PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : [1] 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31

SK8ER_GIRL
9th September 2008, 08:47 AM
با آخرین حرف شعر قبلی یه شعر بگید!
شروع:

نيازارم ز خود هرگز دلي را
كه مي ترسم در آن جاي تو باشد

ЛίL∞F∆R
9th September 2008, 09:55 AM
با آخرین حرف شعر قبلی یه شعر بگید!
شروع:

نيازارم ز خود هرگز دلي را
كه مي ترسم در آن جاي تو باشد

دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود *****************تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

SK8ER_GIRL
9th September 2008, 09:58 AM
دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيست
آنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست

ЛίL∞F∆R
9th September 2008, 10:15 AM
دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيست
آنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست

تا شدم حلقه بگوش در میخانه ی عشق******************هر دم آید غمی از نو بمبارک بادم

SK8ER_GIRL
9th September 2008, 03:05 PM
من از خدا خواستم،
نغمه هاي عشق مرا به گوشت
برساند تا لبخند مرا
هرگز فراموش نكني

ЛίL∞F∆R
10th September 2008, 06:16 AM
من از خدا خواستم،
نغمه هاي عشق مرا به گوشت
برساند تا لبخند مرا
هرگز فراموش نكني

یا رب این شمع شب افروز کاشانه کیست***************جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

ЛίL∞F∆R
14th September 2008, 08:22 AM
نه انگار کسی نیست مشاعره رو ادامه بده.:-w

بازم خودم:">


یا رب این شمع شب افروز کاشانه کیست***************جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست


تا که بودیم نبودیم کسی**************************کشت ما را غم بی هم نفسی

تا که رفتیم همه یار شدند ************************خفته ایم و همه بیدار شدند

قدر آیینه بدانید چو هست *********************** نه در آن لحظه که افتادو شکست

SK8ER_GIRL
14th September 2008, 10:26 AM
تو روح ســـبز بارانی , من آن نـــیلوفر خــــواهش
بیا بنشین کنارم سبز و بنشان خواهشم را سبز

ЛίL∞F∆R
14th September 2008, 11:00 AM
تو روح ســـبز بارانی , من آن نـــیلوفر خــــواهش
بیا بنشین کنارم سبز و بنشان خواهشم را سبز



زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم*********************ناز بنیاد نکن تا نکنی بنیادم

SK8ER_GIRL
14th September 2008, 11:02 AM
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم*********************ناز بنیاد نکن تا نکنی بنیادم

میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش

ЛίL∞F∆R
14th September 2008, 02:38 PM
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش



شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه**************************شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

SK8ER_GIRL
14th September 2008, 06:18 PM
می برم، تا كه در آن نقطه دور

شستشويش دهم از رنگ گناه

ЛίL∞F∆R
14th September 2008, 07:07 PM
می برم، تا كه در آن نقطه دور

شستشويش دهم از رنگ گناه


هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود***************************هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

SK8ER_GIRL
15th September 2008, 07:57 AM
دلا امشب سفر دارم،چه سودایی به سر دارم
حکایت های پر شرر دارم،چه بزمی با تو تا سحر دارم

ЛίL∞F∆R
15th September 2008, 09:20 AM
دلا امشب سفر دارم،چه سودایی به سر دارم
حکایت های پر شرر دارم،چه بزمی با تو تا سحر دارم



مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم********************هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

SK8ER_GIRL
15th September 2008, 09:26 AM
مثله پروانه ای در مشت
چه آسون میشه ما رو کشت

ashkan
15th September 2008, 10:13 AM
توي يك نامه نوشتم : همه زندگيم شدي تو
تو جوابم دادي اما : زندگي هست ، اما بي تو

من نوشتم كه : يه روزي دل را باختم توي چشمات
تو به من مي گي كه : اون روز هوسي بوده تو چشمات

من نوشتم كه : هوس هم ،‌مي تونه يه عشق پاك شه
تو نوشتي : زندگي هم ، مي تونه بي تو بنا شه

من نوشتم كه :‌شدم آب ، همچو شمعي رو به دريا
تو نوشتي : خسته ام من ، رفته اي ديگه ز يادا

من نوشتم : اما اينجا ، همه ياد تورو كردن
تو نوشتي : اينه دنيا ، دل به ديگري سپردن

من نوشتم : چه كنم من ، كه بشي تو يار خونم


شاعر : مهدی

ЛίL∞F∆R
15th September 2008, 10:59 AM
توي يك نامه نوشتم : همه زندگيم شدي تو
تو جوابم دادي اما : زندگي هست ، اما بي تو

من نوشتم كه : يه روزي دل را باختم توي چشمات
تو به من مي گي كه : اون روز هوسي بوده تو چشمات

من نوشتم كه : هوس هم ،‌مي تونه يه عشق پاك شه
تو نوشتي : زندگي هم ، مي تونه بي تو بنا شه

من نوشتم كه :‌شدم آب ، همچو شمعي رو به دريا
تو نوشتي : خسته ام من ، رفته اي ديگه ز يادا

من نوشتم : اما اينجا ، همه ياد تورو كردن
تو نوشتي : اينه دنيا ، دل به ديگري سپردن

من نوشتم : چه كنم من ، كه بشي تو يار خونم


شاعر : مهدی




مژده ی وصل تو کو کز سر جان بر خیزم********************طایر قدسم و از دام جهان بر خیزم

ziczag
15th September 2008, 11:18 AM
مردمو مسخره کردید با این ادبیات زیبا******************************در فروم نیست جای این کار بروید جای دگر


ر بده :lol:

ashkan
15th September 2008, 11:22 AM
خم زلف تو دام کفر و دین است.........................زکارستان او یک شمه این است
جمالت معجز حسن است لیکن ........................حدیث غمزه ات سحر مبین است
زچشم شوخ تو جان کی توان برد.......................که دایم با کمان اندر کمین است
بر آن چشم سیه صد آفرین باد .........................که در عاشق کشی سحر آفرین است
عجب علمی ست علم هیئت عشق...................که چرخ هشتمش هفتم زمین است
مشو حافظ زکید زلفش ایمن ...........................کهدل برد و کنون در بند دین است



شاعر مهدی

ЛίL∞F∆R
15th September 2008, 11:46 AM
گفتم عزیز دلبر اخر شعر من ر ست********************بازم ادامه داد تا عمرشم سر امد



روی نگار در نظرم جلوه می نمود ************************وز دور بوسه بر رخ مهتاب می زدم

ЛίL∞F∆R
15th September 2008, 12:18 PM
من کی گفتم شما ر بگو*************************منظورم اشکان بود حالا تو بگو

دوست عزیز ziczag جان احساس می کنم کمی از ادبی بودن داره در میاد.


واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما*************************** با خاک کوی دوست بفردوس بنگریم

SK8ER_GIRL
15th September 2008, 06:34 PM
مرغ سحر ناله سر كن/داغ مرا تازه تر كن

ЛίL∞F∆R
15th September 2008, 07:11 PM
مرغ سحر ناله سر كن/داغ مرا تازه تر كن



نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم**************** ديگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟

SK8ER_GIRL
16th September 2008, 06:02 AM
آرزویم این است
نتراود اشک در چشم تو هرگز
مگر از شوق زباد

ЛίL∞F∆R
16th September 2008, 09:44 AM
آرزویم این است
نتراود اشک در چشم تو هرگز
مگر از شوق زباد


دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد ******************چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

SK8ER_GIRL
16th September 2008, 09:53 AM
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را/دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

SOURCE MOBILE
16th September 2008, 10:05 AM
الا اي خالق جان خالق گل ................. پديد ارنده ي هر صبح و سنبل :d
اگه اشتباه بود ببخشيد چون هيچ تجربه اي در زمينه ادبيات ندارم

SOURCE MOBILE
16th September 2008, 10:09 AM
لا لا لا گوله پونه ............. با با رفته به كارخونه

ЛίL∞F∆R
16th September 2008, 10:18 AM
لا لا لا گوله پونه ............. با با رفته به كارخونه


هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود*******************در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

SK8ER_GIRL
16th September 2008, 10:31 AM
تو را من چشم در راهم
شبا هنگام

ЛίL∞F∆R
17th September 2008, 06:59 AM
تو را من چشم در راهم
شبا هنگام


ما را ز خیال تو چه پروای شراب است ******************** خم گو سر خود گیر که خمخانه خرابست

SK8ER_GIRL
17th September 2008, 07:38 AM
بگریم زحسرت همه شام تاروز
توگویی سپندم براین آتش طور

ЛίL∞F∆R
20th September 2008, 07:00 AM
بگریم زحسرت همه شام تاروز
توگویی سپندم براین آتش طور



رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنرست************************ حیوانی که ننوشید می و انسان نشود

SK8ER_GIRL
20th September 2008, 07:14 AM
در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه مشو غره به امروزت که از فردا نیی آگه

ЛίL∞F∆R
20th September 2008, 07:30 AM
در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه مشو غره به امروزت که از فردا نیی آگه



هر چند آن آرام دل دانم نبخشد کام دل ********************* نقش خیالی می کشم فال دوامی می زنم

SK8ER_GIRL
20th September 2008, 08:15 AM
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم

ЛίL∞F∆R
20th September 2008, 12:35 PM
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم


مگر دیوانه خواهم شد درین سودا که شب تا روز**************سخن با ماه می گویم پری در خواب می بینم

SK8ER_GIRL
21st September 2008, 07:31 AM
مگر دست اندیشه مایی ای گل؟

که زلفش به عجز و تمنا گرفتی.

ЛίL∞F∆R
21st September 2008, 10:24 AM
مگر دست اندیشه مایی ای گل؟

که زلفش به عجز و تمنا گرفتی.



یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود **********************رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود

nafise sadeghi
22nd September 2008, 12:02 PM
دل كه اشفته به روي تو نباشد دل نيست
انكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست

N I M A
22nd September 2008, 02:56 PM
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم خبر شود

ЛίL∞F∆R
22nd September 2008, 03:50 PM
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم خبر شود


در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد*************************حالتی رفت که محراب بفریاد آمد

N I M A
22nd September 2008, 04:21 PM
در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نی آگه

ЛίL∞F∆R
22nd September 2008, 06:21 PM
در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نی آگه


هرچه جز بار غمت بر دل مسکین منست ***********************برود از دل من وزدل من آن نرود

N I M A
22nd September 2008, 07:21 PM
ديـــــوانگى عاشق خوبان، ز باده است
مستى عاشقـــــــــان خدا، از سبوى ماست

nafise sadeghi
23rd September 2008, 05:38 AM
تو كيستي كه اينگونه بي تو بي تابم؟
شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم

N I M A
23rd September 2008, 09:21 AM
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم

جرس فریاد می دارد که بربندید محملها

SK8ER_GIRL
23rd September 2008, 05:13 PM
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

N I M A
23rd September 2008, 06:05 PM
الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی
دو تنها و دو سرگردان دو بیکس
دد و دامت کمین از پیش و از پس

nafise sadeghi
24th September 2008, 04:26 PM
سعدي ان بلبل شيراز سخن
در گلستان سخن دستان زد
(خيلي با س سخت بود)

N I M A
24th September 2008, 05:29 PM
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

SK8ER_GIRL
24th September 2008, 07:28 PM
منتظر نايستــيد، نوبت شما كه نيست
نوبت من است، نوبت كسي كه عاشق است

nafise sadeghi
24th September 2008, 10:20 PM
تو را دوست دارم تا اخرين نفس
قبله ي عشق من يكي باشد وبس

N I M A
25th September 2008, 04:48 AM
تا با غم عشق تو مرا كار افتاد
بيچاره دلم در غم بسيار افتاد
بسيار فتاده بود هم در غم عشق
اما نه چنين زار كه اينبار افتاد..

N I M A
25th September 2008, 07:21 AM
ساقيا بده جامي زان شراب روحاني
تا دمي برآسايم زين حجاب ظلماني

ЛίL∞F∆R
25th September 2008, 10:03 AM
ساقيا بده جامي زان شراب روحاني
تا دمي برآسايم زين حجاب ظلماني


یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس ***********************جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود

SK8ER_GIRL
25th September 2008, 12:59 PM
دل جدا , دیده جدا, سوی تو پرواز کند
گرچه من در قفسم بال و پرم بسیار است!

N I M A
25th September 2008, 07:03 PM
تا با غم عشق تو مرا كار افتاد
بيچاره دلم در غم بسيار افتاد
بسيار فتاده بود هم در غم عشق
اما نه چنين زار كه اينبار افتاد..

nafise sadeghi
26th September 2008, 02:30 AM
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند

ziczag
26th September 2008, 03:44 AM
دیر هاست زان چشمان دلفریب

ندیده پویا حرف قلبش هیچ دم

N I M A
26th September 2008, 04:36 AM
متن خبر كه يك قلم بي تو سياه شد جهان
حاشيه رفتنم دگر نامه سياه كردنست

SK8ER_GIRL
26th September 2008, 06:43 AM
تا کی در انتظاری /دیگر نمی آید باز/فریاد ز بی وفایی/

ЛίL∞F∆R
26th September 2008, 09:20 PM
تا کی در انتظاری /دیگر نمی آید باز/فریاد ز بی وفایی/


یاد باد آنکه چو یاقوت لبت خنده زدی *********************************در میان من و لعل تو حکایتها بود

SK8ER_GIRL
27th September 2008, 07:53 PM
در بزم تو اي شمع منم زار و اسير
در كشتن من هيچ نداري تقصير
با غير سخن كني كه از رشك بسوز
سويم نكني نگه كه از غصه بسوز
__________________

N I M A
27th September 2008, 08:13 PM
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
, گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
. بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم,
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

ЛίL∞F∆R
29th September 2008, 08:02 PM
تو را من چشم در راهم شباهنگام
كه مي گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندهي فراهم
تو را من چشم در راهم .

N I M A
30th September 2008, 12:57 AM
مرا در منزل جانان چه امـن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید مـحـمـلها

SK8ER_GIRL
30th September 2008, 02:12 AM
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا جالا که افتادم ز پا حالا چرا؟

N I M A
30th September 2008, 03:06 AM
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی که راهبر شوی؟

SK8ER_GIRL
1st October 2008, 12:47 AM
یاد گریه یاد بارون یاد تو


دل من ساده شکست اینجا نمون از پیشم برو

اشک عشق روی گونه هام جاری شده

دست یار تو دست من باعث دل داری شده

غم تو مرگ من بدبختی ما

ЛίL∞F∆R
2nd October 2008, 12:20 AM
این یعنی چی؟؟چرا شعر قبلیو نگاه نمیکنید؟:-q


ای مرغ سحر! عشق ز پروانه بیاموز******************************کان سوخته را جان شد وآواز نیامد

SK8ER_GIRL
2nd October 2008, 04:31 PM
در این زمانه که وفا چو کیمیاست نازنین

سراسر وجود تو پر از وفاست نازنین

اگر چه قلبهای ما به عشق هم تپد ولی

ببین چگونه راه ما زهم جداست نازنین

ЛίL∞F∆R
3rd October 2008, 11:54 PM
در این زمانه که وفا چو کیمیاست نازنین

سراسر وجود تو پر از وفاست نازنین

اگر چه قلبهای ما به عشق هم تپد ولی

ببین چگونه راه ما زهم جداست نازنین


ناگهان پرده بر انداخته ای یعنی چه******************************مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه

SK8ER_GIRL
4th October 2008, 04:34 AM
هرچند که عیب های جالب داریم ... از بابت عیب دیگران خندانیم
«جاوید » ولی بدان که ما در همه حال ... بدجور خلاصه عاشق ایرانیم

ЛίL∞F∆R
4th October 2008, 05:02 AM
هرچند که عیب های جالب داریم ... از بابت عیب دیگران خندانیم
«جاوید » ولی بدان که ما در همه حال ... بدجور خلاصه عاشق ایرانیم


مژده ی وصل تو کو کز سر جان برخیزم*************************طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

SK8ER_GIRL
4th October 2008, 06:38 PM
من بيقرار آمدنت ميشوم ببين
چيزى شبيه قطره ى سيماب ميشوم

ЛίL∞F∆R
4th October 2008, 08:10 PM
من بيقرار آمدنت ميشوم ببين
چيزى شبيه قطره ى سيماب ميشوم


ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم *********************************** ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما

SK8ER_GIRL
5th October 2008, 02:46 AM
از سر عربده مستانه به هم درشكنم

من به خود نامدم اين جا كه به خود باز روم

nafise sadeghi
5th October 2008, 07:45 AM
من بخال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

SK8ER_GIRL
5th October 2008, 06:53 PM
من بودم و قلب اسیر تو بودی و یه لشگر

تو دست من یه شاخه گل تو دستای تو خنجر

nafise sadeghi
6th October 2008, 08:10 AM
رود ؛ خانه من است
هلهله می کنم و می کوبم
کودکیم سرگردان
طاغیانه عبور می کنم و می شوبم
رود ؛ خانه من است
من نم چشم عاشقم
شسته شده در تنهایی
هر کجا برسم
می گریم و می روبم

SK8ER_GIRL
6th October 2008, 06:50 PM
می دونم که باز هم تو رو آررزو دارم
دیدن دوبارت
شنیدن صدایت
حس کردن دستانت
و.........

nafise sadeghi
7th October 2008, 08:58 AM
تو طلوع هر اميدي من غروبي نا اميدم
تو سپيدي دل سياهي من سياهي دل سپيدم

N I M A
8th October 2008, 10:03 AM
من مست و تو دیوانه,مارا که برد خانه
صد بار تورا گفتم ,کم کن دوسه پیمانه

SK8ER_GIRL
8th October 2008, 07:19 PM
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

ЛίL∞F∆R
8th October 2008, 11:52 PM
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است


تا شوم مست ز آن باده ي ناب ازلي***************************** تا برون آيم از اين حقّه ي زر بار دگر

SK8ER_GIRL
10th October 2008, 12:25 AM
رفتم
برای همیشه گم شوم...
وقتی گوشه قلبت نوشته بودی
اینجا کسی عاشق نمی شود!!

nafise sadeghi
13th October 2008, 09:31 PM
دل بــرکن و به شهـرِ دل ِ من بیا عزیز!
زخـم زبان مردم ِ چشـمت ، به جان ِ من

باید که باز با تو خـدا حا فظـی کنـم
آخر رسیـده است به پایـان ، زمان من

SK8ER_GIRL
14th October 2008, 02:31 PM
نقابدار خودی را چگونه بشناسم
در این زمانه که خود را شناختن سخت است

قبول کن دل بیچاره ام ، که می گوید
که پشت پا به زمین و زمان زدن سخت است

nafise sadeghi
16th October 2008, 10:59 PM
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود
جای تمام گریه ، غزل های ناگــــــزیر
با قاه قاه ِ خنده ی بی غم عوض شود
سهراب ِ شعرهای من از دست می رود
حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود

HVPAC
17th October 2008, 09:58 AM
دوش چه خورده ای دلا، راست بگو نهان مکن
چون خمشان بی گنه روی بر آسمان مکن

باده خاص خورده ای نقل خلاص خورده ای
بوی شراب می زند، خربزه در دهان مکن

دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی
بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن

باده عام از برون باده عارف از درون
بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن

ЛίL∞F∆R
18th October 2008, 11:40 AM
نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار ************************* چه کنم حرف دگر ياد نداد استادم

nafise sadeghi
19th October 2008, 03:47 PM
مرا تحمل باران نيست تورا شهامت خودداري
همين كه چشم خدا باز به روي هر چه كه پيش ايد

HVPAC
19th October 2008, 03:51 PM
دل در غم عشق مبتلا خواهم کرد
جان را سپر تیر بلا خواهم کرد

عمری که نه در عشق تو بگذاشته ام
امروز به خون دل ، قضا خواهم کرد

SK8ER_GIRL
19th October 2008, 09:21 PM
در پي دوست همه جاي جهان را گشتند
كس نديدند در آيينه به خود خنديدند

nafise sadeghi
20th October 2008, 11:35 PM
در خواب ِ گریه های خودم غرق می شوم
این رعد و برق هرشب و باران ِ عاشقی


ای کاش بعد ِ مـُردن ِ من ، دوستان ِمن
دفنم کنند در غزلستان ِ عاشقی

HVPAC
21st October 2008, 08:19 AM
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا

نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا

دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا

SK8ER_GIRL
21st October 2008, 01:50 PM
اما من به چشم خویش می بینم
به آن تندی که آتش می دواند شعله در نیزار
به آن تلخی که می سوزد تن ایینه در زنگار
دارد از درون خویش می پوسد

HVPAC
21st October 2008, 02:13 PM
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ای رونق بستان من

چون می روی بی​من مرو ای جان جان بی​تن مرو وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

بی​پا و سر کردی مرا بی​خواب و خور کردی سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من

nafise sadeghi
21st October 2008, 05:23 PM
نالم از دست تو اي ناله كه تاثير نكردي
گر چه او كرد دل از سنگ توتقصير نكردي

SK8ER_GIRL
22nd October 2008, 12:41 PM
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم

ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم

sude
27th October 2008, 05:05 PM
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینیx_x

N I M A
27th October 2008, 05:13 PM
یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

SK8ER_GIRL
28th October 2008, 12:33 PM
شیاری کشیدند
میان سرب یخ زده
و داغی جاده
یک قطره از ابتدای تو
برای پر کردنش کافیست

N I M A
28th October 2008, 01:28 PM
تا تو نگاه ميكني كار من آه كردن است
اي بفداي چشم تو اين چه نگاه كردن است

nafise sadeghi
29th October 2008, 01:52 AM
تو چون لبخندی هستی
که بر هر دیواری نقش بسته
یا چون کلامی هستی
که ناآمدگان
خواهند گفت

SK8ER_GIRL
29th October 2008, 12:45 PM
گرمای خورشید بی رحم تن خیسمو سوزونده
برای دریا و جنگل دیگه قطره ای نمونده
وجود سفید و نرمم شده تاریک مثل مردن
دیگه حتی جون ندارم برای لحظه شمردن

nafise sadeghi
2nd November 2008, 01:30 AM
نيازارم ز خود هرگز دلي را
كه مي ترسم در آن جاي تو باشد

SK8ER_GIRL
2nd November 2008, 02:10 PM
در چشمانم جز صید سایه بختی کسی دایره نمی زند...
دستان پژمرده ای که خار هم زحمت نوازش نمی دهد...
نفس غم دوخته ای که هر دم مهر خاموشی فریاد میزند...

N I M A
2nd November 2008, 02:27 PM
دردم از يار است و درمان نيز هم

دل فداي او شد و جان نيز هم

ziczag
2nd November 2008, 08:11 PM
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
دیگه مارو ببخشید چیز دیگه ای بلد نبودیم;)

N I M A
3rd November 2008, 02:35 PM
تا تواني دلي به دست آور
دل شكستن هنر نميباشد
دوست من بيشتر بيا اينجا بخشيدن هم واسه اشتباهه نه واسه تويي كه لطف كردي و پست دادي

SK8ER_GIRL
3rd November 2008, 07:08 PM
داشتم از این شهر میرفتم

صدایم کردی

جا ماندم

از کشتی ای که رفت و غرق شد

البته...

این فقط می تواند یک قصه باشد

nafise sadeghi
4th November 2008, 12:11 AM
دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيست
آنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست

AvAstiN
4th November 2008, 07:18 AM
تازه بهارا ورقت زرد شد
ديگ منه كآتش ما سرد شد

N I M A
4th November 2008, 01:47 PM
درد عشقي كشيده ام كه مپرس / زهر هجري چشيده ام كه مپرس
گشته ام در جهان و آخر كار / دلبري برگزيده ام كه مپرس

AvAstiN
4th November 2008, 07:49 PM
سخني در نهان نبايد گفت
كه بر انجمن نشايد گفت

nafise sadeghi
4th November 2008, 11:47 PM
تو كيستي،كه اينگونه،بي تو بي تابم؟
شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم

N I M A
5th November 2008, 10:08 AM
من از دست تو در عالم نهم روي
وليكن چون تو در عالم نباشد

nafise sadeghi
5th November 2008, 06:59 PM
در استان به خون خفتگان وادي عشق
برون ز عالم اسباب خانه مي سازم
چو شمع بر سر هر كشته مي گذارم جان
ز يك شراره هزاران زبانه مي سازم

SK8ER_GIRL
5th November 2008, 10:11 PM
ما را ز درون خویش غافل کردند
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند
انگار کسی به فکر ماهی ها نیست
سهراب بیا که آب را گل کردند

N I M A
6th November 2008, 09:33 AM
در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود
كاين شاهد بازاري وين پرده نشين باشد

SK8ER_GIRL
7th November 2008, 06:21 PM
دورم ز تو ای گلشن جانان چه نویسم
من مور ضعیفم به سلیمان چه نویسم
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با این دل گریان به عزیزم چه نویسم

N I M A
7th November 2008, 09:17 PM
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت کی چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده ی من شو و برخور ز همه سیم تنان

nafise sadeghi
8th November 2008, 10:19 PM
نمي كنم دل از اين عرصه شقايق فام
كنار لاله رخان اشيانه مي سازم

SK8ER_GIRL
9th November 2008, 02:03 PM
من هم می خواهم ببارم ...
باران آرام ببار
آدمیان در خوابند
این طلوع آرام را بر هم مزن

AvAstiN
10th November 2008, 09:26 PM
نه به شاخ گل نه به سرو چمن پبچیده ام
شاخه تکم بگرد خویشتن پیچیده ام
گرچه خاموشم ولی آهم بگردون می رود
دود شمع کشته ام در انجمن پیچیده ام

SK8ER_GIRL
11th November 2008, 02:15 PM
من برای تو میخونم
هنوز از این ور دیوار
هرجای گریه که هستی
خاطره هات و نگه دار

AvAstiN
11th November 2008, 07:17 PM
راز دل پیش دوستان مگشای
گر نخواهی که دشمنان دانند

nafise sadeghi
12th November 2008, 10:00 PM
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،
گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم؛
ترا من چشم در راهم.

مرشاد
13th November 2008, 07:00 AM
من از بيگانگان هرگز ننالم با من هر چه كرد آن آشنا كرد.

SK8ER_GIRL
13th November 2008, 02:47 PM
مژه بر هم نزنم تا که زدستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

AvAstiN
13th November 2008, 04:16 PM
ياد باد آنكه سر كوي تو ام منزل بود
ديده را روشني از خاك درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاك
بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود

مرشاد
14th November 2008, 06:24 AM
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
بر اين دل پر از ملال پرنده پر نمي زند

AvAstiN
14th November 2008, 10:51 AM
دیگران از صدمه اعدا همی نالند و من
از جفای دوستان گریم چو ابر بهمنی

مرشاد
14th November 2008, 12:09 PM
يارب مددي كن كه يارم به سلامت باز آيد و برهاندم از بند ملامت

SK8ER_GIRL
14th November 2008, 12:21 PM
تو را گم کرده ام امروز .... و حالا لحظه های من گرفتار سکوتی سرد و سنگینند
و چشمانم که تا دیروز به عشقت می درخشیدند نمی دانی چه غمگینند ...

AvAstiN
14th November 2008, 12:23 PM
دوستان را می نپاید الفت و یاری ولی
دشمنان را همچنان بر جاست کید و ریمنی

مرشاد
14th November 2008, 12:54 PM
ياد باد ايامي كه در گلشن فغاني داشتيم
ميان لاله وگل آشياني داشتيم

AvAstiN
14th November 2008, 01:06 PM
مسکین ز هول شیر هراسان و بیمنک
شد بر قراز نخلی آسیمه سر همی

مرشاد
14th November 2008, 01:29 PM
يك عمر همچو غنچه در اين بوستان سرا
خون خورده ايم تا گره از دل گشاده ايم

AvAstiN
14th November 2008, 08:06 PM
مردم دانا اندوه نخورد بهر دوکار
آنچه خواهد شدنا و آنچه نخواهد شدن

nafise sadeghi
14th November 2008, 11:56 PM
نه تنها عشق من احساس من یا شعر من شد سبز
که از لـــطف نــگاهت خـــــــاک هم گردیده حتا سبز

AvAstiN
15th November 2008, 01:43 PM
زندگی خوشتر بود در پرده وهم خیال
صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست

مرشاد
16th November 2008, 06:47 AM
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم... شب از هجوم (http://www.smslovely.ir/) خیالت نمی برد خوابم...

SK8ER_GIRL
16th November 2008, 08:00 PM
من این چنگ حزین را می شناسم
دریغا عشق من ، عشق شکسته

مرشاد
17th November 2008, 07:59 AM
هنوز در به در کوچه هاي خاطره ام / هنوز اسم تو مانده گوشه حنجره (http://www.smslovely.ir/) ام /

AvAstiN
17th November 2008, 09:18 AM
من آنچه از آتش
به خاطرم باقی است
فروغ مشعل همواره تاب زرتشت است


فریدون مشیری

مرشاد
17th November 2008, 11:00 AM
تو كيستي که از هر موج تبسم تو... بسان قایق سرگشته ی روی گردابم.

SK8ER_GIRL
17th November 2008, 01:47 PM
ما و هوای قامت با اعتدال تو
در چشم کس وجود ضعیفم پدید نیست
باز آ که چون خیال شدم از خیال تو

مرشاد
17th November 2008, 03:45 PM
وقت است اي ياران برخيزيد زه جا كه ياران همه رفتند وما مانديم بر جا

AvAstiN
17th November 2008, 06:41 PM
از اینان مدد از چه خواهم، که سرانجام
مرا و عموی مرا
به تساوی
در برابر خویش به کرنش می خوانند،
هرچندرنج ِمن ایشان را ندا در داده باشد که دیگر
کلادیوس
نه نام عــّم
که مفهومی است عام.

مرشاد
18th November 2008, 07:38 AM
مرا عهدي است به جانان كه تا جان در بدن دارم هواداران كويش را چون جان خويشتن دانم

SK8ER_GIRL
18th November 2008, 01:50 PM
من بودم و دل، راز مرا فاش که کرد؟
دیگر غم ِ دل، به دل، نمی باید گفت

nafise sadeghi
18th November 2008, 10:33 PM
تكيه بر عهد و وفاي تو غلط بود غلط

صبر در جور و جفاي تو غلط بود غلط

AvAstiN
22nd November 2008, 12:00 PM
طبع تو را تا هوس نحو كرد
صورت صبر از دل ما محو كرد


اي دل عشاق به دام تو صيد
ما به تو مشغول و تو با عمرو وزيد


گلستان سعدي

مرشاد
23rd November 2008, 07:55 AM
دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند
گل ادم بسرشتند و به پيمانه زدند.

AvAstiN
23rd November 2008, 06:55 PM
در سکوت لبم ناله پیچید
شعله شمع مستانه لرزید

چشم من از دل تیرگیها
قطره اشکی در آن چشمها دید

nafise sadeghi
24th November 2008, 02:01 AM
در بزم وصال تو نگويم ز كم وبيش

چون اينه،خود كرده حيواني خويش

SK8ER_GIRL
24th November 2008, 06:03 PM
شبی به سفره بی‌نام شهر برگردد
شبیه خانه ارواح ساکت و سردیم
خدای خوب! بگو جان شهر برگردد
هنوز منتظرم یک نفر خبر بدهد

مرشاد
26th November 2008, 07:07 AM
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم ليکن
ابروی کماندارت می‌برد به پيشانی
جمع کن به احسانی حافظ پريشان را

ای شکنج گيسويت مجمع پريشانی

nafise sadeghi
26th November 2008, 11:32 PM
يا رب به خدايي خداييت
وان گه به كمال و پادشاييت


كز عشق به غايتي رساندم
كاو ماند اگر چه من نمانم

گر چه ز شراب عشق مستم
عاشق تر از اين كنم كه هستم

مرشاد
27th November 2008, 07:47 AM
من اگر خارم و گر گل چمن آرايی هست

که از آن دست که او می‌کشدم می‌رويم
دوستان عيب من بی‌دل حيران مکنيد

گوهری دارم و صاحب نظری می‌جويم

N I M A
28th November 2008, 07:43 PM
من از دست تو در عالم نه ام رو
ولیکن چون تو در عالم نباشد

nafise sadeghi
28th November 2008, 11:45 PM
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،
گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم؛
ترا من چشم در راهم

SK8ER_GIRL
29th November 2008, 10:27 PM
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نام دیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی

N I M A
30th November 2008, 02:24 AM
ياد باد آن که سر کوی توام منزل بود
ديده را روشنی از خاک درت حاصل بود

مرشاد
30th November 2008, 07:07 AM
دلا تا كي در اين زندان فريب اين و ان بيني
يكي زين چاه ظلماني برون شو تا جهان بيني

SK8ER_GIRL
3rd December 2008, 12:46 PM
[/URL]

یار با ما بی وفایی می کند
بی سبب از ما جدایی می کند
شمع جانم را بکشت آن بی وفا
جای دیگر روشنایی می کند

[URL="http://www.forum.p30world.com/group.php?do=report&gmid=101913"] (http://www.forum.p30world.com/member.php?u=229004)

مرشاد
3rd December 2008, 01:54 PM
دارم از تو براي تو ميخونم
سكوت لحظه هاي تلخ رو بشكن
نذار اينجا تك وتنها بمونم.

SK8ER_GIRL
4th December 2008, 10:30 PM
ما می میریم تا شاعران بیمار شعر بگویند

ما می میریم بازی قشنگی است

وقتی مادر پوتین افسر جوان را لیس می زند

و روزنامه ها هی عکس پدر را می نویسند

مرشاد
5th December 2008, 06:35 AM
دل واسه با تو بودن هزار تا بال وپر داره
با خودت بگي اينو گفتم كه نري،باز ولي

AvAstiN
5th December 2008, 09:14 AM
يا رب اين شمع دل افروز ز کاشانه کيست
جان ما سوخت بپرسيد که جانانه کيست

مرشاد
5th December 2008, 10:31 AM
توي هر گوشه اين شهر دارم ازعشق تو يادي

مي سوزونه من رو ياد دلي كه به من ندادي

AvAstiN
5th December 2008, 05:11 PM
يا زر به هر دو دست كند خواجه در كنار
يا موج روزي افكندش مرده بر كنار

گلستان سعدي

nafise sadeghi
6th December 2008, 01:44 AM
رموز سر انا الحق چه داند آن غافل
كه منجذب نشد از جذبه هاي سبحاني

SK8ER_GIRL
6th December 2008, 08:04 AM
نفیسه خانوم شما مجازید فقط یه پست بدید و پاسخ دادن به اون باید توسط کاربر دیگه ای صورت بگیره.ممنون.
يك نفر جاي من اما علفي هرز كشيد –
پشت پرچين حسد – تيغ هرس مي خوردم !!

بين چشمان تو تا چشم خودم پل زده ام
جاي خالي دو خرمايي گس مي خوردم !

AvAstiN
6th December 2008, 11:08 AM
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است

مرشاد
8th December 2008, 07:09 AM
تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

nafise sadeghi
10th December 2008, 01:47 AM
هر چند (امين)بسته دنياني ام اما


دلبسته ياران خراساني خويشم

پیمان
11th December 2008, 05:50 PM
ما را به هفت پرده نیلی نیاز نیست
از هر چه هست و نیست به یک جا گذشته ایم

N I M A
12th December 2008, 05:24 PM
پیمان عزیز
لطفا با حرف م شعرتونو آغاز کنید
از دوست بعدی میخوام از حرف م برای آغاز شعر استفاده کنه

پیمان
14th December 2008, 12:53 PM
مشو غره بر حسن گفتار خویش
به تحسین نادان و پندار خویش

مرشاد
15th December 2008, 02:33 PM
شب بودو...........................من ماندم و غم........

پیمان
15th December 2008, 02:36 PM
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

کیمیا
15th December 2008, 05:00 PM
سلام خدمت آقا نیما،دلیل شما رو برای آغاز کردن شعر با حرف (م) نمیدونم ولی به هر حال شرمنده از اینکه شعر رو با حرف (م) شروع نکردم،چون من این شعر رو خیلی دوست دارم.امیدوارم شعر خوبی برای آغاز کار باشد.

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم ان نغمه که مردم بسپارند به یاد

N I M A
15th December 2008, 09:13 PM
دوست من
اول از همه به فاروم خودتون خوش اومدید
تذکر من به نفر قبل بود که قوانین مشاعره رو مثل شما رعایت نکرده بودند و برحسب اتفاق تمامی اشعار بعدی با حرف م تموم میشدند و البته همه نفرات بعد هم با حرف م آغاز کرده بودند
امیدوارم نفر بعد هم شعری با حرف م بنویسند
ممنونم

پیمان
16th December 2008, 08:06 AM
با عرض سلام خدمت دوستان عزیز:بنده برای احترام به شعر زیبای کاربر قبلی شعر خودم رو با حرف«د» شروع می کنم،برای اجرای قوانین انجمن مشاعره،شعر بعدی رو با حرف«م»آغاز می کنم،گرچه این شعر نیز با حرف «م»پایان می یابد.امید است اشعار مفیدی از جانب همه دوستان در این انجمن نوشته شود.

در گیرودار و کشمکش هست و نیست ها
چون زورقی به سینه دریا نشسته ام

پیمان
16th December 2008, 08:12 AM
من آن پرنده خوشخوان نغمه پردازم
که جز ستاره شب نیست محرم رازم

کیمیا
16th December 2008, 11:43 AM
مده یک لحظه از کف قدر ایام جوانی را
غنیمت دان بجان و دل بهار زندگانی را
به دوران جوانی توشه پیری فراهم کن
بیاد اور زمان ضعف و رنج و ناتوانی را

AvAstiN
20th December 2008, 08:09 PM
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه ی شبانه از توست

صبا محمدي
20th December 2008, 08:42 PM
تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت همت در این عمل طلب از می فروش کن

صبا محمدي
20th December 2008, 08:43 PM
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

AvAstiN
20th December 2008, 08:56 PM
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار

که رحم اگر نکند مدعی ، خدا بکند

مرشاد
21st December 2008, 06:50 AM
دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتندو به پيمانه زدند.

پیمان
21st December 2008, 02:13 PM
در این زمانه دلی شادمان نمی بینم
گلی شکفته در این بوستان نمی بینم
به هر که می نگرم داغ بر جبین دارد
لبی به خنده در این خاکدان نمی بینم

صبا محمدي
21st December 2008, 07:50 PM
@};-ما زنده برآنيم كه آرام نگيريم@};- موجيم كه آسودگي ما عدم ماست @};-

مرشاد
22nd December 2008, 09:23 AM
تا مرغ دلم پر نكشيده برگرد

تا ريشه ي من زخم نديده برگرد

گيرم كه من اشتباه كرده باشم
دنيا كه به آخر نرسيده برگرد

AvAstiN
22nd December 2008, 07:27 PM
ديدمش خرم و خندان قدح باده بدست
واندر آن آينه صد گونه تماشا مي كرد
گفتم اين جام جهان بين به تو كي داد حكيم
گفت آن روز كه اين گنبد مينا مي كرد

nafise sadeghi
22nd December 2008, 11:35 PM
دستم نمي رسد كه دل از سينه بر كنم

باري علاج شوق ،گريبان دريدن است

پیمان
23rd December 2008, 07:15 AM
ترک کن خوی پلنگی بیش از این خود را مبین
بر زمینت می زند آخر همین ما و منی

مرشاد
23rd December 2008, 07:28 AM
يكي دردو يكي درمان پسند يكي..................
................................. پسندم آنچه كه جانان پسندند

پیمان
23rd December 2008, 08:30 AM
دلم به عشق و محبت چنان گرفتار است
به هر کجا که شوم بوی عشق می شنوم

صبا محمدي
23rd December 2008, 11:51 AM
مرا نه جان هست امروز و نه جهان بی تو
از آن که جان و جهان من ای نگار تویی

پیمان
23rd December 2008, 08:54 PM
یا رب مرا به حال دل خود رها مکن
دل را دچار محنت و درد و بلا مکن
یا رب به حق حرمت پاکان درگهت
این خسته را ز درگه لطفت جدا مکن

مرشاد
24th December 2008, 08:19 AM
ندانم كيستم وبه كجا ميروم
زين زلف پريشان يار به راه مانده ام

پیمان
24th December 2008, 12:14 PM
مرد باید که هر کجا باشد
عزت خویش را نگه دارد
خودپسندی و ابلهی نکند
هرچه کبر و منی ست بگذارد
همه کس را ز خویش به داند
هیچ کس را حقیر نشمارد

AvAstiN
24th December 2008, 01:21 PM
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

مرشاد
24th December 2008, 02:31 PM
دست بردار كه گر خاموشم
با لبم هر نفسي فرياد است
به نظر هر شب و روزم سال است
گرچه خود عمر به چشم باد است

AvAstiN
24th December 2008, 08:25 PM
ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر بعالم سمر شود
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آري شود وليك به خون جگر شود

مرشاد
25th December 2008, 08:21 AM
ديگه رو خاك وجودم نه گلي هست نه درختي
لحظه هاي بي تو بودن ميگذره اما به سختي
دل تنها وغريبم
داره اين گوشه ميميره
ولي حتي وقت مردن
باز سراغت رو ميگيره

صبا محمدي
25th December 2008, 03:32 PM
هرگز وجود حاضر غايب شنيده اي...من در ميان جمع و دلم جاي ديگر است@};-

پیمان
25th December 2008, 04:56 PM
تیغ زبان غلاف نما در میان جمع
زیرا که شمع قاتل خود گشت از زبان

صبا محمدي
26th December 2008, 10:58 AM
نگار من تویی و یار غمگسار تویی
وگر بهار نباشد مرا بهار تویی@};-

مرشاد
26th December 2008, 11:50 AM
ياد باد ايامي كه در گلشن فغاني داشتيم
ميان لاله و گل آشياني داشتيم

پیمان
26th December 2008, 09:41 PM
من آن سنگ سر سخت ساحل نشینم
که سیلی خور موج دریای عشقم

صبا محمدي
27th December 2008, 09:17 AM
@};-موج این بار چنان کشتی طاقت بشکست @};-
@};- که عجب دارم اگر تخته به ساحل برسد@};-

پیمان
27th December 2008, 01:56 PM
دو کس رنج بیهوده در عمر برد
یکی آنکه اندوخت اما نخورد
دوم آنکه از حاصل عمر خود
نه بهره رساند و نه خودبهره برد

مرشاد
28th December 2008, 09:27 AM
دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد
داستان غم پنهاني من گوش كنيد

پیمان
28th December 2008, 12:41 PM
دوست نزدیکتر از من به من است
وینت مشکل که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم

صبا محمدي
28th December 2008, 03:18 PM
من را تو به راه عشق خواندی ممنون
از بابت عشق دل ستاندی ممنون

حتی به رقيب اگر مرا بفروشی
با من دوسه روز از اينکه ماندی ممنون @};-

پیمان
29th December 2008, 06:59 AM
نیست مضمونی در این عالم به از مضمون عشق
آنقدر گفتند و این مضمون پایانی نداشت

صبا محمدي
29th December 2008, 04:26 PM
تو صاحب درد بودی ناله سر کن
خبر از درد بی دردی نداری
بنال ای دل که مرگت زندگانیست
بمیر ای دل که مرگت زندگانیست

پیمان
29th December 2008, 05:51 PM
تا نسوزی در دل آتش ندانی درد چیست
سوز دل را در کف خاکستر پروانه بین

صبا محمدي
30th December 2008, 03:53 PM
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

پیمان
31st December 2008, 12:36 PM
تسلیم رضای ازلی باش که تسلیم
تنها گل بی خار و خس باغ جهان است

صبا محمدي
31st December 2008, 11:23 PM
تا حادثه در دل دقایق رویید
صد موج، به شانه های قایق رویید
رد یا دل ما، به خون خود غلطی زد
از زخم شقیشه اش، شقایق رویید

پیمان
1st January 2009, 07:08 AM
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی

صبا محمدي
1st January 2009, 09:31 AM
در غروب رفتن تو لحظه هايم را شکستم...زير بارون جدايی با خيال تو نشستم

مهناز
1st January 2009, 02:08 PM
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع , گر چه دربانی میخانه فراوان کردم

این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت , اجر صبریست که در کلبه احزان کردم

مهناز
1st January 2009, 02:23 PM
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع , گر چه دربانی میخانه فراوان کردم

این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت , اجر صبریست که در کلبه احزان کردم

صبا محمدي
1st January 2009, 03:24 PM
يكي مي نالد از غربت ، دگر مي گويد از هجران



كدامين دردو من گويم كه هم اين دارم و هم آن

پیمان
1st January 2009, 03:39 PM
نگه کن بخود تا که خود کیستی
کجا بوده ای و کنون چیستی
کجا می روی چیست تکلیف تو
چه بودی،چه هستی و چون زیستی

صبا محمدي
1st January 2009, 10:05 PM
یاد باد آن كه ز ما وقت سفر یاد نكرد***به وداعی دل غم دیده ما شاد نكرد

مهناز
2nd January 2009, 12:00 AM
دل می رود ز دستم , صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان , خواهد شد آشکارا

صبا محمدي
2nd January 2009, 12:48 AM
دلا با تو وفا کردم کزین بیشت نیازارم
بیا تا این بهاران را به شادی با تو بگذارم

صبا محمدي
2nd January 2009, 12:49 AM
دلا تا تو زمن دوری ندانم بر چه کردارم
مرا بینی چنان بینی که من یکساله بیمارم

پیمان
2nd January 2009, 09:22 AM
ای دل بیا و با همه خلق جهان بساز
تا صد هزار عقده ز کار تو واشود

مهناز
2nd January 2009, 01:52 PM
دل دادمش به مژده و خجلت همی برم , زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

پیمان
2nd January 2009, 08:46 PM
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو،او اشارت های ابرو
تو قد بینی و مجنون جلوه ی ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز

صبا محمدي
3rd January 2009, 04:55 AM
زل زدم . خيره شدم . پلك زدم . محو شدم
يك نظر عشق مرا در دلش اغاز نكرد ....!!!

پیمان
3rd January 2009, 07:39 AM
دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند
کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است

صبا محمدي
3rd January 2009, 07:22 PM
تورا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که غیر از زهر شیرینت ندانم

SK8ER_GIRL
3rd January 2009, 08:56 PM
می‌توان آیا به دریا حکم کرد ؟
که دلت را یادی از ساحل مباد؟

مهناز
3rd January 2009, 10:49 PM
دلی که با سر زلفین او قراری داد , گمان مبر که بدان دل قرار باز آید

صبا محمدي
3rd January 2009, 11:07 PM
دمي با دوست در خلوت،به از صد سال در عشرت
مـن آزادي نـمي خواهم كـه با يـوسف بـه زنـدانـم

مهناز
3rd January 2009, 11:44 PM
مقیم بر سر راهش نشسته ام چون گرد , بدان هوس که بدین رهگذر بازآید

پیمان
4th January 2009, 07:13 AM
در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنید
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

صبا محمدي
4th January 2009, 03:09 PM
شعر ديوانه تب آلود
شرمگين از شيار خواهش ها
پيكرش را دوباره مــيسوزد
عطش جاودان آتش ها

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد