مورد سوم.معمولا تونستم وقتی که مخالفن متقاعدشون کنم[khanderiz]
نمایش نسخه قابل چاپ
مورد سوم.معمولا تونستم وقتی که مخالفن متقاعدشون کنم[khanderiz]
چی بگم والا بستگی به اختلاف نظرش داره یه وقتایی میبینی مساله خیلیم فرس ماجور نی سعی میکنم کوتاه بیام که به اختلاف نکشه نه پدرو مادر با همه این طوریم ولی بعضی وقتا یه مساله هایی هست که میدونی اگه حرفت به کرسی نشینه هم به ضرر خودته هم به ضرر اطرافیان این جور مواقع سعی میکنم همرو از عاقبت عملشون شیر فهم کنم.
سلام بر همه دوستان عزیز
به خصوص صاحب گرامی تاپیک جناب مازرون
ضمن تشکر از شما اگر اجازه بفرمایید به بنده حقیر من هم نظرم رو در این رابطه بیان کنم
ببنید گاهی برای من پیش میاد که تصمیمی میگیرم و والدین مخالفت می کنن اول از همه جنبه این رو که آیا تصمیم من منطقی هست یا نه رو نگاه می کنم اگر که منطقی باشه که ادامه میدم اما اگر حتی 1 % غیر منطقی باشه از خانواده عذر خواهی می کنم و حق رو به اون ها میدم چون هر چی که باشه شاید اون ها پیچش مو رو ببیند و من مو رو
حالا میگذریم اما اگر منطقی باشه در این مواقع من و پدرم به دلیل اختلافات نظری که در این زمینه داریم می آیم از یک راهبردی استفاده می کنیم و اون هم اینه که می شینیم نقطه نظرات پدرم رو و دلیل مخالفت ایشون رو می نویسیم و همینطور دلیل این رو که چرا من پا فشاری می کنم رو می نویسیم و بررسی می کنیم که درصد منطقی بودن کدوم یک از ما بیشتره و هر دو هم با هم راه میایم و می پذیریم این رو که حق با طرف مقابل هست
بعد از این کار از بقیه اعضای خانواده هم نظر پرسیده میشه و اظهار نظر اون ها هم یادداشت میشه
بعد از این ما میام یک جمع بندی می کنیم که آیا این کار به صلاح من یا خانواده ام هست ؟ یا این که ضرر هاش بیشتر از منفعتاش هست
اما در آخر بعد از اظهار نظر همه، پدر و مادرم قدرت تصمیم گیری رو به خودم میدن که آیا می خوام اون کار رو انجام بدم یا نه و اگر هم جواب من مثبت باشه مخالفتی نمی کنن
البته این راه برای تصمیم گیری هایی بود که من خیلی پا فشاری می کنم یا این که خیلی مهم و موثر هست در زندگی
ولی در تصمیم گیری های معمولی برای چیز های کوچک اگر پدر و مادرم موافق نباشند من هم دیگه در اون رابطه بحثی نمی کنم چون قطعا مادر و پدرم صلاح من رو می خوان و بحث کردن بی فایده است
البته این رو بگم که من در هر تصمیمی با پدرم مشورت می کنم حتی اگر کوچک ترین چیز باشه و نظرشون رو هم می خوام چون همیشه نظراتشون کمک به من کرده و موجب شده بتونم بهتر تصمیم بگیرم
خیلی معذرت می خوام که قبل کمی صحبتم طولانی شد
و واقعا عذر می خوام که سرتون رو درد اوردم
امیدروام موفق باشید
و تشکر ویژه دارم از جناب مازرون برای تاپیک مفیدشون
با سلام خدمت همه دوستان
و با تشکر از جناب مازرون عزیز
دوستان من کلیه نظرات شما رو مطالعه کردم و چون همه شما از قشر نوجوانان هستید و نظراتتون رو از دیدگاه یک نوجوان اعلام کردید
من در جایگاه یک مادر میخوام نظرم رو از دیدگاه پدر و مادر ها اعلام کنم
من میخواستم زودتر به جمعتون بپیوندم ولی ترجیح دادم شما ها و از جمله دختر خودم نظرش رو اعلام کنه همون طور ساغر گفتند دقیقا سبک قبول یا رد خواسته ها به همین شکل هست
البته شرایط و خصوصیات اولیا با هم متفاوته فقط بچه ها اگر بتونن راه درست ارتباط با پدر و مادر رو پیدا کنند خیلی کارشون آسون میشه چون هر فردی یک روشی برای متقاعد کردن داره
علاوه بر این بایستی شرایط عنوان خواسته ها هم فراهم باشه یعنی فرزندان بایستی زمان مناسب رو برای ارائه خواسته
هاشون با هوشیاری تشخیص بدن قطعا پدر و مادری که در شرایط روحی مناسب رو برای دریافت نظرات نداشته باشند رسیدن به پاسخ مثبت کمی رور از انتظاره پس زمان بیان خواسته ها بایستی درست انتخاب بشه
قاعدتا جواب ما پدرو مادر ها هیچگاه به ضرر بچه ها نبوده و نخواهد بود
پس اگر هر دختر یا پسر گلی به این اصل ایمان داشته باشه و حتی 1 درصد هم شک نکنه تاثیر زیادی میتونه تو تصمیماتش در تمام مراحل زندگی داشته باشه البته اصلا دلم نمیخواد از واژه های کلیشه ای و بازی با کلمات استفاده کنم
آنچه که مطرح میکنم از دیدگاه هم یک مادره هم یک فرزند
دوستان ما پدر و مادر ها هم یک روزی این مسیری که شما دارید طی میکنید طی کردیم
و میتونیم درک کنیم که شما ها هم حقی دارید ...
ولی یک مساله ای رو که نباید فراموش کنید اینه که تجربه ثابت کرده که اگر بچه زور بخواد بگه پدر و مادر هم در مقابل به قول معروف با سمبه ی پر زور تری مقابله میکنند و بد تر قداره رو از رو میبندند و مطمئن باشید در چنین شرایطی محاله بتونید موافقت پدر و مادر و با رضایت جلب کنید اگر هم بتونید به زور حرفتون رو به کرسی بنشونید بایستی منتظر عواقبی مثل مخالفت ها و گاها مشاجره هایی باشید ...
پس هیچ چیزی بهتر از پیدا کردن راهکار اصولی جواب نمیده
چون یادمه من هم که کوچیک بودم و تو شرایط سنی شما ها بودم این تجربه بهم ثابت شد و امروزه که در جایگاه یک مادر هستم میتونم حس درونی پدر و مادرم رو درک کنم
گاهی باید با کفش های طرف مقابل چند قدمی راه رفت هر وقت خواسته ای داشتید به عقیده من خودتون رو در جایگاه یک پدر و مادر قرار بدید ببینید اگر فرزند شما از شما چنین خواسته ای داشت چه پاسخ و عکس العملی در مقابل نشون میدادید با این روش کمی رو صبرتون میتونید کار کنید و منطق رو در تصمیماتتون شرکت بدید
روشی هم که ساغر برامون گفت راهکاریه که کاملا جواب میده و نتایج مثبتی هم در برداره
دوستان تا اینجا نظرم رو اعلام کردم البته اگر اجازه بدید هر جا نیاز بود ما بین گل واژه های زیبای شما من هم نظرم رو اعلام میکنم و با توجه به حساسیت مطلب از جناب مازرون عزیز تقاضا دارم اگر براشون مقدوره تاپیک رو نبندند تا مشارکت کاربران جدید رو هم شاهد باشیم و بتونیم از تجربیات سروران بهره مفید تری ببریم...
با سپاس فراوان[golrooz]
سلام
ممنونم از دوست عزیز مازرون بابت ایجاد این تاپیک
و همچنین از دعوت[golrooz]
واقعا از نظرات دوستان استفاده کردم
--------------------
از این جهت که سوال از جانب جوانان و نوجوانان هست نسبت به نوع تعامل با والدین, این نکته بدیهی هست که در درجه اول هر فرزندی این حق رو در خودش می بینه که اولا خواسته های خودش رو بیان کنه و دوما اینکه تا جایی که امکان داره به خواسته هاش برسه.
اما همونطور که شما بزرگواران هم اشاره کردید این قضیه رو یک جانبه نمیشه نگاه کرد و همه ما به خواسته و تجربه و نگاه مشفقانه والدینمون احترام می گذاریم.
پس باید این رابطه رو دو طرفه نگاه کرد و یک راهکار خوب ارائه داد. مثل همین کاری که خانم الماس پارسی گرامی انجام دادند.
در این راهکار دو جانبه :
باید یک محور برای ارزش گذاری روی خواسته ها و نیاز ها داشته باشیم. مثل عقل و دین.
در مرتبه بعد باید شرایط فعلی خانواده رو لحاظ کنیم چون همه خواسته ها و تصمیمات می تونه کل خانواده رو تحت تاثیر قرار بده.
کمال احترام همیشه باید حفظ بشه. حتی وقتی که یکی از طرفین خواسته اش مورد قبول واقع نمیشه.
در مواردی که دو تصمیم یا نظر با هم تعارض پیدا می کنند هم این شرایط فعلی لحاظ میشه هم گفتگو ها و نظرات منطقی و بر مبنای عقل و دین بررسی میشه هم اینکه احترام حفظ میشه.
نکته ای که اینجا هست اینه که پدر و مادر تو این شرایط می تونن بهترین شیوه مشارکت اجتماعی و تعامل و تبادل نظر رو به فرزندانشون یاد بدهند و اینکه همیشه اینطور نیست که ما بهترین نظر رو داشته باشیم و همیشه اینطور نیست که نظر ما باید اجرا بشه.
حالا اگه این شرایط رعایت بشه اگه فرزندان پیش فرض ذهنی شون این باشه که در هر بن بستی حرف والدین محترم و مقدم هست فکر می کنم دیگه مشکل خاصی ایجاد نشه. و فرزندان این رو مد نظر داشته باشند که در سایه همین پدر و مادر به این مقدار از علم و منطق و فهم رسیدند.
ببخشید که سرتون رو درد آوردم[golrooz]
با سلام و تشکر از جناب مازرون و همه عزیزانی که در بحث شرکت کرده اند و آنهایی که قرار هست در ادامه در این بحث مفید و کاربردی شرکت کنند
از آنجایی که در ارتباطات خانوادگی و روابط حاکم ، تعامل برقرار هست ، به نوعی ارتباط دوسویه و متقابل وجود دارد ، همانطور که عزیزان نوجوانان و جوانان دیدگاه خودشان را نسبت
به عکس العمل خود و والدینشان بیان کردند و در ادامه انشاالله شاهد خواهیم بود ، چه بهتر هم میشود که والدینی که فرزندانی را پرورش و تربیت میکنند ، کمی راجع به نحوه
فرزندپروری خود صحبت کنند ، مثل دو بزرگواری که در این بحث مارا یاری کردند
ما 4 نوع سبک فرزندپروری ( مستبدانه ، مقتدرانه ، سهل گیرانه ، بی توجه ) داریم که در ادامه راجع به آن صحبت خواهیم کرد
منتظر نظرات و دیدگاههای شما در مورد این موضوع و بحث هستیم......از همراهی شما متشکریم [golrooz]
سلام و شب بخیر به همگی دوستان عزیزم!
و تشکر ویژه از آقا محمد که برادر بزرگ و محترم من هستن
و همچنین مینا خانوم عزیز که با راهنمایی های کارشناسانشون همگی مونو آگاه می کنن.[golrooz]
برای من خیلی پیش اومده که با مخالفت سرسختانه والدینم مواجه بشم!!
چند سال پیش که کوچکتر و ناپخته بودم همیشه از این رفتار ها آزده می شدم و از اونجایی که دختر حساسی هستم خیلی راحت اشکم درمیومد!!
و نمی تونستم درک کنم چرا هر تقاضایی که دارم با پاسخ نه مواجه می شه؟!آیا من درخواست نابجایی دارم ؟اگه اینطوره چرا بقیه دوستانم پاسخ نه از والدینشون نمی بینن؟!
خلاصه با خودم و والدینم زیاد کلنجار می رفتم و آخر کار هم یا به نتیجه نمی رسیدم!!!(چون به گفته بانو الماس اگه والدین نخوان با چیزی موافقت کنن قداره رو از رو می بندن و به قولی مرغشون یه پا داره!!)و یا اگرم به نتیجه ای میر سید می دونستم که این رضایت از ته دل نیست و والدینم اصلا راضی نیستن!
ولی حالا می بینم که در شرایط مختلف دلایل مختلفی برای مخالفت های والدینم وجود داشته و داره!
هرچند هنوز هم گاهی نه های بی دلیل و بی چون و چرا می شنوم(بیشتر از جانب پدرم!) اما حتی اگه دلیلشو هم ندونم از این مطمئنم که این نه دلیل محکمی داره که حتما بعدها به اون پی خواهم برد!!
هر چند واقعا گاهی جوون باید خودش تجربه کنه و سرش به سنگ بخوره تاعلت مخالفت ها رو متوجه بشه اما نه هر تجربه ای!!!
من در وهله اول سعی می کنم با دلیل و منطق علت تصمیمو به والدینم منتقل کنم...و دلایل اونا رو هم بشنوم...
اگر برام متقاعد کننده بود که کارم اشتباهه بپذیرم و اگرم مطمئنم من درست می گم باز هم در اثبات درستی حرفم تلاش کنم.
ولی نه اونقدری که از حد بگذره و تبدیل به معظلی در جمع خانوادم بشه!!
و دست آخر با ایمان به اینکه مصلحتی هست (درصورتیکه دیگه راهی نباشه!) تسلیم حرف والدینم می شم.
ممنون[golrooz]
سلام
در اون لحظه که سکوت
اما بعدش اونا رو متقاعد میکنم البته اخرش خودم هستم که متقاعد میشم [soal]
سلام دوستان
خلاصه بگم من همیشه سعی کردم اولویت بندی داشته باشم اگه واقعا موضوع مهمی باشه و منم به فوایدش پی برئه باشم سعی بر این دارم که حرفمو عملی کنم.گاهی هم میدونم که اوایل بیان موضوع جدید مخالفت میکنند من اهمیت نمیدم بعدا مخالفت کم میشه...
اما گاهی واقعا نظرشونو میخوام و اگه مخالف باشن منم گوش میکنم