نمایش نسخه قابل چاپ
ایام قمر در عقرب در سال نود وسه
عقد دائم و موقت، انجام مسافرت،اقدام برای بچه دار شدن (انعقاد نطفه)، افتتاح کار و کسب، تعیین و تغییر نام و گذاشتن سنگ بنا و کلا انجام هر یک از کارهای اساسی در روزهای نحس و قمر در عقرب(حدود ۴٫۵ روز در ماه) هم از نظر دینی و هم از نظر منجمین، توصیه نمیشود!
http://img1.tebyan.net/Medium/1393/0...c580af9783.jpg
همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :
ببخشید آقا! من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد :
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری. خجالت نمیکشی؟
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحشهای مرد عصبی شود و عکسالعملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد :
خیلی عذر میخوام فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ...
حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم .
مرد خشکش زد ...
همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ..
http://img1.tebyan.net/Medium/1393/0...4a152e722b.jpg
کاش به دختران و خونواده ها بگن که خدا قادر هست نه فقط به جوان که تابع قوانین خونواده هاست.
جوان قدرتی ندارد. هم باید خونواده خودشو راضی کنه و هم خونواده دختر رو.
خودش هرچه بوید خدایا تو قادری. نمیشود.
آیۀ قرآن برا جوانانی هست که از روزی میترسن از طرف دیگه نه تنها به خونوادۀ پسر و دختر دستور میدهد بلکه به همه دستور میدهد که اونایی که توان ندارند رو به عقد هم دربیارین. اینه اصل.
عیب را تنها در جوان نباید دید
سالهاست که میگویند هرکی از ترس روزی ازدواج نکند بدگمان شده به خدا
آیا کسی هست بگوید که خانوادۀ دختر و گاها پسر آیا خدا توان ندارد؟
پسر باید برای ازدواج هفت خان رستم را بگذرد.
پسران بدگمان نیستن این خانواده ها و گاها توقعات دختران هستن که نسبت به خدا بدگمان هستند و هی موش می دوانند.
کیست که ببیند؟
چشمه را رها کرده ایم اومدم از وسط جوی میخواهیم آب گل آلود رو صاف و تمیز کنیم.
نمی شود
مهم تعریف و عقاید من نیست. مهم تعریف دیکتاتوری است. برای فهم این مسئله دعوت میکنم که این پست رو مطالعه کنین:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%...88%D8%B1%DB%8C
مطالعه کردم در واقع یعنی کسی نمیتونه راحت جایی زندگی کنه، یا عقایدشو حداقل بیان کنه،چون خودکامگی وجود داره.
خب حالا منو شما یعنی تو بیان اعتقاداتمون خیلی الان مشکل داریم؟!
مثلا یه جایی مثل اینجا که یک محفل اجتماعیه و در دسترس همه قشر میتونه باشه ، الان منو شما عقایدمونو نمیتونیم بگیم[tafakor]
الان یه کاربر با اعتقادی که به بعضی مسائل داشت یه پست زد،
شماهم اومدی گفتی خرافاته،حرام و حلال مسئله رو بردین زیر سوال، تاریخ یه ملت رو با نظر خودتون ترسم کردین،
حالا اگه دیکتاتوری نباشه شما چه چیز نگفته داری؟![nadanestan]
آقا مهدی با ما به از این باش[shaad]
بله من هم موافقم![bamazegi] در واقع خيلي چيزهاي ديگر هم هست که معني ندارد ولي انجام مي دهيم! مثلا" چرا جلو جمع نبايد دست تو بيني خود بکنيم؟ اتفاقا" خيلي هم خوب است! نشانه اهميت شخص به نظافت است! خخخخخخخخخ [nishkhand] موارد ديگر رو هم بگم؟ .... يا مثلا" چرا بايد با لباس بياييم تو خيابان چه اشکالي دارد بي لباس بياييم! ... (عمرا" کسي بتواند با منطق دودوتا چهارتا من را قانع کند چرا با لباس بايد بياييم بيرون!) يا مثلا" ...... ولش کن مي ترسم کار به جاهاي باريک برسد. من هم مثل شما حوصله بحث ندارم.[shaad]
حالا از اينها گذشته يک توضيح راجع به موسيقي بدهم:
فقط نوعي از موسيقي را در حال حاضر زياد پسنديده نمي دانند، خود ماهيت آن نوع موسيقي هم مشکلي ندارد، اشکال سر اين است که اونهايي که دنبال اون جور موسيقي هستند هر بار که من دنبالشان را گرفتم ديدم سر از ناکجا در مي آورم! البته خودشان از ناکجا خوششان مي آمد! (شايد شما هم خوشتان بيايد! در آن صورت به قول فاميل دور: من ديگه حرفي ندارم)[nishkhand]
نگه داشتن شيريني در فضاي باز اشکالي ندارد، ولي اشکال سر اين است که هر بار من اين کار را کردم ديدم دورش مگس جمع شد!
آخ اگه اين مگس ها را بتوانيم مهار کنيم، از خيلي چيزها مي توانيم لذت ببريم.
البته افراطيون در دين دنبال مفاهيم و تعقل و ... نيستند، اينها فقط مي شنوند که: "حرام است شيريني را در فضاي باز نگهداري کنيم"، ديگه دنبال دليل و فهم چرايي مطلب و ... نيستند. فقط يک گوشه کشيک مي کشند هرکي شيريني در فضاي باز گذاشت ناقافل گردنش را بزنند!!!!! اين افراط گري بدون تعقل، نتيجه اش ايجاد نارضايتي هايي در جامعه است. از اين نظر من يک کوچولو به شما حق مي دهم که شاکي باشيد.
تو نمي بيني هلال از ضعف چشم / من همي بينم مکن بر من تو خشم!
پشه ای در استکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه وا پس مانده بود
کودکی از شیطنت بازی کنان
بست با دستش دهان استکان
پشه دیگر طعمه اش را لب نزد
جست تا از دام کودک وا رهد
خشک لب، می گشت؛ حیران، راه جو
زیر و بالا، بسته هر سو راه او
روزنی میجست در دیوار و در
تا به آزادی رسد بار دگر
هرچه برجست تکاپو می فزود
راه بیرون رفتن از چاهش نبود
آنقدر کوبید بر دیوار سر
تا فرو افتاد خونین بال و پر
جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ
لیک آزادی گرامی تر، عزیز
پشت بام خانه های شهر پر از بشقابهای خالی است این یعنی ما خیلی گدای فرهنگی داریم خدایا رزق حلالی برسان تا این بشقابهای گدایی جمع شوند....
http://graphicnet.ir/images/gallery/5833/36468.jpg
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر به دست خودشانساعت 8 شب بود. توی ماشین نشسته بودیم. ترافیک بود. من بودم و خواهرم. خیلی خسته بودیم. ضبط خاموش بود. حوصله نداشتیم و هیچ آرایشی هم نداشتیم. رسیدیم به ایست بازرسی.
- بزن کنار. برو داخل کوچه
رفتم توی یک کوچه. از ماشین پیاده شدم. خانمی با چادر به سمت من آمد.
- چرا گرفتنت؟
- نمی دونم!
- صدای ضبطت زیاد بود؟
- نه. خاموش بود!
به سمت ماشین نیروی انتظامی رفتم. پلیسی که در آن بود چهره مذهبی هم نداشت.
- مدارکتون رو بدید
- چرا؟
- مدارک رو بدید. این فرم رو پر کنید بعدا توضیح می دیم.
فرم را پر کردم.
- می تونم بپرسم چرا ماشین من رو توقیف کردید؟
- خانم مانتوی شما کوتاهه! همین الان هم ماشین رو ببرید پارکینگ بیهقی!
- ببخشید! شما چطور تشخیص دادید مانتوی من کوتاهه وقتی که من در ماشین نشسته بودم!!
- به هرحال مانتوی شما کوتاهه. برید پارکینگ بیهقی.
- نه آقا! مانتوی من کوتاه نیست. جرم ما این بود که دوتا دختر بودیم. فقط همین
- ربطی نداره خانم. مانتوی شما کوتاهه.
اگر بیشتر از این بحث می کردم ممکن بود باهاش درگیر بشم. خانم چادری به سمت من آمد.
- باهاش یکه به دو نکن وگرنه همینجا ماشینتو نگه می دارن! مدارک رو که دادی. پس برو
ماشین رو روشن کردم و حرکت کردم. و حالا به دنبال یک آشنا برای آزاد کردن مدارک ماشین هستم.
همه این داستان رو یکی از دوستانم که مطمئن هستم اتفاقی غیر از این نیفتاده برای من تعریف کرد. من به او گفتم همانجا زنگ می زدی 197 و موضوع رو اطلاع می دادی. شاید حرفش درست بود. به من گفت: فکر می کنی در آمریکا زندگی می کنی؟ اگر اون ها هم می آمدند از من طرفداری نمی کردند. یک بهانه دیگر هم درست می کردند.
به او گفتم یادت میاد وقتی که روز انتخابات ریاست جمهوری بهت گفتم برو رای بده به من چی گفتی!
گفت دقیقا به یاد حرف های تو افتادم.
صد سال از مشروطه می گذرد و هنوز قانون ضمانت اجرایی ندارد. هنوز قانون قدرت ندارد. هنوز نمی دانیم حقمان چیست؟ ترافیک های ده یازده ساعته تهران شاهکار است. بی عدالتی بی داد می کند. زندان اوین پر از روشنفکران و نویسندگان و اهل قلم است. خفقان بی داد می کند. هر روز سایت های بیشتر و فیلتر شکن های جدید شناسایی می شوند و قربانی فیلترینگ می شوند. به هرچه نگاه می کنیم وضع بر همین منوال است.
من با تو ام که می گویی بی خیال به من و تو چه! من با تو هستم! می بینی که به تو هم مربوط می شود. بی عدالتی روزی به تو مربوط می شود. ضعف در مدیریت، تو را هم در ترافیک نگاه می دارد. چه بخواهی چه نخواهی! حتی اگر در ایران نباشی وقتی رئیس جمهورت نامه هایی به رئیس جهمورهای دنیا می نویسد به تو به دید حقارت نگاه می کنند. فکر می کنی کسانی که رفته اند شرم نمی کنند وقتی رئیس جمهورشان می گوید دنیا در حال احمدی نژادی شدن است! وقتی اینجا نباشی ناراحت می شوی که تصور می کنند تو تروریستی! اتفاقا اینجا ما همه همدردیم ولی وقتی ایران نباشی ایرانی بودن معنای دیگری می یابد و حرف های ساده لوحانه رئیس جمهورت بر وضع زندگی تو اثر خواهد گذاشت.
همه اینها را می گویم که بدانی رها کردن و سرمان به کار خودمان بودن دردی از من و تو و جوانی ما دوا نمی کند. اگر خیلی عذاب وجدان داشتی شاید فکر کنی که با بی خیال بودن به نوعی به اعتراض پرداخته ای. اما سخت در اشتباهی دوست من! سرنوشت من و تو به دست خودمان رقم می خورد نه دیگری! این واقعیت دنیای امروز است و خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر به دست خودشان. انتخابات شوراها نزدیک است. بیایید لااقل برای شهرمان فکری کنیم. هنوز زمان داریم. با مطالعه سوابق نامزدهای انتخابات و رای به آنها از حداقل روزنه های موجود استفاده کنیم.
پ.ن : نیشتر رو بخودمون میزنیم ، تا وقت جوالدوز اقایون جای بهونه نمونه !
گفت: آيا بهتر نبود اين 14 ميليارد توماني که خرج ضريح امام حسين کرده اند خرج فقرا مي کردند؟
گفتم: شما زياد حرس نخور!، اين چهارده ميليارد را هم همون فقرا جمع کرده اند، ثروتمندان با پولشان پورشه مي خرند!