پاسخ : هیچ اتفاقی تصادف نیست حتی افتادن برگ از شاخه
چند روز که میخوام این رو بنویسم ولی نمیشه الان وقت میکنم پس خوب گوش کنید[shaad]همیشه فکر میکنیم یکی کنارمون هست اهالی خانواده,دوستانمون و...ولی یه جاهایی هست که دیگه کسی نیست فقط خودتی و خودت یه جاهایی که از قبل وقتی بهش فکر میکنی میبینی نمیدونی چی میشه یا چه اتفاقی میوفته ولی وقتی تو موقعیت قرار میگیری میفهمی فقط یکی هست که میتونی بهش تکیه کنی فقط به اون بگی بگی خدایا الان تنهام تنهای تنها کسانیم که دوستت دارن روبروت نشستن و تو باید در برابر همه اونا به اضافه یه عالمه ادم دیگه حرف بزنی اون موقع میفهمی که میگن تنها کسی که همیشه کنارته یعنی چی؟اون موقع میفهمی که فقط باید به خدا تکیه کنی یعنی چی؟تو اون شرایط فقط خداست که میتونه ارومت کنه فقط خودشه که وقتی پاهات میلرزه بهش میگی خدا جون کمکم کن و پات نمیلرزه یعنی چی؟یاد قبر هم افتادم یاد مرگ اونجا هم همه میرن فقط خودمونیم که میمونیم اینکه یادمون بیفته مرگ هم همیشه هست و باید یادش باشیم.من از این روزها یاد گرفتم که فقط به خدا بگو از ترسهات,از تمام دلواپسیات و بدون همیشه خدا پیشته مثل ادما نیست که یک روز هستند و یک روز نیستند.خدا همیشه هست.خدا جون دوستت دارم .بهش فکر کنیم که ایا خانواده و دوستان همیشه هستند؟جواب ندیم فقط فکر کنیم[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
پاسخ : هیچ اتفاقی تصادف نیست حتی افتادن برگ از شاخه
5 شنبه یکی از بهترین روزها بود. خیلی چیزا فهمیدم. خوبه رو اتفاقاتی که برامون میوفته فکر کنیم. به نظر من عالیه و معجزه است.یه جاهایی وقتی میفهمی که برنامه ای که برای خودت میچینی اتفاق نمیفته یه جاهایی بهت میگن که فقط یک ساعت باید باشی و بقیش دست تو نیست یه جایی که احساس میکنی بهت برخورده و دوست نداری اونجا باشی ولی تمرین میکنی که بایستی و گریه نکنی تمرین میکنی که حتی برای اون یک ساعت هم مسولیت داری میشینی تا زمان برسه و تو شروع کنی میدونی سختیش چیه اون کسی که میخواد بعد از تو باشه کنارت بشینه ولی اون موقع باید بفهمی که چند مرده حلاجی؟به حرفایی که میزنی پایبندی؟به اینکه بگذری پایبندی؟به اینکه به دیگری کمک کنی پایبندی؟ خدا رو شکر تونستم ولی سخت بود وقتی کسی کنارته که بعد از تو باید بره و اجرا کنه دلت میخواد دنیا نباشه و تو هم نباشی ولی به خودم میگفتم یه حکمتی داره خدا میخواد یه چیزی یادت بده تو اون هرج و مرج افکار داشتم فکر میکردم که تونستم به متنی که چند روز پیش نوشتم و خوندم عمل کنم؟ تونستم خودم رو کنار بگذارم؟ تونستم بفهمم برنامه مهمه؟ خدا هم بعدش چیزی به من داد که ارزش داشت خیلیم ارزش داشت. وقتی کسی رزومه ای داره به اندازه چند برگه بزرگ تو رو پیدا میکنه و میگه متن رو خودتون نوشتید میدونید چه حسی داره؟میدونی وقتی میگه خوب بود یعنی چی؟شاید نتونه کسی درک کنه ولی من میدونم وقتی از خودت بگذری برای گروه وقتی فکر کنی که دیگری بهتر از توست وقتی بفهمی که اره من هنوز خیلی راه دارم و قبول کنی, خدا یه جوره دیگه سر راهت میزاره .خدا میخواد ببینه خودت رو حرفات هستی یا تو هم شعار میدی؟ اگه گذشتی و فراموش کردی خدا چیزایی بهت نشون میده که فکرشم نمیکنی خدا به ادما فکر داده که فکر کنند. ممنون خدا جون برای اینکه هستم تا درک کنم هستم که بفهمم. باید بفهمی که اره هستند کسانی که بهتر از تو هستند, هستند کسانی که باید ازشون یاد بگیری خدایا به اندازه ظرفیت وجودی به من عطا کن.خدا جون دوستت دارم[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]
پاسخ : هیچ اتفاقی تصادف نیست حتی افتادن برگ از شاخه
پشتش سنگین بود و جادههای دنیا طولانی. میدانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. سنگپشت، ناراضی و نگران بود. پرندهای درآسمان پر زد، سبک؛ و سنگپشت رو به خدا کرد و گفت: این عدل نیست، این عدل نیست. کاش پُشتم را این همه سنگین نمیکردی.
من هیچگاه نمیرسم. هیچگاه. و در لاک سنگی خود خزید، به نیت نا امیدی.
خدا سنگپشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کُرهای کوچک بود. و گفت: نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس نمیرسد. چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است.
حتی اگر اندکی. و هر بار که میروی، رسیدهای. و باور کن آنچه بر دوش توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پارهای از هستی را بر دوش میکشی.
خدا سنگپشت را بر زمین گذاشت. دیگر نه بارش چندان سنگین بود و نه راهها چندان دور.
سنگپشت به راه افتاد و گفت: رفتن، حتی اگر اندکی...
پاسخ : هیچ اتفاقی تصادف نیست حتی افتادن برگ از شاخه
تا حالا به بچه هایی که بر سر چهار راهها به روی شیشه ماشین میزنند دقت کردید این دفعه وقتی یکی از اونها رو دیدم یه سوال از خودم پرسیدم بهتره شما هم این سوال رو از خودتون بپرسید.من به خودم گفتم منم میتونستم جای یکی از اونا باشم و الان اون دختر جای من واقعا میشد؟ میتونست جاها عوض بشه به نظر شما نمیتونست؟از کجا معلوم ما توی اون خانواده به دنیا نمیومدیم ؟من براش جوابی پیدا نکردم فقط پیش خودم گفتم خدایا شکرت . یه جوابی هم دادم ولی نمیدونم چقدر درسته گفتم شاید اگه جای اونها بودم خیلی زود کم می اوردم شاید ...البته اونا نباید اینطوری زندگی کنند حق همه بچه هاست که سقفی بالای سرشون باشه تا راحت زندگی کنند.ولی به خودم میگم حالا که خدا به ما این نعمت رو داده که حداقلش خانواده ای داشته باشیم که کنارشون باشیم وسقفی که ما رو حمایت میکنه باید چجوری رفتار کنیم ایا رفتارهامون درسته؟ایا تلاش میکنیم؟من که خیلی کم گذاشتم.نگید ما هم مشکل داریم چون منم مثل این مشکلات رو دارم و حس میکنم چون تو همین جامعه ام تو همین کشورم با همین تورم با همین زندگی پس منم مثل شماها اینا رو درک کردم ولی حداقل ماها که اینترنت داریم میدونیم که از یکسری امکانات برخورداریم که اونها ندارن پس اول بگیم خدا جون شکرت شکر بعد فکر کنیم که کجاییم و باید کجا باشیم.اول از خودم شروع میکنم.برای همتون بهترینها رو میخوام از خدایی که در این نزدیکی است لای این شب بوها پای ان کاج بلند...[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]اللهم عجل لولیک الفرج[golrooz]
پاسخ : هیچ اتفاقی تصادف نیست حتی افتادن برگ از شاخه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
میترا پوررحیم
تا حالا به بچه هایی که بر سر چهار راهها به روی شیشه ماشین میزنند دقت کردید این دفعه وقتی یکی از اونها رو دیدم یه سوال از خودم پرسیدم بهتره شما هم این سوال رو از خودتون بپرسید.من به خودم گفتم منم میتونستم جای یکی از اونا باشم و الان اون دختر جای من واقعا میشد؟ میتونست جاها عوض بشه به نظر شما نمیتونست؟از کجا معلوم ما توی اون خانواده به دنیا نمیومدیم ؟من براش جوابی پیدا نکردم فقط پیش خودم گفتم خدایا شکرت . یه جوابی هم دادم ولی نمیدونم چقدر درسته گفتم شاید اگه جای اونها بودم خیلی زود کم می اوردم شاید ...البته اونا نباید اینطوری زندگی کنند حق همه بچه هاست که سقفی بالای سرشون باشه تا راحت زندگی کنند.ولی به خودم میگم حالا که خدا به ما این نعمت رو داده که حداقلش خانواده ای داشته باشیم که کنارشون باشیم وسقفی که ما رو حمایت میکنه باید چجوری رفتار کنیم ایا رفتارهامون درسته؟ایا تلاش میکنیم؟من که خیلی کم گذاشتم.نگید ما هم مشکل داریم چون منم مثل این مشکلات رو دارم و حس میکنم چون تو همین جامعه ام تو همین کشورم با همین تورم با همین زندگی پس منم مثل شماها اینا رو درک کردم ولی حداقل ماها که اینترنت داریم میدونیم که از یکسری امکانات برخورداریم که اونها ندارن پس اول بگیم خدا جون شکرت شکر بعد فکر کنیم که کجاییم و باید کجا باشیم.اول از خودم شروع میکنم.برای همتون بهترینها رو میخوام از خدایی که در این نزدیکی است لای این شب بوها پای ان کاج بلند...[golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]اللهم عجل لولیک الفرج[golrooz]
سلام[golrooz]
با این حرفاتون کاملا موافقم، حق با شماست.
منم وقتی این افراد رو می بینم هزاران بار این سوالات از ذهنم می گذره.
و همچنین افرادی که توانایی جسمی ندارن ولی شاهکار خلق می کنن، از خودم می پرسم: اگه منم جای اونا بودم چی کار می کردم؟
الان که دست، پا و چشم سالم دارم چقدر کوتاهی می کنم...
نمی دونم...
پاسخ : هیچ اتفاقی تصادف نیست حتی افتادن برگ از شاخه
به نظر من اتوبوس بهترین جایی که ادم میتونه ببینه و یاد بگیره .دختر بچه ای رو دیدم که با ذوق کلمات کوچیک رو میخوند و میگفت مامان درست خوندم؟یاد خودم افتادم شما یادتون هست؟دورانی که همه زندگیمون این بود که فقط یک کلمه رو بخونیم هی تلاش میکردیم که فقط یک تابلوی توی خیابون رو هجی کنیم چه روزایی بود حتما شما هم یادتون هست.حالا یه سوال دارم ما این همه کلمه میتونیم بخونیم چرا ذوق اون روزها رو نداریم ؟چرا وقتی یک کلمه میخونیم خوشحال نمیشیم؟چرا؟ما این همه مطلب یاد گرفتیم ولی خنده های کودکیمون رو از یاد بردیم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟وقت ی از ته دل میخندم همه میگن باز بخند خندیدن بزرگترین نعمته بخندین همین الان بخندین تا بدونید بدون واسطه میشه خندید یه لبخند, یه باور ,باوره اینکه تو میتونی.بچه ها از هیچی نترسید از هیچی, امروز یاد گرفتم که باید ترسهام رو کنار بزارم ,نترسید بزنید تو دل ترسها. امروز تو جلسه گفتن باید یاد بگیری نخبه یعنی نترسیدن و پر رو بودن در یاد گرفتن علم.خدایا به من علمی عطا کن که بتوانم به کشورم خدمت کنم امین[shaad][shaad][shaad]
پاسخ : هیچ اتفاقی تصادف نیست حتی افتادن برگ از شاخه
سلام
درسته: افتادن برگ از درخت اتفاقی نیست، یادمه اون موقع ها که علاقه داشتم به زیست شناسی علت افتادن برگ درخت این بود که تغییر زاویه تابش خورشید در فصل پاییز و بوجود اومدن فک کنم یه ماده شیمیایی که باعث میشد برگ از ناحیه دم جدا شه
بله خوب یادم انداختی.................
پاسخ : هیچ اتفاقی تصادف نیست حتی افتادن برگ از شاخه
پاسخ : هیچ اتفاقی تصادف نیست حتی افتادن برگ از شاخه
پاسخ : هیچ اتفاقی تصادف نیست حتی افتادن برگ از شاخه
امروز حسرت رو تجربه کردم با تما وجود خیلی وقتها حسرت میخوریم ولی این بار فرق داشت یهو یادم به یوم الحسرت افتاد روزی که همه حسرت میخورن روزی که تمام معنای حقیقت دنیا و از همه مهمتر خودمون رو میفهمیم و میفهمیم که میتونستیم چه کارهایی بکنیم ونکردیم.روزی که دیگه نمیشه برگشت.الان که حسرت میخوریم برای ثانیه ها اون روز که برسه چی میشه؟من خودم تا حالا اینطوری بهش فکر نکرده بودم چون اینطوری معنای حسرت رو حس نکرده بودم.حسرت همیشه بد نیست ولی به هر چیزی نباید حسرت بخوریم یادمون باشه حسرت خوردن هم قانون داره[shaad]