توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر زیبا سلام
mohammad.persia
9th January 2013, 01:03 PM
من خدا را در قمقمه آب يافته ام ، در عطر پيچ امين الدوله ، در خلوص برخي كتاب ها و حتي نزد بي دينان . اما تقريباً هيچ گاه وي را نزد آناني كه كارشان سخن گفتن از اوست ، نيافته ام.
*alien*
10th January 2013, 10:23 AM
''مادر" نوشته می شود...
"فرشته
" خوانده می شود...!
http://s3.picofile.com/file/7379179351/389354.jpg
*alien*
24th January 2013, 09:24 AM
باید از بهترین دوست ترسید ..جز او هیچ کس روح تو را آنقدر عریان ندیده است که جای دقیق زخم ها را بداند...
*alien*
24th January 2013, 09:26 AM
آدمــی رو کــه بــرات بــاطــل مــیــشــهــ... هـیــچــ وقـــت تـمــدیــد نــکــن !!! پشیمـون میشــی
mohammad.persia
28th January 2013, 04:49 PM
چايت رابنوش نگران فردانباش ازگندمزار من وتومشتي كاه مي ماندبراي بادها!
(نيمايوشيج)
*alien*
3rd February 2013, 11:42 PM
هرکی دستت رو گرفت لزوما دوستت نیست !
شاید تو حرکت بعدی ، پاشو گذاشت رو شونت و رفت بالا … !!!
mohammad.persia
7th February 2013, 09:28 AM
هنوزم چشمای تو مثل شبای پر ستاره س
هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوباره س
هنوزم وقتی می خندی دلم از شادی می لرزه
هنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه
اما افسوس تو رو خواستن دیگه دیره دیگه دیره
اما افسوس با نخواستن دلم آروم نمی گیره نمی گیره
تا گلی از لب ایوون تو پژمرد و فروریخت
شبنمی غمزده از گوشه ی چشمان من آویخت
دوری بین من و تو دوری ماهی و دریاس
دوری بین من و تو دوری ماه و تماشاس
اما افسوس تو رو خواستن دیگه دیره دیگه دیره
اما افسوس با نخواستن دلم آروم نمی گیره نمی گیره
mohammad.persia
15th February 2013, 04:57 PM
وقتي واسه کسي همه کس شدي...
اون کس بعد از تو خيلي بي کسه...
يا براي کسي همه کس نشو...
يا اگه شدي... به فکر بي کسي هاش هم باش...
*alien*
18th February 2013, 12:24 AM
شب قراریست بین ماه و ستارگان و چه زیباست شرم زمین که خودش را به خواب میزند
http://www.bibiax.com/wp-content/uploads/2011/09/bibiax9f900h56a796eho65.jpg
*alien*
18th February 2013, 12:27 AM
به یک جایی از زندگی که رسیدی ، می فهمی
اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده.
ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره ، اما دیگه برنمیگرده ...!
http://fzlol.com/upimg/allimg/130214/2114KT2215.jpg
*alien*
18th February 2013, 12:29 AM
از همون لحظه ای که بند نافت رو از مادرت جدا میکنن، باید بدونی که دیگه به هیچکس نمیتونی وابسته شی ...
http://fzlol.com/upimg/allimg/130213/21J201V19.jpg
mohammad.persia
22nd February 2013, 12:03 AM
راحت قهوه ات را بخور!!!
از ته این فنجان نه کسی آمده است
نه کسی مانده است
فال تو........
همین طعمیست که میچشی.....
zolfa
22nd February 2013, 12:19 AM
زيبا هواي حوصله ابري است
چشمي از عشق ببخشايم
تا رود آفتاب بشويد
دلتنگي مرا
زيبا
هنوز عشق
در حول و حوش چشم تو مي چرخد
از من مگير چشم
دست مرا بگير و کوچه هاي محبت را
با من بگرد
يادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامي دل ها معنا شود
يادم بده چگونه نگاهت کنم که تردي بالايت
در تندباد عشق نلرزد
زيبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را
احساس مي کنم
آنگونه عاشقم که نيستان را
يکجا هواي زمزمه دارم
آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است
زيبا
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهاي چشم تو هستم
زيبا
کنار حوصله ام بنشين
بنشين مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره ي عشق
بنشان مرا به منظره ي باران
بنشان مرا به منظره ي رويش
من سبز مي شوم
زيبا ستاره هاي کلامت را
در لحظه هاي ساکت عاشق
بر من ببار
بر من ببار تا که برويم بهاروار
چشم از تو بود و عشق
بچرخانم
بر حول اين مدار
زيبا
زيبا تمام حرف دلم اين است
من عشق را به نام تو آغاز کرده ام
در هر کجاي عشق که هستي
آغاز کن مرا
Arefe.B
22nd February 2013, 01:10 AM
تار و پودش را از خوبی و مهر
خوش تر از تافته ی یاس و سحر بافته ام
"دوستت دارم" را
من، دلاویزترین شعر جهان یافته ام...
"زنده یاد استاد فریدون مشیری"
هستی..
22nd February 2013, 02:27 PM
گفتی فراموشی!؟..نه هرگز!...کم کمک شد دیدی تو هم رفتی..... دلت آخر خنک شد؟
من شمع بودم...... سوختم عمری به پایت
پروانه عشق تو بی من....... شاپرک شد؟
وقتی که رفتی.. شعر هم با من کج افتاد
از زخم گفتم .......شعرهایم با نمک شد
مردی که بختش را گره زد با سیاهی
بعد از تو بر پیشانیم این جمله حک شد
گفتند بعد از این زمستان باز می آیی
چشمان من خام گروهی قاصدک شد
دست تو آمد..........کودکیهای مرا چید
سهم تو سیب و...... سهم من اما کتک شد
(نوشته شده توسط محمد امین امینی در وبلاگ یک فنجان حرف دم نکشیده از محمد امین امینی)
elinaaa
22nd February 2013, 03:16 PM
هر چه دارم، گفتم
هدیه به برق نگاهت زیبا...
خنده ای کرد و به اکراهش گفت:
همه هستی تو؟؟؟؟
چه قدر می ارزد!!!!
تو چه چیزی داری،که فدای گل رویم بشوی؟؟؟؟
خنده ای تلخ به رخ بنشاندم.
و به آوای حزینی خواندم.
دل من دریاییست.
و ز کینه خالیست.
همه عمر کنارم بوده ست.
همه ثروت من،این دل عاشق و تنها و ملول!!!
همه تقدیم تو باد.....
mohammad.persia
24th February 2013, 02:28 PM
سهراب نیستم و پدرم تهمتن نبود.اما زخمی در پهلو دارم.زخمی که به دشنه ای تیز ، پدر برایم به یادگار گذاشته است. هزار سال است که از زخم پهلوی من خون می چکد و من نوشدارو ندارم. پدرم وصیت کرده است که هرگز برای نوشدارو،برابر هیچ کیکاووسی گردن کج نکنم و گفته است که زخم در پهلو و تیر در گرده ، خوشتر تا طلب نوشدارو از ناکسان و کسان. زیرا درد است که مرد می زاید ...و زخم است که انسان می آفریند. پدرم گفته است قدر هر آدمی به عمق زخم های اوست.پس زخم هایت را گرامی دار. زخم های کوچک را نوشدارویی اندک بس است. ،تو اما در پی زخمی بزرگ باش که نوشدارویی شگفت بخواهد و هیچ نوشدارویی شگفت تر از عشق نیست، و نوشداروی عشق فقط در دستان اوست. او که نامش خداوند است. پدرم گفته بود که عشق شریف است و شگفت است و معجزه گر. اما نگفته بود که عشق چقدر نمکین است و نگفته بود او که نوشدارو دارد،دستهایش این همه از نمک عشق پر است و نگفته بود که او هرکه را دوست تر دارد،بر زخمش از نمک عشق بیشتر میپاشد!!! زخمی بر پهلویم است و خون می چکد و خدا نمک می پاشد. من پیچ می خورم و تاب می خورم و دیگران گمانشان که می رقصم! من این پیچ و تاب را و این رقص خونین را دوست دارم،،،،،زیرا به یاد می آورم که سنگ نیستم،چوب نیستم،خشت و خاک نیستم،،،که انسانم... پدرم وصیت کرده است و گفته است که از جانت دست بردار،از زخمت اما نه. زیرا اگر زخمی نباشد دردی نیست،و اگر دردی نباشد در پی نوشدارو نخواهی بود و اگر در پی نوشدارو نباشی عاشق نخواهی شد و عاشق اگر نباشی خدایی نخواهی داشت... دست بر زخمم می گذارم و گرامیش می دارم که این زخم عشق است و عشق میراث پدر است
طلیعه طلا
25th February 2013, 09:28 AM
اگه کسی رو تو زندگی دارین که بهتون بگه :
" وقتی رسیدی خونه خبر بده "
اونو از دست ندین ... !!!
طلیعه طلا
25th February 2013, 09:31 AM
دل به هر کس مسپار
گر چه عاشق باشد
حکم دلداری فقط عشق که نیست
او به جز عشق باید
لایق عمق نگاهت باشد
و کمی هم بیمار
تا نگاه تو تسکین بدهد روحش را
...
دل به هر کس مسپار !
طلیعه طلا
25th February 2013, 09:39 AM
به سـوی او قـدمی برداریـم ...
آتشی که نمى سوزاند " ابراهیم " را
و دریایى که غرق نمی کند " موسى " را
کودکی که مادرش او را به دست موجهاى " نیل " می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، " نمی توانند "
پس
به " تدبیرش " اعتماد کن
به " حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او " قدمی بردار "
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی ...
mohammad.persia
27th February 2013, 12:06 AM
ﮐﻔﺵ ﻫﺎﻳﻡ ﺭﺍ ﻧﺩﻩ
ﭘﺎ ﺑﻪ ﺭﻫﻧﻪ ﻣﻳﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺣﺭﻳﻡ ﺗﻧﻬﺎﻳﯽ ﺧﻭﺩ
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺗﺎﻭﻝ ﻫﺎی ﭘﺎﻳﻡ ﻋﺑﺭﺕ ﺑﮕﻳﺭﻡ ...
من کجا ...
ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺟﺎ...
mohammad.persia
27th February 2013, 01:15 AM
ﺑﻪ ﺳﺮﺁﺳﺘﻴﻦ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﮔﺮی ﮐﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﺕ ﺭﺍ ﻣﯽﭼﻴﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ، ﺍﺭﺑﺎﺏ ﻧﺨﻨﺪ!
ﺑﻪ پ...ﺳﺮﮐﯽ ﮐﻪ ﺁﺩﺍﻣﺲ ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽﺧﺮی ﻧﺨﻨﺪ!
ﺑﻪ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩی ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﭼﻨﺪﺛﺎﻧﻴﻪ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻌﻄﻠﺖ ﮐﻨﺪ ﻧﺨﻨﺪ!
ﺑﻪ ﺩﺑﻴﺮی ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﻋﻴﻨﮑﺶ ﮔﭽﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﯾﻘﻪ ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﺶ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﻧﺨﻨﺪ!
ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﭘﺪﺭﺕ،
ﺑﻪ ﺟﺎﺭﻭ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺎﺩﺭﺕ،
ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪﺍی ﮐﻪ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮓ ﻣﯽﮔﻴﺮﺩ،
ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ی ﭼﺎﻕ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ،
ﺑﻪ ﺭﻓﺘﮕﺮی ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﻣﺎی ﺗﻴﺮﻣﺎﻩ ﮐﻼﻩ ﭘﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺍﺭﺩ،
ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺁژﺍﻧﺴﯽ ﮐﻪ ﭼﺮﺕ ﻣﯽﺯﻧﺪ،
ﺑﻪ ﭘﻠﻴﺴﯽ ﮐﻪ ﺳﺮ ﭼﻬﺎﺭﺭﺍﻩ ﺑﺎ ﮐﻼﻩ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﻣﯽﺯﻧﺪ،
ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮی ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽﺯﻧﺪ،
ﺑﻪ ﻣﺠﺮی ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ ﺭﺍﺩﯾﻮ،
ﺑﻪ ﻣﺮﺩی ﮐﻪ ﺭﻭی ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﯾﻪ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﺗﺎ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﮐﻨﺘﻮﺭ ﺑﺮﻗﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ،
ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺎﻟﯽ ﭘﻨﺞ ﻣﺘﺮی ﺭﻭی ﮐﻮﻟﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪﻫﺎ ﺟﺎﺭ ﻣﯽﺯﻧﺪ،
ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﺟﻨﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺭﻭی ﻣﻴﺰﺕ ﻣﯽﺭﯾﺰﺩ،
ﺑﻪ ﭘﺎﺭﮔﯽ ﺭﯾﺰ ﺟﻮﺭﺍﺏ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺴﯽ،
ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻮﺩﻥ ﭼﺎﺩﺭ ﭘﻴﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ،
ﺑﻪ ﭘﺴﺮی ﮐﻪ ﺗﻪ ﺻﻒ ﻧﺎﻧﻮﺍﯾﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ،
ﺑﻪ ﻣﺮﺩی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﯽ ﺷﻠﻮﻍ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﭘﻨﭽﺮﺷﺪﻩ،
ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮی ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺳﻼﻡ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ،
ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩﺍی ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎی ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﺩﺍﻣﺲ ﻣﯽﺩﻫﺪ،
ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﻴﻔﯽ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﻧﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﭼﻨﺪ ﮐﻴﺴﻪ ﻣﻴﻮﻩ ﻭ ﺳﺒﺰی،
ﺑﻪ ﻫﻮﻝ ﺷﺪﻥ ﻫﻤﮑﻼﺳﯽﺍﺕ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ،
ﺑﻪ ﻣﺮﺩی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﻧﮏ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﺮﮔﻪ ﺍی ﭘﺮﮐﻨﯽ،
ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻟﻔﻈﯽ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ ﻧﻤﺎﯾﺸﯽ،...
... ﻧﺨﻨﺪ، ﻧﺨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﺭﺯﺷﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺮﺩﺗﺮﯾﻦ ﭼﻴﺰﻫﺎی ﻧﺎﺑﺠﺎی ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﺑﺨﻨﺪی ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺩﻧﻴﺎی ﺑﺰﺭگ ﻭ ﭘﺮ ﺩﺭﺩﺳﺮی ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍی ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﻨﺪ، ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻁﺮ ﺭﻭﺯﯾﺸﺎﻥ ﺗﻘﻼ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﺑﺎﺭ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ، ﺑﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ، ﮐﻬﻨﻪ ﻣﯽﭘﻮﺷﻨﺪ، ﺟﺎﺭ ﻣﯽﺯﻧﻨﺪ، ﺳﺮﻣﺎ ﻭ ﮔﺮﻣﺎ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻫﻢ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ، ...
ﺧﻴﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ...
ﻧﺨﻨﺪ ...
*alien*
28th February 2013, 12:38 AM
کسی باش که عمری با تو بودن ، یک لحظه ، و لحظه ای بی تو بودن ، یک عمر باشد . . .
*alien*
28th February 2013, 12:39 AM
گــــــــــــــــــــــــ ـــفـــــــــــــــــــــ ــــــت سيگار گرون شده ترک ميکني؟ باخودم گفتم .. کاش بدوني چقدرگرون تموم شد تاسيگاري شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــدم ...
*alien*
28th February 2013, 12:41 AM
عشـــ ـ ـــق مثل نماز خوندن میمونه ! بعد از اینکه نیت کردی ؛ نبــــــاید به اطرافت نگاه کنی ... !!
marziyh
1st March 2013, 05:07 PM
پشت این نقاب خنده، پشت این نگاه شا د
چهره خموش مرد دیگری است
مرد دیگری که سالهای سا ل
درسکوت و انزوای محض
بیامید بیامید بیامید زیسته
مرد دیگری که پشت این نقاب خنده
هرزمان به هربهانه
با تمام قلب خود گریسته
*alien*
5th March 2013, 08:02 PM
آدم های پاک خطا نمی کنند، سادگی می کنند. وامروزز سادگی پاک ترین خطای دنیاست …
*alien*
5th March 2013, 08:04 PM
من آموختم ، تو هم بیاموز:
پیش بی درد صحبت از درد مکن
شاخه ی سبز دلت را به خطا زرد مکن
مرد اگر نیست کوه که هست
تکیه به کوه کن و تکیه به نامرد مکن
*alien*
8th March 2013, 09:20 AM
یه وقتایی دلت میخواد
یکی از پشت سر چشماتو بگیره و ازت بپرسه :
اگه گفتی من کی ام ؟
تو هم دستاشو بگیری و بگی:
هر کی هستی فقط بمون...
*alien*
8th March 2013, 09:22 AM
امروز که گذشت به آرامش
آبستن حوادث فردا بود....
mohammad.persia
10th March 2013, 04:07 PM
باران ...هست!
ابر ... هست!
سرما ... هست!
دلتنگی ... هست !
تنهایی ... هست!
همه جمعیم... شکرِِ ِ خدا...!!!
- - - به روز رسانی شده - - -
باران ...هست!
ابر ... هست!
سرما ... هست!
دلتنگی ... هست !
تنهایی ... هست!
همه جمعیم... شکرِِ ِ خدا...!!!
*alien*
12th March 2013, 12:18 AM
وقـتی از چـشمِ کـسی بیُــفتی ،
مثلِ یــک قـــطره اشک ..
دیگــه فــرقـی نمیــکنه کجـــا بـــاشی !!!
گوشه ی چشم ..
رویِ گونه ...
و یا ...
رویِ خــاک ! ...
تـــو دیـگــه چــکیــدی !!!اا
*alien*
23rd March 2013, 03:35 PM
هر کس به همان اندازه خوشبخت و شاد است که انتظارش را دارد
چــــه لذتی بــــآلا تر از اینکـه اسمــت قسـم راستـــِ یــک نفــر بآشـــَد . . .
*alien*
23rd March 2013, 03:42 PM
سکوت تنها صدای خداست......
mohammad.persia
28th March 2013, 05:35 PM
زمانی میرسد که هر دو به این پوچی می خندیم ,غم هایت را به خاک بسپار, زمان برای ما بیچارگان دیر می گذرد
- - - به روز رسانی شده - - -
زمانی میرسد که هر دو به این پوچی می خندیم ,غم هایت را به خاک بسپار, زمان برای ما بیچارگان دیر می گذرد
mohammad.persia
15th April 2013, 10:54 AM
گاهی آنقد دلم از دنیا سیر میشود که میخواهم.. تا سقف آسمان پرواز کنم و رویش دراز بکشم.. آرام و آسوده… مثل ماهی حوضمان که چند روز است روی آب دراز کشیده
elinaaa
15th April 2013, 07:46 PM
نه!
کاری به کار عشق ندارم!
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بیملال ببیند
زیرا
هر چیزی و هر کسی را
که دوستتر بداری
حتی اگر یک نخ سیگار
یا زهرمار باشد
از تو دریغ میکند
قیصر امین پور
elinaaa
15th April 2013, 07:55 PM
گفتی : غزل بگو ! چه بگویم ؟ مجال کو ؟
شیرین من ، برای غزل شور و حال کو ؟
پر می زند دلم به هوای غزل ، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست ، بال کو ؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو ؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبز ِ سرآغاز سال کو ؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سوال و حوصله ی قیل و قال کو ؟
قیصر امین پور
*alien*
16th April 2013, 11:59 PM
http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTYxoyPr3tZ22gQJCfLoR3U8qC8rx-Gv5iv5kkrvfDEljF3nHDa
*alien*
29th April 2013, 04:27 AM
بدترین چیز اینه که محبت مـــادر رو با "هان" و "چیه؟" جواب بدی...
.
.
.
بعد زنگ یه غریبه رو که فقط هوسه ، با "جانم" جواب بدی!
mohammad.persia
5th May 2013, 09:10 AM
من ماندم و ۱۶ جلد
لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش
مترادف “دلتنگی” نمیشود...
کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!
درد دارد...
- - - به روز رسانی شده - - -
من ماندم و ۱۶ جلد
لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش
مترادف “دلتنگی” نمیشود...
کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!
درد دارد...
*alien*
14th May 2013, 11:18 AM
روزگارا که چنین سخت به من می گیری،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست
*alien*
22nd May 2013, 05:10 PM
اگر هیچ وقت بعد از هر لبخندی خدا را شکر نمی کنید،
حقی نخواهید داشت بعد از هر اشکی او را سرزنش کنید.
*alien*
2nd June 2013, 09:33 AM
http://s4.picofile.com/file/7758538709/%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B4_6.jpg
mohammad.persia
6th August 2013, 09:34 AM
وقتی میبینی همه دنبال کور کردن کسایی هستن که خوب میبینن، ساده ترین راه اینه که خودتو بزنی به کوری ...
خیلی بده که ببینی و کور باشی ... نه ؟!
درد هممون یه چیزه ...
هممون ترسوییم ...
mohammad.persia
6th August 2013, 09:36 AM
به قومی مبتلا شدیم که فکر می کنند خدا جز آنها کسی دیگر را هدایت نکرده...
mohammad.persia
7th August 2013, 09:32 PM
برای مردم غمگین زندگی در شهر آسانتر است .
در شهر شخص می تواند صد سال زندگی کند بدون انکه متوجه شود مرده و خیلی وقت پیش تبدیل به خاک شده است...!
mohammad.persia
7th August 2013, 10:00 PM
در زمینی که ضمیر من و توست
از نخستین دیدار،
هر سخن، هر رفتار،
دانه هایی ست که می افشانیم
برگ و باری ست که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش «مهر» است.
mohammad.persia
7th August 2013, 10:02 PM
ماجرا جور نشد، زیرا من هرگز او را ملاقات نکردم. مدت سی سال فقط او را در مخیله خود داشتم. هر روز او را در خیالم می دیدم اما پیدایش نکردم. ما با یکدیگر برخورد نکردیم. تخیلات گاهی انسان را وارد بازی ابلهانه ای میکند... برای زن، برای عقیده، برای سرزمین. هنگامی که تو عقیده ای را دوست داری، در نظرت زیباترین عقاید جلوه می کند، ولی هنگامی که به واقعیت در می آید، دیگر شباهتی به آنچه تو می پنداشتی ندارد...پوزخندی زد و ادامه داد:
آن وقت از زندگی خود، از عقیده ات، و از رویای خودت...بادبادک می سازی...
mohammad.persia
7th August 2013, 10:04 PM
آدمیزاد حافظه ندارد که. تا وقتی در ورطه باشی فکر میکنی آخرین لحظات زندگیات هستند، حتی اگر قبلترها هم تجربهاشان کرده باشی.
نوشتن به درد همین لحظهها میخورد. که برگردی و ورقی بزنی خاطراتت را و ببینی که از چه چیزهایی جان سالم به در بردهای و زندگی باز هم ادامه داشته است...
*alien*
8th August 2013, 04:25 PM
بعضیا تو زندگیت نقش دیوارو بازی میکنن
نه دوست داری خرابشون کنی ؛ نه میتونی بهشون تکیه بدی … !!!
طلیعه طلا
11th August 2013, 09:55 AM
مرا
هزار امید هست
و هر هزار
تویی ...
طلیعه طلا
11th August 2013, 09:56 AM
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمیگردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز...
https://lh4.googleusercontent.com/-oLYqa4tWh9Y/UWKgJSaAsUI/AAAAAAAFB0s/hnCh3nu5fnU/w497-h373/photo.jpg
طلیعه طلا
11th August 2013, 09:58 AM
من به چشم های بی قرار تو
قول می دهم
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم
http://s4.picofile.com/file/7760863652/534745_470525959664247_941718231_n.jpg
mozhgan.s
12th August 2013, 05:59 PM
خواهش میکنم
بی حوصلگی هایم را ببخش
بد اخلاقی هایم را فراموش کن
بی اعتناییهایم راجدی نگیر....
درعوض من هم تورا می بخشم
که مسبب همه اینهایی...!
و
به چشمهایت بگو
نگاهم نکنند
بگو وقتی خیره ات می شوم
سرشان به کارخودشان گرم باشد....
نه آن که فکرکنی خجالت می کشم ها..!
نه !
حواسم نیست
عاشقت می شوم....
mozhgan.s
12th August 2013, 06:00 PM
غــ ـــربـتـــــــ رانـبایـ ـد
درالـ ـفبـای شـهرغـ ـریـبـــــ جــستجـ ـوکــ ـرد
هـ ـمیـن کـهـ عـ ـزیـ ـزتـــــــــ نـگاهـش را
بـهـ طـ ـرفـــ دیـ ـگـ ـریـــــــــ کـــ ـــرد
تـ ـوغـ ـریـبـیــــــــــــ
mozhgan.s
12th August 2013, 06:02 PM
زندگی
کلاهت را به هوا بینداز
که من دیگر
جان بازی کردن ندارم.
تو بردی!
mozhgan.s
12th August 2013, 06:03 PM
http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQ0mTsnpUZq_f9w5guvgQCo3VqIFoav7 8RcWcu_f1aCHEdEO16J
دل است دیگر ...
بگذارید بگرید تا بداند
هر آنچه خواست
داشتنی نیست!
mozhgan.s
12th August 2013, 06:06 PM
این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم
بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....
تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه شکیده بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....
من این شب زنده داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم...
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من اين حساب اشتباه را دوست دارم....
mozhgan.s
12th August 2013, 06:11 PM
چه رسم جالبی است،
محبتت را میگذارند پای احتیاجت،
صداقتت را میگذارند پای سادگیت،
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت،
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت،
و وفاداریت را پای بی کسیت،
و آنقدر تکرار میکنند که تو
باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج...
mozhgan.s
12th August 2013, 06:12 PM
http://uploadpa.com/beta/12/d83kkjwrqdnreinqxoj3.jpg
+ (http://dellttangi.blogfa.com/post-53.aspx) نوشته شده در شنبه بیست و یکم بهمن 1391ساعت 21:24 توسط فرخ | 3 نظر
mozhgan.s
12th August 2013, 06:19 PM
http://dude-club.com/iransun/upload/uploads/132744822810.jpg (http://groups.yahoo.com/group/golbarg/join)
بـزرگ که میشــــوی....
غُصـه هایت (http://groups.yahoo.com/group/golbarg/join)زودتـر از خـودت،قـَد می کِشــند،
دَرد هـایت نــیز!
غــافل از آنکه لبخــندهـایت را،
در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــُذاشتــی (http://groups.yahoo.com/group/golbarg/join).....
*alien*
12th August 2013, 07:31 PM
اینک اعتراف میکنم...
بی کس و کار شده ام
اما هنوز مثل تو...بی همه چیز نشده ام.
mohammad.persia
12th August 2013, 10:12 PM
مــن نمــی دانــم چــرا هــر کســی را صــدا کــردم،
هــر کســی را دوســت داشتــم؛
نــاگهــان در خــم کــوچــه،
گــم شــد . . .
mozhgan.s
12th August 2013, 10:15 PM
زیاده خواه نیستم ....
جاده شمال
یک کلبه جنگلی
یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی
کمی هیزم
کمی آتش
- مه جنگلی -
کمی تاریکی محض
کمی مستی
کمی مهتاب
و بوی یار ....
و بوی یار ...
و بوی یار ....
- - - به روز رسانی شده - - -
به دلم نشستی ولی دو زانو !!!!
معذب نباش عزیزم ... برو عقب قشنگ تکیه بده !!!!
پاهات رو هم دراز کن ...
آخه این دل فقط جای توئه !!!!
mohammad.persia
12th August 2013, 10:16 PM
بگذار بیاید...
بگذار بیاید، از در ، دیوار، کنج و کلید، از هر طرف که می خواهد
درد، درد است
دلخوش مکن به وارونه خواندنش.
تنها تویی و تنهاییت،
تویی و بارانِ پشت ِ پنجره
دوربین را بچرخان،
کلید را لمس کن
حرکت...
زندگی آغاز می شود دیگر بار
در شکوه ِ چشمانت،
وجودِ پر مهرت ،
و دست های تو،
برای گشودن ِ درهایِ دردناک ِ جهان،
کافی است.
باور کن ...
چونان همیشه،
خدا را، صبورانه باور کن..
mozhgan.s
12th August 2013, 10:18 PM
دوست....یک دوست معمولی هیچ گاه نمی تواند گریه تورا ببیند.
یک دوست واقعی شانه هایش ازگریه تو تر خواهد شد.
دوست معمولی اسم کوچک والدین تو را نمی داند
.دوست واقعی شاید تلفن آنها را نوشته باشد.
دوست معمولی یک جعبه شکلات واسه مهمانی تو می آورد.
دوست واقعی زودتر به کمک تو می آید وتا دیر وقت برای تمیز کردن می ماند.
دوست معمولی ازدیرتماس گرفتن تو ناراحت می شود
.دوست واقعی می پرسد که چرا نتوانستی زودتر تماس بگیری؟
دوست معمولی دوست دارد به مشکلات تو گوش دهد.
دوست واقعی سعی در حل آنها می کند.
یک دوست معمولی مانند یک مهمان عمل می کند ومنتظر می ماند تا ازاوپذیرایی شود.
دوست معمولی می پندارد که دوستی شما بعد از مرافعه تموم می شود
.یک دوست واقعی می داند که بعد از مرافعه دوستی محکم تر میشود.یک
دوست واقعی کسی است که وقتی همه تو را ترک کرده اند با تو می ماند.
mozhgan.s
12th August 2013, 10:22 PM
http://vahidaskari.persiangig.com/image/asheghane2/hengame%20k%20mahboob%20ensan%20%20hamrahe%20degar e%20rafte%20ast.jpg
mozhgan.s
12th August 2013, 10:26 PM
تنها بودن قدرت میخواد . . .و این قدرت را کسی به من داد که روزی میگفت:
تنهـــــــــــــــــــــا یت نمیگذرام!!!
mozhgan.s
12th August 2013, 10:28 PM
آنـــكــــه دستــــش را ایـــنـقــــــــدر مـحـكــــــــم گـــرفـتـــــه ای ...
دیـــــــــروز عــــاشـــق مــــن بـــــــــود ♥
دستــــانـــت را خـستـــه نـكــن
فـــــــــــــــردا تــــو هــــَــــم تـنــــهــایـــــــــی ...!!
- - - به روز رسانی شده - - -
بعد از مدت ها دیدمش!!!
دستامو گرفت و گفت چقدر دستات تغییر کردن...خودمو کنترل کردم وفقط لبخندی زدم....تو دلم گریه کردمو گفتم:......بی معرفت!!!
دستای من تغییر نکردن...دستات به دستای اون عادت کردن......
mozhgan.s
12th August 2013, 10:30 PM
بعد از مدت ها دیدمش!!!
دستامو گرفت و گفت چقدر دستات تغییر کردن...خودمو کنترل کردم وفقط لبخندی زدم....تو دلم گریه کردمو گفتم:......بی معرفت!!!
دستای من تغییر نکردن...دستات به دستای اون عادت کردن......
mohammad.persia
12th August 2013, 10:30 PM
عادت کرده ایم هر روز دوش بگیریم، اما یادمان می رود که ذهن مان هم به دوش نیاز دارد.
گاهی با یک غزل حافظ می توان دوش ذهنی گرفت و خوابید؛ یک شعر از فروغ، تکه ای از بیهقی، صفحه ای از مزامیر، عبارتی از گراهام گرین، جمله ای از شکسپیر، خطی از نیما، ولی غافلیم.
شبانه روز چقدر خبر و گزارش و مطلب آشغال می تپانیم توی کله مان؟ بعد هم با همان کله ی بادکرده به رختخواب می رويم و توقع داریم در خواب پدربزرگ مان را ببینیم که یک گلابی پوست کنده و با لبخند می گوید بفرما!
mozhgan.s
12th August 2013, 10:33 PM
بعضی وقتها باید یقه ی احساست را بگیری
با تموم قدرت سرش داد بزنی و بگی:
تورو خدا بسه
بسه دیگه تا حالا هرچی کشیدم از دست تو بود
mozhgan.s
12th August 2013, 10:36 PM
به بعضیا باید گفت :
نمک خوردی نوش جونت!
نمکدون رو هم شکستی دمت گرم!
دیگه بقیشو به زخمم نپاش!
mozhgan.s
12th August 2013, 10:39 PM
ميدوني وقتي خدا داشت بدرقه ات مي کرد بهت چي گفت ؟
جايي که ميري مردمي داره که مي شکننت نکنه غصه بخوري من همه جا باهاتم .
تو تنها نيستي . توکوله بارت عشق ميزارم که بگذري، قلب ميزارم که جا بدي،
اشک ميدم که همراهيت کنه، ومرگ که بدوني برميگردي پيشم.,
mozhgan.s
12th August 2013, 10:43 PM
http://raad-system.persiangig.com/image/l_14290839_46693_1.jpg
*alien*
13th August 2013, 01:11 PM
چه سکــــــــوتی دنیـــــــــــا را فـــــــــــرا می گرفت !!!
اگــــــــر هرکســــــــــــی
تنهــــا به انــــــــــدازه ی صــــــــــداقتش
سخـــــن میگــــــفت ...
mohammad.persia
14th August 2013, 01:41 PM
حبیب آقا، نه کافه رفته است، نه کتاب خوانده است و نه سیگار برگ برلب گذاشته و کلاه کج بر سر.
نه با فیلم تایتانیک گریه کرده است و نه ولنتاین میداند چیست.
اما صدیقه خانم که مریض شد، شبها کار میکرد و صبحها به کار خانه میرسید.
در چشمانش خستگی فریاد میزد، خواب یک آرزو بود. اما جلوی بچه ها و صدیقه خانوم ذره ای ضعف بروز نمیداد.
حبیب آقا عشق را معنا میکرد، نمایش نمیداد.
mozhgan.s
14th August 2013, 03:00 PM
شاید میان اینهمه نامردی باید" شیطان " را بستایم که "دروغ" نگفتجهنم را به جان خرید اما تظاهر به دوست داشتن"آدم" نکرد.
mozhgan.s
14th August 2013, 03:04 PM
راست است که
“دوست داشتن”
آدمی را
دست و دلباز می کند
طوری که حتی
از دست میدهی
کسی را که به خاطرش
از همه گذشته ای…
- - - به روز رسانی شده - - -
مـادربـزرگ مـی گفـتــــــــــــ: قلبـــت که بــی نظـم زد از همیــشه عاشق تـــری . . . اشکــتــــــــــ که بــی اختیــار ریخــتــــــــــــــ از همیــشه دلتنــگــــ تـــری . . . شبــتــــ کـه بـا درد گذشـــتــــــــــ فکــرتــــــــــــــــ از همیــشه درگیـــرتـر سـتـــــــــــــــ....http://aksup.ir/images/rwskijovnzs9t7i89q5s.jpg
mozhgan.s
14th August 2013, 03:06 PM
مهم نیست دیگراלּ چه مے گویند
همیــלּ ڪه مـלּ میگویم : تــُـــ
تــُــ میگویے : مــלּ ، بـــس است . . .
مهم نیست دیگراלּ چه مےدانند،
همین ڪه تــُــ براـے منے و
مــלּ برا ـے تــُــ ،بـــس است . . .
مهم نیست دیگراלּ چه فکر میڪنند ،
همیــלּ ڪه مــלּ به تـــُــ ، و تــُـــ به مــלּ
فڪر میڪنے بس است . . .http://upcity.ir/images2/68468519207427999179.jpg
mozhgan.s
14th August 2013, 03:07 PM
خسته ام .... همه می گویند کوه کندی ....!!!!؟؟؟ نمی دانند که ؛
دل کندم ....!!!!http://static.cloob.com//public/user_data/album_photo/3394/10180838-b.jpg
mozhgan.s
14th August 2013, 05:57 PM
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRO8_y3GIzj9Asgs3FXA0WJwwR55LOsA tKs9rn3RMCJcliJJQ5YNg (http://www.njavan.com/url?sa=i&rct=j&q=%D8%AD%D8%B1%D9%81+%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%AF%D9% 84%D8%AA%D9%86%DA%AF%DB%8C&source=images&cd=&cad=rja&docid=Y3owEXIBqGqIAM&tbnid=mzVmPTeNN-H8ZM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fharfehdel.mihanblog.com%2Fpost%2F 187&ei=pn4LUqOjB-in0AWWwICQBQ&bvm=bv.50723672,d.d2k&psig=AFQjCNEDO280iZheAFgF1whdNPgtvGQXPw&ust=1376571333879550)
mohammad.persia
14th August 2013, 09:51 PM
پشت ســــرم حرف بود
حدیــث شد
میترســــم آیه شود
سوره اش کنند به جعـــــــــل
بعد تفسیـــرم کنند این جماعت نـا اهـــل...
*alien*
15th August 2013, 11:44 AM
می ترسم از بعضی آدمها ...
آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردابدون هیچ توضیحی رهایت می کنند
آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند و فردا بیرحمانه قضاوتت
می کنند ...
آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی و فردا خشم و قهرشان ...
آدمهایی که امروز ...
قدرشناس محبتت هستند و فردا طلبکار محبتت ...
آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند و فردا سخت بر زمینت می زنند ...
آدمهایی که مدام رنگ عوض می کنند ...
امروز سفیدند، فردا خاکستری، پس فردا سیاه ...
آدمهایی که فقط ظاهرا آدمند ...
چیزی هستند شبیه مداد رنگی های دوران بچگی مان !!
هر چه بخواهند می کشند ...
هر رنگ که بخواهند می زنند ...
mohammad.persia
16th August 2013, 07:17 AM
ﺁﺧﺮﻳﻦ ﮔﺮﮒ ﮔﻠﻪ ﺭﺍ ﺁﻥ ﺁﻫﻮﻳﻲ ﮐﺸﺖ ﮐﻪ ﮔﺮﮒ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﮔﻴﺎﻩ ﺧﻮﺍﺭ ﺷﺪ
*nura*
16th August 2013, 11:13 AM
فرزندم !
رویای روشنت را
دیگر برای هیچ کسی بازگو مکن !
ــ حتی برادران عزیزت ــ
می ترسم
شاید دوباره دست بیندازند
خواب تو را
در چاه
شاید دوباره گرگ ....
می دانم
یازده ستاره و خورشید و ماه
در خواب دیده ای
حالا باش !
تا خواب یک ستاره ی دیگر
تعبیر خوابهای تو را
روشن کند
ای کاش ... !
"قیصر امین پور "
*nura*
16th August 2013, 11:26 AM
ای روزهای خوب که در راهید !
ای جاده های گمشده در مه !
ای روزهای سخت ادامه !
از پشت لحظه ها به در آیید !
ای روز آفتابی !
ای مثل چمشهای خدا آبی !
ای روز آمدن !
ای مثل روز آمدنت روشن !
این روزها که می گذرد ، هر روز
در انتظار آمدنت هستم !
اما
با من بگو که آیا ، من نیز
در روزگار آمدنت هستم ؟
" قیصر امین پور"
*nura*
16th August 2013, 11:28 AM
با گریه های یکریز
یکریز
مثل ثانیه های گریز
با روزهای ریخته
در پای باد
با هفته های رفته
با فصلهای سوخته
با سالهای سخت
رفتیم و
سوختیم و
فرو ریختیم
با اعتماد خاطره ای در یاد
اما
آن اتفاق ساده نیفتاد ....
" قیصر امین پور "
*alien*
17th August 2013, 11:43 AM
وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن
به تمام جزئیاتش...
به لبخند بین حرف هایش..
به سبک ادای کلماتش،
.. به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش..
به چشم هاش خیره شو..
دستهایش را به حافظه ات بسپار...
گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند......
mozhgan.s
18th August 2013, 12:25 PM
ﺧــﺪﺍﯾــــــﺎﺑﻪ ” ﺟﻬﻨﻤﺖ ”ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ
ﻧﯿﺴﺖﻣﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ” ﻣﯿﺴﻮﺯﺍﻧﯿﻢ “
mozhgan.s
18th August 2013, 12:26 PM
وقتی یکی غصه داره ...
سوال نکن ،
فقط آغوش باز کن !
وقتی خوب شد ...
بازم سوال نکن ،
بذار فراموش کنه
mozhgan.s
19th August 2013, 01:29 PM
گفته بودی فردا، پشت این پنجره ها، غنچه ای می روید،
و کسی می آید، روشنی می آرد...
دیرگاهیست که من، پشت این پنجره ها منتظرم،
ولی اینجا حتی، رد پایی هم نیست! http://www.axgig.com/images/75067294856183662191.jpg
mozhgan.s
19th August 2013, 01:32 PM
خدایا...
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!!
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد و مــــــــــن پا فشاری می کردم...
*alien*
19th August 2013, 10:40 PM
درگذرگاه زمان
عمر ما با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشق ها می میرند
رنگ ها رنگ دگر می گیرتد
و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ
همیشه به جا می مانند
*alien*
19th August 2013, 11:09 PM
http://i12.tinypic.com/6f5bi8k.jpg
mohammad.persia
20th August 2013, 09:20 AM
این جا گویی
صدای انسان هرگز به گوش نخواهد رسید
تنها بادهای عصرِ سنگی
بر دروازههای سیاه می کوبند.
این جا گویی در زیر این آسمان
تنها من زنده ماندهام
زیرا نخستین انسانی بودم
که آرزوی جام شوکران کردم
mohammad.persia
21st August 2013, 10:34 AM
نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هر کی هر چی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن.
آدمها که عقیدهات را میپرسند، نظرت را نمیخواهند، میخواهند با عقیدهی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدمها بیفایده است.
*alien*
21st August 2013, 11:11 PM
یک بارکه تنها بمانی
یک بار که بشکند
دلت
غرورت
اعتمادت
همین یک بار ها کافیست تا یک عمر
از پشت نگاهی ترک خورده بهآدمها بنگری
انقدر تیز و برنده میشوی که
باید تابلوی ورود ممنوع را به خودت نصب کنی...! .
mozhgan.s
24th August 2013, 03:12 PM
این روزهــــــــــــــا
حس میکنم جایی را تنگ کرده ام
جایـــــی در قلــــ♥ــــب تــــو
برای آمدن دیـــــــگری…
Capitan Totti
24th August 2013, 09:05 PM
ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من
این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
امشب که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی
سایه از سر من تا سپیده مگیر
ای اشک من ، خیز و پرده مشو ، پیش چشم ترم
وقت دیدن او ، راه دیده مگیر
دل دیوانه ی من به غیر از محبت گناهی ندارد ، خدا داند
شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی ، پناهی ندارد ، خدا داند
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند
ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
دلم گیرد هر زمان بهانه ی تو ، سرم دارد شور جاودانه ی تو
روی دل بود به سوی آستانه ی تو
چو آید شب ، در میان تیرگی ها ، گشاید پر ، روح من به شور و غوغا
رو کند چو مرغ وحشی ، سوی خانه تو
ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی من ، این سکوت مرا ناشنیده مگیرای آشنا ، چشم دل بگشا ، حال من بنگر ، سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
امشب که تو ، در کنار منی ، غمگسار منی
سایه از سر من تا سپیده مگیر
ای اشک من ، خیز و پرده مشو ، پیش چشم ترم
وقت دیدن او ، راه دیده مگیر
mohammad.persia
25th August 2013, 09:15 AM
پیـر که میشـوی
چه فـرقی میکند
که در آستانهی سیسالگی ایستاده باشی
یا روبـروی مرگ ؟!
سیاوشمیرزایی
mozhgan.s
25th August 2013, 04:23 PM
دلم کمی هوا میخواهداما در "سرنگ"از زندگی خسته ام .
mozhgan.s
25th August 2013, 04:30 PM
http://uploadtak.com/images/i1623_1016154_510151624644.jpg
mozhgan.s
25th August 2013, 04:32 PM
گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن!
به رفتن که فکر می کنی
اتفاقی می افتد که منصرف می شوی...
میخواهی بمانی،
رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی!
این بلاتکلیفی خودش کلــــی جهنـــــــــــــــم است..
mozhgan.s
25th August 2013, 04:33 PM
تــَمام هوا را بو می کشم
چشم می دوزم زل مـی زنم...
انگشتم را بر لبان زميـن می گذارم:
" هــــيس...
می خواهم رد نفس هايش به گوش برسد..."
اما... گوشم درد می گيرد از ايـن همـہ بی صدايی
دل تنگی هآيم را مچاله مـی کنم و
پرت می کنم سمت آسمان
دلواپس تو مـی شوم که کجای قصه مان سکوت کرده ای
که تو را نمـی شنوم !!!
mozhgan.s
25th August 2013, 04:36 PM
مادر " مرا ببخش درد بدنم بهانه بود ...
کسی رهایم کرده بود...
که صدای بلند گریه ام؛
اشک هایت را در آورد
mozhgan.s
25th August 2013, 04:38 PM
صبرت که تمام شد ، نرو
معرفت تازه از آن لحظه آغاز میشود . . .
mozhgan.s
25th August 2013, 04:41 PM
چه حسه قشنگيه (http://rasoultalebi.blogfa.com/)
وقتی از نگاهش ميخونی
که از نگاه کردنت واقعا لذت ميبره !!
(http://rasoultalebi.blogfa.com/)
*alien*
26th August 2013, 08:12 PM
پـایـان شـب سیـه ...
سپیـدی مـوهـای مـن اسـت !
*alien*
26th August 2013, 08:13 PM
این روزها به جای شرافت از انسانها فقط “شر” و “آفت” میبینی …
وقتی کسی اندازه تو نیست به اندازه خودت دست نزن …
“حسین پناهی”
mohammad.persia
28th August 2013, 04:00 PM
انتظار...
که چیز بدی نیست،
روزنه امیدی ست در ناامیدی مطلق.
من انتظار را از خبر بد، بیشتر دوست دارم.
عباس معروفی
mozhgan.s
31st August 2013, 11:38 PM
بعضی حرفا رو نمیشه اساماس کرد
نمیشه توی چت تایپ کرد، نمیشه پای تلفن گفت
نمیشه رو دیوار فیس بوک نوشت
بعضی حرفا واسه وقتیاند که کنارش باشی !!!
mozhgan.s
31st August 2013, 11:42 PM
هرگز به دستش ساعت نمی بست
روزی از او پرسیدم
پس چگونه است
که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟
گفت :
ساعت را از خورشید می پرسم
پرسیدم :
روزهای بارانی چه طور ؟
گفت :
روزهای بارانی
همه ی ساعتها ساعت عشق است !
- راست می گفت
یادم آمد که روزهای بارانی
او همیشه خیس بود
...
*alien*
1st September 2013, 03:56 PM
گفت دانایی که گرگی خیره سر / هست پنهان در نهاد این بشر
هرکه با گرگش مدارا می کند / خلق و خوی گرگ پیدا می کند
هرکه گرگش را دراندازد به خاک / رفته رفته می شود انسان پاک
زور بازو چاره ی این گرگ نیست / صاحب اندیشه داند چاره چیست
تا جوانی جان گرگت را بگیر / وای گر این گرگ گردد با تو پیر
طلیعه طلا
1st September 2013, 05:52 PM
گذشت آن روزها که می گفتند
کبوترباکبوتر،باز با باز!
حالا کبوتر با گنبدطلای رضاست و
باز ما تنها!
mohammad.persia
1st September 2013, 06:28 PM
در ميان روزها از "روز دوم" بدم ميآيد...
روز دوم بيرحمترين روز است، با هيچکس شوخي ندارد، در روز دوم همهچيز منطقيست،
حقايق آشکار است و به هيچ وجه نميتوان سر ِخود را شيره ماليد...
مثلا روز اول مهر هميشه روز خوبي بود، آغاز مدرسه بود و خوشحال بوديم، اما امان از روز دوم...روز دوم تازه ميفهميديم که تابستان تمام شده است......
يا مثلا روز دوم بازگشت از سفر، روز اول خستگي در ميکنيم، حمام ميکنيم، اما روز دوم تازه ميفهميم که سفر تمام شده است، طبيعت و بگو بخند با دوستان و عشق و حال تمام شده است...
هرگاه مادر بزرگ نزد ما ميآمد و يک هفته ميماند، وقتي که بر ميگشت ناراحت ميشديم، اما روز دوم تازه ميفهميديم که "مادر بزرگ رفت" يعني چه؟
يا وقتي کسي از دنيا ميرود، روز اول خدا بيامرز است و روز دوم عزيز از دست رفته!!
و اما جدايي...روزِ اول شوکهايم و شايد حتي خوشحال باشيم که زندگي جديدي در راه است... تيريپ مجردي و عشق و حال ور ميداريم، اما دريغ از روز دوم، تازه ميفهميم کسي رفته... تازه ميفهميم حالمان خوب نيست...تازه ميفهميم که تنهايي بد است...
بايد روز دوم را خوابيد...
بايد روز دوم را خورد...
بايد روز دوم را مُرد...
=کیومرث مرزبان=
طلیعه طلا
1st September 2013, 06:51 PM
کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
http://www.uploadtak.com/images/e3767_2db539684ca31793b0bf.jpg
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند ...
*alien*
2nd September 2013, 12:31 PM
وقتــــے نـــــ ﮧ בستــــــے براے گرفتـטּ استَ
نــــ ﮧ آغوشـــــے برای گریــــ ﮧ
نــــ ﮧ شانــــ ﮧای براے تکیــــ ﮧ
انــتــظــــار نـבاشتــــ ﮧ باش
خنـבهام واقعـــــے باشـב
ایــטּ روزها فقط زنـבهام تـــا בیگرے زنـבگـــــے کنـב . . .!!
http://www.upload7.ir/images/85544020633429688124.jpg
mozhgan.s
2nd September 2013, 11:51 PM
روزگاریست که شیطان فریاد میزند
آدمی پیدا کنید.......................................م خواهم سجده کنم
-
mozhgan.s
2nd September 2013, 11:55 PM
تا یادت میکنم ... باران می آید ...
نمی دانستم ;
لمس خیالت هم وضو می خواهد ....
mozhgan.s
2nd September 2013, 11:58 PM
http://s1.picofile.com/file/7905890107/gal124.jpg.
.
mozhgan.s
3rd September 2013, 12:01 AM
دلت که تنگ یک نفر باشه ...اگه خود خدا هم بیاد تا خوش بگذره و لحظه ای فراموش کنی ...فایده ای نداره ...تو دلت تنگ شده ... واسه همون یک نفر هم تنگ شده !
mozhgan.s
3rd September 2013, 12:02 AM
خدایا !!!!
بازم دلم گرفته ....
بیا یه کم با هم قدم بزنیم ؟!؟!؟!؟
ـ سیگار از من .... باران از تو ـ
mozhgan.s
3rd September 2013, 12:05 AM
به روزگار بگوييد من ترك تحصيل كرده ام ...
لطفا ديگه امتحان نگير ....
mozhgan.s
3rd September 2013, 12:06 AM
این عصرهای بارانی
عجـیب بـوی نـفس هـای تـو را می دهـد …!
گـوئـی … تـو اتـفاق می افـتی
و مـن دچـار می شـوم …
mozhgan.s
3rd September 2013, 12:07 AM
چه كهكشان زيبايي است ,
..... راه نگاه تو !!!!
mozhgan.s
3rd September 2013, 12:11 AM
شـکـسـپـیـر:
خـیـانـت تـنـهـا ایـن نـیـسـت کـه شـب را بـا دیـگـری بـگـذرانـی!
خـیـانـت مـیـتـوانـد دروغ بـَر دوسـت داشـتـن بـاشـد ..
خـیـانـت تـنـهـا ایـن نـیـسـت کـه دسـتـت را در خــَفـا در دسـتِ دیـگـری بـگـذاری!
خـیـانـت مـیـتـوانـد جـاری کـردنِ اشـک بـر دیـدگـانِ مـعـصـومـی بـاشـد..
mozhgan.s
3rd September 2013, 12:17 AM
شیرین بهانه بود...فرهاد تیشه میزد که نشنود صدای مردمانی را درگوشش می خواندند
«دوستت ندارد...»
*alien*
3rd September 2013, 03:47 PM
http://axgig.com/images/24130836983136490105.jpg
mohammad.persia
3rd September 2013, 03:59 PM
چشمانم فاحشه شده وگرنه دنیای شما که زیباست
نه دختری در 10 سالگی مادر میشود و نه مادری در برابر چشمان پسرش با مردی همخواب میشود
نه پسری برای ماشین و ویلا عشقش را رها میکند و نه پدری پول و منال زن بیوه بالا شهری چشمانش را کور میکند و صیغه اش میکند
چشمانم عجیب فاحشه شده اند
" پرستو پرواز "
mohammad.persia
4th September 2013, 08:35 AM
آدم است دیگر
از رابطه های قبلی دلِ خوشی ندارد
به بهبودِ رابطه امیدی ندارد
از رابطه ی جدید هم می ترسد
نمیمیرد هم که راحت شود!
*alien*
4th September 2013, 01:34 PM
الهى بى پناهان را پناهى ..
به سوى خسته حالان کن نگاهى ..
مرا شرح پریشانى چه حاجت ..
که بر حال پریشانم گواهى .....
homeyra
4th September 2013, 04:10 PM
http://i12.tinypic.com/5y8pf8j.gif
mozhgan.s
4th September 2013, 09:19 PM
دست و دلم به شعر نمی رود
وقتی
در شعر هم
دستم به تو نمی رسد.
mozhgan.s
4th September 2013, 09:20 PM
براي تمــــــام رنـج هايـي كه مي بري
صــبـــــــــــر كن
«صبـــــــــــر»
اوج احترام به حكمت خداست
mozhgan.s
4th September 2013, 09:21 PM
پدر دستشو گذاشت رو شونه پسرش,وازش پرسید:تو قویتری یا من؟ پسر گفت:من, پدر با دلشکستگی دوباره پرسید: تو قویتری یا من؟
پسر گفت من,پدر با دلی گرفته به یاد همه زحمتهایی که کشیده بود دستشو از شونه پسرش برداشت . دو قدم دورتر رفت و پرسید:تو قویتری یا من؟پسر گفت:شما.پدر گفت چرا نظرت عوض شد؟پسر گفت:""وقتی دستت رو شونه ام بود فکر میکردم دنیا پشتمه""
mozhgan.s
4th September 2013, 09:25 PM
از همان روز نخست
لا لا یی شبهایمان کردند:
یکی بود و یکی نبود...!
چقدر قصه مادر بزرگ تکراری ست!
.
.
.
وسالهاست که ما
با غصه این نبودن ها
به خواب میرویم...
mozhgan.s
4th September 2013, 09:27 PM
http://up.98love.ir/up/mamadzar/Pictures/aks%20neveshte%2098love.ir%20%2812%29.jpg
mozhgan.s
4th September 2013, 09:28 PM
http://www.gembook.ir/file/pic/photo/4da7fa4b0f5ba8287e8cb691f7aa4e28_500.jpg
روحــم مـی خواهد برود یك گوشه بنشیند
پشتش را بكند به دنیــا ؛
پاهایش را بغـل كند و بلند بلند بگوید :
من دیگر بــازی نمی كنم
خستــه ام . . .
mozhgan.s
5th September 2013, 10:23 AM
آﺩﻣﺎﯼ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ....
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻦ ...
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑُﺮﻭﺯ ﻣﯿﺪﻥ .....
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻬﺖ ﻣﯽ ﮔﻦ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻥ ....
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ....
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺗﻨﻬﺎﺕ ﻣﯽ ﺫﺍﺭﻥ ....
ﺍﻣﺎ .....
ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﺸﻦ ...
ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽ ﺷﻦ ...
ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽ ﮔﻦ ....
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺮﻥ ....
ﻭ ....
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻥ ...(ولی تا ابد میشکنن)
mozhgan.s
5th September 2013, 10:25 AM
آدمها همیشه نیاز به نصحیت ندارند.
گاهی تنها چیزی که واقعاً به آن محتاجند ،
دستی است که بگیرد ،گوشی است که بشنود
و قلبی است که آنها را درک کند.
mozhgan.s
5th September 2013, 10:28 AM
مـــی گـــذارم و مـــی روم...
نــه اینکـــه دوستـــت نداشتـــه باشـــم....
چـــون از نخــــودی بــــودن متنفــــــرم ..
mozhgan.s
5th September 2013, 10:32 AM
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
mozhgan.s
5th September 2013, 10:34 AM
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود … *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود…!
mozhgan.s
5th September 2013, 10:41 AM
ازآجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
- - - به روز رسانی شده - - -
صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
که ما از درون زنگ زدیم
mozhgan.s
5th September 2013, 10:44 AM
ن اگه خـــــــــــــــــــــدا بودم ...* * یه بار دیگه تمـــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم *
* ببینم که یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه ...*
*و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم
حسین پناهی
mozhgan.s
5th September 2013, 10:50 AM
چه سکــــــــوتی دنیـــــــــــا را فـــــــــــرا می گرفت !!!➹
➹اگــــــــر هرکســــــــــــی ➹
➹تنهــــا به انــــــــــدازه ی صــــــــــداقتش➹
➹سخـــــن میگــــــفت ... ➹
mozhgan.s
5th September 2013, 10:54 AM
خاطراتت صف کشیده اند !
یکی پس از دیگری …
حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !
و من …
فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که …
خیلی دوستش دارم خیلی !
mozhgan.s
5th September 2013, 10:55 AM
میشه در سختی ها به خودم می گفتم
❃” این نیز بگذرد ..”
❃هنوز هم می گویم ..
❃اما حال می دانم آنچه می گذرد عمرِ من است ، نه سختی ها
*alien*
6th September 2013, 12:23 AM
وَقتـــــــی دِلتَـــــــنگَم..
بَُشــــــــقاب ها را نِِمی شـــــــکَنَم..
شیــــــــشه ها را نِمــــــــی شکَنَـ_ـم..
غــــرورَم را نِمـ_ـی شکَـــــــنَم..
دلــت را نِمـ_ـی شکَــــنَم..
دَر این دِلتَنــــــــگی ها زورَم به
تَنـــــــــها چیزی که میـــــــرِسَد..
این بُغضِ لَعنَتـــــــی استــــــــــ..
mohammad.persia
12th September 2013, 10:17 AM
چه فرق است میان مردی که پهلوان است و مردی که اسب است.
وقتی دل به مهری میدهند؟
و وقتی مهر از یاد میبرند؟
*alien*
13th September 2013, 12:18 PM
مادربزرگ می گفت: دل هر آدمی دری دارد...
می گفت: باید باز کنی در ِ دلت را رویِ لبخند آدمها...
می گفت: هر کدام از این درها یک کلید بیشتر ندارند...
می گفت: کلید ِ دل آدم دست خود ِ آدم نیست...
می گفت: انگاری کلیدها را دم ِ خلقت پخش کرده اند بین آدمها
هر کسی یکی برداشته برای خودش...
می گفت بلند شو برو بگرد... بگرد ببین کلید قلب کیست توی دستهایت؟...
ببین کلید قلبت کجاست؟.
http://uploadtak.com/images/j386_814e9b300a3f2eadff68.jpg
*nura*
17th September 2013, 01:34 PM
I dreamed I had an Interview with god
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم .
So you would like to Interview me? "God asked."
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟
If you have the time "I said"
گفتم : اگر وقت داشته باشید .
God smiled
خدا لبخند زد
My time is eternity
وقت من ابدی است .
What questions do you have in mind for me?
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟
What surprises you most about humankind?
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟
Go answered ....
خدا پاسخ داد ...
That they get bored with childhood.
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .
They rush to grow up and then long to be children again.
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .
That they lose their health to make money
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.
And then lose their money to restore their health.
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند .
By thinking anxiously about the future. That
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند .
They forget the present.
زمان حال فراموش شان می شود .
Such that they live in neither the present nor the future.
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال .
That they live as if they will never die.
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد .
And die as if they had never lived.
و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .
God's hand took mine and we were silent for a while.
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .
And then I asked ...
بعد پرسیدم ...
As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?
به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟
God replied with a smile.
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد .
To learn they cannot make anyone love them.
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد .
What they can do is let themselves be loved.
اما می توان محبوب دیگران شد .
learn that it is not good to compare themselves to others.
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .
To learn that a rich person is not one who has the most.
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .
But is one who needs the least.
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد
To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.
یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم .
And it takes many years to heal them.
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .
To learn to forgive by practicing forgiveness.
با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن .
To learn that there are persons who love them dearly.
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .
But simply do not know how to express or show their feelings.
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند .
To learn that two people can look at the same thing and see it differently.
یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .
To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.
یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند .
They must forgive themselves.
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند .
And to learn that I am here.
و یاد بگیرن که من اینجا هستم .
Always
همیشه
"اثری از ریتا استریکلند"
*alien*
20th September 2013, 03:45 PM
حــــتـــی اگـــر “خـــدا” فرستـــد
بــاران اســیــدی… برای تــطهـیـرت
بــرف و پـــاکــی …. بــرای تـشبــیهت
محـــمد و عیــسی …. بــرای تضـمـینت
یا کــه شیــطان را … برای تقصیــرت
دیـــگر تمــام شــــد ….
“خــــــــــراب شــــــــد تـــصویـــــــرت”…. !
mozhgan.s
22nd September 2013, 08:20 AM
بیخودی پرسه زدیم،صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم،
و قسم ها خوردیم، ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم،ما حقیقتها را،زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم،که زرنگی کردیم،
روی هر حادثه ای ،حرفی از عشق زدیم،
از شما میپرسم،ما که را گول زدیم؟؟
mozhgan.s
22nd September 2013, 08:21 AM
گاهـے حجـم دلــتنـگی هایــم
آن قدر زیـاد میشود
که دنیــا
با تمامی وسعتش
برایــم تنگـــ میشـود
mozhgan.s
22nd September 2013, 08:25 AM
ســــلامـــتــی کــســـی کـــه بــرق چـــشـــاشـــو فــقـــط یـــه نــفـــر دیـــد ــ " عــشـــقــش (http://smms.persianblog.ir/tag/%d8%a7%d8%b3_%d8%a7%d9%85_%d8%a7%d8%b3_%d8%b9%d8%a 7%d8%b4%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%87) " ــ والـــســـلام...
- - - به روز رسانی شده - - -
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل...خوب است!
مثل همین باران بی سوال
که هی می بارد...
که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!!
- - - به روز رسانی شده - - -
آدم وقتی یه حس تکرار نشدنی رو
با یکی تجـربه مـیکـنه
دیگه اون حــس رو با کـس دیگه ای
نـمیـتونه تـجـربه کـنه
بـعـضی حــس هـا
خــاص و نــاب هـسـتـنـد
مـثـل بــعـضـی آدم هـا☻
mohammad.persia
24th September 2013, 07:39 AM
تنها چیزی که از من دلجویی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود. فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته میکرد. من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی میکردم انس نگرفته بودم، دنیای دیگر به چه درد من میخورد؟
mohammad.persia
26th September 2013, 04:01 PM
در حسرت یک نعره مستانه بمردیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد!
*nura*
2nd October 2013, 09:02 PM
روباه دید تنوع پنیر زیاد شده ؛
پس
تصمیم گرفت برای بیش از یک زاغ ، بخواند چه سری ! چه دمی !...
...
روباه همان است همچنان !
نمی دانم مشکل ،تعدد و تنوع پنیر است
یا
تعدد و تنوع زاغ های ساده لوح !
طلیعه طلا
4th October 2013, 10:24 AM
انار نیستم که ؛
برسم به دست های تو ...
برگ َ م ...
پر از اضطراب افتادن !
http://uploadtak.com/images/y4745_13224124.png
mohammad.persia
6th October 2013, 03:47 PM
همیشه، ساده از کنار ساده ترین لحظاتمان گذشتیم،
از چای خوردنهای کنار هم، از مرافعه های شیرین
بر سر آخرین دانهء سیب زمینی توی بشقاب،
از نیمکت همیشگی مان توی پارک،
از بستنی فروشی شلوغ سر چهار راه،
از آدمهایی که زیر و بم روحشان را بلد بودیم،
از آدمهایی که زیر و بم روحمان را بلد بودند،
از دوستت دارم هایی که نفهمیدیم و از هم دریغ کردیم،
از راه رفتن های توی خیابانی که ردیف درختهایش را از بر بودیم،
از قدمهایی که باید با هم برمی داشتیم و صد حیف برنداشتیم !
دور شدیم از تمام دوست داشتنی هایمان . . .
فاصله گرفتیم از هم، نفهمیدیم فاصله را که نامرد است،
که بیرحم است، که وقتی بیاید و بنشیند بین لحظه های مان
دیگر هیچ چیز به جای اولش برنمی گردد،
دیگر هیچوقت نه آن خیابان، خیابان می شود،
نه آن نیمکت ، نیمکت....
mozhgan.s
6th October 2013, 08:33 PM
جوانیهایت را
با بچگیهایم پیر کردم ...
مرا به موی سپیدت ببخش مادر !!!
دستان پر مهرت را بوسه باران میکنم ♥
https://fbcdn-sphotos-d-a.akamaihd.net/hphotos-ak-ash3/s480x480/77029_429697677103841_202360267_n.jpg (https://www.facebook.com/photo.php?fbid=429697677103841&set=a.414606565279619.98174.414601131946829&type=1&relevant_count=1&ref=nf)
mozhgan.s
6th October 2013, 08:38 PM
گفتنــــــد:عیــــــنک سیـــــــــاهـــت را
بــــردار دنـــــــــــیا پــر از زیباییستــــــ
عیـــــنکــــ را برداشــــتمـ
وحـشتــــ کردمـــ از
هـــــــــیاهـــوی رنـــگــــــها
عیـــــــــنکمــ را بدهیــــــد
میــــــــــــــخواهمــ به دنــــــــــــیای
یکـــــــرنـــــگمــ پناه بـــــــــــرمــ
- - - به روز رسانی شده - - -
گفتنــــــد:عیــــــنک سیـــــــــاهـــت را
بــــردار دنـــــــــــیا پــر از زیباییستــــــ
عیـــــنکــــ را برداشــــتمـ
وحـشتــــ کردمـــ از
هـــــــــیاهـــوی رنـــگــــــها
عیـــــــــنکمــ را بدهیــــــد
میــــــــــــــخواهمــ به دنــــــــــــیای
یکـــــــرنـــــگمــ پناه بـــــــــــرمــ
mozhgan.s
6th October 2013, 08:40 PM
دیگر احتیــاط لازم نیستــــــ… شکستنی ها شکست،
هرطور مایلیـــــد حمــــل کنیــــــد…!!!
http://naghmehsara.ir/wp-content/uploads/2012/09/Alone-31.jpg (http://naghmehsara.ir/1391/07/%d8%a8%db%8c-%d8%ae%db%8c%d8%a7%d9%84/alone-31/)
- - - به روز رسانی شده - - -
http://naghmehsara.ir/wp-content/uploads/2012/08/Naghmehsara.ir8741254.jpg (http://naghmehsara.ir/1391/06/%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%86/naghmehsara-ir8741254/)بـــــــــاران …
بهانــــــــــه ای بود …
که زیر چتــــــــــر من ،
تا انتهای کــــــــــــــــــــــــ ــوچه بیایــــــــــــی
کـــــــــاش …
نه کــــــــــــــوچه انتهایی داشت …
وَ
نه بــــــــــاران بند می آمــــد…
mozhgan.s
6th October 2013, 08:42 PM
دلم بالکنی می خواهد رو به شهر...و کمی باد خنک و تاریکی...یک فنجان بزرگ قهوه...یک جرعه تو...یک جرعه من...و سکوتی که در آن دو نگاه گره خورده باشد...بی کلام...می دانی!...؟دلم یک ..من..می خواهد برای تو...و یک..تو..تا ابد برای منhttp://myshare.ir/uploads/13791453781.jpg
mozhgan.s
6th October 2013, 08:44 PM
این همه دیوار نساز..نیازی نیستوقتی نباشیهمه ی دنیا برایم زندان است..این همه پل پشت سرت آوار نکنوقتی نباشیهمه پل ها هم که سر جایشان باشندبرای پیمودن و رسیدنمن مقصد و مقصودی ندارم..فرقی نمی کند کنارم باشییا دور و دست نیافتنی..از پشت تمام این دیوارهاو از پس تمام این پل های ویران شدهمن هنوز هم می توانمدست سایه ام را بگیرمو با یادت قدم بزنم.هنوز هم می توانم هوای تو رادر هر دم و بازدمم نفس بکشم.من وامانده در میان تمام این دیوارهاو از پس تمام این پل های ویران شده..هنوز و همیشه می توانمتو را دیوانه وار دوست بدارم...http://www.irfreeup.com/uploads/nature-24.gifhttp://myshare.ir/uploads/13782032501.gif
- - - به روز رسانی شده - - -
قهوه را تلخ دوست دارم...مزه ی زندگی میده...!!!
سیگار را تنها دوست دارم...کام تلخ زندگی میده...!!!
دفترم را با خاطرات دوست دارم..
نه همه ی خاطرات..
...با خاطرات شیرین زندگیم..عشقم..که در زمان خاصی شروع شد..
پایان کجاست؟؟؟
نمی دانم..................
mozhgan.s
6th October 2013, 08:45 PM
ایـن روزهــا....
دروغ گفتــــن را خــــــوب یـاد گرفتــــــــــه ام
حــال مـ ــن خــــــــوب است
خــوبِ خــوب
فقـط زیــــاد تا قسمتــی هــــوای دلــ ــم طوفــــانی
همــراه با غبـــارهـای خستگـــــــــــــی ست
و فکـر مـی کنـــم
ایـن روزهـــا...
خــدا هـم از حـــرف هـای تکـــ ــراری مــ ــن خستـــه است
چـه حــس مشتـرکـــی داریــم مــ ــن و خـــدا
او...
از حــرف هـای تکـــ ـــراری مــن خستـــه است
و مـــن...
از تکـــ ــرار غـــــم انگیــز روزهــــایم
مـی گوینـــد....
هـر وقــت دلـــت گرفــــــــت سکـــوت کـن
ایـن روزهــا....
هیــــچ کـس معنــای دلتنگـــ ـــی را نمـی فهمـــد
هیــــچ کس قیــــد مهـم فعــل مـــ ـــن نیســت
چـه فرقـــــی مـی کنـد که
هیـــچ کَس نفهمــد یا آن کَــس یا ایــن کَـس
مــ ــن دلــــــــم مـی خواســت ضمیـــر
طلیعه طلا
6th October 2013, 10:32 PM
من را
شمعدانی ای بدان
در گلدانی کوچک
که بیشتر از آب و آفتاب
به تو نیاز دارد !
http://yazd1.loxblog.com/upload//file/0%21@%20Parviz/mostafa/3/shamdani.jpg
mohammad.persia
7th October 2013, 07:16 PM
من سَروم
کاغذم کنید
به رویم بنویسید
عاشق سرو کناریش بود
ولی زبان نداشت...
mohammad.persia
7th October 2013, 10:24 PM
وقتی خدا می خواست تو را بسازد،
چه حال خوشی داشت،
چه حوصــله ای !
این مـوهــا، این چشم هــا ....
خودت می فهمــی؟
من همه اینها را دوست دارم.
عباس معروفی
mohammad.persia
8th October 2013, 09:25 PM
در تـــــو
هــــزار مزرعـــه خشـــخاش تازه است.
آدم
به چشم های تو معتاد می شود...
حمید مصدق
homeyra
9th October 2013, 09:52 PM
میان این همه مفاهیم پیچیده ریاضی تنها حکایت اعداد فرد را خوب آموخته بود
” فرد ” آن یک نفر است که وقتی زوج ها با هم میروند،
او باید یک تنه جور تنهایی اش را بکشد...
طلیعه طلا
11th October 2013, 07:30 AM
شبیه رود بودی
زلال و جاری و گذرا؛
قرار اگر به ماندنت بود
که مرداب میشدی.
من اینها را
همین تازگیها فهمیدهام
zoh_reh
11th October 2013, 10:44 AM
اینقدر غرق تو شدم ،
که،
خوشحالم از نداشتن تو.
elinaaa
11th October 2013, 11:47 AM
از این دردها رهایی یافتم
از این بغض بی فریادرس
از همه که رفتند و نماندند
رهایی یافتم
پنجره را باز بگذار که پرنده برود
برود از دیده تو درست مثل من
بگذار بروم از خاطرت
و سرآخر بگذار که پرواز کنم
بی آنکه برای نبودنم افسوس بخوری
طلیعه طلا
12th October 2013, 12:24 AM
موجیـم و وصـل مـا
از خود بریدن است
ساحل، بهانه ایست
رفتن؛ رسیدن است...
http://gooderion.persiangig.com/Najva/Image/%d9%85%d9%88%d8%ac%20%d9%88%20%d9%88%d8%b5%d9%84.j pg
طلیعه طلا
12th October 2013, 12:30 AM
http://s2.picofile.com/file/7882256769/x1773_415145_aobJpgU5.jpg
به تمنای تو دریا شده ام گرچه یکی است
سهم یک کاسه آب و دل و دریا از ماه....
طلیعه طلا
12th October 2013, 12:32 AM
بی تو
هر لحظه
مرا
بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست...
https://lh6.googleusercontent.com/-GF3Wnr-JLnI/UIqm8WcqySI/AAAAAAAAAQI/VcMWcvzC8ps/w497-h373/IMG_44641%2Bcopy.jpg
طلیعه طلا
12th October 2013, 12:34 AM
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده بر آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
http://roshan.persiangig.com/image3/110604-nmroshan-9952.jpg
zoh_reh
12th October 2013, 12:46 AM
اونموقع که همراه دلم دریا می رفتیم....
خاطرات خوبی با تو و دریا دارم...
فهمیدم چرا دلم برا دریا تنگ میشه!
mozhgan.s
12th October 2013, 01:24 PM
یک جایی یک غریبه
میشود همان اتفاق ناخوانده زندگیت
که سالها
به آرزویش نشسته بودی
اما او
فاتحه کل زندگیت را یک جا میخواند..............
mozhgan.s
12th October 2013, 01:31 PM
تا حالا این حس رو تجربه کردی...
دیدی که چه حس قشنگیه...
تا حالا دلت خواسته که همیشه و همه جا در کنار یکی باشی...
تا حالا دلت خواسته به کسی بگی دوستت دارم...
تا حالا دلت خواسته خودت رو برای کسی فدا کنی..
. تا حالا شبها وقتی همه خوابن تو خلوت خودتبه خاطر وجود کسی گریه کردی...
تا حالا خدا رو به خاطر خلقت کسی ستایش کردی...
تا حالا شده خوشبختی کسی رو بخوای بدون این که خودت جایی تو این خوشبختی داشته باشی و شاید خوشبختی اون در گرو نابودی تو باشه .... آره!! ؟؟؟
به این میگن عشق...!!!
حس قشنگیه! نه؟
mozhgan.s
12th October 2013, 01:34 PM
غریب است دوست داشتن...
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن…
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد …
و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند!
mozhgan.s
12th October 2013, 01:43 PM
امــــــــروز با همه ی دنـیــــــــا قهــــــرم …
امــــــا …
تــــــــــو صدایــــــم کــن …
بـرمـی گـــــــــــــردم !!!♥
mozhgan.s
12th October 2013, 01:45 PM
گفـــــته بودمــــــــ بی تـــو سخــــت میگــــــذرد
بـی انـصـافــــــــ !
حـــــرفمــــــ را پس میگــیرمـــــــــ
بــی تــــــو انگـــــــار اصـلا نمـیگــــــذرد!
mozhgan.s
12th October 2013, 01:48 PM
http://www.shadifun.com/wp-content/uploads/2012/04/sooz-300x288.jpg
فــرامــوشــش کـــرده ام!فقـــط گـــاهى بى اختیار اسمـــش را کـــه میشــنوممیــشــکــنــم…
mozhgan.s
12th October 2013, 01:49 PM
گاهی باید فراموش کرد...
رفتن کسی را که روزی تمام زندگی ات بودبعضی ها با رفتنشان بی ارزش می شوند...
http://t1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQasJZbdN1zN3R3mIl65UBotFuaTMUWe vN0KYbRiEyapfI-BExpwnG4V85EOQ
- - - به روز رسانی شده - - -
تنهایی
چیزهای زیادی به انسان می آموزد...اما تو نرو...بگذار من نادان بمانم!!!
mozhgan.s
12th October 2013, 01:51 PM
خیالت راحــتـــــ . . .
شکسـ ــــته ها نفرین هم بکـ ــنند ،
گیرا نیسـ ــت …!
نـــفرین ،
ته ِ دل می خـ ــواهد
دلِ شکسـ ــته هـ ـــم که دیگر
ســــر و ته ندارد . . .
mohammad.persia
13th October 2013, 08:33 AM
وقتی که می رفتی ... بهار بود
تابستان که نیامدی ... پاییز شد
پاییز که برنگشتی ... پاییز ماند
زمستان که نیایی ... پاییز می ماند
تو را به دل پاییزی ات
فصل ها را به هم نریز ...
عباس معروفی
mohammad.persia
13th October 2013, 08:45 AM
آتش دیوانه است
وقتی بگیرد
رحم نمیکند
دودمان آدم میسوزد
دود میشود
و تو
نه دیوانهای نه مستی
همینی که هستی
آتش را هم دیوانه میکنی
وحشی!
موهایت را همیشه باز بگذار
homeyra
13th October 2013, 07:12 PM
http://upload7.ir/images/40415977293320063063.jpg
mozhgan.s
14th October 2013, 11:38 AM
http://static.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-13-07-12/9cb66bff4678f5f67351d748341625af-425فــرامــوش ڪــردنـت بــرایـم مـثـل آب خــوردن است … از همــان آبـهـایـی که خــفــه ات میــکنـد … از همان هایی ڪــه بــایــد ساعـت هـا سـرفـه ڪـنـی … از همــان هـایـی ڪــه بـی اختیــار اشـڪــهایـت را جـاری میـڪــند.. .
mozhgan.s
14th October 2013, 11:39 AM
http://www.lenzor.com/public/public/user_data/photo/60/59393-4d90edb24204c07f1b97a9e76da67ff3-l.jpgتاریخ را کنار بگذار ! جغرافیا مهم تر استــــــ ! تــــــــــو کجایی ؟!
mozhgan.s
14th October 2013, 11:44 AM
در کودکی...در کدام بازی راهت ندادند...
که امروز....تشنه بازی دادن مردمی...!http://static.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-13-07-9/ae3c817b08566836d9043020e2dcff0a-425
- - - به روز رسانی شده - - -
از سا ختـــــــار دنـــیــــــــا
اطلاع زیادی ندارمـــــــــ....
ولــــــی من هم دوســــت داشتـــــــــم
دنیـــــــــــای كســـــــی باشــــــــم...♥♥♥http://static.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-13-07-2/bc732ccf7e6fe54a1bd208ca70feb8c6-425
mozhgan.s
14th October 2013, 11:46 AM
http://static.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-13-06-15/d29ebff275c657d506e98067a1a2e7f9-425
سکــــوت ...
رســا تــرین فــریــاد یک " زن " است ...
وقتی سکوت میکند ...
وقتی بحث نمیکند ...
وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ...
بــفــهــم ..!
که واقعــاً آسیب دیده است ....
zoh_reh
14th October 2013, 08:29 PM
اونموقع که بودی ، بودی!!!
وقتی نیستی هم که هستی!!!
مثل همیشه این منم که گم می شوم....
homeyra
15th October 2013, 08:02 PM
کاش میشد چشمانم را می بستم و اول زمستان باز میکردم . . . .
امسال بی تو تحمل نبودنت را در پایِیز ندارم
....
mohammad.persia
16th October 2013, 09:23 AM
به زبانِ نگاهت مسلطم.
طلیعه طلا
16th October 2013, 09:29 AM
به هواداری او ذره صفت رقص کنان
تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
http://gooderion.persiangig.com/Najva/Image/%d8%aa%d8%a7%20%d9%84%d8%a8%20%da%86%d8%b4%d9%85%d 9%87%20%d8%ae%d9%88%d8%b1%d8%b4%db%8c%d8%af%20%d8% af%d8%b1%d8%ae%d8%b4%d8%a7%d9%86%20%d8%a8%d8%b1%d9 %88%db%8c%d9%85.jpg
طلیعه طلا
16th October 2013, 09:31 AM
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی...
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی...
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و یاقوت به آفاق بپاشی!
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی...
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی... چه نباشی...
http://s2.picofile.com/file/7188470107/hoz.jpg
homeyra
17th October 2013, 05:39 PM
موضوع انشا : خوش بختی …
به نام خدا
خوش بختی یعنی قلب پدر و مادرت بتپد …
پایان !!!
http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQj9xRObj0feje_0BqcO2gI3f1b4CO2H Yqs7pGL_EZfOt_q3bXQ
طلیعه طلا
17th October 2013, 08:48 PM
کاش ...
تو هم مثل پاییز بودی
کمی با مهر شروع میشدی
mohammad.persia
17th October 2013, 11:45 PM
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
طلیعه طلا
20th October 2013, 08:14 PM
کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
http://www.uploadtak.com/images/e3767_2db539684ca31793b0bf.jpg
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند ...
mohammad.persia
21st October 2013, 07:38 AM
تو را به خدا بگذارید
هر کسی هر چه دلش خواست
لااقل به خواب ببیند!
mohammad.persia
22nd October 2013, 07:44 PM
مادر بزرگم فکر میکرد ...
هرچه دکتر بیشتر براش قرص بنویسه
بیشتر زنده مونه.....
مثلِ من
اره درست شنیدی
من
من که خیال میکنم.
خیال میکنم
هرچه بیشتر از تو بنویسم
میتونم بیشتر داشته باشمت
mozhgan.s
23rd October 2013, 11:31 AM
همیشه تو روزای تولد به آدما میگن ایشالا هزار سال زنده باشی
اما کاشکی میگفتن ایشالا تا آخر عمرت زنده باشی...
مگه زنده بودن تنها نفس کشیدنه؟!...
mohammad.persia
23rd October 2013, 05:20 PM
پاییز مرا عاشق می کند و باران من را عاشق تر،
حال ببین باران پاییزی با من چه می کند؟
mohammad.persia
24th October 2013, 09:43 AM
چه ساده لوح اند آنان که مي پندارند عکس تو را به ديوار هاي خانه ام آويخته ام ،
و نمي دانند که من ديوار هاي خانه ام را به عکس تو آويخته ام
mozhgan.s
24th October 2013, 10:45 AM
http://www.kelishe.com/wp-content/uploads/2013/04/romantic-separation.jpg
گاهی وقتا توی رابطه ها
نیازی نیست طرفت بهت (http://www.atrebaroon.blogfa.com/) بگه :
برو !
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره
همین که نپرسه چجوری روزا (http://www.atrebaroon.blogfa.com/) رو به شب میرسونی
همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...
همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیش
پر رنگ تر از بودن (http://www.atrebaroon.blogfa.com/) تو باشه
هزار بار سنگین تر از
کلمه ی برو واست معنا پیدا (http://www.atrebaroon.blogfa.com/) میکنه
پس برو
قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...
mozhgan.s
24th October 2013, 10:49 AM
http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/kingarar/normal_love-persianv_com_%2810%29.jpg
خدایا!
دستانی را در دستانم قرار بده
که پاهایش با دیگری پیش نرود...
mozhgan.s
24th October 2013, 10:51 AM
"شب مهتابی"
در یک شب مهتابی با چشمانی پر از شبنم بر روی غبار جاده ها نوشتم"دوستت دارم""تو خواب بودی"در خواب شیرین و حتی من آرزو کردم : ای کاش ...چشمان زیبای تو را میدیدم و تو دیدگان بی قرار مشتاق مرا...
http://www.sargarmia.net/wp-content/uploads/2011/07/gpnq368pvwtwc3b699e01.jpg (http://asheghi24.blogfa.com/post/422/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%BE%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-)
mozhgan.s
24th October 2013, 10:54 AM
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
- - - به روز رسانی شده - - -
مـی گـویـنـد بـاران کـه بـبـارد
بـوی ِ خـاک بـلـنـد مـی شـود . .
پـس چـرا ایـنـجـا
بـاران کـه مـی بـارد
عـطـر خـاطـ ـره هـا مـی پـیـچـد ؟ . . .
mozhgan.s
24th October 2013, 10:56 AM
کاش من هم کسی را داشتم ........
که با بستن چشمانم .......
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم .......
بوی نفسهایش را میشنیدم ........
کاش من هم کسی را داشتم .......
که حتی وقت نبودنم ....
عاشقم باشد ........
کاش .....
http://aloneboy.com/pic/mataleb/sher/hasratet%20mund%20%5BAloneBoy.com%5D%20be%20delam. jpg
*alien*
24th October 2013, 07:36 PM
هـــر بار کـه دلــم هـــوای خـــــــدا کـــرد …
نــــه !
هــر بار کـه خـــــــدا یــاد ِ دلــم کــــرد …
تـنـم لــرزید …
نــه از خــــــدا …
از خــــودم !
که از شــیطــان هـــم شـیطـان تــَر شــدم …
نـگـاهم را مــی دزدم …
مبادا چشــمم در چشـــم خدا گــــیر کند
mohammad.persia
24th October 2013, 10:37 PM
تقصیر برگ ها نیست
آدم ها همینند!
نفس می دهـــــــی
له ات می کنند …
mozhgan.s
27th October 2013, 04:30 PM
عاشقی می کنم (http://karajnegar2.mihanblog.com/)!
لج می کنم (http://karajnegar2.mihanblog.com/)!ب
د اخلاق (http://karajnegar2.mihanblog.com/)می شوم!
دست خودم نیست …
ساعت و زمان (http://karajnegar2.mihanblog.com/)هم ندارد!
تو که نباشی (http://karajnegar2.mihanblog.com/)…
زندگی به کام من (http://karajnegar2.mihanblog.com/)تلخ است (http://karajnegar2.mihanblog.com/)..
- - - به روز رسانی شده - - -
شبیه کسی (http://karajnegar2.mihanblog.com/)شده ام
که پشت دود سیگارش (http://karajnegar2.mihanblog.com/)با خودش میگوید (http://karajnegar2.mihanblog.com/):
باید ترک کنم (http://karajnegar2.mihanblog.com/)!
سیگار را (http://karajnegar2.mihanblog.com/)...
خانه را (http://karajnegar2.mihanblog.com/)...
زندگی را (http://karajnegar2.mihanblog.com/)...
و باز پُکی دیگر (http://karajnegar2.mihanblog.com/)می زند...
mozhgan.s
27th October 2013, 04:33 PM
فرق (http://karajnegar2.mihanblog.com/) بزرگی (http://karajnegar2.mihanblog.com/) ست
میان کسی (http://karajnegar2.mihanblog.com/)که تنها مانده (http://karajnegar2.mihanblog.com/)
با کسی که (http://karajnegar2.mihanblog.com/)تنهایی را (http://karajnegar2.mihanblog.com/)انتخاب کرده (http://karajnegar2.mihanblog.com/)...!
zoh_reh
27th October 2013, 05:55 PM
سلامم را بپذیر ،
بلکه دلم از تنهایی در بیاد،
آخه پیشت جا گذاشتمش...
elinaaa
28th October 2013, 10:35 AM
هوای دیده ام ابری
سکوتم درد بی درمان
صدای ناله سازم،مرا دیوانه میسازد
در این هنگامه ی هجران
دلم صندوقچه ی درد و خودم آبستن دنیا
بریده از نوشتنها،تکیده از ندیدنها
صدای آشنایت کو؟...در این تکرار بی پایان
دلم دلواپس و تنگ است
نگاهت را نمی بیند
کمی لبخند می خواهد...
کمی بودن می خواهم!
پر از تردیدم و آشوب
پر از حس شکستنها
چه میدانی که این روزها
چقدر تلخند نبودنها
پویا جمشیدی
homeyra
30th October 2013, 09:56 PM
عمریست نشسته ام
پای لرز خربزه هایی
که هیچوقت یادم نمی آید
کی
خوردمشان…؟!
*nura*
10th November 2013, 08:03 PM
کدامین چشمه سمی شده است که آب از آب میترسد ؟...
که حتی ذهن ماهیگیر از قلاب می ترسد !....
گرفته دامن شب را غباری آنچنان در هم ،
که پلک از چشم ،چشم از پلک و پلک از خواب می ترسد...
mohammad.persia
16th November 2013, 12:16 PM
ســُــرخ می شوی ، وقتی می شنوی دوستت دارم !
زرد می شوم ، وقتی می شنوم " دوســــتش داری " !!
چهار شنبه سوری راه انداخته ایم...
ســـرخی تو از من ، زردیِ من از تــــو !
mozhgan.s
16th November 2013, 09:44 PM
ناگهانی اومدی ...
من رو عاشق سرزمین وجودت کردی
درست ...
لحظه ی ورودم
درها روبستی
حالا ...
سالهاست
من و تنهایی
در آرزوی
سرزمینی دست نیافتنی هستیم .. .
- - - به روز رسانی شده - - -
میبینی
بزرگترین آرزوی من
چه کم حرف است !
" تو "
mozhgan.s
16th November 2013, 09:48 PM
زندگی خیلی کوتاه ست، آنقدر کوتاه که حتی صد سال زیستن هم با یک چشم بر هم زدن تمام می شود و می رود. مثل آب خوردن. مثل یک چرت کوتاه. پروسه ی زندگی هیچگاه به من ربطی نداشت. به من ربطی ندارد چند سال قرار است عمر کنم.اما به من مربوط است که تو همیشه باشی... که تو همیشه باشی و محکم دوستم داشته باشی...
محکم برای تمام عمــــــــر. حتی اگر قرار باشد 2 روز و 2 ساعت عمر کنم http://upload7.ir/images/50243269881588379335.jpg
mozhgan.s
16th November 2013, 09:50 PM
تـــو
این روزهــا
برایـم حکم باران را داری..
درست وســط کـویـر،
همون قدر زندگی بخش
همون قدر مــحــال!
http://s3.picofile.com/file/7837391719/175389_1297439429.gif
mozhgan.s
16th November 2013, 09:51 PM
فهمیدن یک زن سخت نیست،
زن سراسر ناز است و نیاز
گریه ها،خنده ها،حرفهایش تنها برای مردش هست !!!
او عشق می خواهد و آغوش
سینه ایی مردانه ،شانه ای برای تکیه دادن
فهمیدن یک زن سخت نیست باور کن...
mozhgan.s
16th November 2013, 09:55 PM
روزمره گی عین مُردنه ..
.حتی اگه شب رو دیر خوابیدی ،
صبح زود بیدار شو..
زیر بارون راه برو ! نترس از خیس شدن !
هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش !
توی حموم آواز بخون ! آب بازی کن ، چه اشکالی داره ؟!
بی مناسبت کادو بخر!بگو اینو تو ویترین گذاشتن برای من !
آب نبات چوبی لیس بزن !
بستنی قیفی بخور !
تلفن رو بردار به دوست قدیمیت زنگ بزن !
چای بخور واسه بقیه هم چای دم کن !
جوراب های رنگی بپوش ! خواب ببین !
شعربگو !
قاصدک ها رو بگیر ، آرزو کن، آرووووم فوتشون کن !
هرکی هرچی دوست داره فکر کنه ...
بیخیال ؛ تو شاد باش نون خامه ای بخر و با لذت بخور !
قبل خواب کارهای روزت رو مرور کن،هیچ وقت خودت رو به مُردن نزن !
همه ی اینا رو گفتم و تو خوندی ... فقط خواستم یه چیزی بهت بگم ، دوستم : هر جا وایسی ، مُردی...!!
زنده باش ، زندگی کن !
بذار زندگی از اینکه تو زنده ای به خودش بباله !
روزمره گی ، عین مُردنه...
برای خسته شدن زوده !!
http://upload7.ir/images/85176863652756034632.jpg
طلیعه طلا
16th November 2013, 10:08 PM
یک دست صدا ندارد ...
اما ؛
بی _ دست _ ها غوغا می کنند
طلیعه طلا
18th November 2013, 08:01 PM
امـــیـد ؛ یـــعنی آرزو کـــنـیم چـــیـزی اتـــفـاق بــیفتد . .
ایـــمان ؛ یــعنی یـــقین داریـم چـــیزی اتــــفاق خـــواهـد افـــتاد
شــجـاعت ؛ یــعنی بــــاعـث شــــویـم چـــیـزی اتــــفـاق بــــیـفـتد
http://uc-njavan.ir/images/cgh1w1dz7l5ww15rt23.jpg
طلیعه طلا
18th November 2013, 08:04 PM
پیچیده در این دشت عجب بوی عجیبی
بوی خوشی از نافه ی آهوی نجیبی
یا قافله ای رد شده بارش همه گلبرگ
جا مانده از آن قافله عطر گل سیبی
کی لایق بوی خوشی از کوی بهشت است
جانی که از این عطر نبرده است نصیبی
این گل گل صد برگ نه هفتاد و دو برگ است
لب تشنه و تنهاست چه مضمون غریبی
با خط چلیپای پر از خون بنویسید:
رفته است مسیحایی بالای صلیبی
پیران همه رفتند ،جوانان همه رفتند
جز تشنگی انگار نمانده است حبیبی
گاهی سر نی بود زمانی ته گودال
طی کرد گل من چه فرازی چه نشیبی!
سعید بیابانکی
طلیعه طلا
18th November 2013, 08:07 PM
دیروز به لبخندی و امروز به اخمی
هرروز خوشیها شده ناچیزتر از پیش!
چون برگ که با شاخه درآویخته، پاییز
با خاطرههاییم گلاویزتر از پیش…
mohammad.persia
19th November 2013, 11:10 PM
نگــران مــن نبــاش !
آن دورهــا کــه ايستــادهاي، مــن روز بــه روز فيلســوفتــر مــيشــوم! مثــلا گــريــه، ميعــان روح اســت ...
خــودم کشــف کــردهام !
mozhgan.s
24th November 2013, 11:14 AM
مخاطب خاص من !!!!!!!!!!!!!!
هر چه دلم را خالی می کنم باز هم پر می شود از تو ،
چه برکتی دارد دوست داشتنت....
http://static.cloob.com//public/user_data/album_photo/3050/9149690-b.jpg
mozhgan.s
24th November 2013, 11:17 AM
اینکه خیلیا هستند که عطر تو رو میزنن
اینکه خیلیا هستند که تکیه کلامای تو رو دارن
اینکه خیلیا هستند که شبیه تو میخندن...
اینکه خیلیا هستن که.....
اینا فقط نمیتونه یه اتفاق باشه
اینا....
یه عذابه....
عذابی که ذره ذره داره وجود من و آب میکنه
منی که دیگه "تو" رو ندارام
mozhgan.s
24th November 2013, 11:27 AM
بـــعضـــی وقـــتـــا دوســـتـــ دارمـــ کـــنارمـــ بـــاشیـــ
مـــحکـــم بـــغـــلـــمـــ کـــنیـــ
بـــزاریـــ آرومـــ گـــریـــهـــ کـــنمـــ
راحـــتـــ بـــشـــم
بـــعد آهـــســـتهـــ تـــو گـــوشـــمـــ بـــگیـــ:
دیـــوونـــهـــ منـــکهـــ بـــاهـــاتـــمـــ….!
mozhgan.s
24th November 2013, 11:30 AM
بُگــــــــــــذار زمــانـــــه از حِـســـادتــــــــ بتـرکَــد
انــــــگشتــــــان ِ مَـــــن
چـــه بـــِه انگــشتـــان ِ تــــــو مےآینـــــد !
در آغوشم ڪﮧ مے گیرے ،
آنقدر آرام مے شوم
ڪﮧ یادم مے رود
باید نفس بڪشم !
mozhgan.s
24th November 2013, 11:33 AM
http://s3.picofile.com/file/7950646234/%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86_% D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%87.jpeg
ميدوني بزرگترين اشتباه يك زن چيه ؟
اينكه زود عاشق ميشه
در حالي كه طرفش هنوز نميدونه
" حتي " دوسش داره يا نه ...!!!!!
mohammad.persia
28th November 2013, 10:11 AM
هــر آهـنـگـي کـه گـوش مـيـدهـم ،
بـه هـر زبـانـي کـه بـاشـد ، بـغـضـم را مـيـشـکـنـد . . .
نـمـي دانـم . . .
بـغـضـم بـه چـنـد زبـان زنـده دنـيـا مـسـلـط اسـت !
mozhgan.s
29th November 2013, 11:21 PM
http://s1.picofile.com/iranisalam/chai/12.jpg
خدایا
این بندِ دل آدم کجاســـــــــــت ؟
که گـــــــــاهی , با یک اســــــــــم یا
با حضور یک نفر
و یا با یک لبخــــــــــــند پاره میشــــــــــود
mozhgan.s
29th November 2013, 11:31 PM
http://upload7.ir/images/97983553615897993266.jpg (http://ghasedak-ashegh.blogfa.com/)
دیر باریدی باران ؛
دیر....!!!
من مدتهاست در حجم نبودن کسی ،خشکیده ام... (http://ghasedak-ashegh.blogfa.com/)
mozhgan.s
29th November 2013, 11:32 PM
http://danesh2danesh.persiangig.com/image/5bd1.jpg (http://ghasedak-ashegh.blogfa.com/)
گــــــــــاهی باید نبــــــــاشی... (http://ghasedak-ashegh.blogfa.com/)
تـــــــابفهمی نبودنت واسه کی مهمـــــــــه!!
اونوقـــــــــته که میفهمی باید همیشه باکی باشی...!!!!
marziyh
3rd December 2013, 07:29 PM
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمنمن
ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین
رایگان می بخشد نارون شاخه ی خود را به کلاغ
هر کجا برگی هست شور من می شکفد
مثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی روییدن
marziyh
3rd December 2013, 07:47 PM
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته ی بابونه
من به یک آیینه یک بستگی پاک قناعت دارم
من نمی خندم اگر بادکنک می ترکد
و نمی خندم اگر فلسفه ای ماه را نصف کند
من صدای پر بلدرچین را می شناسم
ماه در خواب بیابان چیست؟
mozhgan.s
5th December 2013, 12:30 PM
می تــرسم از اینـكه...!
روزی
یـك جـایی
مـن و تـو...
خیـلی دور از هـم
شب و روز در آغـوش یك غـریبه
بی قـرار هم بـاشیم ...
http://static.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-13-11-24/20/6315a8d006410f7abfbea19ada874f21-425
mozhgan.s
5th December 2013, 12:35 PM
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟؟؟
اسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ……..
mozhgan.s
5th December 2013, 12:38 PM
http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu1982.jpg (http://www.beytoote.com/fun/visual/love3-text.html)
کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...
marziyh
7th December 2013, 03:25 PM
دنگ..،دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من...
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز...
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.