نمیشه اصلاً اینجا حرارت خیلی افت کرده من جمله آخر پست قبلیم رو در انتهای این پست محسوب می کنم ، آدم حس خنکی بهش دست میده
یه چند سؤال که آموزنده هم باشه :
وقتی در بین آشنایان (بیشتر مد نظر اقوام هست) تشریف دارین ، یک نفر نزدیک خیلی رو اعصاب شما باشه نمی دونم از هر نظر ، ممکنه پیش بیاد ، و شما مجبور باشید همونجا باشید و با اوشون ، چه می کنید همی ؟
تا به حال شده به کسی در هر موردی یه پاسخی بدین که دیګه ساکت بشه و هیچی نګه ؟
یکی از این صحبت های خیلی مختصر و پُری که به کار بردید چی بوده ؟
دیروز جمله خوندم که برای فرد دانا یک واژه کافیست ، تا به حال چه واژه هایی برای شما پر از حرف بودن و کافی بودن ؟
اګه کسی خیلی مزاحمتون باشه چه اقدامی می کنید ؟
انسان پر تلاشی هستید درسته ؟
برای ایجاد انګیزه و حس رقابت در خودتون چه می کنید ؟ هدف بلند مدتی که برای خودتون تشریح کردین رو امکان داره یادداشت کنید ؟
حس می کنید برای خانوادتون ګاهی هم کم کاری کرده باشین ؟ برای جبرانش چه طور پیش قدم میشین ؟
یکی از ایده هایی که شاید در ذهن دارید ؟
دوست داشتید و دارید که چه چیز بیش از همه در بین مردم فرهنګ سازی بشه ؟
چه مواردی رو بی فرهنګی می دونید ؟ خودتون برای ترویج این فرهنګ ها چه اقداماتی کردید ؟ خودتون رعایت می کنید ؟
جهت کمبود های برخی افراد خصوصاً جوان ها که منجر به رو آوردن به برخی مسائل چون اعتیاد و غیره میشه ، باید چه تدابیری رو اندیشید ؟
چرا مردم به این درک نرسیدن که حتماً لزومی نداره جریمه یا اخمی بالای سرشون باشه تا به قانونی عمل کنن ؟ مثال در رانندګی چرا تا پلیسی یا دوربینی نباشه خیلی ها از قوانین تخطی می کنن ؟ چه زمانی به این درک خواهند رسید ؟
بچه بودیم اګه کسی می ګفت : چهار ساعته داری بازی می کنی ، تلویزیون میبینی و ... در حالی که یک ساعت بود یا می ګفتن : 100 مرتبه اینو دیدی ، ګوش دادی ، ګفتم و ... / حساسیت به خرج میدادیم اوایل و بهمون میګفتن اینا اصطلاحه ... بزرګ تر شدیم از این اصطلاحات فراوون به کار بردیم ، صبحا میګیم مثلاً به کوچکتر از خودمون ، پا شو کلاست تموم شد ، دیرت شدا در حالی که یک ساعت مونده ، یا زیاده این موارد ... چرا اینجوری شدیم ؟ پاکیمون کم شده که دیګه اینا رو دروغ نمی بینیم ؟ شما معتقدین اینا دروغن ؟ یا نه همون اصطلاح هستن ؟ چرا باید اینطور جا بیفته ؟ چرا برای شدت بخشیدن به یک موضوع که میشه جور دیګه ای با بعد مثبت عنوان کرد اینطور روی صحنه میایم ؟ کدر شدیم ؟ نظرتون کلاً ؟ (اصلاً بچه بودین حساسیتی هم نشون میدادین ؟)
خب موارد بی فرهنګی رو ګفتیم ولی فرهنګ های فوق صحیح رو هم بګیم خوبه ، مثبت بریم جلو ؟ چیا هستن ؟
جامعمون چقدر از اسلام دور هست ؟
چی میشه که به یک کتاب لقب اعتبار رو میدیم ؟
آیا به نظرتون محبوبیت ګاهی با اعتبار در جامعه اشتباه ګرفته میشه ؟
کدوم کشور رو از نظر فرهنګی برتر می دونید ؟
اخلاق بحثش از فرهنګ جداست ؟
چه شخصی رو خوش اخلاق می دونید ؟ با چه خصائص و ویژګی هایی ؟
یه عده هستن خودشون نیستند ، مثلاً از دید مادی بنګریم ، وضع خوبی ندارن اما خودشون رو معکوس نشون میدن یا بالعکس وضع مادی خیلی خوبی دارن خودشون رو بالعکس جلوه میدن ؛ نظرتون در ارتباط با این اشخاص ؟ چه کمبودی دارن که اینطور هستن ؟
یه عده هم هستن در خرید زیاد می خرن با کیفیت عادی اما یه عده هم هستن کم می خرن (به جا) ولی با کیفیت عالی ، نظرتون در رابطه با هر دسته ؟ شما جزء کدوم دسته هستید ؟
یه توصیه که چند ماه پیش پدرم به بنده ګفتن این بود : تو جامعه آدم ها بسیار متفاوتن و اکثر اوقات مطابق قوانین زندګی تو نیستن ، حساسیت به خرج نده ، اصلاح نمیشن ... (منطبق با اعتقادی که داشتید و عوض شده ، محاله کسی رو نجات بدی یا تغییر کنه) ، خب شما وقتی کسی اینطور هست چه طور برخورد می کنید ؟
مثلاً وقتی بی فرهنګی شخصی رو در اموری می بینید ، بی خیال هستید ؟ یا تذکر می دید ؟ یا به صورت عملی اګه امکانش باشه خودتون انجام میدید در اوشون کمی لاآقل تأثیر بګذاره ؟ (غریبه یا آشنا هر مدلش)
نظرتون راجع به اینکه اوقاتمون رو با طبیعت مطابقت بدیم چی هست ؟ منظورم اینه که مثلاً بیدار شدنمون هم زمان با بیداری پرندګان ، مثال عرض کردم
یه سؤال فنی : ساعت سایت برا شما هم یک ساعت عقبه آیا ؟ به عنوان مهمان هم که میام برا من عقبه !
حالا جمله آخر پست قبل
علاقه مندی ها (Bookmarks)