با من این کارو نکن
اصلا تا گفتی اینجوری شدم:
[taajob2][taajob2][taajob2]
نمایش نسخه قابل چاپ
تو وجودم پره از حس های متفاوت و متضاد، خودمم نمیدونم کدومشون درسته کدومشون غلط، به کدوم توجه کنم به کدومش اصلا فک نکنم[soal]
بد نبود بعضی روزا آدما میشدن آدم آهنیا، لااقل یه استراحتی میکردن![bihes]
ذهنمم مشغوله، یعنی کلا شاغلم الان ! [sootzadan]
امروز روز چهارم ماه رمضون، به تاریخ 22 تیر به وقت 2:43
چند ساعت پیش نتیجه یچی که چند ماهی میشد همه جوره درگیرش بودم اومد!!! خداروشکر برطرف شد...
میدونم بخاطر دعای دوستام بوده... اول از خدا بعد از ائمه و معصومین بعد هم از دوستام ممنونم بخاطر دعاهاشون...و شرمنده اونایی که این مدت کنارم بودن هستم..... خیلی اذیت شدن...
خدایا شکرت..خدایا خیر و آرامش رو برای همه رقم بزن...آمین
[golrooz]
92.08.19 یکشنبه...یشب بارونی..
البته الان 20 شده![cheshmak]
لحظاتی هستن تو زندگی که آدم بعد از گذر از اونا هنوز احساس آرامش نداره...
لحظه ای که حتی فک نمیکنی اتفاق بیافته...
خدایا شکرت که گذشت...
[soal][labkhand]
دیشب هم مثل بعضی از شب هایی که خیلی خسته هستم... گوشیمو گذاشتم سایلنت و خوابیدم....
ساعت 1و نیم دو بود که از خواب پاشدم! دیدم گوشیم نورش چشمک میزنه! رفتم دیدم تماس بی پاسخ و چند تا اس اومده!!
و همه از از یه نفره! کنجکاو شدم و البته کمی متعجب که چه خبره! خوندمو دیدم یکی در حال تشنج بوده و بهم زنگ زده بودن که چیکار کنن!!! بعدم اون اس ام اس ها! اون حالت ترسی که توو اس ها مشخص بود.... اینکه جایی بودن که دستشون به جایی بند نبود....
خیلی از خودم بدم اومد...خیلی...چند ثانیه هنگ کرده بودم که چرا انقد خودخواهی کردمو برا حال بد خودم! گوشیمو گذاشتم رو سایلنت!!!.... چرا همچین چیزی رو پیش بینی نکردم...
هرگز خودمو برا این ماجرا نمیبخشم.... هرگز هم تا این حد، به این نرسیده بودم که چقدر خودخواهم.....
حتی روم نمیشه بگم خدایا منو ببخش!!!
اما خدا ازت میخوام هرگز دیشب رو فراوش نکنم....آمین[afsoorde]
عزیزم تو تقصیری نداشتی مگه یه تشنج چند مین طول میکشه؟ حتی اگه رو سایلنت هم نمیذاشتی اون تشنج پیش میومد و تموم میشد مطمئن باش بعدش باهات تماس گرفتن نه حینش...
حتی اگه حینش هم بود بازم چیزی نمیشد شاید فقط خطراتو کم میکردی ولی اصل قضیه که دست تو نبود...
درضمن تو حق داری گوشیتو رو سایلنت بذاری... لطفا این حقو برای خودت قائل شو... [tafakor]
پس خودتو اذیت نکن... [golrooz]
مرسی عزیزم...
آخه از شروع تب اس ام اس بود تا تشنج....[nadidan]
اگه زودتر جواب میدادم شاید به تشنج نمیرسید...
همون دلهره هاشون که چیکار کنن! و هم اینکه به هیچی دسترسی نداشتن و این بدتر پریشونشون کرده بود!اذیتم میکنه...
جدای ازین بلاهایی که خود فردی که تشنج میکنه (واسه موقعیت فیزیکی بدی که قرار میگیره و قرارش میدن ) رو خودش میاره رو حد اقل میتونستم کمتر کنم... اصل مراقبت هم همینه...
نه من این حقو ندارم...میگن درد کشیده طبیب است... پس من به شخصه این حقو ندارم....
چشم سیده خانوم مرسی از مهربونیت گلم...ممنون که همیشه کنارم هستی[esteghbal][golrooz]