PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یک طنز تلخ....!!



solinaz
23rd May 2013, 01:37 AM
قصابی

توی قصابی یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد …


یه اقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام اقا قربون دستت پنج کیلو فیله ****** بکش عجله دارم …

اقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه هاش …
همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی میخوای ننه؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: همین قدر گوشت بده ننه!
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت : پونصد تومن فَقَط اّشغال گوشت میشِه ننه … بدم؟
پیرزن یه فکری کرد گفت بده ننه !
قصاب اشغال گوشت های اون جوون رو میکند میذاشت برای پیره زن …
اون جوونی که فیله سفارش داده بود همینجور که با موبایلش بازی میکرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر ؟
پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟
جوون گفت آره … ** من این فیله هارو هم با ناز میخوره … ** شما چجوری اینارو میخوره ؟
پیرزن گفت: میخوره دیگه ننه … شیکم گشنه سَنگم میخوره …
جوون گفت نژادش چیه مادر؟
پیرزنه گفت: بهش مگن تُوله سَگِ دوپا ننه …اینارو برا بچه هام میخام اّبگوشت بار بذارم!
جوونه رنگش عوض شد … یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن …
پیرزن بهش گفت: تُو مَگه اینارو برا سگت نگرفته بودی؟
جوون گفت: چرا !
پیرزن گفت: ما غِذای سَگ نمیخُورم ننه …
بعد گوشت فیله رو گذاشت اونطرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت!
قصابه شروع کرد به وراجی که: خوبی به این جماعت نیومده اقا … و از این خزعبلات … !!!!!

من وقتی اینو خوندم اینطوری شدم...http://anjoman.bacheha.ir/images/smiles2/369014tadj2nu9ax.gif

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد