دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25

موضوع: ارزو برای امشب

  1. #21
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ریاضی فیزیک
    نوشته ها
    351
    ارسال تشکر
    915
    دریافت تشکر: 1,724
    قدرت امتیاز دهی
    29
    Array
    Artmis.'s: جدید44

    پیش فرض پاسخ : ارزو برای امشب

    آرزو میکنم همیشه یادم بمونه بیشتر از خودم منو دوست داری، حتی مواقعی که حس میکنم تنهام!
    آرزو میکنم، وقتی را داشته باشم برای فکر کردن، به آنچه بودم-هستم و .... خواهم بود!
    آرزو میکنم بتونم همونی باشم که تو میخوای!
    برای زمانی که مغرورم آرزو میکنم. بفهمم اونقدرها بزرگ نیستم که فکر میکنم.
    و برای زمانی که خودخواهم، ... بفهمونیم وجودم به تو وابسته ست
    خیلیا هستن دور و برم که آرزوشون یه لحظه در آرامش زندگی کردنه ، آرزوم به آرزو رسیدن اوناس.!
    و مهمترین; زندگی یه نعمته، آرزو میکنم بتونم به بهترین نحو برای رسیدن به هدفهام تلاش کنم

    پ.ن: الان تو مشهد داره بارون میاد نمی دونین چه قدر فضا احساسی شده ! لذت وجود خدا رو کاملا می شه حس کرد
    ای کاش عظمت در نگاه تو باشد, نه در چیزی که به آن می نگری...


  2. 3 کاربر از پست مفید Artmis. سپاس کرده اند .


  3. #22
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ریاضی فیزیک
    نوشته ها
    433
    ارسال تشکر
    1,441
    دریافت تشکر: 2,320
    قدرت امتیاز دهی
    31
    Array
    sheri khoshgele's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : ارزو برای امشب

    دوستان عزیزم منم کلی فکرکردم دیشب خیلی اتفاق بدی افتاد حلم نشد ولی من تصمیم گرفتم باش کناربیام.فکر کنم ارزوهای شما واسه ی من گرفت ولی ارزوهای خودم نگرفت از همتون ممنونم.
    سلامتي اوني كه انقدر يادشيم كه اگه ياد خدا بوديم نصف بهشت مالمون بود...

  4. 2 کاربر از پست مفید sheri khoshgele سپاس کرده اند .


  5. #23
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ریاضی فیزیک
    نوشته ها
    433
    ارسال تشکر
    1,441
    دریافت تشکر: 2,320
    قدرت امتیاز دهی
    31
    Array
    sheri khoshgele's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : ارزو برای امشب

    نقل قول نوشته اصلی توسط ? ask نمایش پست ها
    شرار خوشگله خانوم این حرفا رو نزن .سلامتی وزندگی نعمت بزرگیه.خدا رو شکر کن .فکرای احمقانه رو کنار بذار،تنها چیزی که جبران نداره مرگه.همین قدر بگم امشب سفره رحمت الهی پهنه ،گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ما هم برات دعا می کنیم مشکلت حل بشه.الهی.
    ازشما دوست عزیزمم ممنونم ک منو راهنمایی کردین.شاید مشکلم حل نشد ولی من ارادشو پیدا کردم ک باش کنار بیام.
    سلامتي اوني كه انقدر يادشيم كه اگه ياد خدا بوديم نصف بهشت مالمون بود...

  6. 3 کاربر از پست مفید sheri khoshgele سپاس کرده اند .


  7. #24
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ریاضی فیزیک
    نوشته ها
    433
    ارسال تشکر
    1,441
    دریافت تشکر: 2,320
    قدرت امتیاز دهی
    31
    Array
    sheri khoshgele's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : ارزو برای امشب

    نقل قول نوشته اصلی توسط بــــــــی ستاره نمایش پست ها
    شرار عزیز ... این آرزو نیست ... همین الان عوضش کن ... حتی بهش فک نکن .... باشه؟
    بزرگ میشی یادت میره!
    برای بقیه دعا کن ... خود خدا درستش میکنه....
    راستش دیشب انقد ناراحت بودم زود خوابیدم.اره بزرگ میشم یادم میره.ازت ممنونم دوست گلم.
    سلامتي اوني كه انقدر يادشيم كه اگه ياد خدا بوديم نصف بهشت مالمون بود...

  8. 4 کاربر از پست مفید sheri khoshgele سپاس کرده اند .


  9. #25
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    30
    ارسال تشکر
    16
    دریافت تشکر: 32
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : ارزو برای امشب

    درد دل گنجیشک با خدا
    گنجشک با خدا قهر بود…….روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد…..
    و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
    گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.
    سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
    گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
    خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت …
    های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد …




    همیشه دست در دست اونیم اما خیلی وقتها چون بهش عادت کردیم یادمون میره.

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مطالب جامع از مرمت آثار تاریخی
    توسط تاری در انجمن موزه و موزه داری
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: 22nd December 2013, 11:14 AM
  2. مقاله: نگاهی کلی به شبکه و تجهیزات مربوطه
    توسط MAHDIAR در انجمن بخش مقالات وب و اینترنت
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 16th June 2011, 02:04 AM
  3. مهندسی مواد(جوشکاری در متالورژی)
    توسط ghasem motamedi در انجمن سایر موضوعات بخش فنی و مهندسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th December 2009, 10:25 AM
  4. رجبعلی نکوهیان(خیاط) مردی از سلاله پاکان
    توسط غریبه در انجمن معصومین علیهم السلام
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 27th July 2009, 01:11 AM
  5. پروژه ی کامپیوتر : شبکه های کامپیوتری
    توسط Admin در انجمن پروژه های سخت افزار
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 7th October 2008, 04:57 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •