باستان شناس
26th August 2012, 06:05 PM
تا به حال برایتان پیش آمده که به خاطر ترس از ناکامی در امتحان حتی از فکر کردن به آن نیز وحشت داشته باشید، و هرچه به روز امتحان نزدیک تر شده اید حالت عصبی و استرس شما بیشتر و بیشتر شده باشد؟
و یا از داشتن برخورد ضعیف در مقابل شخصی به دلیل ترس از درگیری احساس گناه کنید و این احساس با گذشت زمان کمرنگ نشود؟
یا اینکه خشمگین و عصبانی باشید و در افکار کینه توزانه خود در مورد کسی گیر کرده باشید و نتوانید آن را فراموش کنید؟
احساسات دردناک همانند خشم، اضطراب، سرخوردگی و یا احساس گناه اغلب در ارتباط با حس نگرانی در مورد عواقب منفی اعمالمان، اهداف ما را با شکست مواجه کرده، به انتقاد گرفته و خودخواهانه به جلو می رود.
شدت احساسات و نگرانی می تواند ما را در یک چرخه افکار منفی قرار داده
و رشد فزاینده ترس به یکباره بنائی از خشم را برای ما فراهم آورد.
(http://salemzi.com/)
http://salemzi.com/img/change-how-you-feel-salemzi-12500222.jpg (http://salemzi.com/)
البته احساسات حتی از نوع درناکش نیز خدمات بزرگی به ما در زندگی خواهند کرد. ترس همانند یک زنگ خطر است.
به عنوان مثال
ترس ایجاد شده از یک تصادف به دلیل قرار گرفتن در ماشینی که راننده آن از لحاظ روانی حالت طبیعی نداشته باعث می شود که از بودن در موقعیت مشابه اجتناب کنیم.
شرم و گناه می تواند رفتارهای ما را با توجه به معیارهای اخلاقی جامعه تنظیم کند؛ بدین ترتیب که ما برای جلوگیری از احساس شرم و گناه سعی می کنیم به هنجارها و قوانین جامعه پایبند بمانیم. خشم نیز می تواند حس مبارزه طلبی ما را در رابطه با موضوعات مهم، برانگیخته و در غلبه بر موانع ایجاد انگیزه کند.
اما گاهی نیز این احساسات جنبه مثبت ندارند و ما را درگیر می کنند.
ترس و نگرانی های ما ممکن است به موقعیت هایی سوق داده شوند که حافظ جان ما نباشند و یا احساس گناه آنقدر توسعه یابد که ما افکار و اعمالمان را به صورت پنهانی انجام دهیم.
این احساسات می تواند ما را احاطه کند، به روابطمان صدمه بزند و از تجربه یک زندگی مثبت دور نگه دارد.
گاهی اوقات تنها راه تغییر چنین احساسات دردناکی، تغییر نوع برخورد ماست.
توجه کنید که در این جمله از عبارت «گاهی اوقات» استفاده شده است.
برای مثال قرار گرفتن مجدد در ماشینی که راننده آن حالت روانی مناسبی ندارد نه تنها ترس ما را کاهش نمی دهد بلکه ممکن است زندگیمان را نیز در معرض خطر قرار دهد.
تغییر چگونگی برخورد با موضوع می تواند سطح ترس و اضطراب ما از این ماجرا را تغییر دهد.
مثالی دیگر اضطراب صحبت کردن در جمع است.
این مورد می تواند با تکرار عمل کاهش یابد.
معمولاً ترس ما از انتقاد، بسیار مبالغه آمیز تر از هرگونه بی احترامی است که ممکن است واقعاً با آن مواجه شویم. و اما در مورد خشم اندکی متفاوت است. مهم نیست که شما دلیل موجهی برای خشم خود دارید یا خیر.
خشم اغلب توجیه شده است اما سودمند نیست و کمکی به ما نمی کند. هنگامی که خشمگین هستید از خود این سوال را بپرسید: «آیا این احساس خشم برای من مفید است؟». اگر خشم به شما قدرت ایستادگی دهد و باعث شود که اشتباهی را اصلاح کنید مسلماً مفید خواهد بود و خشمتان نیز فروکش خواهد کرد. اما اگر خشم به روابط شما صدمه می زند یا مشکلات را بدتر می کند، تغییر برخوردتان می تواند بر احساس شما تاثیرگذار باشد.
تغییر واکنش تنها عاملی است که می تواند بر احساستان تاثیر داشته باشد به شرطی که همزمان هم عکس العمل و هم افکارتان را تغییر دهید.
صحبت کردن در جمع در حالی که همزمان با خود فکر می کنید:
«این افتضاح است»، «من از پس آن بر نمی آیم» یا «وای فاجعه است» قطعاً چیزی از اضطراب شما کم نخواهد کرد.
عکس العمل مهربانانه نیز با شخصی که شما را عصبانی کرده تا زمانی که شما در حین برخورد اینگونه فکر کنید که «چه آدم دورویی» یا «من نمی توانم این شخص را تحمل کنم» هم نمی تواند خشم شما را کاهش دهد.
شما باید طرز تفکر خود را نیز همانند رفتارتان تغییر دهید تا به نتیجه برسید.
به عنوان مثال اینگونه فکر کنید:
«من عصبی هستم ولی از پس این کار بر می آیم» یا «با اینکه با این شخص موافق نیستم
ولی می توانم بفهمم که چرا چنین کاری را انجام می دهد».
ادامه....
و یا از داشتن برخورد ضعیف در مقابل شخصی به دلیل ترس از درگیری احساس گناه کنید و این احساس با گذشت زمان کمرنگ نشود؟
یا اینکه خشمگین و عصبانی باشید و در افکار کینه توزانه خود در مورد کسی گیر کرده باشید و نتوانید آن را فراموش کنید؟
احساسات دردناک همانند خشم، اضطراب، سرخوردگی و یا احساس گناه اغلب در ارتباط با حس نگرانی در مورد عواقب منفی اعمالمان، اهداف ما را با شکست مواجه کرده، به انتقاد گرفته و خودخواهانه به جلو می رود.
شدت احساسات و نگرانی می تواند ما را در یک چرخه افکار منفی قرار داده
و رشد فزاینده ترس به یکباره بنائی از خشم را برای ما فراهم آورد.
(http://salemzi.com/)
http://salemzi.com/img/change-how-you-feel-salemzi-12500222.jpg (http://salemzi.com/)
البته احساسات حتی از نوع درناکش نیز خدمات بزرگی به ما در زندگی خواهند کرد. ترس همانند یک زنگ خطر است.
به عنوان مثال
ترس ایجاد شده از یک تصادف به دلیل قرار گرفتن در ماشینی که راننده آن از لحاظ روانی حالت طبیعی نداشته باعث می شود که از بودن در موقعیت مشابه اجتناب کنیم.
شرم و گناه می تواند رفتارهای ما را با توجه به معیارهای اخلاقی جامعه تنظیم کند؛ بدین ترتیب که ما برای جلوگیری از احساس شرم و گناه سعی می کنیم به هنجارها و قوانین جامعه پایبند بمانیم. خشم نیز می تواند حس مبارزه طلبی ما را در رابطه با موضوعات مهم، برانگیخته و در غلبه بر موانع ایجاد انگیزه کند.
اما گاهی نیز این احساسات جنبه مثبت ندارند و ما را درگیر می کنند.
ترس و نگرانی های ما ممکن است به موقعیت هایی سوق داده شوند که حافظ جان ما نباشند و یا احساس گناه آنقدر توسعه یابد که ما افکار و اعمالمان را به صورت پنهانی انجام دهیم.
این احساسات می تواند ما را احاطه کند، به روابطمان صدمه بزند و از تجربه یک زندگی مثبت دور نگه دارد.
گاهی اوقات تنها راه تغییر چنین احساسات دردناکی، تغییر نوع برخورد ماست.
توجه کنید که در این جمله از عبارت «گاهی اوقات» استفاده شده است.
برای مثال قرار گرفتن مجدد در ماشینی که راننده آن حالت روانی مناسبی ندارد نه تنها ترس ما را کاهش نمی دهد بلکه ممکن است زندگیمان را نیز در معرض خطر قرار دهد.
تغییر چگونگی برخورد با موضوع می تواند سطح ترس و اضطراب ما از این ماجرا را تغییر دهد.
مثالی دیگر اضطراب صحبت کردن در جمع است.
این مورد می تواند با تکرار عمل کاهش یابد.
معمولاً ترس ما از انتقاد، بسیار مبالغه آمیز تر از هرگونه بی احترامی است که ممکن است واقعاً با آن مواجه شویم. و اما در مورد خشم اندکی متفاوت است. مهم نیست که شما دلیل موجهی برای خشم خود دارید یا خیر.
خشم اغلب توجیه شده است اما سودمند نیست و کمکی به ما نمی کند. هنگامی که خشمگین هستید از خود این سوال را بپرسید: «آیا این احساس خشم برای من مفید است؟». اگر خشم به شما قدرت ایستادگی دهد و باعث شود که اشتباهی را اصلاح کنید مسلماً مفید خواهد بود و خشمتان نیز فروکش خواهد کرد. اما اگر خشم به روابط شما صدمه می زند یا مشکلات را بدتر می کند، تغییر برخوردتان می تواند بر احساس شما تاثیرگذار باشد.
تغییر واکنش تنها عاملی است که می تواند بر احساستان تاثیر داشته باشد به شرطی که همزمان هم عکس العمل و هم افکارتان را تغییر دهید.
صحبت کردن در جمع در حالی که همزمان با خود فکر می کنید:
«این افتضاح است»، «من از پس آن بر نمی آیم» یا «وای فاجعه است» قطعاً چیزی از اضطراب شما کم نخواهد کرد.
عکس العمل مهربانانه نیز با شخصی که شما را عصبانی کرده تا زمانی که شما در حین برخورد اینگونه فکر کنید که «چه آدم دورویی» یا «من نمی توانم این شخص را تحمل کنم» هم نمی تواند خشم شما را کاهش دهد.
شما باید طرز تفکر خود را نیز همانند رفتارتان تغییر دهید تا به نتیجه برسید.
به عنوان مثال اینگونه فکر کنید:
«من عصبی هستم ولی از پس این کار بر می آیم» یا «با اینکه با این شخص موافق نیستم
ولی می توانم بفهمم که چرا چنین کاری را انجام می دهد».
ادامه....