PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عشق کتايون بوي خون مي داد



*AM@NDA*
8th April 2010, 11:30 AM
http://www.havades.ir/photo/isca358921.jpg (http://www.havades.ir/photo/isca358921.jpg)به گزارش گروه حوادث ايسکانيوز: بازپرس کشيک داسراي امور جنايي شيراز 16دي 85 از کشته شدن مرد 60 ساله اي به نام «علي» باخبر شد. سپس اين مقامقضايي به همراه افسران اداره آگاهي به نقطه مورد نظر رفت و با ديدن جنازهکاردآجين ، رسيدگي به ماجرا را در دستور کار خود قرار داد.
تحقيق ميداني نشان مي داد «علي» و پسر 28 ساله اش «همايون» همکار بودند و پيرمرد به زن 25 ساله اي به نام «کتايون» دل بسته بود.
با افشاي اين موضوع «همايون» تحت بازجويي قرار گرفت و گفت : من به «کتايون» شک دارم.شايد اين زن ، پدرم را کشته باشد.
باطرح اين ادعا «کتايون» به اداره آگاهي فراخوانده شد و با بيان اين که بيگناه است اظهار داشت : هشت سال پيش ازدواج کردم اما به خاطر اعتياد شوهرمطلاق گرفتم.
وي ادامه داد : بعد از آن با خواهرم در شيراز زندگي ميکردم که با مردي جوان آشنا و صيغه او شدم.شوهر موقتم به من گفت ، هر وقتمرد دلخواهم را يافتم مي توانم با او ازدواج کنم.در اين بين به دنبال کاريکه در يک دفتر داشتم با «علي» آشنا شدم.مرد خوبي بود و به خواستگاري اشجواب مثبت دادم.
«کتايون » اضافه کرد : همسر «علي» فلج است و به هميندليل مي خواست با من ازدواج کند.به همراه «علي» به خانه اش رفتم تا همسرشمرا ببيندو با او صحبت کنم.همسر «علي» مرا پسنديد و قرار شد چند روز بعدعقد کنيم.
وي توضيح داد : بچه هاي «علي» اما با ازدواج دوباره پدرشانموافق نبودند.يکي از پسرانش به نام «همايون» از تصميم پدرش خيلي خشمگينبود و ما را تهديد به مرگ کرد.
با افشاي اين مسئله «همايون» با مدرکهاي دادگاه پسند رو به رو شد و وقتي فهميد راهي جز بيان حقيقت ندارد بهپدرکشي اعتراف کرد.گزارش ايسکانيوز مي افزايد ، به دنبال باسازي صحنه جرم، پرونده با صدور قرار مجرميت و کيفرخواست به شعبه پنجم دادگاه کيفري فارسفرستاده شد و «همايون» پاي ميز عدالت ايستاد.
در اين نشست که به رياستقاضي «رضاييان» تشکيل شد ابتدا نماينده دادستان ، کيفرخواست را خواند :«نظر به رضايت اولياي دم ، طبق ماده 612 قانون خواستار مجازات پدرکش ازجنبه عمومي جرم هستم.»
نوبت دفاع به «همايون» که رسيد اظهار داشت : دلمبراي مادرم مي سوخت و نمي خواستم هوو داشته باشد.مادرم آن قدر مهربان ومظلوم است که وقتي فلج شد براي ازدواج دوباره پدرم رضايت داد اما من نميتوانستم با اين مسئله کنار بيايم.
وي اضافه کرد : تصميم داشتم به هرقيمت ممکن ، پدرم را از تصميمي که گرفته منصرف کنم.تلاش من اما فايده اينداشت و پدرم گفت مي خواهد براي ماه عسل به تهران برود.با شنيدن اين جمله، خونم به جوش آمد و با هم گلاويز شديم.پدرم چاقويي به دست گرفت و به منحمله کرد اما به خودش خورد رد و جان باخت.
هيئت قضايي پس از شنيدن اين اعترافها پايان محاکمه را اعلام کرد و براي «همايون» پنج سال زندان در نظر گرفت.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد