دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 32 از 35 نخستنخست ... 2223242526272829303132333435 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 311 تا 320 , از مجموع 345

موضوع: عینک خود را از بدبینی نسبت به انتقاد به خوش بینی تعویض کنید و وارد شوید

  1. #311
    همکار بخش اختراعات و نوآوری
    نوشته ها
    259
    ارسال تشکر
    2,318
    دریافت تشکر: 1,613
    قدرت امتیاز دهی
    18679
    Array

    پیش فرض پاسخ : عینک خود را از بدبینی نسبت به انتقاد به خوش بینی تعویض کنید و وارد شوید

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها
    یه عادت بد دارم اونم اینه که تا کاری رو تموم نکنم نمیتونم سراغ کار دیگه برم و یا اگه روز شنبه ام به بطالت بگذره{ینی درس نخونم و مطالعه نکنم یا برا شروع کاری انتخابش نکنم} تموم هفته ام از دستم میره

    کسی نمیخواد کمکم کنه؟
    سلام
    اتفاقا برادر بزرگتر من هم همین مشکلو داره، جالبه!!!
    مدتی بنا به شرایط با هم داریم کار میکنیم وقتی روز اول لیست کارهای روزانه رو بهش گفتم جواب داد هر روز فقط یک کار!!!
    خودم صبح ها یک ساعت مطالعه همرا با چک میل کردن و وبگردی یکی دوساعت کار بانکی بعدشم تا ساعت ده شب سر کارم هستم، به این موارد کلاس های دانشگاه کلاس زبان کارهای شخصی و خریدهای خونه هم اضافه کنید;دی

    به نظر من اگر مثلا شنبتو خراب کردی بهش فکر نکن و از باقی روزها به خوبی استفاده کن یا میتونی کم کاری مثلا روز شنبه یا هر روز دیگه رو تقسیم کنی بین مابقی روزهای هفته
    من خودم اصلا اهل برنامه ریزی نیستم و تا حالا اگرم برنامه ریزی ای کردم بهش خوب عمل نکردم، اما اگر به غیر از درس خوندن کار دیگه ای نداری که زمان نشناسه بهتره که برنامه ریزی کنی
    I AM ADRENALINE

  2. 9 کاربر از پست مفید TERRORIST سپاس کرده اند .


  3. #312
    همکار تالار روانشناسی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی شخصیت
    نوشته ها
    1,375
    ارسال تشکر
    4,960
    دریافت تشکر: 4,070
    قدرت امتیاز دهی
    11916
    Array
    mozhgan.s's: جدید50

    پیش فرض پاسخ : عینک خود را از بدبینی نسبت به انتقاد به خوش بینی تعویض کنید و وارد شوید

    نقل قول نوشته اصلی توسط BaAaHaR نمایش پست ها
    از کجا میدونی دلش نمیخواد؟
    آخه بچست،زوده واسش
    آلزایمر گاهی درد نیست...
    درمان است!!

  4. 6 کاربر از پست مفید mozhgan.s سپاس کرده اند .


  5. #313
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    نوشته ها
    417
    ارسال تشکر
    2,930
    دریافت تشکر: 2,806
    قدرت امتیاز دهی
    12934
    Array

    پیش فرض پاسخ : عینک خود را از بدبینی نسبت به انتقاد به خوش بینی تعویض کنید و وارد شوید

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها
    اگه کسی کمک کنه این اخلاقمو بذارم کنار ممنونش میشم اما نقد جای خودش. برا این هم راهکار میخوام

    یه عادت بد دارم اونم اینه که تا کاری رو تموم نکنم نمیتونم سراغ کار دیگه برم و یا اگه روز شنبه ام به بطالت بگذره{ینی درس نخونم و مطالعه نکنم یا برا شروع کاری انتخابش نکنم} تموم هفته ام از دستم میره

    کسی نمیخواد کمکم کنه؟
    سلام راهکار خواسته بودید و این هم راهکاری که به ذهن من میرسه: اینکه تا کاری رو تموم نکنید نمیرید سراغ کار بعدی اصلا خوب نیست می دونم که به خاطر اینکه به نظم اهمیت میدید دچار این اخلاق شدید و این باعث شده که اگر 10 تا کار هم روی سرتون بریزند فقط می تونید روی یک کدوم از اونا تمرکز کنید و حتی اگر یک کار رو تموم نکردید برید سراغ کار بعدی اون کار رو نصفه و نیمه رها می کنید چون تمرکز درستی ندارید راهکار اینه که اول باید با خودتون کنار بیایید و به خودتون بفهمونید که همیشه وقت زیادی ندارید که بخوایید فقط روی یک کار تمرکز کنید بعضی اوقات ممکنه خیلی از کارها و عکس العمل های مناسب شما به خاطر تک بعدی بودن شما از بین بره یعنی زمان انجام کاری رو از دست بدید بعضی اوقات چند تا کار لازم و ملزوم همدیگه هستند و باید همه ی اونا در یک تایم به اتمام برسه اگر اینطوری پیش برید شکست می خورید شما مدیریت خوندید بعضی اوقات ممکنه مجبور بشید که چند تا تصمیم مهم رو در یک تایم کوتاه بگیرید اگر بخوایید فقط روی یک مورد سرمایه گذاری کنید و فقط یک تصمیم بگیرید در کار مدیریت موفق نمیشید باید با خودتون تمرین کنید برای بار اول دو کار یا دو تصمیم متقاوت رو برای انجام دادن انتخاب کنید و دقیقا همزمان برای هردو کار یک تایم مشترک رو انتخاب کنید حالا الان می تونید به 2 طریق عمل کنید تا موفق بشید 1) اگر کارتون فکریه به هردو کار فکر کنید (شدنش میشه به تمرین احتیاج داره)2) همون تایم مشترک رو تقسیم بندی کنیدمثلا ده دقیقه برای این وقت بذارید ده دقیقه هم برای اون یکی کار و همینطور پیش برید تا هر دو کار در تایم مشخصشون به انجام برسند یه جورایی همون برنامه ریزی خومون میشه اما ما اونقدری که برای برنامه ریزی وقت میذاریم نباید برای این کار وقت گذاشت اولش وقتی تمرین می کنید خیلی سخته قبول دارم ولی باید تحمل کنید چون بعضی اوقات اونقدرها هم که فکر می کنید وقت ندارید بعضی اوقات خیلی زود دیر میشه و شما می مونیدو سه چهار تا کاری که به غیر از یکیش بقیه انجام نشده مونده!
    ویرایش توسط ghalbeyakhi : 21st July 2013 در ساعت 05:35 PM
    مرگ از زندگی پرسید:چرا من تلخم و تو حقیقت؟!
    زندگی در جواب گفت :
    چون من دروغم و تو حقیقت!!




  6. 5 کاربر از پست مفید ghalbeyakhi سپاس کرده اند .


  7. #314
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    نوشته ها
    417
    ارسال تشکر
    2,930
    دریافت تشکر: 2,806
    قدرت امتیاز دهی
    12934
    Array

    پیش فرض پاسخ : عینک خود را از بدبینی نسبت به انتقاد به خوش بینی تعویض کنید و وارد شوید

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها


    اگه روز شنبه ام به بطالت بگذره{ینی درس نخونم و مطالعه نکنم یا برا شروع کاری انتخابش نکنم} تموم هفته ام از دستم میره

    کسی نمیخواد کمکم کنه؟
    این هم به خاطر مقرراتیه که در ذهن خودتون بوجود اوردید یا به خاطر عکس العمل های روزانه در ذهنتون جای گرفته و شده یه دیسیپلین خاص!!! قرار نیست حالا که شنبه اولین روز هفته است همه ی کارها همون روز شروع بشه !!! بعضی اوقات ممکنه برای ادم مشکلی پیش بیاد ونتونه از شنبه شروع کنه چه ایرادی داره؟ از 1 شنبه شروع کنید اصلا فرض رو هم بر این میگیریم که مثلا شما شنبه حوصله ی هیچ کاری رو ندارید قرار نیست که 1 شنبه هم همونطور باشه اصلا ممکنه که مثلا شنبه درس بخونید قرار نیست حتما یکشبه هم درس بخونید ! به خاطر اینکه روی اخلاقتون کار کنید با خودتون تصمیم بگیرید که مثلا از یکشنبه شروع کنید به درس خوندن یا مثلا اگر کاری رو قراره تا 4 شنبه ی هفته ی دیگه انجام بدید و اون کار تایم زیادی رو به خودش اختصاص نمیده بذارید و مثلا به جای شنبه از سه شنبه کار رو شروع کنید بعضی اوقات ممکنه از شنبه شروع کنید و یک سری کارها مانع انجام دادن کارتون بشن و شما مجبور بشین که مثلا سه روز کارتون رو عقب بندازید خوب چه ایرادی داره از 4 شنبه شروع کنید به ادامه ی کار حتما نباید که از شنبه شروع بشه 1%با خودتون فکر کنید که ممکنه شنبه هم یه کار دیگه ای براتون پیش بیاد که نتونید ادامه ی کارتون رو انجام بدید پس عاقلانه است که همون 4 شنبه شرو ع کنید به انجام ادامه ی کارتون.
    مرگ از زندگی پرسید:چرا من تلخم و تو حقیقت؟!
    زندگی در جواب گفت :
    چون من دروغم و تو حقیقت!!




  8. 4 کاربر از پست مفید ghalbeyakhi سپاس کرده اند .


  9. #315
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    نوشته ها
    417
    ارسال تشکر
    2,930
    دریافت تشکر: 2,806
    قدرت امتیاز دهی
    12934
    Array

    پیش فرض پاسخ : عینک خود را از بدبینی نسبت به انتقاد به خوش بینی تعویض کنید و وارد شوید

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها



    فکر کنم یه کم زیاد به مسائل گیر میدم. در اکثر جاها نظر میدم. یه کم هم اگه راهکار برا مطالعه بهم بدین ممنون میشم.

    در مورد اینکه در مورد مطالعه مشکلتون چیه حرفی نزنید!!!!
    اینکه به مسائل زیاد گیر میدید ودر اکثر جاها نظر می دید رو من متوجه منظورتون نشدم!!! منظورتون توی سایته یا در کل در جمع های خانوادگی و دوستانه هم همینطورید؟؟؟؟
    اگر دوست دارید بچه ها کمکتون کنند جواب این دو سوال رو بدید.
    با تشکر
    مرگ از زندگی پرسید:چرا من تلخم و تو حقیقت؟!
    زندگی در جواب گفت :
    چون من دروغم و تو حقیقت!!




  10. 4 کاربر از پست مفید ghalbeyakhi سپاس کرده اند .


  11. #316
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : عینک خود را از بدبینی نسبت به انتقاد به خوش بینی تعویض کنید و وارد شوید

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghalbeyakhi نمایش پست ها
    در مورد اینکه در مورد مطالعه مشکلتون چیه حرفی نزنید!!!!
    اینکه به مسائل زیاد گیر میدید ودر اکثر جاها نظر می دید رو من متوجه منظورتون نشدم!!! منظورتون توی سایته یا در کل در جمع های خانوادگی و دوستانه هم همینطورید؟؟؟؟
    اگر دوست دارید بچه ها کمکتون کنند جواب این دو سوال رو بدید.
    با تشکر
    در مورد مطالعه مشکل همون شروع نکردن از روز شنبه یا وسط مطالعه اگه کاری پیش بیاد مطالعه رو میذارم کنار ینی بعد انجام دادن کاری نمیتونم فورا برگردم سر کتاب و بالتبع همون هفته ام از دستم میره. یا اگه بدونم که مثلا هفتۀ بعد قرار است که یه کاری رو به مدت 3 روز انجام بدم از الان نمیتونم مطالعه کنم تا وقتی که اون کار رو انجام بدم. حتی اگه بدونم 2 ماه دیگه قراره یه هفته برم جایی باز نمیتونم مطالعه رو از الان شروع کنم. یه جور دغدغۀ اون کار ذهنمو مشغول میکنه. 2 ماه صبر میکنم تا اون کار یه هفته ای رو نجام بدم بعد برم سراغ مطالعه اونم اگه کار دیگه ای نداشته باشم.

    یه مشکلم هم اینه که به فامیلم نه نمیتونم بگم. هرکاری ازم بخوان میگم چشم. برا همین زیاد وقفه تو کارم پیش میاد.کسی که نفر اول دانشگاه بود حالا شده یه نفری که فقط دغدغۀ انجام کارای گوناگون رو داره. موقع کنکور راحت نه میگفتم اما بعده کنکور چون کارای همه رو انجام میدم از زندگیم عقب موندم. مخصوصا اگه والدینم کاری رو ازم بخوان حتی اگه در توانم نباشه میگم چشم. بعد که میرم اون کارو انجام بدم چون خارج از توانم بوده جسمم آسیب میبینه . خلاصه حتی دکتر بهم بعضی کارارو منع میکنه وقتی والدینم ازم بخوان میگم چشم حتی اگه یکی دیگه بگه دکتر منع کرده میگم عب نداره این بار انجام بدم بعد. که در این مورد با ی عالم صحبت کردم فرمودن که خدا به اندازه توانت ازت کار میخواد نه بیشتر. بعد تصمیم گرفتم به والدینم هم در صورتی که دکتر منع کرده یا برام مضره بگم نه. اما نتونستم. برا والدینم غیر ممکنه بگم نه. حتی بعضی وقتا که از دیگران کاری رو میخوان و نه میشنون من برعهده میگیرم البته بگم این شامل فامیل هم میشه که اگه از دیگران در پیش من کاری رو بخوان و دیگران نه بگن من حس میکنم که از بنده انتظار دارند و بدون پیشنهاد دادن اونا خودم پیشقدم میشم و میگم شاید روشون نشه خب خودشون کار دارن وظیفه ام هست طوری که همه عادت کردن اگه کاری رو دلشون نخواد انجام بدن بنده رو پیشنهاد میدن حتی کوچیکترا.

    خلاصه دوستانم که باهم همدانشگاهی بودیم باورشون نمیشه که من حتی امتحان ارشد نتونسته ام بدم چون واقعا شاهد فعالیتم در دانشگاه و ... بودن. وقتی هم میگم تاسف میخورن. خلاصه مونده ام چیکار کنم. همه میگن راحت نه بگو اما وقتی کاری پیش میاد خودشون میان ازم کار میخوان وقتی میگم نه میگن یکی دو روز برات فرقی نمیکنه. دیگه نمیفهمن که اگه در هر ماه فقط برا هرکدومشون یکی دو روز وقت بذارم ماه تموم شده و در ماه جدید باز شروع میشه. حتی بهم میگن کار دیگران رو هم انجام بدم علاوه بر کار خودشون. خلاصه مونده ام.

    در مورد شرکت در اکثر بحث ها باید بگم که نه بحث های بنده فقط تو سایت هست و در دنیای حقیقی فقط در مواقعی بحث میکنم و نظر میدم که میان سراغم و نظر میخوان و سوال میپرسن اما در محیط مجازی در جاهایی که حتی دعوت نمیکنن نظر میدم که این خوب نیست و فکر کنم باعث اذیت عزیزان هم شاید باشه البته اینو از انتقاد عزیزی فهمیدم که با خصوصی بهم اطلاع دادند و از اون روز تمرین میکنم اما اگه راه کاری بدین کارم راحت تر میشه.
    میدونم زیاد شد اما خواهشا کامل بخونین بلکه شاید یه عزیزی راه کار بهتری ارائه داد.

  12. 4 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  13. #317
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    نوشته ها
    417
    ارسال تشکر
    2,930
    دریافت تشکر: 2,806
    قدرت امتیاز دهی
    12934
    Array

    پیش فرض پاسخ : عینک خود را از بدبینی نسبت به انتقاد به خوش بینی تعویض کنید و وارد شوید

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها


    در مورد مطالعه مشکل همون شروع نکردن از روز شنبه یا وسط مطالعه اگه کاری پیش بیاد مطالعه رو میذارم کنار ینی بعد انجام دادن کاری نمیتونم فورا برگردم سر کتاب و بالتبع همون هفته ام از دستم میره. یا اگه بدونم که مثلا هفتۀ بعد قرار است که یه کاری رو به مدت 3 روز انجام بدم از الان نمیتونم مطالعه کنم تا وقتی که اون کار رو انجام بدم. حتی اگه بدونم 2 ماه دیگه قراره یه هفته برم جایی باز نمیتونم مطالعه رو از الان شروع کنم. یه جور دغدغۀ اون کار ذهنمو مشغول میکنه. 2 ماه صبر میکنم تا اون کار یه هفته ای رو نجام بدم بعد برم سراغ مطالعه اونم اگه کار دیگه ای نداشته باشم.
    نمی تونی مطالعه کنی چون دغدغه ی کاری داری و دغدغه ات اینه که چطوری اون کار رو انجام بدی که بهترین باشه و حرفی توش درنیاد اینطوری فقط به خودت ضربه میزنی ،باید یه چیزایی رو تمرین کنی و با خودت همیشه مرور کنی یادت باشه توی این دنیا فقط باید برای خودت زندگی کنی و عزیزترین فرد زندگیت یا افراد زندگیت اینطوری یاد می گیری که به دیگران نه بگی یادت باشه به دنیا اومدی تا به اهدافت برسی یادت باشه اول باید به اهداف خودت برسی بعد به دیگران کمک کنی اهداف خودت یعنی اهداف زندگیت اهداف زندگیت یعنی همون چیزایی که یه عمر باید براش زحمت بکشی راه حل مشکلت از نظر من اینه که باید یادبگیری در حال زندگی کنی بشین و شروع کن به مطالعه کردن و یک برگه بذار کنار دستت هرموقع رفتی تو فاز فکر کاری که باید انجامش بدی عنوان اون کارت رو روی برگه بنویس و برگه رو بذار کنارت یا اینکه روی یک ورقه ی بزرگی بنویس و بذار جایی که حداکثر روزی 2 بار می بینیش شاید به نظرت خنده دار بیاد اما با نوشتن عنوان کارت یه ارامشی بهت دست میده انگار یه جورایی خیالت راحت میشه قبل از اینکه مطالعه رو شروع کنی یه سری اتمام حجت ها رو با خودت انجام بده مثلا بگو: فلان کاری که باید انجام بدم برای 1 ماه دیگه است الان فقط و فقط باید تمرکزم روی درس خوندنم باشه پس به چیز دیگه ای فکر نمی کنی تا این قسمت از کتابی رو که قراره بخونی رو می خونی تموم بشه بعد هر موقع خواستی می تونی فکر کنی خوب گوش ببین چی میگم باید الان فقط تمرکزت روی خوندن باشه اگه من الان فکرم فقط مشغول انجام اون کار باشه هم نمی تونم درس بخونم هم اینکه اصلا ممکنه اون کار کنسل بشه اینطوری هم از درس خوندنت میفتی هم از کارت هم از زندگیت و هم از پیشرفتت پس من الان اینجام فکرم اینجاست و باید کار های الان رو انجام بدم تا موعد انجام اون کار 1 ماه مونده نه یک روز که بخوام الان در موردش فکر کنم پس الان فقط باید درس بخونم اگر میخوای به اون کار فکر کنی الان وقتش نیست من الان کار دارم وقت برای فکر کردن زیاده وقت زیاده میشنوی چی میگم هنوز خیلی مونده اگر 1%احتمال این وجود داشته باشه که اون کار کنسل بشه یعنی اتلاف وقت به اندازه ی ا ماه یعنی 30 روز یعنی 720 ساعت حتی اگه ساعت های خواب رو هم کنار بذارم میشه480 ساعت و این یعنی فاجعه.
    بعد بشین درست رو بخون اگر بازم یادت افتاد روی کاغذ بنویس و برای اینکه یواش یواش این کار رو کنار بذاری و خیالت راحت باشه به خودت تایم بده مثلا قبل از خواب فقط به خودت اجازه بده که 30 دقیقه درباره ی انجام اون کار فکر کنی و هر شب ابن تایم رو کاهش بده تا اینکه یک روز اصلا بهش فکر نکنی تا موعد انجامش.
    ویرایش توسط ghalbeyakhi : 21st July 2013 در ساعت 07:27 PM
    مرگ از زندگی پرسید:چرا من تلخم و تو حقیقت؟!
    زندگی در جواب گفت :
    چون من دروغم و تو حقیقت!!




  14. 5 کاربر از پست مفید ghalbeyakhi سپاس کرده اند .


  15. #318
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    نوشته ها
    417
    ارسال تشکر
    2,930
    دریافت تشکر: 2,806
    قدرت امتیاز دهی
    12934
    Array

    پیش فرض پاسخ : عینک خود را از بدبینی نسبت به انتقاد به خوش بینی تعویض کنید و وارد شوید

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها



    یه مشکلم هم اینه که به فامیلم نه نمیتونم بگم. هرکاری ازم بخوان میگم چشم. برا همین زیاد وقفه تو کارم پیش میاد.کسی که نفر اول دانشگاه بود حالا شده یه نفری که فقط دغدغۀ انجام کارای گوناگون رو داره. موقع کنکور راحت نه میگفتم اما بعده کنکور چون کارای همه رو انجام میدم از زندگیم عقب موندم. مخصوصا اگه والدینم کاری رو ازم بخوان حتی اگه در توانم نباشه میگم چشم. بعد که میرم اون کارو انجام بدم چون خارج از توانم بوده جسمم آسیب میبینه . خلاصه حتی دکتر بهم بعضی کارارو منع میکنه وقتی والدینم ازم بخوان میگم چشم حتی اگه یکی دیگه بگه دکتر منع کرده میگم عب نداره این بار انجام بدم بعد. که در این مورد با ی عالم صحبت کردم فرمودن که خدا به اندازه توانت ازت کار میخواد نه بیشتر. بعد تصمیم گرفتم به والدینم هم در صورتی که دکتر منع کرده یا برام مضره بگم نه. اما نتونستم. برا والدینم غیر ممکنه بگم نه. حتی بعضی وقتا که از دیگران کاری رو میخوان و نه میشنون من برعهده میگیرم البته بگم این شامل فامیل هم میشه که اگه از دیگران در پیش من کاری رو بخوان و دیگران نه بگن من حس میکنم که از بنده انتظار دارند و بدون پیشنهاد دادن اونا خودم پیشقدم میشم و میگم شاید روشون نشه خب خودشون کار دارن وظیفه ام هست طوری که همه عادت کردن اگه کاری رو دلشون نخواد انجام بدن بنده رو پیشنهاد میدن حتی کوچیکترا.


    ادم گاهی اوقات باید خودخواه باشه خودش رو بخواد جتی بیشتر از دیگران گاهی بیشتر از خانواده شاید بگی چون خودت خودخواهی نظرت اینه نه من منظورم خودخواهی مطلق نیست گاهی اوقات باید خودخواه باشی ، یه ذره بشین فکر کن نهایت کاری که دیگران در قبال کاری که براشون انجام میدی چیه ؟؟؟؟ یا هدیه است یا یه تشکر!!!!! نمیگم باید برات کولاک کنند میگم بعضی اوقات باید ارزس ارزشها رو سنجید وقتی که یه کاری رو ازت میخوان سریع نگو نه (این حداقل کاری که می تونی انجام بدی میگی نمی تونی بگی نه باشه نگو ولی همون موقع هم قبول نکن) بشین حتی شده به اندازه ی 5 دقیقه فکر کن ارزش کاری که خودت باید برای خودت انجام بدی وبراش برنامه ریزی کردی مهمه یا اینکه ارزش کاری که قراره برای دیگران انجام بدی ؟؟؟؟!!!!!! بعضی اوقات در حین فداکاری ها و کمک هایی که در حق دیگران انجام میدی ممکنه یه ضربه ای بهت وارد بشه که هیچ وقت نشه یا حداقل به این زودیای زود نشه جبرانش کنی خوب می خوای به خودت چی جواب بدی ؟؟؟؟ پس وقتی ازت کاری رو میخواد همون موقع نگو باشه چشم بگو ببخشید من باید در رابطه با این موضوع فکر کنم شاید بهت بگن اوه مگه میخوای قله ی قاف رو فتح کنی؟؟؟ بگو نه ولی هر فردی برای خودش یه برنامه ریزی و هدفی داره اگر بدونم که می تونم کار شما رو انجام بدم وهمزمان به کار شما رسیدگی کنم چشم حتما براتون انجام میدم بعد بشین فکر کن اگر دیدی می تونی و به برنامت لطمه ای وارد نمیشه قبول کن اگر دید نه نمی تونی برو بگو مثلا فلانی خیلی ببخشید معذرت می خوام من نمی تونم این کار رو براتون انجام بدم اولش ممکنه یه دلخوریایی پیش بیاد اما بهت قبلا هم گفتم باید ارزش ارزش ها رو سنجید ممکنه یه سری ه از دستت ناراحت بشن ایرادی نداره بذارن ناراحت بشن اونی که ناراحت میشه معلومه که توقع بیجایی داره مطمئنا اگر خودش باشه این کار رو انجام نمیده باور نمی کنی ؟ یک بار امتحانش کن م یبینی که راحت میگه نه ،میبینی ؟ یه وقت هایی باید خودت و کارات رو در الویت قرار بدی شاید عذاب وجدان هم بگیری برای رد درخواست دیگران عیبی نداره به ارمان هانت و هدف هات فکر کن الان اگه برگردی به عقب و نتیجه ی کارایی که در حق دیگران کردی رو یه کوچولو بسنجی می بینی که نصف بیشتر اون کارها ارزش اینو نداشت که به خاطرش خیلی چیزها رو از دست بدی خیلی جایگاه ها رو از دست بدی و اگر همین حرفا رو به همونایی که این کارا رو براشون انجام دادی بگی بیشترشون یا سکوت می کنند یا میگن می خواستی این کار رو انجام ندی یا نهایتا میگن حالا مگه چیکار کرده که داره منتش رو سرمون میذاره نمی دونند که انجام بعضی از کارای ساده ممکنه به از دست دادن خیلی از هدف های باارزش طرف مقابل تموم میشه. بس حداقل باید خودت به فکر خودت باشی
    مرگ از زندگی پرسید:چرا من تلخم و تو حقیقت؟!
    زندگی در جواب گفت :
    چون من دروغم و تو حقیقت!!




  16. 5 کاربر از پست مفید ghalbeyakhi سپاس کرده اند .


  17. #319
    همکار تالار شیمی عمومی
    رشته تحصیلی
    ♥♥♥♥
    نوشته ها
    757
    ارسال تشکر
    5,978
    دریافت تشکر: 4,121
    قدرت امتیاز دهی
    9174
    Array
    1=1+1's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : عینک خود را از بدبینی نسبت به انتقاد به خوش بینی تعویض کنید و وارد شوید

    اقا عبدالله منم موقع درس خوندن یا هرچیز دیگه ذهنم مشغول باشه

    خیلی راحت همه کارامو بیخیال میشم

    یه کاغذ برمیدارم

    به نام خدا مینویسم و تاریخ و ساعت میزنم


    بعدم دغدغمو مینویسم

    کاملا منطقی بدون توجه به حاشیه ها . راه حل مینویسم

    و اگه قرار باشه برای حلش کاری انجام بدم زمانشو مینویسم

    و کاغذ میزنم کنار یادداشتام

    و خیلی راحت میرم دنبال کارام . دیگه نیاز نیست بهش فکر کنم .

    - - - به روز رسانی شده - - -
    ویرایش توسط 1=1+1 : 21st July 2013 در ساعت 10:01 PM

  18. 7 کاربر از پست مفید 1=1+1 سپاس کرده اند .


  19. #320
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ژنتیک مولکولی
    نوشته ها
    851
    ارسال تشکر
    4,332
    دریافت تشکر: 2,765
    قدرت امتیاز دهی
    3819
    Array
    k.ahmadi's: جدید104

    Smile پاسخ : عینک خود را از بدبینی نسبت به انتقاد به خوش بینی تعویض کنید و وارد شوید

    نقل قول نوشته اصلی توسط عبدالله91 نمایش پست ها


    در مورد مطالعه مشکل همون شروع نکردن از روز شنبه یا وسط مطالعه اگه کاری پیش بیاد مطالعه رو میذارم کنار ینی بعد انجام دادن کاری نمیتونم فورا برگردم سر کتاب و بالتبع همون هفته ام از دستم میره. یا اگه بدونم که مثلا هفتۀ بعد قرار است که یه کاری رو به مدت 3 روز انجام بدم از الان نمیتونم مطالعه کنم تا وقتی که اون کار رو انجام بدم. حتی اگه بدونم 2 ماه دیگه قراره یه هفته برم جایی باز نمیتونم مطالعه رو از الان شروع کنم. یه جور دغدغۀ اون کار ذهنمو مشغول میکنه. 2 ماه صبر میکنم تا اون کار یه هفته ای رو نجام بدم بعد برم سراغ مطالعه اونم اگه کار دیگه ای نداشته باشم.

    یه مشکلم هم اینه که به فامیلم نه نمیتونم بگم. هرکاری ازم بخوان میگم چشم. برا همین زیاد وقفه تو کارم پیش میاد.کسی که نفر اول دانشگاه بود حالا شده یه نفری که فقط دغدغۀ انجام کارای گوناگون رو داره. موقع کنکور راحت نه میگفتم اما بعده کنکور چون کارای همه رو انجام میدم از زندگیم عقب موندم. مخصوصا اگه والدینم کاری رو ازم بخوان حتی اگه در توانم نباشه میگم چشم. بعد که میرم اون کارو انجام بدم چون خارج از توانم بوده جسمم آسیب میبینه . خلاصه حتی دکتر بهم بعضی کارارو منع میکنه وقتی والدینم ازم بخوان میگم چشم حتی اگه یکی دیگه بگه دکتر منع کرده میگم عب نداره این بار انجام بدم بعد. که در این مورد با ی عالم صحبت کردم فرمودن که خدا به اندازه توانت ازت کار میخواد نه بیشتر. بعد تصمیم گرفتم به والدینم هم در صورتی که دکتر منع کرده یا برام مضره بگم نه. اما نتونستم. برا والدینم غیر ممکنه بگم نه. حتی بعضی وقتا که از دیگران کاری رو میخوان و نه میشنون من برعهده میگیرم البته بگم این شامل فامیل هم میشه که اگه از دیگران در پیش من کاری رو بخوان و دیگران نه بگن من حس میکنم که از بنده انتظار دارند و بدون پیشنهاد دادن اونا خودم پیشقدم میشم و میگم شاید روشون نشه خب خودشون کار دارن وظیفه ام هست طوری که همه عادت کردن اگه کاری رو دلشون نخواد انجام بدن بنده رو پیشنهاد میدن حتی کوچیکترا.

    خلاصه دوستانم که باهم همدانشگاهی بودیم باورشون نمیشه که من حتی امتحان ارشد نتونسته ام بدم چون واقعا شاهد فعالیتم در دانشگاه و ... بودن. وقتی هم میگم تاسف میخورن. خلاصه مونده ام چیکار کنم. همه میگن راحت نه بگو اما وقتی کاری پیش میاد خودشون میان ازم کار میخوان وقتی میگم نه میگن یکی دو روز برات فرقی نمیکنه. دیگه نمیفهمن که اگه در هر ماه فقط برا هرکدومشون یکی دو روز وقت بذارم ماه تموم شده و در ماه جدید باز شروع میشه. حتی بهم میگن کار دیگران رو هم انجام بدم علاوه بر کار خودشون. خلاصه مونده ام.

    در مورد شرکت در اکثر بحث ها باید بگم که نه بحث های بنده فقط تو سایت هست و در دنیای حقیقی فقط در مواقعی بحث میکنم و نظر میدم که میان سراغم و نظر میخوان و سوال میپرسن اما در محیط مجازی در جاهایی که حتی دعوت نمیکنن نظر میدم که این خوب نیست و فکر کنم باعث اذیت عزیزان هم شاید باشه البته اینو از انتقاد عزیزی فهمیدم که با خصوصی بهم اطلاع دادند و از اون روز تمرین میکنم اما اگه راه کاری بدین کارم راحت تر میشه.
    میدونم زیاد شد اما خواهشا کامل بخونین بلکه شاید یه عزیزی راه کار بهتری ارائه داد.
    سلام

    در مورد مشکل اولیتون باید بگم منم یه جورایی مثل شما همین مشکلو داشتم و باید بگم یکی از راههایی که خیلی کمکم کرد یادداشت روزانه کارام بر حسب اولویت بود و سپس برنامه ریزی برا انجام اونا و البته نوشتن مسائلی که سد راهم بود و بعدش در مورد مسائلی که نمیذاشتن به برنامه هام برسم فکر میکردم و همشونو روی کاغذ میاوردم و برای اونا هم راه حل ارائه میدادم.در واقع هر چی از ذهنم میگذشت روی کاغذ میاوردمو به این خاطر همیشه یه دفتریادداشت کوچیک همرام بود و در مواقعی هم که نبود در گوشیم یادداشت میکردم.با این راهکار خیلی تونستم به خودم کمک کنم.البته منکرش نیستم که اولش این کار خیلی واسم سخت بود بخصوص منی که هیچ موقع اون چیزی که در ذهن و فکرمه رو کاغذ بیارم،ولی چون دیگه میخواستم مشکلم حل بشه به هر سختی بود انجامش دادم و الان نخوام هم میبینم که بصورت اتوماتیکی اونی که تو ذهنمه رو کاغذ آوردم.(یادداشتای من یه چیزایی مثل نامه نوشتن به کس دیگه بود که بخوام تصمیمات و اهدافم و کارایی که میخوام انجامش بدم بهش بگم و بهش قول بدم که حتما انجام میدم و اون کس خودم بودم.اینجوری خیلی بهتر بود واسم)

    شمام خیلی کار خوبی میکنین که برا حل مشکلتون از دیگران راهنمایی میخواین و مشورت میگیرین.این یه جمله رو هم از طرف من داشته باشین:هیچ کس به اندازه خود آدم نمیتونه به خودش کمک کنه.

    امیدوارم موفق باشین.

  20. 4 کاربر از پست مفید k.ahmadi سپاس کرده اند .


صفحه 32 از 35 نخستنخست ... 2223242526272829303132333435 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th May 2013, 12:19 AM
  2. ادامه عملیات تعویض ضریح امام حسین(ع)+تصاویر
    توسط چکامه91 در انجمن اخبار قرآنی و مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th January 2013, 05:15 PM
  3. خبر: مبتلایان به اختلالات روانی حس بویایی ضعیفی دارند!
    توسط نارون1 در انجمن اخبار روانشناسی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 19th October 2012, 12:08 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th February 2012, 06:56 PM
  5. خبر: مشاهده تصاویر سه بعدی بی نیاز از عینک می شود
    توسط آبجی در انجمن اخبار بازیهای رایانه ای
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th June 2010, 11:57 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •