PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نشانه های قحطی در ایران



hyper neo
3rd March 2012, 01:57 AM
خوب به خاطر دارم آن روزهایی را كه تنها شامپوی موجود، شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود.

http://persian-star.net/1390/12/08/ghahti/02.jpg (http://kamyab.com/)

تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می كردیم و اگر شانس یارمان بود
و از همان شامپوها یك عدد صورتی رنگش كه رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی كیف می كردیم.
سس مایونز كالایی لوكس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام تنها دلخوشی كودكی بود.

http://persian-star.net/1390/12/08/ghahti/03.jpg (http://kamyab.com/)

صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت،
بگو مگو ها سر كپسول گاز كه با كامیون در محله ها توزیع می شد،

خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب.
روغن، برنج و پودر لباسشویی جیره بندی بود،
نبود پتو در بازار خانواده تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت و پوشیدن كفش آدیداس یك رویا بود.

http://persian-star.net/1390/12/08/ghahti/06.jpg (http://kamyab.com/)

همه اینها بود، بمب هم بود و موشك و شهید و ...
اما كسی از قحطی صحبت نمی كرد!
یادم هست با تمام فشارها وقتی وانت ارتشی برای جمع آوری كمك های مردمی وارد كوچه می شد
بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود.
همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود، خب درد هم بود.
امروز اما فروشگاه های مملو از اجناس لوكس خارجی در هر محله و گوشه كناری به چشم می خورند و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست.
از انواع شكلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا موبایل و تبلت، داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا تا بستنی با روكش طلا، رینگ اسپرت تا...
و حال با تن های فربه، تكیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های گرانقیمت از شنیدن كلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می بریم.
مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید! مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود!
متاسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، پُز دادن و له كردن دیگران سیری ناپذیر شده است ...
ورشكسته شدن انتشارت، بی سوادی دانشجوهامان، بی سوادی استادها، عقب افتادگی در علم و فرهنگ و هنر، تعطیلی مراكز ادبی فرهنگی و هنری و ...
برایمان مهم نیست ولی از گران شدن ادكلن مورد علاقه مان سخت نگرانیم! ...
می شود كتابها نوشت...
خلاصه اینكه این روزها لبخند جایش را به پرخاش داده و مهربانی به خشم.

فقط كافیه یك ذرّه احساس كنیم كه یكى مخالف نظر ماست اونوقت چنان نابودش می كنیم كه انگار هیچ خدایی رو بنده نیستیم
هركس تنها به فكر خویش است، به فكر تن خویش!
قحطی امروز قحطی انسانیت است؛
قحطى اخلاق است؛
قحطی همدلی؛
قحطى رأفت؛
قحطی عشق؛
که ما ایرانیان در این روزگاران آن را به وضوح لمسش می کنیم...

SaSaMc2
3rd March 2012, 07:17 AM
متاسفانه اين متن كاملا درسته... :(

نميشه اسمش رو دستآورد گذاشت...

ولي هر روز بيشتر به دست ميآريم... [nadanestan]

nika6749
3rd March 2012, 07:38 AM
اخی یادش بخیر

محسن آزماینده
3rd March 2012, 09:34 AM
خوب به خاطر دارم آن روزهایی را كه تنها شامپوی موجود، شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود.

http://persian-star.net/1390/12/08/ghahti/02.jpg (http://kamyab.com/)

تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می كردیم و اگر شانس یارمان بود
و از همان شامپوها یك عدد صورتی رنگش كه رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی كیف می كردیم.
سس مایونز كالایی لوكس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام تنها دلخوشی كودكی بود.

http://persian-star.net/1390/12/08/ghahti/03.jpg (http://kamyab.com/)

صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت،
بگو مگو ها سر كپسول گاز كه با كامیون در محله ها توزیع می شد،

خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب.
روغن، برنج و پودر لباسشویی جیره بندی بود،
نبود پتو در بازار خانواده تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت و پوشیدن كفش آدیداس یك رویا بود.

http://persian-star.net/1390/12/08/ghahti/06.jpg (http://kamyab.com/)

همه اینها بود، بمب هم بود و موشك و شهید و ...
اما كسی از قحطی صحبت نمی كرد!
یادم هست با تمام فشارها وقتی وانت ارتشی برای جمع آوری كمك های مردمی وارد كوچه می شد
بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود.
همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود، خب درد هم بود.
امروز اما فروشگاه های مملو از اجناس لوكس خارجی در هر محله و گوشه كناری به چشم می خورند و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست.
از انواع شكلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا موبایل و تبلت، داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا تا بستنی با روكش طلا، رینگ اسپرت تا...
و حال با تن های فربه، تكیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های گرانقیمت از شنیدن كلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می بریم.
مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید! مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود!
متاسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، پُز دادن و له كردن دیگران سیری ناپذیر شده است ...
ورشكسته شدن انتشارت، بی سوادی دانشجوهامان، بی سوادی استادها، عقب افتادگی در علم و فرهنگ و هنر، تعطیلی مراكز ادبی فرهنگی و هنری و ...
برایمان مهم نیست ولی از گران شدن ادكلن مورد علاقه مان سخت نگرانیم! ...
می شود كتابها نوشت...
خلاصه اینكه این روزها لبخند جایش را به پرخاش داده و مهربانی به خشم.

فقط كافیه یك ذرّه احساس كنیم كه یكى مخالف نظر ماست اونوقت چنان نابودش می كنیم كه انگار هیچ خدایی رو بنده نیستیم
هركس تنها به فكر خویش است، به فكر تن خویش!
قحطی امروز قحطی انسانیت است؛
قحطى اخلاق است؛
قحطی همدلی؛
قحطى رأفت؛
قحطی عشق؛
که ما ایرانیان در این روزگاران آن را به وضوح لمسش می کنیم...




سلام

به نظر شما علتش چی میتونه باشه؟؟؟

یکی از آشنایان تعریف میکرد که در کشور ژاپن خبر گرانی کالایی از تلویزیون اعلام شد

وقتی این فرد قبرای خریدن مقدار زیادی از آن کالا به فروشگاه رفته،دیده که همه هر مقداری از آن کالا را مازاد بر نیاز داشتند،آوردند و به فروشگاه میدهند تا قحطی نشود


ولی چیزی که من خودم با چشم دیدم برعکس این بود

تقریبا 2 سال قبل که قیمت مواد شوینده 2 برابر شد،فروشگاهی که روبری خانه ما بود،همه این مواد را از ویترین و قفسه جمع کرد و یک هفته بعد با قیمت 2 برابر فروخت

این رفتار این فروشنده در موردی بود که جنس گران شده

ولی این رفتار هم از او جالب است:

یکی از اجناس مغازه او که ارزان شده بود،با همان قیمت قبلب می فروخت و میگفت چون من این جنس را با قیمت بالایی خریدم ،باید با همان قیمت هم بفروشم

عرفان سلیم زاده
3rd March 2012, 11:26 AM
اون موقع مردم سنت و اموزه های پدرانشون رو یدک می کشیدند چون در زمان بزرگ شدن انها جدالی بین فرهنگ ها وجود نداشت
ما چیکار کردیم؟
نسل ما داره نا امیدی و جدال بین فرهنگ ها رو یدک می کشه
چیزی که الان دارید می بینید چند دسته گی جوون های این مملکته
یه سری غرب رو انتخاب کردن و یه سری شرق رو ولی بسیاری هم سرشون رو انداختن پایین و انتخاب نکردند!
این دسته از مردم مورد موافقت هیچ یک از دو طرف نیستند
ریشه این افراد باید کنده بشه ولی نه با کشت و کشتار
با پایان دادن به این جنگ و جدل های بی مورد قرون وسطی ای!

hadi elec
3rd March 2012, 12:09 PM
همه اینا بخاطر اینه که ما تعریفمون از زندگی داره عوض میشه
ما تعریفمون از ادب و احترام و انسانیت و دلسوزی و محبت عوض شده
تعریفمون از رفاه عوض شده
همونطور که میگن یه بز گر گله رو گر میکنه
تو جامعه هم وقتی یه نفر به فکر زندگی خودش و بالا رفتن خودش رو به قیمت پا گذاشتن رو شونه بقیه بخواد خب به مرور همه اینجوری میشن
توی روزگاری که همه دنبال پیت نفت بودن شبا با والور و علاالدین خونه رو روشن و گرم میکردن بودن کسایی که دنبال پول و پر کردن جیب خودشون بودن
بعد از گذشت سالها دیگه کسی والور تو خونش نداره همه لامپ کم مصرف دارن و وقتی به خونه همسایه نگاه میکنن میبینن که ای بابا اون وکجا و ما کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا اینجوری شد؟
این یه سواله که در عین بی جوابی 1001 جواب نا گفتنی داره
من و شما باید بگیم اون موقع که کسی دنبال مال اندوزی نبود الان میفهمه که سرش کلاه رفته
حالا بیایید منو شما الان دنبال مال اندوزی باشیم تا بعدا سرمون کلاه نره!!!!!!!!!!!!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد