PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله عوامل توفیق و سلب توفیق عبادت



312
8th July 2014, 01:41 AM
https://www.rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/2/1389/10%20Mordad/06/0009421.jpg
عوامل توفیق و سلب توفیق عبادت (1)


https://www.rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/2/1389/10%20Mordad/06/00094211.jpg


نویسنده : سید حسین مرتضوی

منبع : راسخون

مقدمه

« و ما خلقت الجن و الإنس الا لیعبدون» (1)
جن و انس را نیافریدیم جز برای عبادت
مفهوم عبادت :
عملی که با قصد قربت و جهت‌گیری الهی باشد، را عبادت گویند. البته منظور از قصد قربت در تعریف عبادت آن است که عمل، انگیزه و جهت الهی داشته باشد اعم از اینکه به خاطر محبت و رضای حق باشد یا امتثال امر او یا شکرگزاری به درگاه او یا دستیابی به بهشت یا فرار از عذاب و ... باشد.
اصل واژه عبادت به نظر بسیاری از واژه شناسان به معنی «خضوع» یا «نهایت خضوع» است ولی کاربردهای متداول و شایع مورد اختلاف است.
وقتی در مفهوم و کاربردهای عبادت دقت کنیم متوجه می‌شویم که هرچند عبادت نوعی خضوع و فروتنی است اما هر خضوعی، عبادت نیست، مسلماً کسیکه در برابر شخصی تواضع و فروتنی می‌کند، نمی‌گویند: او را عبادت کرده و همینطور هر اطاعت و فرمانبرداری هم عبادت نیست.
از طرفی پیروان بسیاری از ادیان معتقدند که چون عبادت رابطه‌ی انسان با خداست، جنبه‌ی فردی و خصوصی دارد و بهتر است که در گوشه‌ی غربت و تنهایی انجام شود؛ حتی این روش در بین مسلمانان نیز تحت عنوان تصوف و صوفی‌گری، کم و بیش وجود داشته ولی از دیدگاه اسلام؛ دین و عبادت با مسائل اجتماعی عمیقاً آمیخته است و تمام ابعاد زندگی انسان را در برمی‌گیرد وحتی در بعضی احادیث وارده از معصومین علیهم السلام، انواع عبادت اینگونه شمرده شده:«1- اندیشیدن در ملکوت 2- اندیشیدن در نعمتها 3- طلب روزی حلال 4- لین کلام و افشاء سلام 5- نگاه محبت آمیز به پدر و مادر 6- خوش گمانی به خدا 7- نگریستن به علماء 8- کمک به مردان عیالوار 9- پوشاندن گناهان و ... » (2)



توفیق


توفیق از نظر لغوی « به معنای موافق گردانیدن» اسباب، موافق گردانیدن خدا اسباب را موافق خواهش بنده، کارسازی و تأیید الهی است» (3) .
توفیق می‌تواند به صورت فراهم آوردن اسباب جهت شرکت در نماز جماعت، پیداکردن دوست و مشاورۀ مناسب در امور دنیایی و اخلاقی و ...، فراهم آمدن اسباب برای خدمت به خلق و... باشد.
درآیات و روایات معصومین (علیهم السلام) هم به توفیق الهی اشاره‌ای شده است:
«و ما توفیقی الا بالله» (4) یعنی و از خدا در هر کار توفیق می‌طلبم.
«توفیق و موافق قراردادن همه اسباب و وسائل خارجی تنها از جانب خداوند متعال امکان‌پذیر است زیرا کسی را چنین نیروی فراگیر و کاملی نیست که بتواند در هر موردیکه می‌خواهد همۀ اسباب و مسائل مادی و معنوی را موافق سازد» (5)
و توفیق در روایات با تعبیرهای مختلفی آمده مانند: «عنایت، رحمت، جذبات الرّب، عنایۀ الرحمن، اول النعمۀ، قائد الصلاح، رأس النجاح، رأس السعادۀ، مفتاح الرفق و ... » (6)
در بعضی روایات به عنوان بهترین راهبر: « لاقائد کالتوفیق » (7) و با ارزشترین چیزی که از آسمان فرو می‌آید؛ (علی «علیه السلام» اجلٌ ما ینزل من السماء التوفیق» (8) تعبیر شده و حتی درروایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده که « قلیل التوفیق خیرٌ من کثیر العقل» (9) یعنی اندکی توفیق بهتر است ازعقل بسیار
و همچنین به طلب توفیق ازخداوند متعال در بعضی روایات سفارش شده:
حضرت علی (علیه السلام): «عبادالله، ارغبوا الیه فی التوفیق، فانّه أنس وثیق» (10) یعنی این بندگان خدا ازخداوند، توفیق طلب کنید زیرا که توفیق بنیادی استوار است.
و حضرت علی (علیه السلام) درسفارش خود به امام حسن (علیه السّلام) می‌فرمایند: « ... و الرغبۀ الیه فی توفیقک...» (11) از خدا توفیق بخواه.
همان‌طور که در دعاهای وارده نیز ازخداوند، توفیق طلب شده، مثل «ارزقنی فیها التوفیق لما وفقت له محمد و آل محمد» (12) و یا « وفقنی للّتی هی أزکی ....» (13) و ...
جهان آفرین گر نه یاری کند
کجا بنده پرهیزگاری کند ؟
نخست او ارادت به دل در نهاد
پس این بنده برآستان سرنهاد
گر از حق نه توفیق خیری رسد
کی از بنده خیری به غیری رسد
چه اندیشی از خود که فعلم نکوست
از آن در نگه کن که توفیق اوست

312
8th July 2014, 01:42 AM
عوامل توفیق :


1- تقوا :

عامل مهمی که سبب توفیق عبادت خواهد شد تقوا و ترک معصیت است که در آیات و روایات بسیاری به آن اشاره شده است.

«لو انّ اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الارض ...» (14)

و چنانچه مردم شهر و دیار همه ایمان آورده و پرهیزکار می‌شدند همانا ما، در های برکات آسمان و زمین را برروی آنها می‌گشودیم.

«برکات به موهبتهای ثابت و پایدار گفته می‌شود و در مقابل چیزهای گذرا است. در معنای برکات کثرت خیر و افزایش وجود دارد و شامل برکتهای مادی و معنوی می‌شود» (15)

بله اگر مردم همه اهل تقوا می‌شدند نه تنها برکات مادی مثل باران و گیاه و خوراک و ... بلکه برکات معنوی نیز به آنها داده می‌‌شود که برکات معنوی می‌تواند، توفیقات مردم، عبادات و ترک معاصی باشد، بعضی مفسرین برکت را اینگونه معنا کرده‌اند« هرچیزی که زندگی بشر را تکامل می‌بخشد و به درجات بالاتر ارتقاء می‌دهد» (16)

و بعضی «توجهات معنوی و رحمتهای روحانی که سبب گشایش و خوشی روحی و وسعت قلبی و نورانیت باطنی و استفاضه ازفیوضات الهی می‌شود» معنا کرده‌اند(17).

درواقع این آیه یک نوع تلازم وجودی و بین ترک تقوا و قطع رحمت و برکات الهی، تلازم عدمی برقرار است.

« و من یتّق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یتحسب» (18)

«هرکس تقوا پیشه کند خداوند راه بیرون شدن را براو می‌گشاید و ازجائی ندارد به او روزی عطا کند»

رزق در لغت« ما ینتفع به» معنا شده و الرزق «العطاء» (19)

و توضیح داده‌اند که الا رزاق نوعان: ظاهرۀ للأبدان کا لاقوات و باطنۀ للقلوب و النفوس کلمعارف و العلوم» یعنی رزق دو نوع است. رزق ظاهری برای بدنها مثل خوراک و رزق باطنی برای قلوب و نفوس مثل معارف و علوم.

رزق در این آیه می‌تواند هر دو معنای رزق راشامل شود همانطور که در تفسیر نمونه نیز آمده است (20) روزی تنها به مواهب مادی نیست. روزی معنای وسیعی دارد که روزیهای معنوی را نیز در برمی‌گیرد بلکه رزق اصلی، همین رزق و روزی معنوی است.دردعا نیز تعبیر رزق در مورد روزیهای معنوی بسیار به کار رفته مانند: «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام و یا «اللهم ارزقنی توفیق الطاعۀ و بعد المعصیۀ...»

آیات زیاد دیگری هست که می‌توان همین معنا را از آنها گرفت مانند (آیه 29 انفال، 5 طلاق، 76 آل عمران، 47 توبه و ...) و همچنین در روایات نیز این مضمون تأکید شده است.

پیامبر (صلی الله علیه و آله): « من أعرض عن محرّم ابدله الله به عبادۀ تسرّه» (21) یعنی هرکه ازکاری حرام روی گرداند، خداوند به جای آن، عبادتی شاد کننده عطایش فرماید.

و پیامبر(صلی الله علیه و آله) درحدیثی دیگرمی‌فرمایند. «إتّق المحارم تکن اعبد الناس ...» (22) یعنی از حرام بپرهیز تا ازهمه عابدتر باشی.

بنابراین اولین عامل کسب توفیق، اطاعت از اوامر الهی و دوری ازمعصیت اوست.




2- علم :

«... قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون...» (23)

«بگو ای رسول آنانکه اهل علمند با مردم جاهل یکسانند؟...»

علم در این آیه و آیات دیگر قرآن، به معنی دانستن یک مشت اصطلاحات یا روابط عادی در میان اشیاء و به اصطلاح علوم رسمی نیست. بلکه منظور از آن معرفت و آگاهی خاص است که انسان را به قنوت یعنی اطاعت پروردگار و ترس ازدادگاه و امید به رحمت خدا دعوت می‌کند(24).

پس مسلماً کسانی که چنین علمی دارند، با آنها که ندارند مساوی نیستند و چنین علمی، خضوع و خشوع افراد رابیشترمی‌کند، در نتیجه میل آنها به طاعت و عبادت پروردگار بیشتر و توفیق بیشتری خواهند یافت.

هر علمی درمرتبه خود، هرگاه مقدمه‌ باشد. برای صفای باطن و قلب آدمی را مهیا گرداند. برای پذیرفتن نور معرفت و محبت الهی و او را به جاده سعادت رهبری گرداند، نافع خواهد بود. زیرا که علم، نوری است که ازمبدأ فیاض به قلب مصفی ازصفات حیوانی افاضه می‌گردد (25).

بله داشتن علم و آگاهی نسبت به عمل و فوائد و عواقب آن سبب انجام و یا ترک عمل می‌شود مثلاً اگر به بیماری که به خوردن دارویش اهمیتی نمی‌دهد و سستی می‌کند، آگاهی بدهیم و نسبت به دارو و اثر آن علم پیدا کند، مسلماً ارادۀ او رادراستفادۀ از دارو قویتر خواهد شد و این تفاوت در عمل و آن سستی قبلی و تحرک بعدی همه نتیجۀ همان، آگاهی و شناخت است که به او داده ایم.

حضرت علی «علیه السلام»: ثمرۀ العلم العبادۀ» (26) میوۀ دانش، عبادت است.

علم وآگاهی ، بستراصلی عبودیت است. زیرا روح اصلی عبادت و عبودیت خضوع است و خضوع زمانی تحقق می‌یابد که انسان عظمت و بزرگی معبود را درک کند و بشناسد«انما یخشی الله من عباده العلماء...» (27) یعنی از میان بندگان فقط مردمان عالم ودانا مطیع و خدا ترسند ...»

این علماء هستند که با علم و معرفتی که دارند، پروردگار خود راشناخته و از روی میل او را عبادت خواهند کرد و با کسب علم و معرفت، توفیق بیشتری برای عبادت خداوند، خواهند یافت همان‌طور که دردعای کمیل هم می خوانیم. «... علی ضمائر حوت من العلم بک حتی صارت خاشعۀ...» یعنی برنهاد هائیکه علم و معرفت تو آنها راگرفته تا به جائیکه دربرابرت خاشع گشته» و شاید عبادت دائمی ملائک نیز به دلیل همین آگاهی مستمر آنها از عظمت خداوند باشد.

و ازطرف دیگر ، می‌توان گفت، علم دیگری که برای گرایش به عبادت ؛ لازم است. علم به نقش اساسی عبادت و عبودیت در تکامل و خوشبختی انسان‌هاست که هرچه انسان بیشتر به این امر واقف شود وبداند که بدون عبادت و عبودیت به تکامل حقیقی نخواهد رسید. بیشتر گرایش به عبودیت پیدا می‌کند.

بنابراین می‌توان گفت، گرایش به عبودیت و عبادت ازدو علم و معرفت سرچشمه می‌گیرد، 1- خداشناسی 2- خودشناسی.

312
8th July 2014, 01:44 AM
3- توبه و استغفار :

« و أن استغفروا ربکم ثم توبواالیه یمتعکم متاعاً حسناً الی اجل مسمی و یؤت کل ذی فضل فضله...» (28) و اینکه از پروردگار خویش آمرزش طلبید، سپس به سوی او بازگردید تا شما را تامدت معینی به خوبی بهره‌مند سازد و به هر صاحب فضیلتی به مقدار فضیلتش ببخشد...

در تفسیر «متاعاً حسناً» که در آیه آمده:«المنافع المتتابعه الدینیۀ و المالیۀ» (29) تعبیر شده یعنی منافع دینی و مالی، هر دو را در برمی‌گیرد و در تفسیر هدایت (30) به رزق نیکو تفسیرکرده اند، یعنی خداوند، در مقابل توبه و طلب آمرزش، آنها را از رزق نیکو بهره‌مند می‌سازد و رزق را همان‌طور که در توضیح آیه 2 طلاق آوردیم. رزق مادی و معنوی می‌دانند و از نظر لغت، هر دو را شامل می‌شود. که یکی از رزقهای معنوی می‌تواند، توفیق عبادت باشد.

مرحومه بانو امین اصفهانی در تفسیر این آیه فرموده اند که: «اگر مقصود از متاع نیکو که خدای جلیل به توبه‌کنندگان وعده داده که تا آخر عمرشان ازآن بهره‌مند می‌گردند. جهات طبیعی ازصحت مال و باقی جهات طبیعی مثل شهرت وامثال آن باشد، معلوم است که به طور کلی نسبت به مؤمنین باتقوی صادق نیست زیرا به عیان می‌بینیم که بسیاری ازاشخاص مؤمن باتقوا گرفتار فقر بلکه مرض هستند و در شکنجه ظالمین گرفتارند. پس از اینجا معلوم می‌شود که شاید مقصود ازبهره‌ نیکو که به توبه کنندگان عنایت می‌گردد بهره روحانی است نه جسمانی» (31)

«و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه، یرسل السماء علیکم مدراراً» (32)

«ای قوم ازخدا آمرزش طلبید و به درگاه او توبه کنیدتا از آسمان به شما رحمت فراوان نازل گرداند.»

دراین آیه نیز رحمت آسمانی را به توبه کنندگان می‌بخشد و این خاصیت استغفار است که سبب آبادانی و رفاه و جلب روزی و دفع بلا می‌شود (33). و تا پرونده انسان آلوده به خطا و جرم و جنایت و عصیان است. نمی‌تواند توفیق توجه و تقرب به خدا پیدا کند، پس استغفار تنها وسیله موفقیت و آمادگی برای این سیر معنوی است. و این معنی در همه موارد و دربارۀ همۀ افرادیکه قصد سیر روحی دارند، مورد لزوم و توجه می‌باشد (34). و احادیثی با این مضمون از حضرت علی «علیه السلام» وارد شده است که به آنها اشاره‌ای می‌نمائیم.

«التوبه تستنزل الرحمۀ» (35) توبه رحمت را فرود می‌آورد.

«الاستغفار یزید فی الرزق» (36) استغفار، روزی را می‌افزاید.

«إستغفر، ترزق» (37) استغقار کن تا روزی داده شوی.

4- تلاش و پشتکار :

« و الذین جاهدوا فینالنهدینّهم سبلنا...» (38)

«آنانکه در راه ما جهد و کوشش کردند محققاً آنها را به راه خویش هدایت کنیم.»

جهاد در اینجا الزاماً به معنی جهاد مسلحانه با دشمن نیست بلکه همان معنی اصلی لغوی خود را دارد که هرگونه تلاش و کوشش را برای حفظ ایمان و تقوی و تحمل انواع شدائد و ... را شامل می‌شود(39).

و «لنهدینهم سبلنا» در تفاسیر اینگونه تفسیر شده. «لنزیدنهم هدایۀ الی السبل الموصلۀ الی ثوابنا و توفیقاً»(40) یعنی هدایت به راه‌های خیر و توفیق را برآنها می‌افزاییم. و نیز در تفسیر دیگری آورده: « لنزیدنهم هدایۀ الی السبیل الموصلۀ الی ثوابنا و توفیقاً لازدیاد الطاعات الموجبۀ لرضانا»(41) یعنی هدایت به راه ثواب و توفیق ازدیاد طاعاتی که موجب رضای ماست را به آنها می‌دهیم»

به هر حال نهادینه کردن روح عبودیت، مانند دیگر فضائل نیاز به تمرین و تلاش دارد، زیرا همان‌طور که عواملی مثل فطرت و عقل، انسان را به سوی عبادت و تکامل سوق می‌دهند، عوامل متعددی از شهوت و هوای نفس و ... انسان را از عبادت و عبودیت باز می‌دارند. این اراده و تلاش و پشتکار است که می‌تواند عوامل منفی را خنثی کندو انسان را در طریق عبودیت قرار دهد.

امام رضا«علیه السلام» می‌فرمایند، « من سأل الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهز، بنفسه..»(42)

هرکس از خدا توفیق مسألت کند، در حالیکه کوشا و تلاشگر نیست، خود را به استهزاء گرفته است.

و نیز احادیثی درمورد تلاش کردن و رسیدن به خواسته داریم:

پیامبر(صلی الله علیه و آله) : « من ید من قرع الباب یلج»(43) یعنی هرکه پیوسته دری را بکوبد، سرانجام وارد شود.»

علی «علیه السلام» : « من بذل جهد طاقته بلغ کنه ارادته»(44) یعنی هرکس تمام توان خود را به کارگیرد به تمام خواستۀ خود برسد.

علی «علیه السلام» : « من طلب شیئاً ناله او بعضه»(45) یعنی هرکه جویندۀ چیزی باشد به آن یا بخشی از آن برسد.»

312
8th July 2014, 01:47 AM
5- احسان و حسن خلق :

« ... للذین أحسنوا فی هذه الدنیا حسنۀ...» (46)

«هرکس متقی و نیکوکار است، دردنیا هم نصیبش نیکوئی و خوشی است...»

«احسان یک عامل حرکت آفرین است، که مجموعاً «ترک گناه» و « انجام فرائض و مستحبات، را باعث می‌شود» (47) و « حسنه در دنیا عبارت است از سهولت و آسانی راه و پیمودن آن راه و لذت بردن از آن (48) .

اگر راه‌های طاعت و عبادت سهل و آسان شود، همان توفیق الهی است که شامل حال شخص شده و اما درمورد خود احسان نیز توضیح داده‌اند که « احسان گاهی به نفس است(اشتغال به عبادت و اطاعت و تحصیل علم و تزکیه اخلاق) و گاهی به غیر است چه در امر دین مثل ارشاد و هدایت و امربه معروف و نهی از منکر باشد و چه در امور دنیوی از بذل مال و دستگیری از ضعفا و غیر این‌ها» (49)

پس احسان، عملی عام است و همۀ این موارد را در برمی‌گیرد واینکه خداوند می‌فرماید، در این دنیا هم حسنه و جزای نیک دارد چه بسا برای متقی و نیکوکار، همان توفیق الهی، بهترین پاداش برای او باشد.

«إن الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون» (50)

«محققاً همانا خدا یار و یاور متقیان و نیکوکاران عالم است.»

«معیت خداوند نگهبانی و عنایت و تفضل است و الا خداوند با تمام ماسوی الله معیت دارد یعنی خبیر و بصیر و سمیع است.» (51)

از تفسیری که برای معیّت در این آیه شده، معلوم می‌شود که احسان، وسیله‌ای برای جلب توجه و تفضّل خاص الهی است و برای توفیق داشتن همین توجه خاص لازم است تا انسان، غفلت نکند و متوجه خداوند متعال باشد.درروایات معصومین «علیهم السلام» نیز در مورد اینکه احسان و حسن خلق داشتن سبب توجه خاص خداوند می‌شود، بسیار آمده است که به چند نمونه در اینجا اشاره می‌کنیم:

علی «علیه السلام»: «رحمۀ الضعفاء تستنزل الرحمۀ»(52) یعنی ترحم به ضعیفان موجب نزول رحمت است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) : «وجدت المسنۀ نوراً فی القلب و زیناً فی الوجه و قوۀ فی العمل ...» (53)

نیکی را نور دل و آرایۀ رخسار و نیروی در عمل یافتم.

قال الصادق «علیه السلام»: « حسن الخلق من الدین و هو یزید فی الرزق» (54) یعنی خوشخوئی از ایمان است و مایۀ افزایش رزق و روزی است.

علی «علیه السلام»: «سعۀ الاخلاق کیمیاء الا رزاق» (55) یعنی رعایت اخلاق نیک موجب جلب روزی است. گذشت که رزق عام است و شامل امور مادی و معنوی می‌شود.


6- نیت خوب :

«قل کلٌ یعمل علی شاکلته...» (56) بگو، هرکس به حسب ساختار خود عمل می‌کند...

از امام صادق (علیه السّلام) در اصول کافی چنین نقل شده: (نیت افضل از عمل است. اصلاً نیت همان عمل است سپس آیۀ «قل کل یعمل علی شاکلته» را قرائت فرمود و اضافه کرد، منظور از شاکلته نیت است) (57)

انسان باید نیت خدائی داشته باشد و در حال حرکت به سوی او باشد، تا خداوند اسباب لازم برای توفیق او را که خود به آن آگاه‌تر است، فراهم ‌نماید.

علی (علیه السّلام): «من حسنت نیته أمّده التوفیق»(58) یعنی هرکه نیتش خوب باشد، توفیق یار او شود.

امام صادق (علیه السّلام): «انّما قدر الله عون العباد علی قدرنیاتهم، فمن صحت نیته تمّ عون الله له و من قصرت نیته عند العون بقدر الذّی قصر» (59) یعنی در حقیقت خداوند یاری خود به بندگان را به اندازۀ نیتهای آنان قرار داده است. پس هرکس نیتش درست باشد، یاری خدا به او کامل و هرکه نیتش کاستی داشته باشد یاری خدا نیز به همان اندازۀ کاستی نیت او، از وی کاسته شود.

312
8th July 2014, 01:48 AM
7- همنشین خوب :
« یا ولیلتا لیتنی لم أتخذ فلاناً خلیلاً لقد أضلنی عن الذکر...» (60)
وای برمن، ای کاش که فلانی را دوست نمی‌گرفتم، رفاقت او از پیروی قرآن و رسول حق مرا محروم ساخت. همان‌طور که در آیه هم اشاره شده، همنشینی و مجالست با افراد به انسان تأثیر می‌گذارد تا جائیکه ممکن است او را از پیروی و اطاعت قرآن و پیامبر محروم سازد و برعکس نیز همنشینی با خوبان می‌تواند انسان را به یاد خدا اندازد و از گناهان دور سازد آیت الله میانجی از علماء اخلاق می‌فرمایند: « گاهی مجالست با اهل حال، انسان را به طراوت روحی می‌رساند، کما اینکه وقتی به منزل عالمی که اهل تحقیق و مطالعه است. می‌رویم از مطالعات آن‌ها متأثر و قهراً تشویق می‌شویم تا خودمان نیز مطالعه کنیم. انسان اگر با افراد اهل عبادت، رفاقت و مجالست داشته باشد تأثیر می‌پذیرد.»(61)
امام سجاد(علیه السّلام): «مجالس الصالحین داعیۀ ألی الصلاح»(62)
(مجالس پاکان، فراخوان به سوی صلاح وپاکی است)
همنشین تو از تو به باید
تا تو را عقل و دین بیفزاید
تا توانی می‌گریز از یار بد
یار بد ، بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
یار بد برجان و بر ایمان زند

8- اخلاص :
«قال فبغزّتک لأغوینهم اجمعین إلا عبادک منهم المخلصین»(63)
(شیطان گفت: به عزت و جلال تو که خلق را تمام گمراه خواهم کرد، مگر خاصان از بندگانت که دل از غیر بریدند و برای تو خالص شدند).
«اخلاص در عبودیت، شرط مصونت از دامهای ابلیس است. و بزرگانی که از تمام پیوندهای مادی و شرک آمیز خالصانه برای خدا گسسته‌اند، شیطان را برآنان راهی نیست.» (64)
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند، خدای عزوجل فرمود:« لا أطّلع علی قلب عبدٍ فأعلم منه حبّ الاخلاص لطاعتی لوجهتی و ابتغاء مرضاتی الا تولیت تقویمه و سیاسته» (65) یعنی هرگاه دل بنده‌ام را بنگرم و دریابیم که از روی اخلاص و برای خشنودی من طاعتم را به جا می‌آورد، راستگردانی و تدبیر او را خود به عهده گیرم.
چه چیزی از این بهتر که تدبیر امور زندگی ما را خدا به عهده گیرد! اگر امور را خود تدبیر کنیم شاید موفق به طاعت و عبادت او نشویم. همان‌طور که گاهی تصمیم به کاری می‌گیریم ولی موفق به انجامش نمی‌شویم ولی وقتی تدبیر امورمان برعهدۀ او باشد، توفیق برعبادت را نیز می‌توانیم داشته باشیم.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌فرمایند:« من أصعد إلی الله خالص عبادته أهبط الله الیه افضل مصلحته» (66) یعنی (هرکه عبادت خالصش را به سوی خدا بالا فرستد. خداوند متعال، برترین مصلحت را به سوی او فرود خواهد فرستاد).
نشانۀ قبولی طاعت آن است که بنده توفیق عبادت بعدی را پیدا کند، این از رحمت خداوند است که بنده‌اش را گرامی می‌دارد که اگر کار نیکی انجام دهد و آن را خالص گرداند، او نیز دروازۀ عمل نیک دیگری به سوی او می‌گشاید تا بتواند بیشتر و بیشتر به او نزدیک شود.
و حضرت علی (علیه السّلام) می‌فرمایند: « فی اخلاص النّیات نجاح الأمور» (67) یعنی موفقیت‌های کارها به خالص کردن نیتهاست.

312
8th July 2014, 01:50 AM
9- دعا :
«رب اجعلنی مقیم الصلاۀ و من ذریتی ربّنا و تقبل دعاء» (68) پروردگارا، من و ذریۀ مرا نمازگزارگردان و بارالها دعای ما را اجابت فرما. « از آیات 35 تا 41 سورۀ ابراهیم علیه السلام ، تقاضاهای هفتگانه‌ای از خداوند دارد که همچنین آن‌ها تقاضای توفیق برای به پاداشتن نماز است که بزرگ‌ترین پیوند انسان با خداست، نه تنها برای خودش بلکه برای فرزندانش نیز همین تقاضا را می‌کند»
اینکه، انسان هرآنچه می‌خواهد حتی توفیق عبادت را باید از خودش بطلبد، امری است مسلّم، همان‌طور که حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند:« علیک بالاستعانۀ بالهک و الرغبۀ الیه فی توفیقک»(69) یعنی برتوست که از خدایت کمک بگیری و توفیق را از او طلب کنی.
بله، خداوند، آفرینندۀ جهان و مبدأ همۀ خیرات و برکات است و هموست که خواهش و نیایش بندگان را با مهربانی می‌شوند و بدان پاسخ می‌دهد. توفیق عبادت و عبودیت که نعمت بزرگ خداوندی است را نیز باید از خود او خواست. علاوه براینکه خود دعا کردن و طلب از خدا نیز از عبادات است. و « أحبّ الاعمال إلی الله عزوجل فی الارض الدّعا » (70) یعنی محبوب‌ترین کار نزد خدای عزوجل در روی زمین دعاست.
در دعاها نیز، سنت معصومین (علیهم السلام) براین است که توفیق عبادت را از خداوند متعال مسئلت می‌کنند، مثلاً در دعای روز بیست و سوم رمضان است: « وفقنی فیه لموجبات مرضاتک» یعنی خدایا مرا در آنچه که رضای توست، توفیق بده». که اگر ابتدا، دعا در حق دیگران کنی، بسیار مطلوب است و باعث مستجاب شدن دعا در حق خودمان خواهد شد، قال الصادق «علیه السلام»: « من دعا لأخیه المؤمن دفع الله عند البلاء و درّ علیه الرزّق»(71) یعنی کسیکه در حق برادر مؤمن خود دعا کند، خدا بلا را از او دفع و رزق او را مهیا می‌سازد.
و از جمله دعاهای مستجاب دعای پدر در حق فرزند است: امام صادق (علیه السّلام) می‌فرمایند:«‌ثلاث دعوات لا یحجبن عن الله تعالی: دعاء الوالد لولده اذا برّه ... »(72) سه دعاست که ازخدای تعالی پوشیده نمی‌ماند: یکی دعای پدر در حق فرزندش هرگاه نسبت به او نیکوکار و فرمانبردار باشد... » بنابراین یکی از راه‌های توفیق داشتن، کسب رضایت پدر و مادر است، چرا که دعای آن‌ها موجب توفیق خواهد شد. همان‌طور که بسیاری از علماء به این اذعان دارند و اقرار می‌کنند، که از دعای پدر و مادر توفیقاتی را کسب کرده‌اند.

10- صبر :
« ... و اصبروا أنّ الله مع الصابرین» (73) ... همه باید یک دل، پایدار و صبور باشید که خدا همیشه با صابران است. معیّت و امداد الهی برای صابران است، اگر صبور باشی و به قول حضرت علی «علیه السلام» صبر را مرکب نجات خود قرار دهی(74) موفق خواهی شد. [ واجعل الصبر مطیّۀ نجاتۀ]
یکی از موارد صبر، صبر در عبادت است: « اصطبر لعبادته...»(75) یعنی نفس خود را به صبر و شکیبایی عادت بده تا بتوانی پروردگارت را عبادت کنی و امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: آدمی عابد نمی‌باشد مگر آنکه بردبار باشد. [لا یکون الرجل عابداً حتی یکون حلیماً].
و پیامبر (صلی الله علیه و آله)، یکی از محصولات بردباری را میل و رغبت به خیر می‌دانند و می‌فرمایند: « فأما الحلم فمنه رکوب الجمیل و ... و تشتهّی الخیر» (76) یعنی حاصل بردباری است؛ آراسته شدن به خوبیها، همنشینی با نیکان ... و رغبت به خیر و نیکی.

312
8th July 2014, 01:51 AM
11- ذکر :
«فاذکرونی أذکرکم ...» (77) (مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم)
ذکر به معنی حقیقی همان است که مقابل غفلت یا نسیان و فراموشی می‌آید و الا ذکر لسانی بدون توجه به معنا، چندان آثاری برآن مترتب نیست، اگر لفظ و معنا با هم توأم شوند بطوریکه لفظ کاشف معنا باشد و گوینده، هنگام ذکر متوجه مذکور باشد و او را درنظر بیاورد، از ذاکرین حقیقی محسوب می‌شود ولی ذکر خالی از معنا غیر از لغلغۀ زبانی چیز دیگری نخواهد بود.
«و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطاناً فهو له قرین» (78) (هرکه از یاد خدا رخ بتابد، شیطان را برانگیزیم تا یار و همنشین دائم او باشد) و کسیکه شیطان همنشین دائم اوست، چگونه می‌تواند توفیق عبادت داشته باشد؟!
علاوه برآیات در احادیث بسیاری، این مطلب تأکید شده که چند نمونه از آن را می‌آوریم: عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: قال سبحانه:« اذا علمت أنّ الغالب علی عبدی، الاشتغال بی نقلتُ شهوته فی مسألتی و مناجاتی، فإذا کان عبدی کذلک فأراد أن یسهو حلت بینه و بین أن یسهو» (79)
(وقتی دانستم که آنچه بربندۀ من غلبه دارد، همان اشتغال به من و تذکر به یاد من است من هم خواسته و خواهش او را در سؤال کردن و مناجات با خودم قرار می‌دهم، پس چون بنده‌ام چنین شود، هرگاه بخواهد دچار سهو و غفلت شود، مانع از آن شوم).
علی (علیه السّلام): « من عمر قلبه بدوام الذکر حسنت افعاله فی السر و الجهر» (80) ( هرکه دل خویش را با یاد پیوسته خدا، آباد کند، در نهان و آشکارنیک کردار شود).
علی (علیه السّلام): « الذکر مفتاح الانس» (81) یعنی یاد خدا کلید انس است.
علی (علیه السّلام): «ذکر الله مطردۀ الشیطان» (82) (یاد خدا مایۀ راندن شیطان است)

12- شکر :
« و لقد آتینا لقمان الحکمۀ أن أشکر للله و من یشکرفإنما یشکر لنفسه...»(83) (و ما به لقمان علم و حکمت عطا کردیم (و فرمودیم) که به این نعمت بزرگ خدا را شکر کن و هرکس شکر حق گوید به نفع خود اوست) قابل توجه است که «لام در أشکر للله، لام اختصاص است و لام در لنفسه، لام نفع است، بنابراین سود شکرگزاری که همان دوام نعمت است، عائد انسان می‌شود همان‌طور که زیان کفر، فقط دامان خودش را می‌گیرد. و نیز شکر با صیغۀ مضارع آمده که نشانۀ تداوم و استمرار است. در نتیجه شکرگزاری لازم است مستمر و مداوم باشد، تا انسان مسیر تکاملی خود را طی کند» (84)
و نیز در خلاصه المنهج آمده که «شکر موجب دوام نعمت و سبب مزید آن است» (85)
امام صادق (علیه السّلام): « ما أنعم الله علی عبد من نعمه فعرفها بقلبه و حمد الله ظاهراً بلسانه فتمّ کلامه، حتی یؤمر بالمزید» (86) (خداوند چنانچه بنده‌ای را انعام نماید و او آن نعمتها را به دل بشناسد و با زبان سپاسگزار باشد، هنوز کلام را به پایان نرسانده که پروردگار برای او فرمان می‌دهد به گشایش و فراوانی نعمت)
«لإن شکرتم، لأزیدنّکم ...» (87) (اگر شکر نعمت بجای آورید، به نعمت شما می‌افزائیم...)
«شکر قید نعمت است و صید نعمت، یعنی نعمت حاصله را بند کنید و نگذارید که زائل شود و ناآمده را صید کنید و نگاه دارید و از علی (علیه السّلام) است: إذا وصل إلیکم اطراف النعم فلاتنفروا أقصاها بقلۀ الشکر لها» یعنی (چون اوایل نعمت به شما رسید، اواخر آن را مرانید با اندک گردانیدن شکر).» (88)
نقل شده که روزی مردمی به پیامبر(صلی الله علیه و آله)، عرض کرد، سفارشی به من کنید. فرمودند: «... علیک بالشکر، فانّه یزید فی النعمۀ»(89) شکرگذاری را پیشۀ خود ساز که سبب افزایش نعمت گردد. پس اگر توفیقی حاصل شد و به مناجات و عبادت خدای متعال نائل گشته، شکر او را به جای آورید و این نعمت را منتی از جانب او بدانید، که این شکر نعمت، سبب مزید توفیق خواهد شد. إن‌شاءا..

312
8th July 2014, 01:52 AM
13- نظم و برنامه‌ریزی :
یکی دیگر از عوامل توفیق، نظم و برنامه‌ریزی در زندگی است که لازم است، برنامه از روی دقت، مطالعه و مشورت با متخصصین باشد تا از یک طرف، از افراط و تفریط به دور باشد و از طرفی قابل عمل باشد. در طول روز باید وقتی مشخص و منظم برای عبادت در نظرگرفته شود و به آن عمل شود چه بسا خود دوام عبادت، موجب سعادت شود، چنانچه حضرت علی (علیه السّلام) می‌فرمایند:« دوام العبادۀ برهان الظفر باسعادۀ»(90) عبادت مدام و همیشگی دلیل قاطع ظفر و دستیابی به سعادت است.
امام کاظم (علیه السّلام): « إجتهدوا فی أن یکون زمانکم أربع ساعاتٍ: ساعۀً لمناجاۀ الله، ساعۀ لامر المعاش، و ساعۀ لمعاشرۀ الاخوان... و ساعۀ تخلون فیها للذاتکم فی غیر محرّم» (91)
(تلاش کنید که وقت شما 4 ساعت باشد: ساعتی، برای مناجات با خدا، ساعتی برای کار و زندگی، ساعتی برای معاشرت، و ساعتی که در آن برای لذتهای غیرحرام خویش خلوت کنید...)

14- مکان و زمان مناسب :
مکان و زمان نیز، بی‌ارتباط با توفیق داشتن انسان نیستند، همان‌طور که به تجربه، شاید برای همۀ ما ثابت شده که در مکانهائی مثل حرم ائمه (علیه السّلام) و امامزاده‌ها و مساجد، انسان احساس می‌کند، بیشتر تمایل به عبادت دارد و نیز برعکس در مکان‌های گناه و لهو این تمایل از انسان سلب می‌شود و حال مناجات را از دست می‌دهد و حتی گاهی بعضی از این مجالس تامدتی روی انسان اثر می‌گذارد و حال عبادت را از او سلب می‌کند. حضرت علی (علیه السّلام) می‌فرمایند:« مجالس اللهو تفسد الایمان»(92) یعنی مجالس لهو، ایمان را تباه می‌کند وهمچنین زمانهائی مثل شب قدر، سحر، شب جمعه و ماه مبارک رمضان و ... نیز در اشتیاق و تمایل انسان به عبادت مؤثرند.

15- توسل :
« ... و ابتغوا الیه الوسیلۀ ... لعلکم تفلحون»(93) (به خدا توسل جوئید... باشد که رستگار شوید)
«وسیله در آیۀ فوق معنی بسیار وسیعی دارد و هرکار و هرچیزی را که باعث نزدیک شدن به خدا می‌شود، شامل می‌گردد و شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح آیۀ قرآن باعث تقرب به پروردگار می‌گردد، نیزدر مفهوم توسل داخل است» (94)
اهل بیت (علیهم السلام) مَظهر و مُظهر صفات الهی هستند و هیچ موقع توجه به کاری، آن‌ها را غافل از یاد و ذکر خدا نمی‌کند، به طور حتم می‌توانند این حالت را به انسان عطا و یا در او تقویت کنند.
آیت ا... میانجی، درموردتوسل به اهل بیت (علیهم السلام) می‌فرمایند: «انسان باید از خدا و اهل بیت (علیهم السلام) بخواهد که حالی داشته باشد، من که راهی غیر از این بلد نیستم و اگر کسی مخصوصاً طلبه‌ای فاقد توفیق باشد و در درس و تقوا به جائی نرسد، باید دست توسل؛ به خدا و ائمه دراز نماید، توسل روش بسیار مؤثر و مجربی است.» (95) علاوه براینکه اصلاً بدون ولایت و محبت خاندان رسالت عبادات و طاعات مورد قبول نمی‌باشد، همان‌طور که در زیارت جامعۀ کبیره هم می‌خوانیم:« بموالاتکم تقبل الطاعۀ المفترضه»(96) به سبب ولایت و دوستی شماست که اعمال واجب و مستحب مقبول درگاه احدیت قرار می‌گیرد و آیت ا... جوادی آملی با تعبیری دیگر می‌فرمایند: «عقل انسانی معیار عبادت اوست، امامان معصوم عقل امت اسلامیند و اگر امت اسلامی توفیق عبادت دارند، در پرتو ارتباط با امامان است.» (97)

16- موعظه :
یکی از عواملی که نقش مهمی در گرایش انسان به عبادت دارد، موعظه و تذکر است. موعظه، فطرت انسان و تمایلات حق گرایانه وی را برجسته و فعال می‌کند و به فعلیت می‌رساند. البته ضریب تأثیر تذکر به «نوع موعظه گر» و «چگونگی شنونده» وابسته است.
در صورتیکه موعظه رسا و دلسوزانه و با روش مطلوب انجام شود و شنونده هم اهل عناد و لجاجت نباشد، کم و بیش برروی تأثیر می‌گذارد. حضرت علی (علیه السّلام) می‌فرمایند:« ثمرۀ الوعظ الانتباه» (98) یعنی ثمرۀ موعظه، بیداری و تنبه است.
موعظۀ خوب، می‌تواند پردۀ غفلت را کنار بزند و قلب را زنده کند، چه بسا، افرادیکه غرق گناه و فساد بودند، ولی بر اثر شنیدن موعظه‌ای مؤثر و عمیق به کلی دگرگون گشتند و در مسیر حق و عبودیت قرار گرفتند و حتّی از اولیاء بزرگ خدا گشتند. البته ممکن است حتی کسانی که اهل عبادتند گاهی دچار کم رغبتی شوند، که در این حالت، نیاز به عوامل دارند که نشاط عبادت را به آن‌ها بازگرداند و موعظه می‌تواند بسیار کارساز باشد» (99)
علی (علیه السّلام) : « من اکبر التوفیق الأخذ نصیحۀ» (100) بزرگ‌ترین توفیق برای انسان پذیرش نصحیت است.

312
8th July 2014, 01:54 AM
17- مطالعۀ زندگی علماء و خوبان :
گاهی، مطالعه زندگی بزرگان و علماء، این فایده را دارد که انسان خیال نکند، دین، همین است که ما داریم با مطالعۀ زندگی آن‌ها و اطلاع از احوال و عبادات آن‌ها، ما نیز به خود آئیم و بیندیشیم که ما در مقابل این‌ها چه هستیم. آیت ا... میانجی می‌فرمایند:« من خودم، امتحان کردم، هر وقت حالات اصحاب حضرت امیر (علیه السّلام) مثل مالک اشتر، میثم تمار و ... را مطالعه می‌کنم، حالم تغییر می‌کند.» (101)
زندگی بعضی علماء به گونه‌ای بوده و هست که اگر کارهای علمی آن‌ها را در نظربگیری. فکر می‌کنی. 24 ساعته مشغول مطالعه، نوشتن و تحقیق بوده‌اند و اگر از عبادتهایشان اطلاع پیدا کنی. فکر می‌کنی، 24 ساعته غیر از عبادت، کاری ندارند. از کارهای عادی و همه روزه بعضی علماء، زیارت عاشورا، نماز جعفر طیار و ... است، مثلاً از مرحوم آخوند خراسانی نقل می‌کنند که نوافل شبانه‌روزی ایشان فوت نمی‌شد و البته نه صرف ادای تکلیف بلکه روح جذبۀ حق از عباداتشان هویدا بوده، یکی از همسایگان ایشان نقل کرده، « بام خانۀ ما متصل به بام خانۀ ایشان بود و ایشان در سجده‌شان یک سوز و گداز و نالۀ دلخراشی داشتند که هر قسی القلبی می‌شنید، محال بود منقلب نشود» (102) و یا در مورد علامه امینی صاحب الغدیر می‌گویند که در نمازهایشان حال خوشی داشتند و مناجات خمس عشر را در قنوت، رکوع و ... می‌خواندند و اشک می‌ریختند.

18- مال حلال :
«فلینظر الانسان إلی طعامه» (103) ( آدمی به قوت و غذای خود به چشم خود بنگرد)
در دین ما به دقت در نوع غذا از نظر حلال یا حرام بودن، بسیار سفارش شده و در روایات، مال حلال را موجب نورانیت دل، صفای قلب، ... دانسته‌اند.
عن النبی (صلی الله علیه و آله): «ضیاء القلب من اکل الحلال»(104) یعنی روشنی دل از خوردن مال حلال است.
عن النبی (صلی الله علیه و آله): « من اکل من الحلال صفا قلبه و رقّ و دمعت عیناه و لم یکن لدعوته حجاب» (105) کسیکه غذای حلال بخورد، دل او مصفاء رقیق القلب و چشم او پراشک و دعای او مستجاب می‌شود. نقل می‌کنند که از علامه بهلول می‌پرسند: « چه توصیه‌ای برای کسب توفیق در جهت عبادات خدا دارید؟ می‌فرمایند: حلال خوردن و بس، هرچه خوراک پاک‌تر بود، توفیق عبادت بیشتر و بهتر است» (106)

19- تواضع :
حضرت علی (علیه السّلام) می‌فرمایند:« من خشع قلبه خشعت جوارحه» (107) (کسیکه دلش خاضع شده‌اند اندامهایش نیز خاضع شود)
کسی که معبود خود را بشناسد، قلباً نسبت به او خاشع می‌شود و هرکس که قلبش خاشع شود، اندام و جوارح او نیز خاشع خواهند شد و معبود را عبادت خواهند کرد.
علاوه براینکه، کسیکه خداوند را با خشوع عبادت کند، شیرینی و لذت عبادت را خواهد چشید و آن را ترک نخواهد کرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) :« مالی لا أری علیکم حلاوۀ العبادۀ ؟! قالوا و ما حلاوۀ العبادۀ ، قال، التواضع.»(108)
(چه می‌شود که شیرینی عبادت را در شما نمی‌بینیم؟ عرض کردند . شیرینی عبادت چیست؟ فرمودند: تواضع) و از حضرت علی (علیه السّلام) است: « من تواضع قلبه للله لم سیأم بدنه من طاعۀ الله»(109) (هرکس دلش را برای خدا تواضع کند، بدنش از طاعت خدا خسته نمی‌شود)

312
8th July 2014, 01:56 AM
20- توکل :

« و من یتوکل علی الله فهو حسبه»(110) (هرکه به خدا توکل کند، خدا او را کفایت خواهد کرد)

« ... إنّ الله یحبّ المتوکلین»(111) (همانا خدا متوکلین را دوست دارد)

کسی را که خداوند دوست داشته باشد، اجازه و توفیق مناجات با خود را نیز به او خواهد داد. حضرت علی (علیه السّلام) می‌فرمایند:« من توکل علی الله ذلّت له الصّعاب و تسهلّت علیه الاسباب»(112) هرکه به خدا توکل کند دشواریها براو آسان و اسباب برایش فراهم شود.

همان‌طور که در روایات داریم، کسیکه به خدا توکل کند. خداوند روزی(113) او را از جائی که گمان ندارد می‌رساند پیامبر (صلی الله علیه و آله):« من توکل علی الله کفاه مؤنته و رزقه من حیث لا یحتسب»


21- صمت ( خاموشی ) :

یکی دیگر از عواملی که می‌تواند موجب گرایش انسان به عبادت شود، صمت (خاموشی) است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در اندرز به ابوذر فرموده‌اند: «أربع لایصبهنّ الا المؤمن. الصمتٌ و هو الاول العبادۀ ...» (114)

4 چیز است که جز مؤمن به آن‌ها دست نمی‌یابد که اولی از آن‌ها صمت یا خاموشی است که گام نخست عبادت است. و امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند:« إنّ الصمت یکسبُ المحبّه إنّه دلیلٌ علی کل خیرِ» (115) یعنی خاموشی محبت می‌آورد و راهنمای آدمی به هر خیر و خوبی است. انسانی که سکوت و خاموشی را اختیار کند، از امور لغو دور می‌شود و به خیر و خوبی که مهم‌ترین آن‌ها عبادتند، رو می‌آورد. و نیز در احادیثی، خاموشی را سبب دور شدن شیطان دانسته‌اند که همین بس است برای انسان که تمایل و گرایش او به عبادت بیشتر شود، چرا که آن شیطان است که با همراهی و همنشینی با انسان او را به غفلت می‌کشاند.

پیامبر(صلی الله علیه و آله): « علیک بطول الصّمت فانه مطردۀ الشیطان و عون لک علی امر دینک»(116) برتو باد به خاموشی بسیار که آن موجب طرد شیطان است و در کار دینت یاور توست.


22- عافیت و سلامتی :

امام باقر(علیه السّلام): «لا نعمۀ کالعافیۀ و لا عافیۀ کمساعدۀ التوفیق» (117)

نعمتی چون عافیت نیست و عافیتی چون یاوری توفیق

سلامتی نعمتی است عظیم و برای عبادت پروردگار لازم ولی متأسفانه غالباً مورد غفلت قرار می‌گیرد و معمولاً زمانیکه آن را از دست می‌دهیم، متوجه می‌شویم، چه نعمت بزرگی داشته‌ایم، حضرت صادق (علیه السّلام) می‌فرمایند:« العافیۀ نعمۀ خفیفه، اذا وجدت نسیت و اذا عدمت ذکرت» (118) یعنی سلامتی نعمتی پنهان است، وقتی که هست ازدیاد برود و آنگاه که برفت به یاد آید.

و گاهی حتی در احادیث ازنعمت سلامت به طور عامتر صحبت می‌شود و می‌فرمایند، عافیت و سلامتی سبب می‌شود، لذت زندگی چشیده شود. علی (علیه السّلام) : «بالعافیۀ توجه لذۀ الحیاۀ» (119)


فهرست منابع :
1- قرآن کریم، ترجمه : الهی قمشه‌ای
2- ابیاری، ابراهیم؛ الموسوعۀ القرآنیۀ، مؤسسه سجل العرب، بی‌جا، بی‌چا، 1405 ق (به نقل از نرم‌افزار جامع التفاسیر)
3- آمدی، عبدالواحد؛ غرر الحکم و درر الکلم، جامعۀ طهران، سوم، 1360 ش(به نقل از سایت hawzah.net)
4- امین اصفهانی، نصرت؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، نهضت زنان مسلمان، تهران، بی‌چا، 1361 ش.
5- بابائی، احمدعلی؛ برگزیده تفسیر نمونه، در الکتب اسلامیه، تهران، بی‌چا، 1382 ش (به‌نقل از جامع التفاسیر)
6- جعفر، یعقوب؛ تفسیر کوثر؛ بی‌جا، بی‌چا، بی‌تا، (به نقل از نرم‌افزار جامع التفاسیر)
7- حرّانی؛ ابومحمد، تحف العقول، حسن زاده، انتشارات آل علی (علیه السّلام)، اول، 1382 ش.
8- خانی، رضا و ریاضی، حشمت الله، ترجمۀ بیان السعادۀ، مرکز چاپ و انتشارات پیام نور، تهران، 1372 ش (نقل از جامع التفاسیر)
9- دشتی، محمد، نهج الحیاۀ، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، قم، یازدهم، 1374 ش.
10- رضی، محمد بن حسین؛ نهج‌البلاغه، شهیدی، سید جعفر، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران، پنجم، 1373 ش.
11- شفیعی، سید محمد؛ پرورش روح، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، قم، اول، 1370 ش.
12- صالحی، هاشم؛ نهج الفصاحۀ، احمدیان، ابراهیم، گلستان، درب، قم، 1384 ش.
13- طبرسی، فضل بن حسن؛ جوامع الجامع، دانشگاه تهران، تهران، بی‌چا، 1377 ش.
14- طیب، سید عبدالحسین، الطیب البیان، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش (به نقل از جامع التفاسیر نور)
15- قرائتی، محسن، تفسیرنور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن کریم، قم، سوم، 1380 ش.
16- قمی، عباس؛ مفاتیح الجنان، دفتر نشر بلاغ، اول، 1378 ش
17- کاشانی، ملا فتح الله، زبدۀ التفاسیر، بنیاد معارف اسلامی قم، بی‌چا، 1423 ق(به نقل از جامع التفاسیر)
18- _______، _____ ؛ خلاصۀ المنهج، انتشارات اسلامیه، تهران، 1373 ش. (به نقل از جامع التفاسیر)
_______، _____ ؛ منهج الصادقین فی الزام المخالفین، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران،
19- 1336 ش. ( به نقل از جامع التفاسیر)
20- مترجمان، تفسیر هدایت، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، بی‌چا، 1377ش (نقل از جامع التفاسیر)
21- محمد ری شهری، محمد، میزان الحکمه، شیخی، دارالحدیث، قم، اول، 1377 ش.
22- مدرسی، محمدعلی؛ مقاله عبادت و عبودیت، (به نقل از سایت balagh.net)
23- مکارم شیرازی، ناصر ودیگران، تفسیر نمونه، دارالکتب اسلامیه، تهران، سی و دوم، 1374 ش.
24- مصطفوی، تفسیر روشن، مرکز نشر کتاب، تهران، بی‌چا، 1380 ش (به نقل از نرم‌افزار جامع التفاسیر)
25- معین، محمد؛ فرهنگ فارسی ، چاپخانه سپهر، تهران، نهم، 1375، ش.
26- سایت: faheh.net
27- سایت: bohloul.com
28- سایت: خبرگزاری فارس
29- سایت «shia.ir»
30- «andisheqom.net»
31- «howzah.net»

312
8th July 2014, 01:57 AM
پی نوشت ها :

1 - سورۀ ذاریات، آیه 56
2 - میزان الحکمۀ ؛ ج 7، ص 3417.
3 - معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، ج2، ص1168.
4 - سوره هود؛ آیه 88
5 - مصطفوی، تفسیرروشن؛ ج11. ص285.
6 - میزان الحکمه، ج14، ص6950.
7 - نهج‌البلاغه، کلمات قصار«113»
8 - میزان الحکمۀ، ج14، ص6950 ، ج22228 و نهج الفصاحۀ،ابراهیم احمدیان، ح2097
9 - همان
10 - همان، ح 22238
11 - میزان الحکمۀ، ج14، ص6952 ، ج22246
12 - قمی، عباس؛ مفاتیح الجنان، دعای شب بیست و دوم رمضان
13 - همان، دعای مکارم الاخلاق
14 - سوره اعراف، آیه 96.
15 - قرائتی، محسن، تفسیرنور، ج4، ص126.
16 - مترجمان، تفسیر هدایت، ج3، ص337
17 - مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، ج9 ص71.
18 - سوره طلاق، آیه 2و 3
19 -لسان العرب، ج 10، ص115
20 -مکارم شیرازی و دیگران، تفسیرنمونه؛ ج 20، ص374.
21 - میزان الحکمۀ، ج4، ص1914،ج6706
22 - نهج الفصاحه؛ ابراهیم احمدیان، ج42
23 - سوره زمر، آیه 9
24 -تفسیر نمونه، ج19، ص396
25 -بانو امین اصفهانی، نصرت؛ مخزن العرفان فی تفسیرالقرآن،ج7، ص185
26 - آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الحکم، 64 مادۀ علم به نقل از سایت«hazah.net»
27 - سورۀ فاطر، آیه 28
28 - سوره هود، آیه 3
29 - کاشانی، فتح الله، زبدۀ التفاسیر؛ ج3، ص253.
30 - مترجمان، تفسیرهدایت: ج 5، ص14
31 - بانو امین اصفهانی، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن: ج2، ص222.
32 - سوره هود، آیه 52.
33 - جعفری، یعقوب، تفسیرکوثر، ج5، ص250.
34 - مصطفوی، حسن: تفسیر روشن، ج11، ص220
35 - میزان الحکمۀ، ج2، ص636، ح2115.
36 -همان، ج9، ص4354، ح15121
37 - همان، ص4354، ح15122
38 - سوره عنکبوت:آیه69
39 -تفسیر نمونه، ج16، ص213
40 - ابیاری، ابراهیم؛ الموسوعۀ القرآنیۀ، ج 10، ص510 و کاشانی، فتح الله، زبدۀ التفاسیر، ج5، ص245.
41 -طبرسی، فضل بن حسن؛ جوامع الجامع، ج3، ص256.
42 - میزان الحکمۀ، ج 2، ص862، ح2790.
43 -همان، ح2786
44 -همان، ح2788
45 - همان، ح2789
46 - سوره زمر، آیه 10
47 - بابائی، احمدعلی؛ برگزیدۀ تفسیر نمونه، ج4، ص215
48 - خانی و ریاضی؛ ترجمۀ بیان السعادۀ، ج12، ص334
49 - طیّب، عبدالحسین؛ اطیب البیان، ج8، ص214.
50 - سورۀ نحل، آیه 128
51 - اطیب البیان، ج8،ص214.
52 -غرر الحکم و درر الحکم؛ ماده رحم
53 -میزان الحکمۀ، ج3، ص1196، ج3965.
54 - حرّانی، ابومحمد؛ تحف العقول، حسن زاده، ص678، ح137.
55 - شفیعی، سید محمد؛ پرورش روح، ج2 ص436، به نقل از تصنیف نهج‌البلاغه، ص739.
56 - سوره اسراء ، آیه 84
57 - تفسیر نمونه ج12، ص249 به نقل از نورالثقلین، ج3، ص114.
58 - میزان الحکمۀ، ج13، ص6574، ح20983
59 - همان، ح 20985
60 -سوره فرقان، آیه 28 و 29
61 - سخنرانی آیت ا... میانجی به نقل از خبرگزاری فارس.
62 - میزان الحکمۀ، ج2، ص750، ح2404
63 - سوره ص، آیه 82 و 83
64 -تفسیر نور؛ ج 10، ص131
65 -مترجمان؛ تفسیر هدایت؛ ج 11، ص405 به نقل از نرم‌افزار جامع التفاسیر.
66 - دشتی، محمد؛ نهج الحیاۀ، ص 25 ح6
67 - میزان الحکمۀ، ج 3، ص1436، ح4815
68 - سوره ابراهیم؛ آیه 40
69 - غرر الحکم 203، به نقل از سایت «fateh.net»
70 - میزان الحکمۀ، ج4، ص1646، ح5525.
71 - پرورش روح به نقل از مشکات الأنوار، طبرسی، ص330
72 - میزان الحکمۀ، جلد 4، ص1677 ، ح5693
73 - سوره انفال، آیه 46
74 - نهج‌البلاغه، دشتی، محمد؛ خطبۀ 76، ص125
75 - سوره مریم ، آیه 65
76 - میزان الحکمۀ ج3، ص1290، ح4345
77 - سورۀ بقره، آیه 152.
78 - سوره زخرف، آیه 36
79 - میزان الحکمۀ، ج4، ص1852، ح6393
80 - همان؛ ح6437
81 - همان؛ ص1850 ج6422
82 - همان؛ ح6427
83 - سورۀ لقمان؛ آیۀ 12
84 - تفسیر نمونه؛ ج 17 ص37 و 38.
85 - کاشانی، فتح الله؛ خلاصه المنهج، ج 4، ص127، به نقل از نرم‌افزار جامع التفاسیر نور
86 - شرح خطبۀ متقین نهج‌البلاغه به نقل از نرم‌افزار باب العلم
87 - سوره ابراهیم؛ آیه 7
88 -کاشانی، فتح الله؛ منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج5، ص124 به نقل از نرم‌افزار جامع التفاسیر نور
89 - تحف العقول، ص58، ح3
90 - غرر الحکم؛ باب العبادۀ، ص 24 و 318
91 - تحف العقول، ص748، ح18
92 - میزان الحکمۀ، ج11، ص5359، ح18353
93 - سوره مائده ؛ آیه 35
94 - تفسیر نمونه؛ ج4، ص366
95 - سخنرانی آیت ا... میانجی به نقل از خبرگذاری فارس
96 - مفتایح الجنان؛ ص 952
97 - مقاله در محضر امام صداقت به نقل از سایت «shia.ir»
98 - غرر الحکم؛ 224
99 - برگرفته از سایت «fateh.net»
100 - میزان الحکمۀ ج13، ص6302، ح20183
101 - آیت ا... میانجی به نقل از خبرگزاری فارس
102 - سیمای فرزانگان ص 169 . به نقل از سایت «andisheqom.net»
103 - سوره عبس، آیه 24
104 - شفیعی ، سید محمد؛ پرورش روح، ج2، ص428، به نقل از اثنی عشریۀ فی المواعظ العددیۀ، ص 15
105 - پرورش روح، ص428، به نقل از دارالسلام، ج4، ص212
106 - خاطره‌ای از حجۀ الاسلام رحیمیان در محضر علامه- پایگاه اطلاع رسانی علامه بهلول «bouhoul.com»
107 - میزان الحکمۀ، ج 3، ص1408، ح4701
108 - همان؛ ج 4، ج 21825
109 - همان؛ ج14، ص6854، ح21863
110 - سوره طلاق؛ آیه 3
111 - سوره آل عمران؛ آیه 159
112 - میزان الحکمۀ، ج14، ص7062، ح22553
113 - روزی عام است و شامل روزی مادی و معنوی می‌شود.
114 - میزان الحکمۀ؛ ج 7، ص3170، ح10805
115 -همان؛ ح10810
116 -همان؛ ح 10809
117 - میزان الحکمۀ، ج8، ص3849، ح13249
118 - تحف العقول؛ ص654، ح43
119 - میزان الحکمۀ، ج8، ح13251

312
8th July 2014, 02:00 AM
مقدمه


«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ »

« ای آدم زادگان، آیا با شما عهد نبستم که شیطان را نپرستید، زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شماست و مرا پرستش کنید که این راه مستقیم است».

عبادت یک نوع فعالیت است که ممکن است، بدنی و ظاهری باشد مانند: نماز، حج، صدقه و ... و ممکن است قلبی و درونی باشد مثل تفکر، توکل، یاد خدا و ... و در هر حال، نیت رکن اصلی عبادت محسوب می‌شود؛ حضرت علی علیه السلام، می‌فرمایند: « النیۀ اساس العمل»(1) یعنی نیت پایه و اساس عمل است و از طرفی گفتار و کردار و نیت صحیح نیست مگر مطابق با سنت؛ از این جهت آگاهی نسبت به عمل و شرایط آن برای درست انجام دادن آن لازم است و عبادت در عمل نقش خود را دارد و هیچوقت نیت به تنهایی نمی‌تواند انسان را از فعل عبادت بی‌نیاز کند.

بنابراین سخن برخی صوفیان، مبنی براینکه عبادت در مرحلۀ «فنا و وصال» از انسان ساقط می‌شود، یک سخن پوچ و انحرافی است.

و اما عبادت گستره‌های وسیعی دارد که می‌توان آن را در سه محور بررسی کرد:

1. گسترۀ فردی: هر شخصی با هر حیثیتی، در هر سن و شغلی، می‌تواند به عبادت خدا بپردازد و از این جهت محدودیتی برای وی نیست. و حالات و صفات گوناگون از فقر، غنا، سفر، حضر، سلامتی، بیماری، و ... نیز مانع عبادت نیست.

2. گسترۀ عملی: هر کاری در صورتیکه انگیزۀ الهی داشته باشد، می‌تواند، مصداق عبادت باشد و از این لحاظ، عبادت به عبادت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... تقسیم می‌شود.

3. گسترۀ زمانی و مکانی: در هر زمان و مکانی می‌شود، خدا را عبادت کرد و هر زمان و مکانی، طرف عبادت متناسب با آن است.(2)

بنابراین هیچگاه باب رحمت و تکامل بر انسان بسته نیست و همواره راه صعود از طریق عبادت باز است و انسان می‌تواند تمام زندگانی خود را در خط عبودیت قرار دهد و هیچ لحظه‌ای از فضای نورانی عبادت خارج نگردد.


اهمیت و ضرورت عبادت :

برای رسیدن به اهمیت و ضرورت موضوع بهتر است، جایگاه عبادت را در آیات و روایات بررسی اجمالی کنیم.

1- هدف خلقت :

در اهمیت عبادت همین بس که درقرآن کریم، هدف از آفرینش انسان و بعثت انبیاء ، عبودیت و بندگی پروردگار ذکر شده. « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ»(3) یعنی جن و انس را نیافریدیم جز برای عبادت. عبادت خدا، امری است که بدون آن بشر به کمال واقعی خود نمی‌رسد و پله‌های سعادت را طی نخواهد کرد. در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) در تفسیر آیه آمده است.

« خلقهم لیأمرهم بالعبادۀ»(4) یعنی خداوند متعال آن‌ها را آفرید تا به آن‌ها دستور به عبادت بدهند.

2- بهترین وسیله تقرب به خدا

علی (علیه السلام) می‌فرمایند:« ما تقرب متقربٍ بمثل عبادۀ الله»(5) یعنی هیچ چیز مانند عبادت، انسان را به خدا نزدیک نمی‌کند.

آری، عبدالله بودن مقدمه عندالله شدن است که در اثر عبودیت کامل نقطه عبدالله ترقی کرده و بالا می‌رود و عندالله می‌شود و شاید سرّ مقدّم شدن کلمۀ عبده بررسوله در تشهد نماز همین باشد زیرا اگر پیامبر «صلی الله علیه و آله» عبودیت مطلقه نداشتند، هرگز به رسالت نمی‌رسیدند، همان‌طور که قرآن کریم در عروج آن حضرت به همین مقام عبودیت آن بزرگوار اشاره کرده و می‌فرماید:« سبحان الذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی ... »(6) یعنی «پاک و منزه است خدایی که شبی، بندۀ خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر داد...» که می‌رساند ؛ عبودیت مطلقۀ حضرت، سبب سیر ایشان به عالم ملکوت بوده است.(7)

3- رستگاری

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «اذا احب الله عبداً الهمه حسن العبادۀ»(8) یعنی وقتی خدا بنده‌ای را دوست دارد به او خوب عبادت کردن را می‌آموزد.


فلسفۀ عبادت :

آنچنان که بعضی پنداشته‌اند، هدف از عبادت، برطرف کردن نیازهای خداوند نیست، زیرا او وجودی نامحدود و نامتناهی و پیراسته از هرگونه نقص و نیاز است و احتیاج به پرستش ما ندارد.

حضرت علی (علیه السلام) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: « فإنّ الله خلق الخلق حین خلقهم غنیاً عن طاعتهم آمناً من معصیتهم»(9) یعنی خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگیشان بی‌نیاز و از معصیت و نافرمانی آن‌ها در امان بود.

و اما اینکه چرا انسان باید خدا را عبادت کند و اصلاً فلسفۀ عبادت چیست را باید در حقیقت انسان و ساختار وجودی او جست‌وجو کرد، یعنی ویژگی حامل روح الاهی بودن انسان که به او شخصیت ممتاز و خاص بخشیده و او راسرشار از استعدادهای توحیدی و معنوی کرده است. عبادت و پرستش برای انسان به مقتضای ساختار وجودیش کمال است و عامل به فعلیت رسیدن استعدادهای شگرف معنوی اوست. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «الذکر نورٌ و رشدٌ» (10) یعنی یاد خدا، نور و رشد است. از این رو تکامل، همه جانبه انسان بدون عبادت هرگز تحقق پیدا نمی‌کند.

شاید بتوان گفت؛ عبادت مثل سوختی است که انسان باک خودش را با آن پرمی‌کند تا در طول روز و در زندگی سوخت لازم رابرای اطاعت از فرمان الهی و دوری از معصیت داشته باشد و در نتیجه به کمال حقیقی خودش که همان هدف خلقت اوست، برسد.

312
8th July 2014, 02:02 AM
عوامل سلب توفیق


1- گناه :

«عمده‌ترین عامل بازدارنده، عبادت هوای نفس است که در این زمینه، نقش کلیدی دارد.

«بل إتبع الذین ظلموا أهواءهم بغیرعلم فمن یهدی من أضلّ الله و مالهم من ناصرین»(11)

آری، مردم ستمکار هوای نفس خود را از جهل و نادانی پیروی کردند و آن را که خدا گمراه کرد که می‌تواند هدایت کند؟ و آن گمراهان ستمکار را هیچ یارویاوری نخواهد بود.

« و آن‌ها که از هواهای خود پیروی کنند، خداوند رهایشان سازد) و مسلم است کسانی را که خدا رهایشان سازد و به خویشتن واگذار کند، برای آن‌ها هیچ یار و یاوری نخواهد بود. آن‌ها به تاریکی هوا و هوس روی آورده‌اند، طبیعی است که خداوند، توفیقش را از آن‌ها سلب می‌کند و در ظلمتها رهایشان می‌سازد و هیچ یار و یاوری برای آن‌ها باقی نمی‌ماند»(12) (خدا چنین کسی را فرو خواهد گذاشت) یعنی به سبب خذلان منع لطف و توفیق گمراه خواهد شد»(13)

«کلاً بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون»(14) (چنین نیست بلکه ظلمت ظلم و بدکاریهایشان و بردلهای تیرۀ آن‌ها غلبه کرده است.)

هرآنچه انسان کسب می‌کند، یعنی عمل می‌کند، برقلب او اثر می‌گذارد، اگر قلب بر اثر اعمال گناه، تیره‌گشت، دیگر میلی به عبادت نخواهد داشت.

آیات بسیار دیگری با همین مضامین وجود دارد که به دلیل اختصار از آن‌ها خواهیم گذشت و اما معصومین (علیهم السلام) نیز این معنا را در کلام خود به ما رسانده‌اند که بعضی از آن‌ها را ذکر می‌نمائیم: امام صادق (علیه السلام): « در گناه، انسان را از عبادت و تهجد محروم می‌سازد و لذت مناجات با خدا را از او سلب می‌کند» (15)

امام صادق (علیه السّلام): « إنّ الرجل یذنب الذنب فیحرم صلاۀ اللیل، و إنّ العمل السیّ، أسرعُ فی صاحبه من السکّین فی للّحم» (16) یعنی همانا، بنده گناهی می‌کند و به سبب آن از نماز شب محروم می‌شود، سرعت تأثیرکار بد در آدمی از سرعت تأثیر کارد در گوشت بیشتر است.

امام باقر(علیه السلام): « إنّ العبد لیذنب الذنب فیزوی عنه الرزق»(17) همانا بنده، گناه می‌کند و به سبب آن روزی از او گرفته می‌شود.


2- جهل و نادانی :

یکی از اساسی‌ترین عواملی که انسان را از بهره‌مندی از عبادت محروم می‌کند، جهل است. «انما یخشی الله من عباده العلماء...» (18) (تنها مردمان عالم و دانا مطیع و خدا ترسند...)

« در حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) آمده است که فرمود: علم و عمل دو دوست صمیمی‌اند، کسیکه خدا را بشناسد، از او می‌ترسد و همین ترس او را وادار به عمل و اطاعت فرمان خدا می‌کند، صاحبان علم و پیروان آن‌ها کسانی هستند که خدا را به خوبی شناخته‌اند و برای او عمل می‌کنند و به او عشق می‌ورزند» (19) و علی (علیه السّلام) در اینباره می‌فرمایند:«إنّ قلوب الجهال تستفزّها الاطماع و ترهنها المنی و تستعلقها الخلائع» (20) یعنی دلهای مردمان نادان را طمعها از جا برکنند و آرزوها به گروگان گیرند و فریبها به بند کشند.

البته آگاهی باید صحیح و با بینش باشد، آگاهی سطحی، ایمان سطحی می‌آورد و ایمان سطحی، دستاوردی جز عبودیت سطحی و ناقص نخواهد داشت. به همین دلیل وقتی بینش لازم را نداشته باشد، میلی برای آن، نخواهد داشت و شاید آنچه هم از عبادات انجام دهد، از روی عادت باشد که اثر لازم را نخواهد داشت.

علی (علیه السّلام):« الناس اعداء ما جهلوه» (21) یعنی مردم دشمن آنچیزی هستند که نمی‌دانند.

جاهلان یا اصلاً عبادت نمی‌کنند و یا اگر هم عبادت کنند، صحیح انجام نمی‌دهند و حتی گاهی به دلیل اینکه جهل آن‌ها، جهل مرکب است، نمی‌دانند که نمی‌دانند، بنابراین فکر می‌کنند که می‌دانند و عمل خود را صحیح انجام می‌دهند، و به همین دلیل جهلشان، مانع از تعلّم می‌شود و نه تنها نیازی به یادگیری خود نمی‌بینند بلکه دیگران را تخطئه می‌کنند ونسبت اشتباه به آن‌ها می‌دهند.

312
8th July 2014, 02:04 AM
3- حب دنیا

اصل همۀ خطورات قلبی که انسان را از یاد خدا باز می‌دارد، و به خود مشغول می‌سازد، محبت به دنیا و اشتغال به آن است.

«یا ایها الذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون»(22) (ای اهل ایمان مبادا هرگز، مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد و البته کسانی که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند، آن‌ها به حقیقت زیانکاران عالمند)

کسی که مشغول به دنیا گردد، البته از یاد خدا غافل می‌گردد، زیرا که امور طبیعی و الهی به اعتباری ضد هم و مقابل یکدیگرند. این است که طالب سعادت بایستی از دنیا و خطوطات مادی قناعت نماید به قدری که مسافر سفر آخرت، محتاج به آن است. آری، کسی که تمام عمر خود را صرف امور مادی و مشغول امور طبیعی گردید. البته از یاد حق تعالی اعراض می‌نماید و چنین کسی سرمایه عمر خود را که می‌توانست با آن سعادت خود را که در اثر یاد خدا نصیب اهلش شده تأمین نماید، از دست داده و زیان برده است» (23)

حضرت علی (علیه اسلام) می‌فرمایند:« ... و من إطمأنّ إلیها أرکتبه الغفلۀ» (24)

یعنی هرکه به دنیا تکیه کند، دنیا او را بر مرکب غفلت نشاند.

البته، انسان به مقتضای حیات دنیائی خود، نیازمندی‌های گوناگونی دارد که باید به روش صحیح، تأمین گردد. لکن بهره‌مندی از امکانات زندگی، غیراز دلبستگی و دلدادگی به آن است، در حال اول، انسان نگاه ابزاری به دنیا دارد ودر حالت دوم، آن را هدف تلقی می‌کند. استفاده ابزاری از دنیا با استفادۀ هدفمند از آن، از نظر فکری، روانی و عملی بسیار متفاوت است.

علی (علیه السّلام) می‌فرمایند: « فارفض الدنیا، و إنّ حبّ الدنیا یعمی و یصّم و یبکم ویذلّ الرقاب» (25)

دنیا را رها کن که دنیا دوستی (انسان را) ، کرو کور و لال و خوار می‌سازد.

همه می‌دانیم که فشارهای مختلف روحی در زندگی هر انسانی وجود دارد، فشارهایی از ناحیه کمبود وسائل معیشتی بیماریها، بی‌مهری‌ها ، ... ، وجود دارد. مشغول کردن خود به دنیا و به این مشکلات، توفیق عبادت رااز ما سلب خواهد کرد، و حتی گاهی خوشیها و نعمتها، انسان را مشغول می‌سازد و فقط با دل‌کندگی از دنیا و خارج کردن حب دنیا از قلب است که می‌توانیم فکر و ذهن خود را به این امور مشغول نکنیم و یاد خدا را در قلب زنده نگه داریم و توفیق عبادت یابیم. (26)

حضرت علی (علیه السّلام) می‌فرمایند: «إجعل الدنیا شوکاً و انظر أین تضع قدمک منها، فانّ من رکن إلیها خذلته، و من أنس فیها أوحشته، و من یرغب فیها أو هنته» (27)

یعنی (دنیارا چون بوتۀ خاربدان و بنگر که پایت را در کجای آن می‌گذاری؛ هر که به دنیا تکیه کرد، دنیا خوارش نمود و هرکه با دنیا، انس گرفت، دنیا تنهایش گذاشت و هرکه به آن رغبت کرد، دنیا سست و ناتوانش ساخت).


4- تنبلی و کسالت :

« إنّ المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا إلی الصلوۀ قاموا کسالی یراؤون الناس و لا یذکرون الله الا قلیلاً» (28)

همانا منافقان، با خدا مکر و حیله می‌کنند و خدا نیز با آن‌ها، مکر می‌کند و چون به نماز آیند، با حال بی‌میلی (و برای ریاکاری) آیند و ذکر خدا را جز اندک ( آن هم به قصد ریا) نکنند.

حالت کسالت و سستی در واقع روحیه منافقینی است که تظاهر به عبادت و دعا می‌کنند و چون قلباً مایل نیستند با حالت به نماز و عبادت می‌ایستند.

امام باقر (علیه السلام) می‌فرمایند:« ... أیّاک و الضّجر و الکسل، فانّهما یمنعان حظّک من الدنیا و الآخره» (29) از بی قراری و بی‌حالی دوری گزین، زیرا، تو را از نصیب دنیا و آخرت باز دارند.

کسی که تنبلی می‌کند و لو عالم متذکر هم باشد، به نتیجه نمی‌رسد، عمدۀ نتیجه، همیشه در عمل و کنار گذاشتن تنبلی به دست آید و الا همۀ انسان‌ها در دوست داشتن کمال با هم برابر و مساویند، تفاوت از وقتی شروع می‌شود که یکی عمل می‌کند و دیگری عمل نمی‌کند(30)

حضرت علی (علیه السّلام): « من قصّر فی العمل ابتلاه الله سبحانه بالهمّ» (31)

کسیکه در عمل کوتاهی کند، خدای سبحان او را به اندوه گرفتار سازد.

به راستی که کسالت، بسیار بدحالتی است و ائمه معصمین (علیهم السلام)نیز، از آن به خداوند متعال پناه برده‌اند: «اللهم إنّی اعوذ بک من الکسل و الفشل» (32) حضرت علی (علیه السّلام) در حدیثی می‌فرمایند:« الجهل موتٌ، التوانی فوتٌ» (33) نادانی،مرگ است و سستی، از دست دادن.

و پیامبر(صلی الله علیه و آله) سه نشانه، برای تنبل و کسل ذکر می‌فرمایند: (34)

للکسلان ثلاث علاماتٍ:

1- یتوانی حتّی یفرّط: چندان سستی کند که به کوتاهی گراید.

2- و یفرّط حتی یضیّع: چنان کوتاهی نماید که به فرو گذاری انجامد.

3- و یضیّع حتّی یأثم: چندان فروگذاری نماید که گناهکار و دل مرده گردد.

312
8th July 2014, 02:05 AM
5- پرخوری :

حضرت علی (علیه السّلام) : «ایّاکم و البطنۀ، فانّها مقساۀ للقلب، مکسلۀ عن الصلاۀ، مفسدۀ للجسد» (35)

از پرخوری دوری کنید که مایه سنگدلی، تنبلی نسبت به نماز و تباهی بدن است.

بله، به راستی که پرخوری، مایۀ تنبلی و از دست دادن فرصتهاست، بزرگان می‌فرمایند:

کسی که سیرخورد، آب زیاد می‌آشامد، و آشامیدن آب زیاد، موجب کثرت خواب می‌شود و در کثرت خواب، اتلاف عمر است.

این معنا در احادیث بسیاری نقل شده که چند نمونه از آن‌ها را ذکر می‌کنیم:

علی (علیه السّلام):« اذا ملیء البطن من المباح عمی القلبُ عن الصّلاح» (36) هرگاه شکم از خوردنیهای مباح پرشود، دل از دیدن خیر و صلاح کور شود.

نقل شده، در ملاقاتی که ابلیس با حضرت یحیی (علی نبینا و آله و علیه السلام) داشت، ایشان پرسیدند، آیا تا به حال بر من پیروز شده‌ای؟ گفت: نه، ولی از خصلتی از تو تعجب می‌کنم و آن اینکه، گاهی سیر می‌خوری و سنگین می‌شوی و از نماز و ذکر باز می‌مانی. یحیی (علی نبینا و اله و علیهم السلام) فرمود: «عهد می‌کنم به خدا که دیگر هیچگاه شکم خود را از طعام سیر نکنم تا وقتی که خدا را ملاقات کنم» (37) پیامبر (صلی الله علیه و آله): « من تعوّد کثرۀ الطعام و الشراب قساقلبُهُ» (38)

هرکه به زیاد روی در خوردن و آشامیدن عادت کند، دلش سخت می‌شود.

و کسیکه دلش سخت شده، دیگر میلی به عبادت خدای خود نخواهد داشت، نقل کرده‌اند که وقتی جبرئیل نزد پیامبر آمد خزائن دنیا را به ایشان عرضه کرد تا انتخاب کنند، پیامبر امتناع کردند و فرمودند: « مرا رها کن، روزی گرسنه و روزی سیر باشم، روزی گرسنه‌ام و به تضرع و سؤال از پروردگار و روز سیری، او را شکر و حمد کنم. جبرئیل گفت: (وفقت لکل خیرٍ) : در اینصورت به هرکار خیری موفق می‌شوی(39).

و پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: « لا تشبعوا فیطفأ نور المعرفۀ من قلوبکم»

شکم خود را از غذا سیر نکنید که نور معرفت، دردلهای شما می‌فسرد.


6- همنشین بد :

« یا ویلتا لیتنی لم اتّخذ فلاناً خلیلاً 28 لقد أضلنی عن الذکر بعد اذجائنی ...»(40)

وای برمن، ای کاش که فلانی را دوست نمی‌گرفتم. رفاقت او از پیروی قرآن و رسول حق مرا محروم ساخت. یکی از موانع یاد خداوند متعال، دوست و همنشین بد است(41).

«فاعرض عن من تولّی عن ذکرنا و لم یرد الّا الحیاۀ الدنیا» (42)

از کسیکه از یاد ما اعراض کرده و جز زندگی دنیا، اراده‌ای ندارد. دوری کن.

خطاب به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نموده که از مردمانی که تمام همشان، همین حیات دنیا و تقویت قوای حیوانی است، اعراض نما.

حضرت علی (علیه السّلام) می‌فرمانید:« جماع الشرّ فی مقارنۀ قرین السوء» (43) یعنی همنشینی با همنشین بد، مجمع همۀ بدیهاست. به راستی گاه نقش دوستی در خوشبختی وبدبختی یک انسان از هر عاملی مهم‌تر است، گاه او را تا سرحدفنا و نیستی پیش می‌برد و گاه او را به اوج افتخار می‌رساند.

حضرت علی (علیه السّلام): « مجالسته اهل الهوی منساۀ الایمان و محضرۀ للشیطان» (44)

همنشینی با هوسرانان باعث ازیاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است.

از جناب آقای طیّاره (از عرفا اهل دل و مورد تأیید) سؤال شد. که چرا بعضی اوقات از انسان سلب توفیق می‌شود که نه حال عبادت دارد نه حال درس و ... ؟

ایشان فرمودند: علتش می‌تواند، معاشرت با بعضی افراد باشد، زیرا وقتی انسان با شخصی روبرو می‌شود، اگرانسان مؤمن و با صفا باشد، گاهی تا یک هفته تأثیر مثبت می‌گذارد و انسان پرانرژی است ولی بعضی‌ها هستند، وقتی با آن‌ها، معاشرت می‌کنی اثر منفی می‌گذارند و باید از آن‌ها دوری کرد، این‌ها هستند که بی‌توفیقی می‌آورند(4).

312
8th July 2014, 02:06 AM
7- موسیقی :

« و من النّاس من یشتری لهو الحدیث لیضلّ عن سبیل الله بغیر علم» (46)

( برخی مردمان، کسی است که گفتار و سخن باطل را به هر وسیله تهیه می‌کند، تا خلق را به جهالت از راه خدا گمراه سازد.)

نقل شده از حضرت ابی جعفر (علیه السلام) که این آیه را خواندند و فرمودند: غنا از چیزهایی است که خداوند وعدۀ آتش به آن داده است(47). و اکثر مفسرین، برآنند که مقصود از «لهو الحدیث» در اینجا یعنی موسیقی و آوازخوانی می‌باشد(48).

کسی که موسیقی گوش دهد، پای عقل و ذهن و اندیشۀ خود را به خیالات و اوهام ( شادی یا نشاط ، غم و اندوه یا خیالات عرفان گونه ) بسته و در همان مسیر خیالبافی های موسیقی، در حرکت است ودیگر نمی‌تواند به خود آید، و نه در زندگی مادی و نه اخلاقی و معنوی و نه مذهبی و ... گامی فرانهد و چون نتوانست ، از حرکت در راه خدا و به سوی کمال، گم گشته و حیران و درمانده، خواهد شد. پس در این حال از راه خدا، گمراه شده است(49).

حضرت علی (علیه السّلام): « اللهو یفسد عزائم الجدّ» (50)

سرگرمی، تصمیمات جدی را تباه می‌کند.

کسی که مشغول لهویات شد، دیگر تمایل به عبادات و مسائل جدی نخواهد داشت. همان‌طور که امام خمینی (ره) در سخنرانی خود در سال 58 فرموده‌اند:

«موسیقی ازاموری است که البته هرکس به موجب طبع خوشش می‌آید، لکن انسان را از جدیت بیرون می‌برد و به یک موجود هزل و بیهوده می‌کشاند. جوانی که اکثر اوقاتش را پای موسیقی صرف بکند، از مسائل زندگی و از مسائل جدّی به کلی غافل می‌شود» (51)

و نیز، یکی از میراث‌های موسیقی، نفاق است. چنانکه در حدیث است.

امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «فإنّ الملاهی تورث قساوۀ القلب و تورث النفاق» (52)

کارهای لهو و سرگرم کننده، سختدلی می‌آورد و نفاق برجای می‌گذارد.

و پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: « الغناء ینبت النفاق فی القلب کما ینبت الماء الزرع» (53)

غنا، نفاق دردل می‌رویاند، همچنانکه آب، زراعت را.

و طبق آیۀ 142 نساء ( انّ المنافقین یخادعون الله ... لایذکرون الله الا قلیلاً)، منافقین ذکر خدا را جزاندک و آن هم به قصد ریا) نکنند.

بله، فریبکاری، بی‌نشاطی در نماز، ریاکاری و غفلت از یاد خدا از نشانه‌های نفاق است.


8- حرام خواری :

حضرت صادق (علیه السّلام) : «کثره السحت یمحق الرزق» (54) ( حرامخواری بسیار، روزی را از بین می‌برد)

آنچه مسلم است، غذای پاک و حلال، در روح و قلب انسان اثر نیکو و غذای حرام اثر بدی می‌گذارد. و حتی مورد لعن ملائک خواهد شد.

پیامبر(صلی الله علیه و آله): «إذا وقعت اللقمۀ من حرام فی جوف العبد، لعنه کل و ملک فی السموات و الارض» (55)

هرگاه لقمه حرامی در شکم بنده قرار گیرد، ملائک آسمان و زمین او را لعنت می‌کنند.

از مرحوم کربلائی که خداوند به او عنایت فرموده بود و بدون اینکه سواد داشته باشد، نور قرآن، قلب او را روشن کرده بود، گاهی می‌دیدند، بعد از خوردن غذا سعی می‌کند، غذاها را از شکم خود، خارج کند، از او می‌پرسیدند چرا اینکار را می‌کنی؟ می‌گفت: غذائی که خوردم، حلال نبوده، نور قلبم کم شده (56) اینچنین است، کسانی که مراقب طعام خود هستند و «فلینظر الانسان إلی طعامه» را در نظر دارند و مراقبند که غذای حرام نخورند، قلبی نورانی و مشتاق عبادت و مناجات با خالق خود را خواهند داشت.

312
8th July 2014, 02:08 AM
9- کفران نعمت :


« لإن شکرتم لإزیدنّکم و إن کفرتم إن عذابی لشدید» (57) (اگر شکر نعمت بجای آورید، برنعمت شما می‌افزائیم و اگر کفران کنید، به عذاب شدید گرفتار می‌کنیم.)


علی (علیه السّلام): «جحود الاحسان یوجب الحرمان» (58) نمک نشناسی ، موجب محرومیت می‌شود.


بدون شک، خداوند دربرابر نعمتهایی که به ما می‌بخشد، نیازی به شکر ما ندارد و اگر دستور به شکرگذاری داده آن هم موجب نعمت دیگری برما و یک مکتب عالی تربیتی است.


شکر نعمت ، نعمتت افزون کند


کفر ، نعمت از کفت بیرون کند


حضرت علی (علیه السّلام): « أحب الناس إلی الله العامل فی ما انعم به علیه بالشکر و ابعضهم الیه العامل فی نعمه بکفرها» (59)


یعنی (محبوبترین مردم، نزد خداوند کسی است که سپاسگزار نعمتهایی که خدا به او داده است باشد ودشمنترین مردم، نزد خدا، ناسپاس کنندگان به نعمتهای اویند)


و همان‌طور که شکر نعمت، مصرف نعمت به اندازه و به جا است، یکی از موارد کفر نعمت نیز، اسراف و درست مصرف نکردن نعمت است که خداوند می‌فرماید:


«لایهدی من هو مسرف کذّاب» (60) (خدا البته مردم مسرف و دروغگو را هدایت نخواهد کرد)


کسی که اسراف می‌کند، در واقع، زمینۀ هدایت و توفیق الهی را از خود سلب کرده است و نیز در آیه دیگری خداوند می‌فرماید:« یضلّ الله من هو مسرف مرتاب»(61) یعنی خداوند کسانی را که اسراف کننده و در شک و ریبه‌اند، را گمراه می‌کند که این آیه نیز می‌تواند به همان معنا باشد که خودش با عمل خود که اسراف و کفران نعمت الهی است، قابلیت هدایت را، از دست داده است.


حضرت علی (علیه السّلام):« ویح المسرف، ما إبعده عن صلاح نفسه و استدراک امره» (62)


بیچاره اسرافکار، چه دور است از اصلاح نفس و جبران کار خود.



10- غفلت :


در مقابل جاهلان که ذکر آن‌ها گذشت، دسته‌ای دیگر از انسان‌ها هستند که عالمند ولی غافل.


فراموش می‌کنند که دردانۀ آفرینشند.


این عده از انسان‌ها، گرچه به خاطر علمشان یک درجه از دسته قبلی جلوتر هستند ولی غفلت آن‌ها باعث می‌شود که در مقام عمل، همان خطا و اشتباه گروه اشتباه گروه اول را انجام دهند و به همان نتیجۀ اخروی (پشیمانی و عذاب) برسند.


«یا ویلنا قد کنّا فی غفلۀٍ من هذا بل کنّا ظالمین» (63) ای وای برما که از این روز غافل بودیم و سخت به راه ستمکاری شتافتیم.


حضرت علی(علیه السّلام): «الغفلۀ فقدٌ» (64) غفلت، موجب گم کردن (راه حق) است.


ضرر غفلت، کمتر از جهل انسان نیست، با توجه و عنایت به اینکه شخص غافل همیشه دچار دو غفلت است. یکی غفلت از وظیفۀ خود و دیگری غفلت از غفلت خویش و مسلم است که هیچکس مایل نیست، غفلت براو عارض شود، اما چه کند که وقتی غافل شود، نمی‌داند که غافل است، لذاگاه ضررش از جهل بیشتر است(65).


حضرت علی (علیه السّلام) می‌فرمایند:« لا عمل لغافل» (66) یعنی شخص غافل را عمل نباشد


و نیز می‌فرمایند:« من غلبت علیه الغفلۀ مات قلبه» (67) یعنی هرکه غفلت براو چیره شود، دلش بمیرد.


و در دعاهای ماه رجب می‌خوانیم: « و لا تجعلنی من الغافلین المبعدین» یعنی خدایا ما را از غافلینی که غفلت آن‌ها سبب بعد و دوری آن‌ها شده، قرار مده.

312
8th July 2014, 02:10 AM
11- لغو :


« قد أفلح المؤمنون ... و الذین هم عن اللغو معرضون» (68) (همانا اهل ایمان به رستگاری می‌رسیدند... و آنان‌که از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز می‌کنند).


لغو تنها، شامل سخنان و افعال بیهوده نمی‌شود. بلکه افکار بیهوده و بی‌پایه‌ای که انسان را از یاد خدا غافل و از تفکر در آنچه مفید و سازنده است، به خود مشغول می‌دارد، همه درمفهوم لغو، جمع است. درواقع مؤمنان، آنچنان ساخته شده‌اند که نه تنها به اندیشه‌های باطل و سخنان بی‌اساس و کارهای بیهوده دست نمی‌زنند بلکه به تعبیر قرآن از آن «معرض» و رویگردانند(69).


حضرت علی(علیه السّلام): « من اشتغل بما لا یعنیه فاته ما یعنیه»(70) یعنی هرکس به امور بیهوده بپردازد، امور سودمند را از دست بدهد.


بله، کسیکه به امور لغو و بیهوده، مشغول شود، اموری را که برای او سودمند است و برای آن خلق شده، از دست خواهد داد و این لغویات، قلب او را نیز، تیره و تار می‌سازند و دیگر؛ به عبادت و مناجات با خداوند میلی نخواهد داشت.


حضرت علی (علیه السّلام) می‌فرمایند: « من شغل نفسه بما لا یحب ضیّع من امره ما یحب» (71)


هرکس خود را به آنچه ضرورت ندارد سرگرم سازد، آنچه را برایش ضرورت دارد ضایع گرداند.



12- نیت بد :


« قل کل یعمل علی شاکلته» (72) : تو به خلق بگو که هرکس برحسب ذات و طبیعت خود عملی انجام خواهد داد. در چند حدیث آمده که حضرت صادق (علیه السّلام)، کلمۀ «شاکلته» را به نیت انسان تفسیر نموده‌اند افرادی که از نعمت بی‌بهره‌اند، طبق نیت و تصمیم خود عمل می‌کنند و اینطوری می‌پندارند که عملشان مطابق واقع و بر حق خواهد بود (73).


امام صادق (علیه السّلام): « انّما قدّر الله عون العباد علی قدر نیّاتهم .... و من قصرت نیته قصر عنه العون بقدر الذی قصر» (74) در حقیقت، یاری خداوند به بندگان به اندازۀ نیتهای آنان است، هرکه نیتش کاستی داشته باشد، یاری خدا نیز، به همان اندازۀ کاستی نیست او، از وی کاسته می‌شود.


بله، همان‌طور که اگر انسان، نیت کارهای خوب و عبادت داشته باشد خداوند به او کمک می‌کند و توفیق می‌دهد، اگر نیت گناه نیز داشته باشد. به دلیل نیت سوئش، توفیق الهی را از دست خواهد داد.


امام صادق (علیه السّلام): « إنّ المؤمن لینوی الذنب فیحرم رزقه» (75)


همانا مؤمن نیت گناه می‌کند و بدان سبب از روزی خود محروم می‌شود.



فهرست منابع :
1- قرآن کریم، ترجمه : الهی قمشه‌ای
2- آمدی، عبدالواحد؛ غرر الحکم و درر الکلم، جامعۀ طهران، سوم، 1360 ش(به نقل از سایت hawzah.net)
3- امین اصفهانی، نصرت؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، نهضت زنان مسلمان، تهران، بی‌چا، 1361 ش.
4- جواد آملی، عبدالله، مقاله درمحضر امام صداقت (به نقل از سایت shia.ir)
5- حرّانی؛ ابومحمد، تحف العقول، حسن زاده، انتشارات آل علی (علیه السّلام)، اول، 1382 ش.
6- خمینی، روح الله؛ آداب الصلوۀ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره)، تهران، دوم، 1372 ش.
7- دستغیب، سید عبدالحسین؛ گناهان کبیره، دفتر انتشارات اسلامی، قم، نهم، 1375 ش.
8- دهقان، اکبر، هزار و یک نکته از قرآن کریم، مؤسسه انتشارات حرم، دوم، 1388 ش.
9- رضی، محمد بن حسین؛ نهج‌البلاغه، شهیدی، سید جعفر، انتشارات انقلاب اسلامی، تهران، پنجم، 1373 ش.
10- شریعت موسوی، سید مصطفی؛ موسیقی از نظر کتاب و سنت، انتشارات اسماعیلیان، بی‌جا، اول. 1372، ش.
11- صداقت، سید علی اکبر، یکصد موضوع، پانصد داستان، رازبان، قم، اول، 1385 ش.
12- صدوق، علل الشرایع؛ ذهنی تهرانی، جواد، انتشارات مؤمنین، قم، هشتم، 1386 ش.
13- کاشانی، ملا فتح الله، ؛ خلاصۀ المنهج، انتشارات اسلامیه، تهران، 1373 ش. (به نقل از جامع التفاسیر)
14- مترجمان، ترجمه مجمع البیان، انتشارات فراهانی، تهران، 1360 ش. ( به نقل از نرم‌افزار جامع التفاسیر)
15- محمد ری شهری، محمد، میزان الحکمه، شیخی، دارالحدیث، قم، اول، 1377 ش.
16- مختاری، رضا، سیمای فرزانگان (به نقل از سایت andishe.qom.net)
17- مکارم شیرازی، ناصر ودیگران، تفسیر نمونه، دارالکتب اسلامیه، تهران، سی و دوم، 1374 ش.
18- _______؛ ناصر؛ اخلاق اسلامی در نهج‌البلاغه، انتشارات مدرسه امام علی (علیه السّلام)، (به نقل از نرم‌افزار باب العلم)
19- مهدوی، ابوالحسن، هدف خلقت، انتشارات محبّان، اصفهان، دوم، 1386 ش.
20- نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیرآسان، انتشارات اسلامیه، تهران. بی‌چاپ، 1398 ش. (به نقل از جامع التفاسیر)
21- سایت : Roshe.com
22- سایت: salehin.com
23- سایت:moude.omam.com

312
8th July 2014, 02:12 AM
پی نوشت ها :


1 - محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمۀ، ، ج13، ص6560، ح20947.
2 - برگرفته از مقاله عبادت و عبودیت؛ محمد علی مدرسی به نقل از سایت «balagh.net»
3 - سوره ذاریات، آیه 56.
4 - صدوق، محمد بن علی؛ علل الشرایع، ذهنی تهرانی، ج 1، ص67.
5 - آمدی، عبدالواحد؛ غرر الحکم و درر الحکم، ماده عبد به نقل از سایت «hawzah.net»
6 - سوره اسراء ؛ آیه 1.
7 - مهدی، ابوالحسن؛ هدف خلقت، ص 71.
8 - غررالحکم؛ ماده عبد به نقل از سایت «hawzah.net»
9 - نهج‌البلاغه، شهیدی، سید جعفر، خ184، ص611.
10 - میزان الحکمۀ، ج4، ص1848، ح6405.
11 - سوره روم، آیه 29
12 - تفسیر نمونه، ج16، ص416
13 - خلاصۀ المنهج؛ ج 4، ص228، به نقل از نرم‌افزار جامع التفاسیر نور
14 - سوره مطفقین، آیۀ 14
15 - جامع السعادات، ج3، ص48 به نقل از سایت «moude omam.com»
16 - میزان الحکمۀ، ج4، ص1898، ح6632
17 - همان؛ ص 1900، ح6639
18 - سوره فاطر؛ آیه 28
19 - تفسیر نمونه؛ ج 18، ص249.
20 - میزان الحکمۀ، ج18، ص249
21 - میزان الحکمۀ، ج2، ص878، ح2879
22 - سوره منافقون، آیه 9
23 - مخزن العرفان؛ ج12، ص326
24 - میزان الحکمۀ، ج 4، ص1704، ح5843
25 - میزان الحکمۀ، ج4، ص1704، ح5826
26 - مهدوی، ابوالحسن، هدف خلقت، ص32.
27 - میزان الحکمۀ، ج4، ص1724، ح 5912
28 - سوره نساء؛ آیه 142
29 - تحف العقول، ص 746، ح5
30 - هدف خلقت؛ ص24.
31 - میزان الحکمۀ، ج2، ص862، ح2794
32 - مفتایح الجنان؛ دعای ابوحمزه ثمالی
33 - میزان الحکمۀ، ج2، ص862 ح2796
34 - تحف العقول، ص100،ح186
35 - میزان الحکمۀ، ح1، ص160، ح611.
36 - همان، ح، 614.
37 - صداقت، سید علی اکبر، یکصد موضوع پانصد داستان، ج3، ص78 به نقل از لئالی الاخبار، ص150.
38 - میزان الحکمۀ، ج1، ص160، ح615.
39 - مکارم شیرازی، ناصر؛ اخلاق اسلامی در نهج‌البلاغه، ج2، نقل از نرم‌افزار باب العلم.
40 - سوره فرقان، آیه 28 و 29.
41 - دهقان، اکبر؛ هزار و یک نکته از قرآن کریم، ص281
42 - سوره نجم، آیه 29
43 - میزان الحکمۀ، ج2، ص751، ح2402
44 - میزان الحکمۀ، ج2، ص751، ح2424.
45 - سایت «salehin.com»، حکایات صالحین به نقل از کتاب جان شیفته.
46 - سوره لقمان، آیه 6
47 - شریعت موسوی، مصطفی، موسیقی از نظر کتاب و سنت، ص 199 به نقل از وسائل الشیعه، ج 6، ص226، ح6
48 - مترجمان، ترجمۀ مجمع البیان، ج19، ص162
49 - موسیقی از نظر کتاب و سنت، ص 226.
50 - میزان الحکمۀ، ج11، ص5356، ح18384
51 - موسیقی از نظر کتاب و سنت؛ ص 17 به نقل از روزنامه کیهان، شماره 10764
52 - میزان الحکمۀ، ج 11، ص5360، ج18363
53 - همان؛ ج9، ص4420، ح15391
54 - تحت العقول، ص676؛ ح133
55 - سایت «hawzah.net» به نقل از سفینۀ البحار، ج1، ص245
56 - مقاله اثر غذای حلال یا حرام از سایت : «Roshd»
57 - سوره ابراهیم ؛ آیه 7
58 - میزان الحکمۀ، ج3، ص1210، ح 4028
59 - دستغیب، عبدالحسین؛ گناهان کبیره؛ ج2، ص350 به نقل از مستدرک ص 316
60 - سوره غافر؛ آیه 28
61 - سوره غافر؛ آیه 34
62 - میزان الحکمۀ؛ ج 5، ص 2459، ح8475
63 - سورۀ انبیاء: آیه 97
64 - میزان الحکمۀ؛ ج 9، ص4362، ح15141
65 - هدف خلقت، ص19
66 - میزان الحکمۀ، ج9، ص4372 ح15202
67 - همان؛ ج15207
68 - سورۀ مؤمنون؛ آیه 1-3
69 - تفسیر نمونه ج 14، ص196
70 - میزان الحکمۀ، ج11، ص5336، ح18287
71 - میزان الحکمۀ؛ ج 11، ص5336، ح18297
72 - سور اسراء ، آیه 84
73 - نجفی خمینی، محمد جواد؛ تفسیر آسان، ج10، ص155
74 - میزان الحکمۀ، ج 13، ص 6574، ح20985
75 - میزان الحکمۀ، ج 13، ص 6574، ح 20985

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد