نارون1
12th May 2012, 01:24 PM
http://www.mardoman.net/files/articles//jj.jpg آیا معمولا احساس آرامش و راحتی می کنید؟ آیا هر روز از احساس لذت و سعادت لبریزید، و اینگونه به نظر می رسد که از مشکلات و احساس غم و اندوه آزادید؟
اما اگر همچنان مشغول خواندن این مقاله هستید شما نیز در زمره تعداد بیشمار افرادی هستید که برای رسیدن به زندگی بهتر تلاش می کنند و آرزوی یک زندگی آرام و لذت بخش را دارند. البته تا زمانی که ما در ذهنمان خود را به خاطر شکست سرزنش میکنیم و به خود میگوییم" من برای زندگی در آرامش ساخته نشده ام،" رسیدن به این آرزو شبیه یک نبرد سخت است.
بگذارید بگویم که این مربوط به ما نیست، این فقط به خاطر نیازهای سریع زندگی امروزی است که باعث شده ما به راحتی گیج و سردرگم شویم، و در نتیجه موقتاً ارتباطمان را با ذات و طبیعت مان از دست بدهیم. البته اگر بگردیم راهی برای رهایی از این نوع زندگی هست.
هدف این مقاله معرفی تکنیکی ساده برای ایجاد آرامش، لذت و روشنایی بیشتر در زندگی شماست.
چرا یافتن آرامش و لذت دشوار است؟
اگر به مشکلاتتان نگاه کنید متوجه می شوید که ریشه بسیاری از مشکلات در ذهن شماست. قضیه این است: یک سری وقایع بیرونی اتفاق می افتد، ما تصمیم میگیریم که تنها بخشی از داستان را ببینیم، سپس موقعیت را به گونه ای تفسیر میکنیم که باعث یک سری تضاد ذهنی در ما می شود و نتیجه آن شکلی از ناراحتی درونی است.
اگرچه گفتن این جمله که "مشکلاتت را دور بریز" آسان است اما ما و شما میدانیم که به این سادگی هم نیست. ما سال های سال شرایط را برای جذب مشکلات و کشمکش ها فراهم کرده ایم. آنقدر که راهکار ساده "فکر نکردن در مورد مشکلات" خیلی در ما موثر نیست. ما به ابزاری نیاز داریم که به ریشه مشکلات ضربه بزنیم.
بیایید کاری را امتحان کنیم. برای یک یا پنج دقیقه چشمهایتان را ببندید و این مدت این مفهموم را مرور کنید که شما سکوت و آرامش میخواهید و نمی خواهید این افکار شما را پریشان کنند.(خواندن را متوقف کنید و این کار را انجام دهید.).
خب چه اتفاقی افتاد؟ شاید متوجه شده باشید که لحظه ای که ساکت شدید افکار شروع به خودنمایی کردند- افکاری بی ربط و بی نظم. این افکار نوعی پریشانی هستند که از سکوت درونی ما سر بر می آورند.
این فقط یک تجربه بود که ما با اراده خود ذهنمان را زیر نظر گرفتیم و تلاش کردیم آرام شویم، اما نتوانستیم. حالا فضای درونی خود را وقتی که روز خود را میگذرانیم، بی خبر از افکار آلوده ای که وارد ذهن ما میشوند، تصور کنید.
بنابراین ذهن ما با اطلاعات بی فایده، با اندیشه هایی که باعث خوشبختی ما نمیشود آشفته میگردد. به دلیل آشفتگی ذهن مان، شفافیت درونی ما نیز کم میشود و گرد و غبار هوش ذاتی ما را میپوشاند. و در نتیجه ارتباط خود را با قسمتی از ذهنمان که پاک ومقدس، فرزانه، آرامش بخش و جاودانه است از دست میدهیم.
سرگرمی هایی که ما آنها را ضروری و مهم میدانیم، مثل تماشای تلویزیون، بروز کردن صفحات فیس بوک مان، چک کردن ایمیل ها، غیبت پشت تلفن، ریختن آهنگ روی دستگاه پخش موسیقی وغیره،همه اینها توجه ما را معطوف خود می کنند و ما را ازچیزهایی که واقعاً برای ما مهم است- چیزهایی که شادی و رضایت ابدی را به زندگی ما و زندگی دیگران به ارمغان می آورد- دور میکنند.
بدانیم یا نه اطلاعاتی که ما به آنها می پردازیم فضای درونی ما را تا حدی پر می کنند و نیازها و احساسات ما را تحت تاثیر قرار میدهند.
و اگر مراقب نباشیم ممکن است به سرعت زندگی خود را سپری کنیم در حالی که زمان با ارزش خود را صرف چیزهایی کرده ایم که مهم نیستند- و سپس از خود میپرسیم زندگی من چه شد؟چرا من احساس آشفتگی میکنم و به راحتی عصبانی میشوم؟ چرا احساس نارضایتی و نقص میکنم؟
اگر هنوز درحال مطالعه هستید نفسی تازه کنید و به خواندن ادامه دهید. شما این شانس را داشته اید که از خواب غفلت برخیزید. برخیزید و کنترل سرنوشتتان را در دست بگیرید. کار خود را با چیزهایی که به آنها توجه میکنید و اجازه میدهید وارد زندگی تان شوند، شروع کنید.( بدون در نظر گرفتن سن خودتان)
راهنمای ساده برای پاکسازی عمیق درون
یک راه برای پاک کردن آشفتگی درون مراقبت از باغچه ذهنمان است. مراقب باشید که به چه چیز اجازه ورود میدهید، با حرف ها، افکار و چیزهایی که به آنها توجه میکنید، شروع کنید.
ممکن است متوجه نشده باشید اما ما وقت زیادی را صرف غیبت، بد زبانی نسبت به دیگران، قضاوت در مورد دیگران و یافتن اشتباهات دیگران میکنیم و جذب افکار منفی مثل حسادت، گناه یا ترس میشویم و بدنبال بهانه ای برای مخفی کردن احساسات واقعی خود می گردیم.
میدانم که همه این ها وقتی در کنار هم قرار می گیرند به نظر خیلی بد و اغراق آمیز میرسد، اما اگرما واقعاً به خودمان، اندیشه هایمان و حرف هایمان بنگریم متوجه خواهیم شد که تقریبا هر روز آگاهانه و ناآگاهانه خیلی از این کارها را انجام میدهیم.
من به دیگران کاری ندارم و درمورد تجربه خودم صحبت میکنم و تایید میکنم که این یک حقیقت است. گاهی اوقات در ظاهر خشونتی وجود ندارد مانند قضاوت در مورد گارسن رستوران، یا عصبانی شدن از نماینده خدمات مشترکین تلفن و بی احترامی به او، یا گفتن یک دروغ کوچک مصلحتی به جای نه گفتن مستقیم.
مسئله این نیست که با داشتن این افکار یا گفتن این حرف ها ما آدم های بدی می شویم. مسئله این است که این چیزها تبدیل به زباله های به درد نخوری میشوند که درون ما را پر میکنند و به درد خوشبختی ما نمیخورند.
من این تکنیک های ساده اما بسیارموثر را از یک آموزگار روحانی فرا گرفته ام.
برای پاک کردن درون تان از این 4 قانون پیروری کنید:
1. همان چیزی که واقعاً منظورتان است را بگویید. به آنچه میگویید عمل کنید.
2. حرفی را که نمیتوانید به همه بزنید به هیچ کس نزنید.
3. آنچه را که نمیتوانید برای دیگران مطرح کنید در خلوت به خود نگویید.
4. حرفی را نزنید مگر اینکه صحیح، مفید یا از روی محبت باشد.
اما اگر همچنان مشغول خواندن این مقاله هستید شما نیز در زمره تعداد بیشمار افرادی هستید که برای رسیدن به زندگی بهتر تلاش می کنند و آرزوی یک زندگی آرام و لذت بخش را دارند. البته تا زمانی که ما در ذهنمان خود را به خاطر شکست سرزنش میکنیم و به خود میگوییم" من برای زندگی در آرامش ساخته نشده ام،" رسیدن به این آرزو شبیه یک نبرد سخت است.
بگذارید بگویم که این مربوط به ما نیست، این فقط به خاطر نیازهای سریع زندگی امروزی است که باعث شده ما به راحتی گیج و سردرگم شویم، و در نتیجه موقتاً ارتباطمان را با ذات و طبیعت مان از دست بدهیم. البته اگر بگردیم راهی برای رهایی از این نوع زندگی هست.
هدف این مقاله معرفی تکنیکی ساده برای ایجاد آرامش، لذت و روشنایی بیشتر در زندگی شماست.
چرا یافتن آرامش و لذت دشوار است؟
اگر به مشکلاتتان نگاه کنید متوجه می شوید که ریشه بسیاری از مشکلات در ذهن شماست. قضیه این است: یک سری وقایع بیرونی اتفاق می افتد، ما تصمیم میگیریم که تنها بخشی از داستان را ببینیم، سپس موقعیت را به گونه ای تفسیر میکنیم که باعث یک سری تضاد ذهنی در ما می شود و نتیجه آن شکلی از ناراحتی درونی است.
اگرچه گفتن این جمله که "مشکلاتت را دور بریز" آسان است اما ما و شما میدانیم که به این سادگی هم نیست. ما سال های سال شرایط را برای جذب مشکلات و کشمکش ها فراهم کرده ایم. آنقدر که راهکار ساده "فکر نکردن در مورد مشکلات" خیلی در ما موثر نیست. ما به ابزاری نیاز داریم که به ریشه مشکلات ضربه بزنیم.
بیایید کاری را امتحان کنیم. برای یک یا پنج دقیقه چشمهایتان را ببندید و این مدت این مفهموم را مرور کنید که شما سکوت و آرامش میخواهید و نمی خواهید این افکار شما را پریشان کنند.(خواندن را متوقف کنید و این کار را انجام دهید.).
خب چه اتفاقی افتاد؟ شاید متوجه شده باشید که لحظه ای که ساکت شدید افکار شروع به خودنمایی کردند- افکاری بی ربط و بی نظم. این افکار نوعی پریشانی هستند که از سکوت درونی ما سر بر می آورند.
این فقط یک تجربه بود که ما با اراده خود ذهنمان را زیر نظر گرفتیم و تلاش کردیم آرام شویم، اما نتوانستیم. حالا فضای درونی خود را وقتی که روز خود را میگذرانیم، بی خبر از افکار آلوده ای که وارد ذهن ما میشوند، تصور کنید.
بنابراین ذهن ما با اطلاعات بی فایده، با اندیشه هایی که باعث خوشبختی ما نمیشود آشفته میگردد. به دلیل آشفتگی ذهن مان، شفافیت درونی ما نیز کم میشود و گرد و غبار هوش ذاتی ما را میپوشاند. و در نتیجه ارتباط خود را با قسمتی از ذهنمان که پاک ومقدس، فرزانه، آرامش بخش و جاودانه است از دست میدهیم.
سرگرمی هایی که ما آنها را ضروری و مهم میدانیم، مثل تماشای تلویزیون، بروز کردن صفحات فیس بوک مان، چک کردن ایمیل ها، غیبت پشت تلفن، ریختن آهنگ روی دستگاه پخش موسیقی وغیره،همه اینها توجه ما را معطوف خود می کنند و ما را ازچیزهایی که واقعاً برای ما مهم است- چیزهایی که شادی و رضایت ابدی را به زندگی ما و زندگی دیگران به ارمغان می آورد- دور میکنند.
بدانیم یا نه اطلاعاتی که ما به آنها می پردازیم فضای درونی ما را تا حدی پر می کنند و نیازها و احساسات ما را تحت تاثیر قرار میدهند.
و اگر مراقب نباشیم ممکن است به سرعت زندگی خود را سپری کنیم در حالی که زمان با ارزش خود را صرف چیزهایی کرده ایم که مهم نیستند- و سپس از خود میپرسیم زندگی من چه شد؟چرا من احساس آشفتگی میکنم و به راحتی عصبانی میشوم؟ چرا احساس نارضایتی و نقص میکنم؟
اگر هنوز درحال مطالعه هستید نفسی تازه کنید و به خواندن ادامه دهید. شما این شانس را داشته اید که از خواب غفلت برخیزید. برخیزید و کنترل سرنوشتتان را در دست بگیرید. کار خود را با چیزهایی که به آنها توجه میکنید و اجازه میدهید وارد زندگی تان شوند، شروع کنید.( بدون در نظر گرفتن سن خودتان)
راهنمای ساده برای پاکسازی عمیق درون
یک راه برای پاک کردن آشفتگی درون مراقبت از باغچه ذهنمان است. مراقب باشید که به چه چیز اجازه ورود میدهید، با حرف ها، افکار و چیزهایی که به آنها توجه میکنید، شروع کنید.
ممکن است متوجه نشده باشید اما ما وقت زیادی را صرف غیبت، بد زبانی نسبت به دیگران، قضاوت در مورد دیگران و یافتن اشتباهات دیگران میکنیم و جذب افکار منفی مثل حسادت، گناه یا ترس میشویم و بدنبال بهانه ای برای مخفی کردن احساسات واقعی خود می گردیم.
میدانم که همه این ها وقتی در کنار هم قرار می گیرند به نظر خیلی بد و اغراق آمیز میرسد، اما اگرما واقعاً به خودمان، اندیشه هایمان و حرف هایمان بنگریم متوجه خواهیم شد که تقریبا هر روز آگاهانه و ناآگاهانه خیلی از این کارها را انجام میدهیم.
من به دیگران کاری ندارم و درمورد تجربه خودم صحبت میکنم و تایید میکنم که این یک حقیقت است. گاهی اوقات در ظاهر خشونتی وجود ندارد مانند قضاوت در مورد گارسن رستوران، یا عصبانی شدن از نماینده خدمات مشترکین تلفن و بی احترامی به او، یا گفتن یک دروغ کوچک مصلحتی به جای نه گفتن مستقیم.
مسئله این نیست که با داشتن این افکار یا گفتن این حرف ها ما آدم های بدی می شویم. مسئله این است که این چیزها تبدیل به زباله های به درد نخوری میشوند که درون ما را پر میکنند و به درد خوشبختی ما نمیخورند.
من این تکنیک های ساده اما بسیارموثر را از یک آموزگار روحانی فرا گرفته ام.
برای پاک کردن درون تان از این 4 قانون پیروری کنید:
1. همان چیزی که واقعاً منظورتان است را بگویید. به آنچه میگویید عمل کنید.
2. حرفی را که نمیتوانید به همه بزنید به هیچ کس نزنید.
3. آنچه را که نمیتوانید برای دیگران مطرح کنید در خلوت به خود نگویید.
4. حرفی را نزنید مگر اینکه صحیح، مفید یا از روی محبت باشد.