشناسم وفرض کنم و در نظر بگیرم
چهارمیش این بوده که از وقتی 1و2و3رو فهمیدم باید عمل کنم یاد گرفتم هر کاری دلم میخواد بکنم یعنی همین الان مثل یه بچه 9 ساله بازی میکنم(به روش خودم) و مثل بابای 45سالم تصمیم بگیرم با جدیت تمام و کلا انتخاب مسیر زندگیمو کاملا خودم به دست بگیرم
پنجمیش رو هنوز پیدا نکردم واگه پیدا کنم موفقیت و خوش بختیم به توان 10 میرسه
البته از روی 1و2و3و4 میدونم پنجمیو خود خود خودم واز روی تجربیاتم باید به دست بیارم
البته یه چیز دیگه هم هست که توی این شماره ها نیست
گفته های امامان وپیامبران و کلا معصومین وامام خمینی و کلا ولایت فقیه رو از تصمیم خودم بالاتر میدونم
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
7raha7
سلام ... یه سلام خنک صبگاهیییییی... بچه ها من ده دقیقه دیگه باید برم مدرسه! باورتون نمیشه همین الانشم کلی پیغام بی جواب دارممممم... شرمنده ی اخلاق ورزشکاری همه تونم هستم
بذارید غعلا بچسبم به درسممممم... دانشگاه صنعتی شریف تهران که قبول شدم مخلص همه تونم هستم... رکساناجون شما این تاپیکو زنده نگهدارررر... دوروز دیگه ممکنه خبر سکته مغزیمو دراثر زیادی فیزیک خوندن بشنوین اونوقت آه بکشید که هی وای مننننن... دختر خوبی بود... کاش نوشته هاشو میخوندیمممم... راستی چقدر سایت عوض شده. دست آقا مصطفی و همه بچه های زحمتکش سایت دردنکنه. همه تون خیلی ماهین. دوستتون دارم خیلی زیادددددد. پیشرفت کنید.اونقدر که وقتی برگشتم سایت فقط من شما رو با شکوفاییام شگفت زده نکنمممم شماهم منو شگفت زده کنینننننن... خدانگهدار
با تلاش و پشتکاری که از رهای عزیزم سراغ دارم مطمئن هستم که قبول میشه . در عین حال باید برترین هارو خواست تا به حداقل ها دست پیدا کرد .
هرکس هم فاز منفی بیاد قبول میشی نمیشی سرو کارش با دی جی و باستان هست !!
ایشون که تلاش می کنه ما هم دعا میکنیم (در جهت گرفتن یه شیرینی تپل )[nishkhand]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
یوهوووووووووووووووو! حالا دست دست دست....
هیسسس! همه خوابن! چرا اینقده شلوغش میکنی....؟
بچه ها.... نوروزو به همتون تبرییییییییییییییک میگم. سال جدید با همه دغدغه هاش شروع شد... ایشالا که خداوند عاقبت همه مونو بخیر کنه. ولی خدا.... چرااااااااااااااااا من؟
قصه اش چیه؟ قصه اش اینه که امسال کنکور دارم. و حالا بعد از این همه وقت باید درست توی این دوران بحرانی بیماری مادرم دوباره عود کنه. خدا چراااااااااااااااا من؟
7فروردین عمل جراحی داره.... با تموم وجودتون براش دعا کنید.... متوسل به دعا تون میشم چون بهش اعتقاد دارم.
هیچوقت خودمو نمیبخشم اگه مساله ای پیش بیاد که باعث بشه فکر کنه مانع پیشرفتم شده. اینجوری از پا درمیاد!
میدونید چیه.... هر آدمی که بودم .... بودم! مهم نیست.... الان تمام تلاشمو میکنم که واقعا انسان موفقی شم.
چون کمال پدر و مادر ما در به ثمر نشستن ماست.... و حتی کمال خیلی از انسانهای قبل از ما. تصورشو بکنید در بوجود اومدن ما چند نسل دخیل بودن!
برام دعا کنید که بتونم موفق شم. دعا کنید همه چی به خوبی و خوشی تموم شه.
وااااااااایییییییییییییی.. ... از وقتی که شروع کردم به آماده شدن واسه کنکور فکرشم نمیکردم همچین داستانی پیش بیاد.
خدااااااااااااااااااااا.... آخه چرا من؟ چرااااااااااااااا؟چرا حالا؟
بازم شروع شد. همه کابوس اون سالها دارن شروع میشن. جایی نیست که من توش خودمو بیرون بریزم.... جز یه جا. پیش خدا... که مدتیه ازش خیلی دور شدم.... شاید چون قصه این عشق هم قصه ی عادت شده بود!
بازم شانس آوردم که تا الانش درسمو خوندم. واسه از الان به بعدمم دعا کنید.
میدونید... هنوز هیچی معلوم نیست. بعد از عملش مشخص میشه که بازم باید دوره های شیمی درمانیو شروع کنه یا نه. که این اصلا خوب نیست! شیمی درمانی افتضاحه! حداقل وا3 مامان من.... کمترین اثرش بداخلاقیشه...
دعا کنید که فقط یه تومور معمولی باشه. نیاز به شیمی درمانیم نباشه[khanderiz]
خب.... داراراراممممم.... باز روشن شدم.... کجا بودیم؟
آهان.... دست دست دست.... نوروزتون مباررررررررررررک!
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
در دل مهربونت غو غای نور خداوند است .
این شور وعشق را قسم می دهم به پاکی وجودت و شادمانی روز افزونت را خواهانم .
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
سلام سلام میبینم اینجا کسی رموز خوشبختی رو نمی نمویسه دیگه !!! الان همه در مدینه فاضله فاضله تشریف دارند نه ؟!!!
من یه رمز با حال دارم اونم اتمام پروژه ها و اتمام کارهای نیمه تمامه که انرژی رو دوباره در وجود ادمی زنده می کنه .
قطع رابطه با آدم های سو ء اسستفاده گر و ادمی های مثل اسکروچه که همش میگن نمیهو این حرفا همش فاز منفی میدن !
عرض کنم که فعلا اینا خوب بیده شما جدیدا رمزی چیزی کشف نکردین بچه ها ؟!!؟!؟!؟
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
ای بابااااااااااااااااااااا.. ..
انداختیمون تو رودرواستییییییییییییییییی یی...
رمز خوشبختی... خب به نظرم این چیزا رو تو یه تاپیک دیگه کار کنیم بهتر باشه. این تاپیک فراموش شده یا بهتره بگم... کهنه شده... ولی نگاش که میکنم میگم... ای بابا... عجب روزایی داشتیما...
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
وقتی کار نیکی می کنی وقتی ارزش داره که انتظار تشکر نداشته باشی ! چر ا؟ چون باید ا ز نورش ببینی و بدونی که داری با خدا معامله می کنی !
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
خوشبختی می آید ، آهسته در می زند .............
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
pech pech: مىخوام برگردم... اجازه هست؟
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
بله بی صبرانه منتظر بازگشتت هستیم.بفرمایین[nishkhand]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
7raha7
pech pech: مىخوام برگردم... اجازه هست؟
سلام رهای مهربون.
جات خیلی خالیه.
امضات رو هم عوض کن[golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
خب
سلام به همه دوستای خوبم...هی همه میپرسن چی شد چی کار کردی گفتم بیام یه جا کلی بگم...خب..القصه داشتم میگفتم...
بعدازاینکه نتایج کنکور اومد اصلا امیدی نداشتم صنعتی اصفهان یا اصفهان اون رشته ای که میخوام رو بیارم.همینم شد و نیاوردم!
کلا اوضاع روحیم افتضاح بود و اصلا به انتخاب رشته فکر هم نمیکردم چون بهرحال بخاطر یه سری مسایل ومشکلات میبایست اصفهان میبودم. نمیشد. به خانوادم گفتم اصلا راجع بهش باهام صحبت نکنین. و رفتم تو خودم.
نمیدونم چمه کلا اینجور مواقع با خودم دشمن میشم!
تموم آهنگای موردعلاقه مو پاک کردم. نت گردیم تعطیل شد... دوستای دور و نزدیکمم بی خیال شدم. باهمشون سرد شدم
موهامو کوتاه کردم اندازه2سانت! از خدا هم دور شدم...خیلی دور...
پدرم ازم میپرسید آخه تو به چی علاقه داری؟ هرسری یه چی سرسری بهش میگفتم. کامپیوتر...برق...مکانیک..
خودمم یادم رفته بود به چی علاقه دارم...از نظر خودم موندنم قطعی بود. اما پدرم انتخاب رشته کرد واسم. و من اینو روزی فهمیدم که واسه تربیت دبیری زنگ زدن خونمون گفتن بیا واسه مصاحبه...
فردا امتحان دارم. برم واسش بخونم. ادامه ماجرا رو بعدا میگم
رکسانای عزیز؟ اجازه بهم ندادیا...