PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مینویسم برای روزی که تو بخوانی



papie
24th August 2013, 03:31 PM
می ترسم از نبودنت…

و از بودنت بیشتر!!!

نداشتن تو ویرانم میکند…

و داشتنت متوقفم!!!

وقتی نیستی کسی را نمی خواهم.

و وقتی هستی” تو را” می خواهم.

رنگهایم بی تو سیاه است ،و در کنارت خاکستری ام

خداحافظی ات به جنونم می کشاند…

و سلامت به پریشانیم!؟!

بی تو دلتنگم و با تو بی قرار….

بی تو خسته ام و با تو در فرار…

در خیال من بمان

از کنار من برو

من خو گرفته ام به نبودنت.......

papie
24th August 2013, 03:34 PM
آن روز که مادرم مرا زایید
خالی شد از من
و من همان روز
پر شدم از یک دنیا احساس
نمی دانم
وقت زایش این افکار متلاطم کی خواهد بود ؟
مادرم از من در تنش خم نشد هرگز
اما من خم شدم از اینهمه من بودن در تنم


- - - به روز رسانی شده - - -

دلم تنگ نمی شود برای روزهای خوشی که با هم داشته ایم... دلم می سوزد برای روزهای خوشی که به خاطر تو از دست دادم (!)
می خواهم قدری به فکر خودم باشم !‌!

papie
25th August 2013, 04:54 PM
خدایا

دلم تنگ آرامشی ژرف است، تو را می خوانم ...

دستم را بگیر و خاطر ابریم را به خورشید بسپار ...

و لحظه ای این جان بی قرار را به خویش نگذار ...

یا ارحم الراحمین ...

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد