از هرچی که عشقه ته!!
نمایش نسخه قابل چاپ
اینکه پدر پولداری نداری مقصر نیستی
ولی اگه پدر زن و پدر شوهر پولدار پیدا نکنی خودت مقصری !
********جملات خنده دار********
میگم تا حالا دقت کردین تو خونه یه سری وسایل هست
که همیشه همه جا میبینیشون ؟ اما خدا اون روز رو نیاره که بهشون احتیاج پیدا کنی !
یعنی کلا از چرخه هستی محو میشن !
اونايي كه مي گويند هر كاربكنم چاق بشم نمي تونم نمي خواهند چاق بشند مي خواهند چاق رابسوزونند[cheshmak]
بی خداحافظی می آیم...بدون سلام می روم/و این جا به جایی ها برای هر دویمان خوب است/من تغییر می کنم/آرام و آهسته/شبیه حرکت ابرها/و به چشم هایت که می رسم/دیگر چیزی به باران نمانده است/این جور وقت ها/من از چتر می گویم/از پناه گاه های تازه/و تو از خاطراتی که برایم کنار گذاشته ای/آن قدر که دوباره من را/به روز اولم برگرداند...
غصه نه...خنده می خورم بس که
پُرم از اشتهای شادی ها
چه قَدَر خوب!مال من شده است
چشم هایت: خدای شادی ها!
عمـریـستــ...
صبـح بـه صبـح ...
کشتـی کوچکـ تقـدیـرم را !...
می برم بر سـاحل امیـد ،
امواج خروشـــان روزگـآر ...
سکـان کشتـی ام را از دست من ربـوده !...
و من سرگشته تر از هر روز چشم به رحمت خدا دارم!...
معني دوست داشتن گاهي از دوست پايين تره بايد دوستي داشت كه دوست داشت اول
پس قدر بدانيم دوستي را كه دوستش داريم[golrooz]
تیـــر برقـــی «چوبیم» در انتهای روستا
بی فروغم کرده سنگِ بچه های روستا
ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت
کـــوچ کردم از وطن ، تنهــــا بـــــرای روستـــــا
آمدم خوش خط شود "تکلیف شبها"،آمدم
نـــور یک فانوس باشــم پیش پای روستا
یاد دارم در زمین، وقتی مرا می کاشتند
پیکرم را بــوسه می زد کدخدای روستا
حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم
قدر یک ارزن نمــی ارزم بـــرای روستــــا
قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است
بد نگاهـــم می کند دیــــزی سرای روستــا
من که خواهم سوخت، حرفی نیست، اما کدخدا
تیـــر سیمانـــــی نخواهد شد عصــــای روستــا
مثل باران گاهی میبارم
.
.
گاهی سردم
.
.
گاهی هم......
نمیدانم این حسی که درمن است چیست؟؟؟؟؟؟
پس چرا ردپایش پاک نمیشود؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه کسی میدانداین حس مغمومی که درمن است
شایدغروب غم انگیزی ازشکل ناهموارگذشته ی
نامفهوم باشدشاید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خدایا
!!!!!
خدایا
خدایا
خدایا
خدایا
خدایا
خدایا
خدایا
خدایا
خدایا
خدایا
خــــــــــدایـــــــــــ ـا
زندگیم
پرطلاطم بود
مرگ آرامی میخواهم.
.
.
.
.
.
همین
وقتی محبت کردم و تنها شدم...
وقتی دوست داشتم و تنها ماندم...
دانستم باید تنها شد...
و تنها ماند تا “خــــــــــــــــــــــ دا” را فهمید...
خدایـــــــــــــــــــــ ـا دلهای سنگ آسا را بشکن تا مگر در شکستگی ها نشانی از تو بیابند …
گاهي وقتها فکر مي کردم که هميشه پايان، آدم را به سمت يک آغاز مي کشونه ... اما وقتي دلم شکست، وقتي صداي شکستن دلم رو شنيدم ،
تا چشم گشودم ديدم، که کوه غرورم پر شده از شکسته هاي آيينه آينده روشن..
- - - به روز رسانی شده - - -
وقتی محبت کردم و تنها شدم...
وقتی دوست داشتم و تنها ماندم...
دانستم باید تنها شد...
و تنها ماند تا “خــــــــــــــــــــــ دا” را فهمید...
خدایـــــــــــــــــــــ ـا دلهای سنگ آسا را بشکن تا مگر در شکستگی ها نشانی از تو بیابند …
گاهي وقتها فکر مي کردم که هميشه پايان، آدم را به سمت يک آغاز مي کشونه ... اما وقتي دلم شکست، وقتي صداي شکستن دلم رو شنيدم ،
تا چشم گشودم ديدم، که کوه غرورم پر شده از شکسته هاي آيينه آينده روشن..
ﻫﻤــــﯿﺸـﻪ ﺩﻗــﯿﻘا ﻭﻗـــــﺘﯽ ﭘـُﺮ ﺍﺯ
ﺣـــﺮﻓﯽ
ﻭﻗﺘـــﯽ ﺑﻐــــﺾ ﻣﯿﮑـــُﻨﯽ
ﻭﻗﺘـــﯽ ﺩاﻏﻮﻧــــﯽ
ﻭﻗــــﺘﯽ ﺩﻟــِﺖ ﺷﮑــــﺴﺘـه
ﺩﻗﯿﻘــــﺎ ﻫﻤﯿـــﻦ ﻭﻗـــــتا
ﺍﻧﻘــــــــــــــــــــ ــــــــﺪﺭ حرﻑ ﺩاﺭﯼ ﮐـــﻪ ﻓﻘــﻂ
ﻣﯿﺘﻮﻧــﯽ ﺑﮕـی :
"ﺑﯿﺨـــﯿﺎﻝ"
نمیدانی
چه دردی دارد !
وقـــتـی ..
حــــالـم ..
در واژه هــا هــم نــمی گنــــجــد …!
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ،
ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤــــﯿﺪ ،
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ !
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒـــﺮ ﮐﺮﺩ ...
ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ،
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ !
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ،
ﮐﻪ ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ !
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ...
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ !
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ...
ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ...
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧـــﺪ
دلم کمی خدا میخواد …
کمی سکوت …
کمی دل بریدن میخواد …
کمی اشک …
کمی بهت …
کمی آغوش آسمانی
کمی دور شدن از این آدمها …!
کمی رسیدن به خدا …..
.
.
.
.
.
اینقدر شکستم که حتی خودتم نمیتونی از دلم در بیاری.
ﯾﻪ ﺯﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺴــــﺘﻪ ﺷﺪﻩ ..
ﺍﺯ ﺑﺲ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﯾﺨﺘﻪ ..
ﺍﺯ ﺑﺲ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ..
ﺗﻨــــﻬﺎﯾﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ..
ﻫﯽ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﺟﯿﮕﺮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ
ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﯾــــــﺪﻩ
ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﻓﻘــــﻂ ﮔـﻮﺵ ﺑﺪﻩ
ﻫﯽ ﻭﺳﻂ ﺣﺮﻓﺶ ﻧﭙﺮ
ﺑﺬﺍﺭ ﺑﮕــﻪ ﻭ ﺑﮕــﻪ ﺗﺎ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺸـــــﻪ
ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻦ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﻮﺑﯿـــﺪ ﺭﻭ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺕ
ﺗـــــﻮ ﺑﻐﻠــــﺶ ﮐــــــﻦ
ﮐﻤﯽ ﺩﺭﮎ .. ﻫﻤﯿـــﻦ
....
یـه جـایی هـم هسـت تـو زنـدگی
بعـد از کلــی دویــدن
یهـو مـی ایستــی !!
سـرتـو مینــدازی پـائیـن و آروم میگـی :
خدایــا …
دیگــه زورم نمیــرسـه!
خنده های این کوچولو خیلی قشنگه .....
فقط نمیدونم به چی میخنده به زندگیش؟ به سختیاش؟ نمیدونم اما خیلی دلم میگیره.....
دعای همیشگی ام داشتن دل بزرگ بود،
برای تو اجابت شد،
شکر خدا همه توش جا میشن،
یادت باشه من هم .....
التماس می کند !
دست های کوچکش . . . دست های از سرما یخ کرده اش . . .
التماس می کند . . . آقا فال میخری
و مرد در انزوای دنیای خود ساخته اش ذکر می گوید . . . برای ساختن بهشت . . .
و چه حقیرند مردمانی که حتی خدا را هم به بهای بهشتش می خواهند . . .
کاش خدا را برای خودش میخواستند . . .
آن وقت همین دنیا بهشت بود . .
...
آب را گل نکنید
شاید از دور علمدار حسین(ع)
مشک طفلان بر دوش
زخم و خون بر اندام
می رسد تا که از این آب روان
پر کند مشک تهی
ببرد جرعه آبی برساند به حرم
تا علی اصغر بی شیر رباب
نفسش تازه شود
و بخوابد آرام
آب را گل نکنید
که عزیزان حسین(ع)
همگی خیره به راهند که سقا آید
و به انگشت کرم
گره کور عطش بگشاید
آب را گل نکنید
که در این نزدیکی
عابدی تشنه لب و بیمار است
در تب و گریه اسیر
آب را گل نکنید
که بود مهریه مادرشان
نه همین آب که هر جای دگر رودی و نهری جاری است
مهر زهرای بتول است
از این است که من می گویم
آب را گل نکنید...
حسین بیشترازآب تشنه لبيک بود؛ افسوس که به جاي افکارش ؛ زخمهاي تنش را نشانمان دادند و بزرگترين دردش را بی آبی ناميدند...
یادت را از من نگیر....
بگذار من هم مثل سهراب بگویم "دلخوشی ها" کم نیست.....
کاش همیشه در کودکی میماندم، تا بجای دلم زانوهایم زخمی میشد........
مهم نیست که از بیرون چطور به نظر میام!کسایی که درونم رو میبینند؛برام کافیند...واسه اونایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند،حرفی ندارم!همون بیرون بمونند واسشون کافـــــــیه...!!!
adat mikonam:
be dashtane chizi va sepas nadashtanash ..
be boodane kasi va sepas naboodanash ..
tanha adat mikonam... ama faramoosh na!!
ﺧــٌــﺪﺍﯾــــــﺍ !!
ﺁﻏﻮﺷـَــﺕ ﺭﺍ ﺍِﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺪَﻫـــــﯽ ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ !
ﭼﯿــــﺰﯼ ﻧـَــﺪﺍﺭﻡ ..
ﺍﻣـــﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﻔﺘﻦ ِ ﺣﺮﻓﻬـــــﺎﯼ ﺗﻮ ؛
ﮔﻮﺵ ﺑﺴﯿــــــﺎﺭ . . .
ﻣﯽ ﺷـَــﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﻐـــﺾ ﻛﻨــَــﻡ ؟
ﺗﻮ ﺑﮕـــﻮﯾﯽ :
ﻣﮕﺮ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﺒﺎﺷــَــﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﮕــــﻮﻧــﻩ ﺑﻐﺾ ﻛﻨــــﯽ . . . ؟
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣـَــﻥ ﺑﮕﻮﯾـــَــﻡ " ﺧـﺪﺍﯾـــــﺎ "
ﺗﻮ ﺑﮕـــﻮﯾﯽ :
ﺟﺎﻥ ِ ﺩﻟـــﻡ . . . !
ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ ﺑﯿـــﺎﯾﯽ ؟
ﺗﻤﻨــــﺎ ﻣﯿﻜﻨـــَـﻢ
حــکــمــت بــاران در ایــن ایــام مـی دانــی کــه چــیــست؟! آب و جـارو مــیــشـود بـهـر مـــحــرم کــوچــه ها...
همیشه نمے شود
زد به بی خیالے و گفتــــ:
تنهـــــا آمَــده امــ ٬ تنهـــــــا می رومـ
یک وقت هایی
شاید حتے برای ساعتے یا دقیقه اے ...
کم می آورے
دِل وآمــآنده اتـــ یکـ نـَفــر را مے خواهد !
پشت هر یک از این نوشته ها یک نفرنشسته است
میخواند، فکر میکند، گاهی هم گریه میکند، یا میخندد
برای چند دقیقه هم که باشد از دنیای واقعی مرخصی میگیری
مینشینی برای دل خودت
ولی میدانم
قدر تمام لبخندهایت تنها هستی
اگر همدمی بود که مجازی نمیشدی!!!
زائر همیشه بعد نجف...
کربلا رود...
یعنی غدیر...
اذن دخول محرم است...
خیلی ظرفیت میخواد که مدیریت کنی حرفهات رو ...
آخه بعضی حرفها رو نمیشه گفت باید خورد...
بعضی حرفها رو نمیشه خورد باید گفت...
ولی بعضی حرفها رو نه میشه گفت نه میشه خورد!!!
اون وقته که می مونه توو دلت ...
وقتی که توو دلت دیگه جایی نمونه برا این حرفها ...
میشه دلتنگی ... میشه بغض... میشه سکوت... میشه تنهایی...
خوش به حال اونایی که توو زندگی قاعده ی یک گوش در یک گوش دروازه رو بلدند...
ما بلد نبودیم...یاد هم نگرفتیم...
امان از بعضی حرفهای مردم... امان از موبایل ... امان از پیامک...
این روزها دلم کمی روضه میخواد...کمی تاریکی ... کمی اشک...کمی بوی سیب... کمی تنهایی... توو کنج خونه...
این روزها دلم پرواز میخواد... مثل قدیما...اگه بذارن....
مرگ هم به تساوی تقسیم نمی شود
عجبا ! هیچ کس هنوز
به سهم کم اش از مرگ
اعتراض نکرده است
شاید دیگه همیشه نشه گفت " حراج محبت کنیم..."!
زیادى خوبى نکن !!!
انسان است و فراموشکار
از تنهایى اش که در بیاید تنهایى ات را دور میزند!
پشت مى کند به تو، به گذشته اش!
حتی شاید روزى برسد که به تو بگوید: شما؟...!
"حراج محبت کنیم که همه ی ما..."!
به انتهای بودنم رسیده ام اما اشک نمی ریزم٬پنهان شده ام پشت لبخندی که درد میکند…!!!
دیگر تمام شد آرزوهایم را گذاشتم درون کوزه ، و دارم بـا آبش قرصهای اعصابم را میخورم...!!!
دلتنگیهایم را زیر دوش حمام میبرم،بغضم را میان شرشر آب داغ میترکانم،تا همه فکر کنند قرمزی چشمانم از دم کردن حمام است...!!!
خدايا ؛این روزها حرفهايم بوي ناشکري مي دهند اما تو به حساب تنهايي و درد دل بگذار...!!!
خواستی دیگر نباشی..آفـرین!!!چه بـا اراده..لعنت به دبستانی که تو از درس هایش فقط "تصمیم کبری" را آموختی...!!!
دارم رد ميشم از کوچه ، همونجا که تو رد ميشي
همه ديوارها ،سنگي ... همه سنگفرش ها ،خاکي
دارم اشک ميريزم امشب ، تو اين شهر پر از غصه
بدون تو مي رنجم...تو اين ابر و هواي مِه
همه جا بوي نا ميداد
بدون تو ، تو اين لحظه
دارم بازم رها ميشم ،از اين فرياد بي وقفه
همه جا بوي نا ميداد
تو اين کوچه همه خاطره
بدون تو ،ميميرم
اما دل تو از سنگه!
نميخواستم ولي انگار،هجوم سايه هاي غم
منو امشب مي بردند،ميون شهر پر کينه
نگاه آسمانيت،نشانده کنج اين طاقچه
هواي سرد و پر تکرار ، شکونده پنجره ديدار
دارم رد ميشمو انگار ،همه فرياد ها بيدار
همه جا عطر تو پيچيده
منم اما،تنهاي تنها...
داره رد ميشه و ميره
هجوم سرد اين گريه
همش بغض و همش آهه
همون آغوش بي وقفه
تو اي مه بازگرد ، آري
چراغ کوچه شو امشب
مدارا کن ، مدارا کن
تو اي ماه پر از عشوه !