ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره با حروف انتخابي!



صفحه ها : 1 [2] 3

B a R a N
12th July 2010, 12:46 PM
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

حرف ب

MR_Jentelman
13th July 2010, 12:51 AM
به قد و چهره هر ان کس که شاه خوبان شد
جهان بگیرداگر بنده پروری داند

حرف ن

Helix
13th July 2010, 01:33 AM
نبايد کسی بفهمد
دل و دست اين خسته‌ی خراب
از خواب زندگی می‌لرزد.
بايد تظاهر کنم حالم خوب است
راحت‌ام، راضی‌ام، رها ...
راهی نيست.
مجبورم!
بايد به اعتمادِ آسوده‌ی سايه به آفتاب برگردم

حرف ق

MR_Jentelman
13th July 2010, 11:35 PM
قائم به خودی از آن شب و روز مقیم
بیمت ز سمومست و امیدت به نسیم
با ما نه ز آب و آتشت باشد بیم
چون سایه شدی ترا چه جیحون چه جحیم


حرف ع

Helix
14th July 2010, 12:51 AM
عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
بی دست و پاتر از دل خود کس ندیدیم
زان رو که رقصی با تن بی سر نکردیم




زنده ياد قیصر امین پور


حرف ج

MR_Jentelman
14th July 2010, 01:02 AM
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو



حرف و

Helix
14th July 2010, 01:16 AM
وگر بدنهان باشی وبد کنش
زچرخ بلند آیدت سر زنش

حرف ز

*مینا*
14th July 2010, 12:59 PM
ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس *** موسی اینجا بامید هوسی می آید

حرف : م

Helix
14th July 2010, 06:07 PM
مي رسد قرني به پايان و سپهر بايگان
دفتر دوران ما هم بايگاني مي كند

حرف ح

B a R a N
14th July 2010, 10:28 PM
حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی !

پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود


حرف ن

Helix
14th July 2010, 10:32 PM
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد

حرف و

B a R a N
14th July 2010, 10:46 PM
ولی ای مرد ، ای موجود خودخواه
مگو ننگ است این شعر تو ننگ است
بر آن شوریده حالان هیچ دانی
فضای این قفس تنگ است ، تنگ است

مگو شعر تو سر تا پا گنه است
از این ننگ و گنه پیمانه ای ده
بهشت و حور و آب کوثر از تو
مرا در قعر دوزخ خانه ای ده


همه رو فروغ گفته ها!!! [nishkhand] به من ربطی نداره!




حرف ف

MR_Jentelman
15th July 2010, 12:33 AM
فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کرد


حرف ل

B a R a N
15th July 2010, 12:48 AM
لای لای ، ای پسر کوچک من
دیده بربند ، که شب آمده است
دیده بر بند ، که این دیو سیاه
خون به کف ، خنده به لب آمده است

حرف د

MR_Jentelman
15th July 2010, 12:55 AM
در آرزوی بوس و کنارت مردم
وز حسرت لعل آبدارت مردم

حرف ص

Helix
15th July 2010, 12:59 AM
صبر باید كرد،. گر به زور رنگ و بوم ذهن حتی
در افق رنگین كمانی نقش باید كرد....



حرف ب

B a R a N
15th July 2010, 01:01 AM
به تماشا سوگند
و به آغاز كلام
و به پرواز كبوتر از ذهن
واژه اي در قفس است


حرف ر

MR_Jentelman
15th July 2010, 01:17 AM
رو بهر سوي كنم نقش تو آيد به نظر
روي گفتار به يك قبله بگو از چه كنم؟!

حرف غ

Helix
15th July 2010, 02:04 AM
غلط است اين كه گويند به دل ره است دل را
دل من زغصه خون شد دل تو خبر ندارد

حرف ظ

B a R a N
15th July 2010, 02:01 PM
ظلم را بندد به جای عدل، کار
عدل را داند بسان ظلم، عار

عالم از بیداد او گردد خراب
چشمه‌سار ملک دین از وی سراب

نکته‌ای خوش گفته است آن دوربین:
«عدل دارد ملک را قائم، نه دین»

حرف د

**Royaye Sabz**
15th July 2010, 02:17 PM
(خواندمت آمدی تا تماشا کنی
می گریزی زمن که چه پیدا کنی)
درد خود جوش تو هر دوایی زمن
ساز خاموش تو هر نوایی زمن
آشتی کن مرو هر سلامی منم
اول و واسط و السلامی منم
هیچ کس مثل من به تو فرصت نداد
آه این قصه را زود بردی ز یاد
زود بردی ز یاد

حرف خ

Helix
15th July 2010, 03:03 PM
خوش دولتيست خرم و خوش خسروي كريم
يارب زچشم زخم زمانش نگاه دار

حرف هـ

MR_Jentelman
15th July 2010, 03:29 PM
هر كه رو محرم شدي دست از خيانت بر دار

چه بسا محرم بايك نقطعه مجرم مي شود


حرف ز

B a R a N
15th July 2010, 03:40 PM
ز آن نامه ای که دادی و زان شکوه های تلخ
تا نیمه شب به یاد تو چشمم نخفته است

ای مایه امید من ای تکیه گاه دور
هرگز مرنج از آنچه به شعرم نهفته است

حرف ت

MR_Jentelman
15th July 2010, 06:17 PM
تا تواني دلي به دست آور

دل شكستن هنر نمي باشد

حرف گ

B a R a N
15th July 2010, 08:37 PM
گفتم از دیده چو دورش سازم
بی گمان زودتر از دل برود

مرگ باید که مرا دریابد
ورنه دردیست که مشکل برود


حرف ر

MR_Jentelman
15th July 2010, 11:52 PM
رقيب آزارهــــا فـرمـود و جاي آشتي نگذاشت
مگر آه سحرخيزان سوي گردون نخواهد شد


حرف ذ

Helix
16th July 2010, 01:14 AM
ذكر حق بر سينه آرامش دهد
بر وجود آدمي اميد و آسايش دهد

حرف ش

MR_Jentelman
17th July 2010, 02:49 PM
شب آشيانه شب زده چكاوك شكسته پر
رسيده ام به نا كجا مرا به خانه ام ببر

حرف و

*مینا*
17th July 2010, 11:11 PM
وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل *** حریم درگه پیر مغان پناهت بس
حرف : ح

kamanabroo
17th July 2010, 11:15 PM
حجاب چهره جان می شود غبار تنم******** خوشا دمی که از آن چهره پرده بر فکنم

حرف : ف

MR_Jentelman
18th July 2010, 01:02 AM
فرسودن من از تو بدینسان شگفت نیست

این چشمه فساد ندانستم از کجاست


حرف ز

نازخاتون
18th July 2010, 08:08 AM
زدست ديده و دل هر دو فرياد كه هر چه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجري نيشش زفولاد زنم بر ديده تا دل گردد آزاد
حرف: ش

Helix
18th July 2010, 01:15 PM
شادم كه از رقيبان دامن كشان گذشتي
گو مشت خاك ما هم بر باد رفته باشد

حرف ن

B a R a N
18th July 2010, 09:12 PM
نه از مهر ور نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم

دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می نویسم

حرف هـ

MR_Jentelman
20th July 2010, 01:40 AM
هوشیاری نبود در پی این مستی

جهد کن تا نخوری باده ازین ساغر

حرف ب

Helix
20th July 2010, 01:46 AM
با قلم ميگويم :
اي همزاد ،
اي همراه ،
اي هم سرنوشت ،
هر دو مان حيران بازي هاي دوران هاي زشت .
شعر هايم را نوشتي
دست خوش ؛
اشك هايم را كجا خواهي نوشت؟



حرف م

MR_Jentelman
20th July 2010, 01:59 AM
مکن بازی با دلی که می کند زاری
نکن کاری که باز اری پشیمانی


حرف گ

Helix
20th July 2010, 02:06 AM
گرد جهان مگرد ، اينجاست ديار گمشده
خود را بجوي سايه ، اگر جستجو كني!!!

حرف و

نازخاتون
20th July 2010, 12:05 PM
وصال او ز عمر جاودان به

خداوندا مرا آن ده که آن به
...

نفر بعدي با ث شروع كند...[shaad]

Helix
20th July 2010, 01:25 PM
ثبات عهد تو گر عکس بر زمان فکند
زمانه را نکند گردش فلک تغییر



حرف ك

نازخاتون
20th July 2010, 02:51 PM
که ای صوفی شراب آن گه شودصاف
که در شيشه برآرد اربعينی

حرف بعدي "ع"

B a R a N
20th July 2010, 09:56 PM
عهد کردم که دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟

گفته بودی که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا به دریا بزنم یا نزنم؟

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست برمیوه حوا بزنم یا نزنم؟

حرف س

MR_Jentelman
20th July 2010, 11:56 PM
سالها ميگذرد حادثه ها مي آيد
انتظار فرج از نيمه خرداد كشم

حرف پ

Helix
21st July 2010, 12:25 AM
پا تهی گشتن به‌است از کفش تنگ
رنج قربت به که اندر خانه جنگ

حرف الف

MR_Jentelman
21st July 2010, 01:25 AM
آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست
هر كجا هست خدايا به سلامت دارش

حرف و

Helix
21st July 2010, 01:48 AM
وه كه گر من باز بينم روي يار خويش را
تا قيامت شكر گويم كردگار خويش را

حرف ز

B a R a N
21st July 2010, 12:33 PM
زندگی بی عشق، اگر باشد، همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است، نیست؟

زندگی بی عشق اگر باشد، لبی بی خنده است
بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست

زندگی بی عشق اگر باشد، هبوطی دائم است
آنکه عاشق نیست، هم اینجا هم آنجا دوزخی است

حرف ر

MR_Jentelman
22nd July 2010, 01:39 AM
رفتی و ترانه ها برایت گفتم
صد گفتنی دل به قفایت گفتم

حرف ژ [khejalat]

unique1366
22nd July 2010, 01:50 AM
ژاله بر لاله فرود آمده نزديک سحر
راست چون عارض گلبوي عرق کرده‌ي يار ..............[tafakor]

[labkhand]ط........

B a R a N
22nd July 2010, 07:12 PM
طریق عشق، پر آشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود

گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود


حرف پ

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 08:24 PM
پشت دریا ها شهری است که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است
حرف ت

B a R a N
22nd July 2010, 08:28 PM
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِ سرآغاز سال کو؟



رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟


حرف ن

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 08:34 PM
نشسته ام به راهت که بر من افکنی یک نگه/
فدای آن دو چشم سیه/
فروغ زندگی در دل فکن به معجزه نگاهت/

**
حرف ر

B a R a N
22nd July 2010, 08:37 PM
روزها رفتند و من دیگر
خود نمی دانم کدامینم
آن من سرسخت مغرورم
یا من مغلوب دیرینم؟
بگذرم گر از سر پیمان
می کشد این غم دگربارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم

حرف ب

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 08:40 PM
به سنگ غم بزن بر دلم ، که بشکند چو ساغر دلم/
بگرید آسمان بر حال من ز سوز این ترانه/
خدا کند بیایی که جان من رسیده به لب/
کشیده روز بختم به شب/
بیا که در دلم برپا شود شکوه آشنایی/

حرف د

B a R a N
22nd July 2010, 08:44 PM
دلم قلمرو جغرافیای ویرانی است




هوای ناحیه ما همیشه بارانی است





دلم میان دو دریای سرخ مانده سیاه
همیشه برزخ دل تنگه پریشانی است


حرف ب

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 08:52 PM
بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم
دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سرگذشتم
می خواهم عشقت در دل بمیرد
می خوانم تا دیگر در سر یادت پایان گیرد

حرف ص

B a R a N
22nd July 2010, 08:55 PM
صدا كن مرا
صداي تو خوب است
صداي تو سبزينه آن گياه عجيبي است
كه در انتهاي صميميت حزن مي‌رويد
در ابعاد اين عصر خاموش
من از طعم تصنيف در متن ادراك يك كوچه تنهاترم
بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است
و تنهايي من شبيخون حجم تو را پيش‌بيني نمي‌كرد
و خاصيت عشق اين است




حرف ب

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 09:01 PM
برای آخرین بار نسیم این چمن باش
منم همیشه تنها به یاد تو ، تو هم به یاد من باش

حرف خ

B a R a N
22nd July 2010, 09:02 PM
خاک جان یافته
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی؟

باز کن پنجره را

و بهاران را باور کن

حرف الف

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 09:05 PM
اگر هرچه دیدم ، ملامت شنیدم/
چو نای نی در این گوشه نالیدم ، به خاطر تو بوده/
اگر ز این جدایی ، ندارم رهایی/
کشیده کار عشقم به رسوایی ، به خاطر تو بوده/

حرف ر

B a R a N
22nd July 2010, 09:06 PM
روز اول پیش خود گفتم
دیگرش هرگز نخواهم دید
روز دوم باز می گفتم
لیک با اندوه و با تردید

روز سوم هم گذشت اما
بر سر پیمان خود بودم
ظلمت زندان مرا می کشت
باز زندانبان خود بودم


حرف الف

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 09:09 PM
از کجا باید شروع کرد قصه عشقو دوباره ** تا همه بغضای عالم سر عاشقی نباره

حرف م

B a R a N
22nd July 2010, 09:11 PM
می شنیدم نیمه شب در خواب
های های گریه هایش را
در صدایم گوش می کردم
درد سیال صدایش را

شرمگین می خواندمش بر خویش
از چه رو بیهوده گریانی
در میان گریه می نالید
دوستش دارم ، نمی دانی

حرف آ

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 09:18 PM
آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود ** شورش روز قیامت به جهان برپا بود
خصم چون دایره بر گرد حرم شاه شهید ** در دل دایره چون نقطه پابرجا بود
تو مپندار که شاهنشه دین در گه رزم ** در بیابان بلا بی مدد و تنها بود
انبیاء و رسل و جن و ملائک هر یک ** جان به کف در بر شه منتظر ایما بود

حرف ح

B a R a N
22nd July 2010, 09:29 PM
حرف‌ات را به من بگو
قلب‌ات را به من بده
من ريشه‌هاي تو را دريافته‌ام
با لبان‌ات براي همه لب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌هاي‌ات با دستان من آشناست


حرف س

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 09:40 PM
سراپا اگر زرد پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی ، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم
اگر خون دل بود ، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ، آورده ایم
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !
گواهی بخواهید ، اینک گواه :
همین زخمهایی که نشمرده ایم !
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم

حرف ز

B a R a N
22nd July 2010, 09:44 PM
زندگی رویا نیست
زندگی زیبایی ست
می توان
بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه ی خشك و تهی بذری ریخت
می توان
از میان فاصله ها را برداشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار از این فاصله هاست


حرف د

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 09:48 PM
دیروز
ما زندگی را
به بازی گرفتیم
امروز، او
ما را ...
فردا ؟

حرف چ

B a R a N
22nd July 2010, 09:52 PM
چه امید عبثی
من چه دارم كه تو را در خور ؟
هیچ
من چه دارم كه سزاوار تو ؟
هیچ
تو همه هستی من ، هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری ؟
همه چیز
تو چه كم داری ؟ هیچ


حرف م

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 09:55 PM
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم ** هواداران کویش را چو جان خویشتن دانم
حرف ت

B a R a N
22nd July 2010, 09:57 PM
تو مپندار كه خاموشی من
هست برهان فراموشی من
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند


حرف پ

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 10:04 PM
پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکی است
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلآزارترین شد چه دلآزارترین

حرف ف

B a R a N
22nd July 2010, 10:11 PM
فضا خاموش و درگاه قضا دور است
زمین کر، آسمان کور است
نمی خواهم بمیرم، با که باید گفت؟

اگر زشت و اگر زیبا
اگر دون و اگر والا
من این دنیای فانی را
هزاران بار از آن دنیای باقی دوست تر دارم


حرف الف

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 10:24 PM
از کنار من افسرده ی تنها تو مرو
دیگران گر همه رفتند خدا را تو مرو
اشک اگر می چکد از دیده تو در دیده بمان
موج اگر می رود ای گوهر دریا تو مرو
ای نسیم از بر این شمع مکش دامن ناز
قصه ها مانده من سوخته را با تو مرو
ای قرار دل طوفانی بی ساحل من
بهر آرامش این خاطر شیدا تو مرو
سایه ی بخت منی از سر من پای مکش
به تو شاد است دل خسته خدا را تو مرو
ای بهشت نگهت مایه ی الهام سرشک
از کنار من افسرده ی تنها تو مرو
حرف ط

B a R a N
22nd July 2010, 10:34 PM
طرفه نبردی است، نا برابر، خونبار،
حمله موجت میان ورطه کشانده است
گاه، یقین می کنی که، که اینک، تا مرگ،
فاصله ای جز یکی دو لحظه نمانده

دیر زمانیست، این غریق، دریغا
سخت فسرده ست و دل به مرگ سپرده ست
در تو، شگفتا! هنوز، در دل گرداب
ذره ای از گرمی امید، نمرده ست!


حرف ی

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 10:42 PM
یادم آید كه دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه كشیدم
نگسستم
نرمیدم

رفت در ظلمت غم آن شب و شب های دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نكنی دیگر از ان كوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم

حرف ج

B a R a N
22nd July 2010, 10:50 PM
جهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجام
خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند!

سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
در این دوران که از آزادگی نام و نشانی نیست
در این دوارن که هر جا هرکه را زر در ترازو زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صد رنگ بسپارید


حرف چ

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 10:56 PM
چه سرنوشت تلخی در انتظار من بود/
ز عشقت همه درد و ناکامی به روزگار من بود/
برای آخرین بار نسیم این چمن باش/
منم همیشه تنها به یاد تو ، تو هم به یاد من باش/

حرف ه

B a R a N
22nd July 2010, 11:02 PM
هنوزم، چشم دل، دنبال فرداست
هنوزم سینه لبریز از تمناست
هنوز این جان بر لب مانده ام را
در این بی آرزویی آرزوهاست

اگر، هستی زند هر لحظه تیرم
وگر -از عرش- برخیزد صفیرم
دل از این عمر شیرین، بر نگیرم
به این زودی، نمی خواهم بمیرم


حرف ن

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 11:10 PM
نام تو را
روزی تمام غارنشینان
بر سنگها نوشتند
و سنگها از آن روز
جنگل شدند
امروز هم
از کیمیای نام تو
این واژه های خام
در دستهای خسته ی من
شعر می شوند
من در ادای نام تو
دم می زنم
شعرم حرام باد
اگر روزی
تا بوده ام
جز با طنین نام تو
شعری سروده ام !

حرف ع

B a R a N
22nd July 2010, 11:12 PM
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش من زند در ما و من

عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو، خورشیدوار

عشق هستی زا و روح افزا بود
هرچه فرمان می دهد زیبا بود

حرف ب

**Royaye Sabz**
22nd July 2010, 11:20 PM
با توام
ای لنگر تسکین !
ای تکانهای دل !
ای آرامش ساحل !
با توام
ای نور !
ای منشور !
ای تمام طیفهای آفتابی !
ای کبود ِ ارغوانی !
ای بنفشابی !
با توام ای شور ، ای دلشوره ی شیرین !
با توام
ای شادی غمگین !
با توام
ای غم !
غم مبهم !
ای نمی دانم !
هر چه هستی باش !
اما کاش...
نه ، جز اینم آرزویی نیست :
هر چه هستی باش !
اما باش!

حرف م [golrooz]

MR_Jentelman
23rd July 2010, 04:07 PM
مائيم و موج سودا شب تا بروز تنها
خواهي بيا ببخشاي خواهي برو جفا كن


حرف ذ

Helix
26th July 2010, 11:40 PM
ذره ای خاکم و در کوی توام جای خوش است

ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم



حرف ص

MR_Jentelman
29th July 2010, 01:32 AM
صبحگاهی رفت و از اهل کرم

کس ندادش نه پشیز و نه درم

حرف و

Helix
29th July 2010, 11:15 AM
وانگهم درداد جامي كز فروغش بر فلك

زهره در رقص آمد و بربط زنان مي گفت نوش

حرف غ

MR_Jentelman
29th July 2010, 01:08 PM
غمت در نهانخانه دل نشنيد

بنازي كه ليلي به محمل نشنيد

حرف ی

B a R a N
29th July 2010, 02:14 PM
يادم آمد كه روزي در اين راه
ناشكيبا مرا در پي خويش
ميكشيدي
ميكشيدي

آخرين بار
آخرين بار
آخرين لحظه تلخ ديدار
سر به سر پوچ ديدم جهان را

حرف ت

Helix
29th July 2010, 08:55 PM
تو گل سرخ مني
تو گل ياسمني
تو چنان شبنم پاک سحري ؟
نه
از آن پاکتري
تو بهاري ؟
نه
بهاران از توست
از تو مي گيرد وام
هر بهار اين همه زيبايي را
هوس باغ و بهارانم نيست
اي بهين باغ و بهارانم تو


حرف دلخواه

MR_Jentelman
29th July 2010, 10:28 PM
دوستي با هركه كردم خصم مادر زاد شود

آشيان هر جا گرفتم لانه صياد شد

حرف ق

Helix
30th July 2010, 01:08 AM
قلم را آن زبان نبود كه سر عشق گويد باز
وراي حد تقريرست شرح آرزومندي

حرف هـ

MR_Jentelman
30th July 2010, 01:36 AM
همچو گلبرك طري هست وجود تو لطيف
همچو سرو چمن خلد سرا پاي تو خوش

حرف س

Helix
30th July 2010, 01:53 AM
سيل سيال نگاه سبزت
همه بنيان وجودم را ويرانه کنان مي کاود
من به چشمان خيال انگيزت معتادم
و دراين راه تباه
عاقبت هستي خود را دادم
آه سرگشتگي ام در پي آن گوهر مقصود چراست ؟
در پي گمشده ي خود به کجا بشتابم ؟
مرغ آبي اينجاست
در خود آن گمشده را دريابم


حرف ك

MR_Jentelman
30th July 2010, 02:01 AM
كاش معشوق ز عاشق طلب جان ميكرد

تا كه هر بس سر پاي نتوان عاشق شد

حرف ل

امین_بد
2nd August 2010, 11:31 AM
لَاوضُحَنَّ بِسِرّی و لو تَحَتَّکَ سِتری
اِذا الاحِبّةُ تَرضی دَعِ اللّوائِم تعذُل

وفا و عهد مودّت میان اهل ارادت
نه چون بقای شکوفه ست و عشقبازی بلبل

(سعدی)

حرف انتخابی
گ

نازخاتون
2nd August 2010, 12:23 PM
گفتم غم تو دارم
گفتا غمت سرآيد
گفتم كه ماه من شو
گفتا اگر برآيد

حرف ص

MR_Jentelman
2nd August 2010, 01:02 PM
دوستان عيب كنندم كه چرا دل به تو دادم

بايد اول به تو گفتند كه چنين خوب چرايي

حرف ظ

Helix
10th September 2010, 02:07 PM
ظالم كه كباب از دل درويش خورد
چون درنگری ز پهلوی خويش خورد


حرف غ

MR_Jentelman
10th September 2010, 03:49 PM
غمناکم و از کوی تو با غم نروم

جز شاد و امیدوار و خرم نروم


حرف ژ

Helix
10th September 2010, 03:54 PM
مثل اينكه همه گير دادن به حرف ژ!!![nishkhand]

باشه ، حرفي نيست![labkhand]

ژاله بر برگ سمن همچون عرق بر روی او
لاله در صحن چمن مانند آن رخسار نيست

MR_Jentelman
10th September 2010, 03:57 PM
مثل اينكه همه گير دادن به حرف ژ!!![nishkhand]

باشه ، حرفي نيست![labkhand]

ژاله بر برگ سمن همچون عرق بر روی او
لاله در صحن چمن مانند آن رخسار نيست




تكراريه ولي اشكال نداره [nishkhand]

حرف رو نگفتي[tafakor]

نازخاتون
10th September 2010, 04:02 PM
خرم آنروز كز اين منزل ويران بروم

دگر آنجا كه روم عاقل و فرزانه روم.

حرف ت

Helix
10th September 2010, 04:07 PM
تكراريه ولي اشكال نداره [nishkhand]

حرف رو نگفتي[tafakor]


اميدوارم اين يكي تكراري نباشه:[labkhand]



ژرف نگاهت جانان جانم بگرفت
تو گوی، که دل را که به اسیری گرفت

Helix
10th September 2010, 04:08 PM
خرم آنروز كز اين منزل ويران بروم

دگر آنجا كه روم عاقل و فرزانه روم.

حرف ت


تو مست مست سرخوشی من مست بی سرسرخوشم
تو عاشق خندان لبی من بی دهان خندیده ام ...

حرف س

نازخاتون
10th September 2010, 04:12 PM
مي سوزم از فراقت روي از جفا بگردان
هجران بلاي ما شد يارب بلا بگردان

MR_Jentelman
10th September 2010, 04:16 PM
نه دم و دودی نه سودی مایه ای

خانه درویش از دزد ایمن است


حرف ث

Helix
10th September 2010, 04:18 PM
ثريا كرد با من تيغ بازي

عطارد تا سحر افسانه سازي

حرف ف

MR_Jentelman
10th September 2010, 04:37 PM
فاش ميـــگويم و از گفته خود دلشــــادم
بنـــــده عشقــــــــم و از هر دو جهـــان



حرف ث

Helix
10th September 2010, 04:46 PM
ثنا ماند از آن نامور در کتاب
تو را هم ثنا ماند و هم ثواب
که حاتم بدان نام و آوازه خواست
تو را سعی و جهد از برای خداست

حرف ك

MR_Jentelman
10th September 2010, 04:53 PM
کسی بجز تو نبستست چشم روشن بین

کسی بجز تو نکردست در خرابه مکان



حرف ژ[nishkhand]

نازخاتون
10th September 2010, 04:56 PM
ژاله بر لاله است يا بر گل گلاب

يابر آتش آب يا بر روت خوي
حرف ث

Helix
11th September 2010, 12:13 AM
ثمری گر ندهد آه ، فغان خواهد داد
اثری گر نکند ناله ، دعا خواهم کرد



حرف ج

MR_Jentelman
11th September 2010, 12:40 AM
جهان و هر چه درو هست سهل و مختصر است

ز اهل معرفت ای مختصر دریغ مدار


حرف ز

Helix
11th September 2010, 12:47 AM
زمانه وار اگر مي پسنديم كر و لال
به سنگفرش تو اين خون تازه باد حلال
مجال شكوه ندارم ولي ملالي نيست
كه دوست جان كلام من است در همه حال

حرف ي

MR_Jentelman
11th September 2010, 01:04 AM
یاد ان روزی که عاشق بودیم
همیشه در برکه شقایق بودیم


حرف ژ

Helix
11th September 2010, 01:12 AM
انگار بدجور گير دادين به حرف ژ!!![khande]

قبلا هم گفتم كه چون بيت هايي كه با ژ شروع ميشن كم هستند و اكثرشون گفته شده،اونوقت مشاعره ادامه پيدانميكنه..
پس لطفا حرف "ژ" رو نگين ديگه![hoshdar]

اين ديگه آخريشه ها!!!
ok? [khodahafezi2]





[B]ژاله چو بارید بر دلم
بستر سردم اجاق شد
از گذر ابر خوشگلم
باغ پر از اتفاق شد
یار برون آمد از خیال
وصل رقیب فراق شد

حرف الف

نازخاتون
11th September 2010, 01:22 AM
آخر نرسد كه باز پرسيم

كان دلبر ما چه نام دارد
حرف ي

Helix
11th September 2010, 01:46 AM
يارب آن كعبه ي مقصود تماشاگه كيست
كه مغيلان طريقش گل و نسرين من است

حرف ط

MR_Jentelman
11th September 2010, 01:54 AM
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت

بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت


حرف ل

نازخاتون
11th September 2010, 01:58 AM
لنگ لنگان قدمي برمي داشت

هر قدم دانه تخمي مي كاشت

حرف ض

MR_Jentelman
25th September 2010, 07:35 PM
ضمن اينکه پرسيدي چيست؟؟؟
گفتم همان که ميداني با نفس تو جاريست...
روح من در درون توست..
همان که با هر نفس تو مي آيد و ميرود..


حرف ث

AreZoO
26th September 2010, 10:57 PM
ثوابت باشد ای دریای خرمن
اگر راهی کنی بر خوشه چینی

حرف بعـــدی با ژ

MR_Jentelman
27th September 2010, 12:26 AM
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد

وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد


حرف ب

nourooz
8th October 2010, 05:45 PM
با نامحرم حدیث اسرار مگو
با مردودان حکایت از یار مگو

حرف ص

*FATIMA*
9th October 2010, 02:38 AM
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی / شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
با حرف ع

MR_Jentelman
10th October 2010, 04:43 PM
عشق و تنہا عشق
ترا به گرمی یک سیب میکند مانوس
و عشق تنہا عشق
مرا بہ وسعت اندوه زندگی ھا برد...

nourooz
11th October 2010, 06:38 PM
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری
کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما

چون دوستمون MR_Jentelman نگفته بود شعر بعدی کدوم حرفه خودم یک شعر انتخاب کردم
بعدی(الف)

MR_Jentelman
11th October 2010, 08:25 PM
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری

کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما

چون دوستمون mr_jentelman نگفته بود شعر بعدی کدوم حرفه خودم یک شعر انتخاب کردم
بعدی(الف)


شرمنده دوست عزيز يادم رفته بود. ممنون از توجهتون


آتش پر از قهر تو مي گفت برو

جذبه ي عشق تو مي گفت بايست


با حرف ق

m0bi
11th October 2010, 10:57 PM
قصد خوابش نيست رود همچون شهر خفته
رود پيچان است
رود مي پيچد بروي بستري از ريگ
شهر بي جان است
سايه اي لرزان
مست آن جامي كه نوشيده است
ياد آن لبها كه در روياي مستي بخش بوسيده است
در كنار رود
مي سپارد گام
مي رود آرام

------
حرف ب[golrooz]

nourooz
12th October 2010, 01:43 PM
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

حرف بعدی(غ)

*FATIMA*
15th October 2010, 12:47 AM
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت / زخیل شادی روم رخت زد زود اید باز
حالا که این قدر حروف انتخابیتون سخته پس بذارین منم یه حرف سخت بگم
از ظ

MR_Jentelman
15th October 2010, 01:16 AM
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند


حرف و

*FATIMA*
15th October 2010, 02:02 AM
واعظ ما بوی حق نشنید بشنو این سخن / در حضورش نیز میگویم نه غیبت میکنم
با حرف ع

nourooz
15th October 2010, 01:34 PM
عشق آمد و آتش زد به صحرای دلم
زنجیر جنون فکند بر پای دلم

Helix
28th October 2010, 03:01 PM
چون دوست عزيزمون حرف بعدي رو ننوشته بودند ، من هم به دلخواه با حرف د شروع كردم.[cheshmak]



دلی که پیش تو ره یافت بازپس نرود



هوا گرفته عشق از پی هوس نرود



به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار



وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود



حرف س

*مینا*
28th October 2010, 05:08 PM
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند / دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش

با حرف "م"

warrior
28th October 2010, 06:59 PM
مست او بودم زدنیا بی خبر
دم به دم این عشق میشد بیشتر



حرف بعدی (ز)

AreZoO
29th October 2010, 06:16 PM
زائر ظلمت گيسوي توام




گيسوان تو پريشان‌تر از انديشه من

نازخاتون
30th October 2010, 09:45 AM
شبي ياد ارم كه چشمم نخفت
شندم كه شمع با پروانه بگفت...[golrooz]

با حرف س

Rez@ee
30th October 2010, 06:42 PM
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رسد
ج

MR_Jentelman
1st November 2010, 08:29 PM
جان خوشست اما نمی خواهم که جان گویم تو را
خواهم از جان خوشتری یابم که آن گویم تو را


حرف ق

nourooz
2nd November 2010, 06:47 PM
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
حرف چ

Rez@ee
10th November 2010, 08:51 AM
چگونه پازگل بردارد اشتر
که باخودباری از سر دارد اشتر
باحرف ل

nourooz
11th November 2010, 05:53 AM
لحن مرغان را اگر واصف شوی

بر مراد مرغ کی واقف شوی

با حرف (ع)

Rez@ee
12th November 2010, 06:45 AM
عشق عین آب ماهی یاهوای آدم است
می توان ای دوست بی آب وهوا یک عمر زیست؟

Rez@ee
12th November 2010, 06:46 AM
لطفا بعدی با ث

warrior
12th November 2010, 12:26 PM
ثابت قدم باش در راه دوست
اگر خواهی شوی صاحب کمال

Rez@ee
12th November 2010, 01:58 PM
چون حرف پیشنهادی نبود ع به اختیار انتخاب شد
عمري به جز بيهوده بودن سر نكرديم
تقويم ها گفتند و ما باور نكرديم
بعدی ژ

warrior
12th November 2010, 02:18 PM
ژاله در لاله چون لبان غنچه یار
ز پیاله می ناب ایام سحر نوشت باد

warrior
12th November 2010, 02:18 PM
ببخشید...
بعدی هم با گ

Rez@ee
13th November 2010, 05:34 PM
گفتم غم تودارم گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید

بعدی ض لطفا

Rez@ee
13th November 2010, 05:36 PM
گفتم غم تودارم گفتاغمت سرآید
گفتم که ماه من شو گفتااگرسرآید

بعدی ط لطفا

nourooz
25th November 2010, 05:15 PM
طلسمی که ضحاک سازیده بود

سرش به آسمان برفرازیده بود

Rez@ee
25th November 2010, 07:17 PM
حرف انتخاب نشده بود

خوشا از دل نم اشكي فشاندن
به آبي آتش دل را نشاندن

خوشا زان عشقبازان ياد كردن
زبان را زخمه فرياد كردن

بعدی ش لطفا

*FATIMA*
26th November 2010, 12:30 AM
شمعی به روی طاقچه ، شمعی به روی رف
شمعی میان چشم تو ، شمعی درون دل
شمعی کنار پنجره
بر ساقه گداخته ، یک برگ نور
دستی دراز میشود از باد و برگ را
میچیند
با حرف "ض"

Rez@ee
26th November 2010, 09:03 AM
ضربان های دلم نام تورا می گوید
بیش ازاین صبر مخواه
محنت تو کشت مرا

ص لطفا

nourooz
26th November 2010, 10:22 AM
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

حرف بعد ض

Rez@ee
26th November 2010, 12:51 PM
ضربان های دلم نام تورا می گوید
بیش ازاین صبر مخواه
محنت تو کشت مرا
بعدی ق

nourooz
27th November 2010, 01:46 PM
قرآن که مهین کلام خوانند آن را

گه گاه نه بر دوام خوانند آن را

بر گرد پیاله آیتی هست مقیم

کاندر همه جا مدام خوانند آن را


بعدی گ

Rez@ee
27th November 2010, 02:21 PM
گرچه مثل دردهاي مردم زمانه نيست
درد مردم زمانه است
مردمي كه چين پوستينشان
مردمي كه رنگ روي آستينشان
مردمي كه نامهايشان
جلد كهنه ي شناسنامه هايشان
درد مي كند
بعدی ف

nourooz
28th November 2010, 01:41 PM
فردا شراب کوثر و حور از برای ماست

و امروز نیز ساقی مه روی و جام می

بعدی ف

Rez@ee
28th November 2010, 05:04 PM
فریاد کشیدم تو کجایی تو کجایی
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی
چون همسفر عشق شدی
مرد سفر باش مرد سفر باش
خ لطفا

MR_Jentelman
28th November 2010, 10:48 PM
خانه ی دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها
بخشید.

حرف و

Rez@ee
29th November 2010, 04:21 PM
و معلم دوباره تنها شد
با خودش زير لب چنين مي گفت :
« آرزوهاي تان چه رنگين است!
كاش روزي به كام خود برسيد!
بچه ها آرزوي من اين است ! »
ه لطفا

ساسي
29th November 2010, 06:15 PM
هرسبزه كه بركنارجويي رسته است
گويي زلب فرشته خويي رسته است
پا بر سر سبزه تا به خواري ننهي
كان سبزه زخاك ماهرويي رسته است.[shademani2]
(ت) لطفا.

poune
29th November 2010, 06:40 PM
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
"س"

nourooz
29th November 2010, 08:22 PM
سوزنده چو آتش است لیکن غم را

سازنده چو آب زندگانی است بخور



"ش"

MR_Jentelman
30th November 2010, 06:39 AM
شکسته می شود از دوریت بلور دلم
بدون تو تپش قلب من چه بی معناست
بدون تو دلم از تب همیشه خواهد سوخت
بدون خنده تو قلب غنچه ها تنهاست



حرف ق

Rez@ee
30th November 2010, 01:02 PM
قصه هاي ساده ي مادر بزرگ
در هواي گرم شب هاي جنوب
رختخوابي پهن، روي پشت بام
كوزه هاي خيس، با آب خنك
بوي گندم، بوي خوب كاهگل
آسمانِ باز و مهتاب خنك
ک لطفا

AreZoO
30th November 2010, 02:05 PM
كاشكي پنجه من


در شب گيسوي پرپيچ تو


راهي مي‌جست

Rez@ee
30th November 2010, 05:31 PM
صداي نفس هاي نرم نسيم به بازيگري گفت اينك منم!

كه با دست هاي نوازشگرم

گلي بر سر شاخه ها مي زنم!
بعدی ش

AreZoO
30th November 2010, 06:01 PM
شكن گيسوي تو


موج درياي خيال

Rez@ee
30th November 2010, 06:14 PM
آه اي شباهت دور! / اي چشم هاي مغرور! / اين روزها كه جرئت ديوانگي كم است / بگذار باز هم به تو برگردم! / بگذار دست كم / گاهي تو را به خواب ببينم! / بگذار در خيال تو باشم / بگذار.../ بگذريم
اين روزها / خيلي براي گريه دلم تنگ است!

دوستان عزیز حرف پیشنهادی را فراموش نکنید
ف لطفا

MR_Jentelman
1st December 2010, 01:42 PM
فردا شراب کوثر و حور از برای ماست

و امروز نیز ساقی مه روی و جام می

حرف ز

Rez@ee
1st December 2010, 05:23 PM
ز دست عشق عالم درهياهوست
تمام فتنه ها زير سر اوست
حرف م

poune
1st December 2010, 07:47 PM
میازار موری که دانه کش است
که جان داردو جان شیرین خوش است
"الف"

ساسي
1st December 2010, 09:34 PM
اتشي بودو فسرد
رشته اي بود و گسست
دل چو ازبندتو رست
جام جادويي اندوه شكست
امدم تابه تو اويزم
ليك ديدم كه تو ان شاخه ي بي برگي
ليك ديدم كه تو بر چهره ي اميدم
خنده ي مرگي.
با (م)لطفا.

Rez@ee
2nd December 2010, 04:35 PM
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می خورم
عمری است
لبخند های لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم :
باشد برای روز مبادا !
ج لطفا

Rez@ee
4th December 2010, 06:45 PM
جز با گلوي خشك نكوبيده ام به راه.
ليكن كسي، ز راه مددكاري،
دستم اگر گرفت، فريب سراب بود.
ی لطفا

warrior
5th December 2010, 06:27 PM
یا رب مکن از لطف خود پریشان مارا
هر چند که هست جرم و عصیان مارا

nourooz
5th December 2010, 07:08 PM
حرفی انتخاب نشده

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را

حالی خوش دار این دل پر سودا را

می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

AreZoO
5th December 2010, 09:22 PM
بچـــــــــــــــــه ها خواهشا نظم تاپیک رو بهم نریزید
قبل از ارسال پست کمی دقت کنید تا تاپیک از مسیر اصلی خودش منحرف نشه
با تشکر [golrooz]

Rez@ee
7th December 2010, 04:50 PM
ني ها، همهمه شان مي آيد
مرغان، زمزمه شان مي آيد .
در باز ونگه كردم
و پيامي رفته به بي سويي دشت .
گاوي زير صنوبرها،
ابديت روي چپرها .
از بن هر برگي وهمي آويزان
و كلامي ني ،
نامي ني .
پايين، جاده بيرنگي .
بالا، خورشيد هم آهنگي

ز لطفا

MR_Jentelman
7th December 2010, 05:22 PM
ز هر فریاد خود ، صد تازیانه
بر این بیمار جان آهنگ می زد



حرف ي

Rez@ee
8th December 2010, 07:44 AM
يادگارش در آغاز سفر همراهم بود.
هنگامي كه چشمش بر نخستين پرده بنفش نيمروز افتاد
از وحشت غبار شد
حرف ل

MR_Jentelman
9th December 2010, 03:28 PM
لنگر حلم تو اين كشتي توفيق كجاست
كه درين بحر كرم غرق گناه آمده‌ايم
آبرو مي‌رود اي ابر خطاپوش ببار
كه به ديوان عمل نامه سياه آمده‌ايم


حرف م

Rez@ee
9th December 2010, 04:47 PM
مرغ مهتاب
مي خواند.
ابري در اتاقم مي گريد.
گل هاي چشم پشيماني مي شكفد.
در تابوت پنجره ام پيكر مشرق مي لولد.
مغرب جان مي كند، مي ميرد

Rez@ee
9th December 2010, 04:48 PM
باعرض معذرت بعدی خ

MR_Jentelman
12th December 2010, 05:29 PM
خسته ام از دست اين دنياي شب
از خيال خام و از روياي شب
نااميدم از تمام سايه ها
در سراب سينه ي صحراي شب


حرف ز

Rez@ee
12th December 2010, 05:35 PM
زخم شب مي شد كبود.


در بياباني كه من بودم


نه پر مرغي هواي صاف را مي سود


نه صداي پاي من همچون دگر شب ها


ضربه اي به ضربه مي افزود.

ص لطفا

MR_Jentelman
12th December 2010, 05:45 PM
صبح چون دردمید از پس کوه
آتشی از همه جهان برخاست
عنبر شب چو سوخت زآتش صبح
بوی عنبر ز گلستان برخاست


حرف ه

Rez@ee
12th December 2010, 05:55 PM
هم دانه دانايي و هم دام هبوطم / اسطوره گندم شده ام در خودم امشب
حرف ف

MR_Jentelman
12th December 2010, 06:14 PM
فردا شراب کوثر و حور از برای ماست

و امروز نیز ساقی مه روی و جام می



حرف گ

ارغنون
12th December 2010, 07:38 PM
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

حرف ض

MR_Jentelman
12th December 2010, 07:42 PM
ضريح عشق را زائر اگر نيست
نه مجنون مانده در دنيا نه ليلي


حرف چ

Rez@ee
12th December 2010, 08:55 PM
چشم مي لغزيد بر يك طرح شوم .
مي تراويد از تن من درد .
نغمه مي آورد بر مغزم هجوم
حرف ل

MR_Jentelman
12th December 2010, 09:15 PM
لحظه اي ايستادم بترديد
گفتم اين خانه ي مردگان است
گوئي آندم كسي در دلم گفت
فكر شب كن كه ره بيكران است


حرف ذ

nourooz
22nd December 2010, 09:46 AM
ذره را تا نبود همت عالی حافظ

طالب چشمه خورشید درخشان نشود
حرف ذ

Rez@ee
22nd December 2010, 12:07 PM
ذره ذره به آسمان بروم
ابر باشم ، دوباره آب شوم

بعدی ع

MR_Jentelman
30th December 2010, 10:26 PM
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجود من همه دوست گرفت
نامیست ز من بر من و باقی همه اوست



حرف ل

Rez@ee
31st December 2010, 09:07 AM
لب هاي جويبار
لبريز موج زمزمه در بستر سپيد .

در هم دويده سايه و روشن .
لغزان ميان خرمن دوده
شبتاب مي فروزد در آذر سپيد .

ف لطفا

MR_Jentelman
31st December 2010, 10:54 PM
فردا شراب کوثر و حور از برای ماست

و امروز نیز ساقی مه روی و جام می


ق

Rez@ee
4th January 2011, 04:10 PM
قاصدامدگفتمش ان یار سیمین بر چه گفت
گفتمش دیگربگو ،گفتا مگو دیگر چه گفت
ص لطفا

MR_Jentelman
5th January 2011, 05:29 PM
صبح چون دردمید از پس کوه
آتشی از همه جهان برخاست
عنبر شب چو سوخت زآتش صبح
بوی عنبر ز گلستان برخاست
سپر آفتاب تیغ کشید
قلم عافیت ز جان برخاست


حرف ز

امین_بد
6th January 2011, 10:22 AM
ز علّت مدار ای خردمند بیم........................چو داروی تلخت فرستد حکیم. حرف «د»

e.einitabar
6th January 2011, 01:25 PM
دوش دیدم که ملائک ره میخانه زدند
گل عالم بسرشتند و به پیمانه زدند
لطفأ با ه

امین_بد
6th January 2011, 02:09 PM
هم او را در آن بقعه زر بود و مال................................دگر تنگدستان برگشته حال/لطفا با «ل»

Rez@ee
6th January 2011, 05:03 PM
لب هاي جويبار


لبريز موج زمزمه در بستر سپيد .








در هم دويده سايه و روشن .






لغزان ميان خرمن دوده



شبتاب مي فروزد در آذر سپيد
خ لطفا

e.einitabar
6th January 2011, 05:53 PM
خدایا من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری
من چون تویی دارم تو چون خودی نداری
با ت

MR_Jentelman
6th January 2011, 07:15 PM
تقصير توست با خودت من را نبرده اي
امشب چرا براي خودم گريه مي کنم

حرف ث

AtIsHpArE
15th January 2011, 05:56 PM
(ثبت است بر جریده عالم دوام ما)
گر عشق را بکنیم هم قطار خویش
"مصرع اول از حافظ و مصرع بعدی از خودم)
حرف (ق)

MR_Jentelman
15th January 2011, 06:04 PM
قومیکه چو آفتاب دارند قدوم
در صدق چو آهنند و در لطف چو موم
چون پنجهٔ شیرانهٔ خود بگشایند
نی پرده رها کنند و نی نقش و رسوم


حرف ز

AtIsHpArE
15th January 2011, 06:13 PM
ز دست دیده و دل ناله ناله
از ان تنگ شرابت یک پیاله
با حرف(ل)

!nesa
22nd July 2011, 06:46 PM
لاله رویا!به گل چهره ی خود چنگ مزن

سرکشی بس کن و عاقل شو و دیوانه مرو

با (ق)

امین_بد
7th September 2011, 09:56 AM
قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست
بخت جوان یار ما، دادن جان کار ما

حرف انتخابی: خ

haniye.R
7th September 2011, 11:16 AM
خود را به که بسپارم، وقتی که دلم تنگ است
پیدا نکنم همدل،دل ها همه از سنگ است
گویا که در این وادی،از عشق نشانی نیست
گر هست یکی عاشق،آلوده به صد رنگ است
حرف(ه)

ستاره کویر
7th September 2011, 01:58 PM
هواي ديده طــــــوفاني، دلم درياي محـــــنتها
گهي مي بارد اين ابر و گهي مي غرد اين دريا

حرف(ح)

Rez@ee
20th September 2011, 04:28 PM
حجاب چهره جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده بر فکنم

غ لطفا

ستاره کویر
30th September 2011, 02:55 PM
غـــــــــــم به هر جا کهرود سر زده آید به دلــــم
چه کنـــم؟ خانه ی من بر ســر راه افتاده است :(
(سنجر کاشانی)

حرف ل

طلیعه طلا
30th September 2011, 04:09 PM
لبش می بوسم و در می کشم می
به آب زندگانی برده ام پی

با ص

ستاره کویر
30th September 2011, 06:49 PM
صـــفایی نـدارد ارســــــــطو شدن
خوشا پــــر گشودن ، پرسـتو شدن

حرف خ

*FATIMA*
11th October 2011, 11:22 PM
خطی ز نور روی سیاهی است :
گویی بر آبنوس درخشد زر سپید
با ز

ستاره کویر
20th October 2011, 09:57 AM
زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش
نیســـت همواره امـــــید که نفس برگردد[labkhand]
(پروین اعتصامی)

حرفــ ع

طلیعه طلا
20th October 2011, 10:50 AM
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد

هرکه را در طلبت همت او قاصر نیست


ط

Rez@ee
23rd October 2011, 09:17 AM
طوبی ز قامت تو نيارد که دم زند
زين قصه بگذرم که سخن می شود بلند

خواهی که برنخيزدت از ديده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند

ظ

طلیعه طلا
9th November 2011, 10:55 PM
ظلم ،ماری است که هر که پروردش

اژدهایی شد و فرو بردش...


" گ"

Rez@ee
10th February 2012, 05:15 PM
گنجشکها! از شانه‌هایم برنخیزید
روزی درختی زیر این ویرانه مرده است
دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش
آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است

"ق"

پت
10th February 2012, 05:33 PM
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

ورنه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود

"با حرف ه "

mina_bushehr
10th February 2012, 07:27 PM
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ، چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ، گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ، حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ، ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .


حرف ص

Rez@ee
10th February 2012, 07:50 PM
صوفى ار باده به اندازه خورد نوشش باد

ورنه اندىشه ى اىن کار فراموشش باد

آ نکه ىک جرعه مى از دست تواند دادن

دست با شاهد مقصود فرا موشش باد

"ث"

Rez@ee
13th March 2012, 01:47 PM
ثواب روزه و حج قبول آنکس برد
که خاک میکده ی عشق زیارت کرد

"ز"

warrior
18th March 2012, 03:54 PM
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

!nesa
19th April 2012, 07:15 PM
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کن مسکین غریب


ژ

warrior
20th April 2012, 02:40 PM
ژولید چو آب گشت جاری
آن موی به از سمور و سنجاب

warrior
20th April 2012, 02:40 PM
ض

!nesa
25th April 2012, 11:22 AM
ضمیرم را ز معنی بهره ور کن
خیال فاسد از طبعم به در کن




ق

نارون1
26th April 2012, 04:26 PM
قطره ها چشم انتظاران هم اند،
چون به هم پيوست جان ها، بي غم اند .
هر حبابي، ديدهاي در جستجوست،
چون رسد هر قطره، گويد: - « دوست! دوست ... !»
مي كنند از عشق هم قالب تهي
اي خوشا با مهر ورزان همرهي !



ق

!nesa
26th April 2012, 04:58 PM
قرض است کارهای بدت نزد روزگار
یک روز اگر ز عمر تو ماند ادا کـند


گ

*FATIMA*
25th July 2012, 10:29 PM
گل نارنج و تنگ آب و ماهی
صفای آسمان صبحگاهی
بیا تا عیدی از "حافظ" بگیریم
که از او می ستانی هرچه خواهی
حرف ص

Sabo3eur
25th July 2012, 11:22 PM
صلوات می دهد مسواکم[khande]

از بس که غذای صلواتی خوردم
با ف

چامه
26th July 2012, 03:28 PM
فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم

با ((غ))

*FATIMA*
28th August 2012, 09:12 PM
غروب های غریب
در این رواق نیاز
پرنده ساکت و غمگین ،
ستاره بیمارست
با "ق"

homeyra
28th August 2012, 09:19 PM
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که درین کار به جان میکوشم


با حرف ج

*FATIMA*
28th September 2012, 01:57 PM
جنون در امتداد کوچه عشق
مرا تا اسمان ها با خودش برد
و تو اخرین بن بست این راه
مرا دیوانه نامیدی و رفتی
با " ی "

سونای69
28th December 2012, 06:46 PM
یار سود از شرفم سر به ریا و دریغا
که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم

"س"

*FATIMA*
31st December 2012, 10:39 PM
سحر دیدم : درخت ارغوانی
کشیده سر به بام خسته جانی !
به گوش ارغوان آهسته گفتم :
بهارت خوش ، که فکر دیگرانی
با حرف " م "

hossein24
31st December 2012, 11:03 PM
منم پرنده ی تنها ک چنگ تیز شکاری
نشان گرفت مرا وشکست بال وپرم را
فکند در قفسی تا ب گوش کس نرسانم
نه بانگ شامگهم را نه نغمه ی سحرم را

((ج))

sahar-021
1st January 2013, 10:57 AM
جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش* کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست

حرف "ش"

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد