دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 141 از 297 نخستنخست ... 4191131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151191241 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,401 تا 1,410 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #1401
    دوست جدید
    نوشته ها
    165
    ارسال تشکر
    107
    دریافت تشکر: 396
    قدرت امتیاز دهی
    708
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    این خاطرات شخصی می باشد لطفا نظرات مبارک احسن الخالقین خود را برای خود نگه داری کنید شاید فی ساعته برآینده به دردتان خورد .
    روی مبارک خوش رو


    به یک نیم روز بی نیمرو صبح را به بیداری در حول یک مکتب آغاز کردیم . در این چند روزه عینک دید در شب هم نزنیم دلاک و دلال ها را زیر نظر داشتیم و دیدیم . گروهی به اهل فیلسوف الفلاسفه قرن رخ داده اند و گروهی در پوچی افکار به نقل و نقُل نقد در این باور های می پردازندو گروهی ادبی
    ، مذهبی و ........ تقسیمات عرضی و عروضی خود را مرز بند داده اند. . اهل دل کسی نیست(شایدم هم هستند در پنهانی حورف حرف های دلی خود را گم کرده اند)) . اهل مذهب و غیر مذهب ولی هست . چه حیف لیکن در این درازی وقت . کوتاهی دیگران کوتاه منزل است . به سلام دادن به دیگر ان، مد گرایی نیست .به سوال ،مد گرایی است . به خواب بودن مدشان شده است وبه بیداری مدشان نیست . در نتیجه کلهم فی تعطیله از یک سیکل ردی سال 1350 هم ذهنیت خود را در باور یک منطق نگه داشته نگاه نداشتند. به ربط زیل به سبک حروف باید خاطرات می نویشتیم لیکن هر خاطره ای را نباید در هر کجا بسپاریم . اما ،چون !زیرا ؟!برای اینکه !!!!این حول حروف و بعد از تایید کلمات و بعد از به دنیا داشتن جمله یک افکار در مورد کل روز به بیست و 4 نه به روز مکان تا به امروز بودیم خاطرات مجهول خود را در رادیکال با مدار صفر درصدی با تناقص جمع و تفریق یک متن در کسری فعل و فاعل را به خاطر نوشتن بر روبه روی چشم خود دیدیم .
    پایان خاطره اول از مکانی که هوشیاران زیادی در آن مخفی بودند. و ما در جستو کاوش خود به دنبال آنها هستیم .

    جمعه - ۹ اسفند ۱۳۹۲
    الجمعة - ٢٨ ربيع الثاني ١٤٣٥
    Friday - 2014 28 February


    در اینجا انتسابم با حسین است در آنجا هم حسابم با حسین است

    کجا ارباب ما فردا گذارد غلام او در آتش پاگذارد


  2. 5 کاربر از پست مفید ۲۲ سپتامبر سپاس کرده اند .


  3. #1402
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    حقوق جزا و جرم شناسی
    نوشته ها
    7
    ارسال تشکر
    2
    دریافت تشکر: 35
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    منم دارم برنامه ریزی میکنم برا آزمون های وکالت و قضاوت سال آینده انشاله که بترکونم

  4. 8 کاربر از پست مفید vahid hemati66 سپاس کرده اند .


  5. #1403
    همکار تالار مدیریت
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    نوشته ها
    366
    ارسال تشکر
    3,895
    دریافت تشکر: 2,320
    قدرت امتیاز دهی
    3553
    Array
    Ronia's: جدید30

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    چند هفته پیش یهو تو جیب پشتی کیفم یه پول زیادی پیدا کردم،هرچقدر فکر کردم یادم نیومد که این پول از کجا اومده،از مامانم پرسیدم،گفت حتما پول کلاسته که چند روز پیش گفتی،احتمالا بهت دادم گذاشتی تو کیفت،که البته اصلا یادش نبود که این کار را کرده باشه،منم پولا خرج کردم....
    چند دقیقه پیش مامانم ازم پرسید چند هفته پیش رفتی خونه دختر عمه پول بهت نداد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من
    عه چرا اینگار یه پولی داد و گفت بدم بهت اما اصلا یادم نبود!!
    حسابی آبروم رفت!!!آخه دختر عمه ام از مامانم پرسیده بود پول به دستش رسیده یا نه!!مامان منم....
    الان مامانم
    الان من

  6. 13 کاربر از پست مفید Ronia سپاس کرده اند .


  7. #1404
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,311
    ارسال تشکر
    12,105
    دریافت تشکر: 7,437
    قدرت امتیاز دهی
    31771
    Array
    masoume.a.92's: جدید33

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Team Sar Dadbin نمایش پست ها
    آبجی
    اینا مهم نیست!
    بنده بدلیل مسائلی برعکس همه ی دوستانم که رفتن مرخصی موندم!! اونم ماموریتی!!
    و بدتر
    تبعیض اون...
    آخه جنگ و مناطق جنگی رو دیدن چه سودی برای بعضی غیر نظامیا داره!!
    به جاش پول و هزینشو بدن سربازای بدبخت مرزی
    درکش برا شما مشکله!
    امثال شما بعله
    میگن میرید اونجا که چی...
    لطفا دیگه حرفی هست توی پروف بزنید! نه اینجا!

    پول و هزینه در خیلی جاهای مملکت الکی خرج میشه... شما برو اونا رو حل کن! کار به کار این یکی نداشته باش...
    ما به در و دیوار میزنیم که بچه ها بهشون بد نگذره و 4 نفر که فازشون منفیه و دنبال کارای بیهوده اند بیان خودسازی کنن اونوقت شما میخوای بهشون بد بگذرونیم؟؟؟

    این فقط جواب حرفتون بود.
    بقیش لطفا توی پروف. لطفا!
    ویرایش توسط masoume.a.92 : 28th February 2014 در ساعت 07:52 PM

  8. 6 کاربر از پست مفید masoume.a.92 سپاس کرده اند .


  9. #1405
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    بر آرامبخش بودن عطر اسپند براي من هيچ انکاري نيست !!
    اما بجايگزين رايحه نرم کننده عزيز،
    انتهاي موهات بوي اسپند بگيره
    خيلي آزاردهنده هست ...
    ویرایش توسط تووت فرنگی : 1st March 2014 در ساعت 06:11 PM
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  10. 7 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  11. #1406
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    نوشته ها
    1,185
    ارسال تشکر
    1,675
    دریافت تشکر: 6,529
    قدرت امتیاز دهی
    24597
    Array
    "مهدی"'s: جدید17

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    وقت ما بر دو چیز میگذره! حسرت - افسوس
    تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای

  12. 5 کاربر از پست مفید "مهدی" سپاس کرده اند .


  13. #1407
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    شیمی
    نوشته ها
    235
    ارسال تشکر
    2,189
    دریافت تشکر: 865
    قدرت امتیاز دهی
    246
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    کاش هیچ روزی ادامه نداشت یا که امروز همین الان برام تموم میشد
    دل نوشته ها رو گذاشتم تو دفترم
    تا هر روز پر تر بشه و 4امی اش هم تموم بشه
    اینجام دیگه نباید بنویسم
    خدایی از تنهایی ام راضی ام اما از زندگی که دارم میسازم اش ناراضی
    نمیدونم اصلا چطوری بسازمش

  14. 9 کاربر از پست مفید aisan. سپاس کرده اند .


  15. #1408
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27193
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    دلم هوای!ادا دراوردن معلمارو کرده...والا!این خاطره ادامه اون یکیی قبلیه هست(خخخ)
    1..2...3...
    خانم خادمی(دبیر هندسه)
    دارم باهاش حرف میزنم:خانممممممم امتحانو از کجا میگیرین؟
    خادمی: ک،ک!(فامیلیم)حرف نزن!وسط تمرین!چند بار بگم!میگم باز....(حالا اصلا درموردش حرف نزده)
    وای یه باز خواست بهم بگه خفه شو...ولی گفت :ک خ...چیز...ساکت شو!
    داره باهام حرف میزنه من سمت چپ کلاس نشستم اون راست نگاه میکنه تو افق(واقعا این کجاست؟!)
    امتحاناش کر خنده هستاااا...از رنگ نارنجیم خوشش نمیاد..کلا از من خوشش نمییاد به گمونم
    امتحان ترمم غلطی که گرفته این بود...چرااااااااااا جلوی فرضتتتتتت مساویییییییی گذاشییییی باید دو نقطه میذاشتی!
    نوشتم AH=AH=مشترک!غلط گرفته چرا نوشتی مشترک باید یکیشو مینوشتی!تو امتحانای این یه نفر پیدا نمیشه 20 شه..جور میکنه یه غلطا از هرجا!اونوقت دبیر نمونم شدهاسمش منو کشته بهناز جونمن فکر کردم این اکرمه
    .
    کریمی (دبیر ریاضی فوق):وارد کلاس میشع..
    خاومااااااع خانومااااااع حرف زیادههههههههه...از کجااااااااست....4 مین بعد....خانوماعععععع خانوماععععع حرف از کجااااااست....(اینقدر لاته)
    .
    جزایریم که یه روزه برفی تو اجودانیه گیر کردمیومد سمت مدرسه ما انگار از ابعلی فرار کردهغر میزد غر میزد...از اول ساعت...اخرشم که گیر کرد و دیگه نیومدبجاش نگاری(سیرابی)اومد
    وای نگاری اومده تن صدا فوق العاده پایین....رشته مکانیک..استاد دانشگاه..26 سالهعرزه نداشت کلاسو اروم کنه...تو دوساعت فقط تونستیم 3 تا سوال از کاروتمرین فیزیک حل کنیم...جالبه براما اینقدر ارومه،لبخند میزنه هی..بچه ها میخورنش!
    .
    خوش نویسان فیلم..با اون لهجه محلاتیش
    .
    عرب خوانی(دبیر امادگی دفاعی):بچه ها باید هرروز 20 تا تست امادگی بزنین(تست ریاضی به زور میزنم)
    امتحان ترمش افتاده بود تو طول مدرسه...وای ایقندر سختتتتت بود...باور کنید...اون موقع فهمیدیم برای چی میگه تست بزنید!این درس برای ما شاخ شده حالا!
    میخواد درس بده تقسیم میکنه فلانی چیو ببخونه بیا تدریس کنه...سوالم بچه ها طرح کنن!(جدا اینا چقدر راحتنا!)
    یادم نمیاد دیگه فعلا...راستی فردا ازمون مرات دارمنمره هاشم به نموره مسترم جمع میشه!دعا کنید این دینی و عربی و هندسه مثل قبل نشه



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  16. 11 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


  17. #1409
    همکار تالار مهندسی عمران
    رشته تحصیلی
    نفت و پلیمر
    نوشته ها
    494
    ارسال تشکر
    7,685
    دریافت تشکر: 3,187
    قدرت امتیاز دهی
    12780
    Array
    AaZaAdeh's: جدید117

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط solinaz نمایش پست ها
    دلم هوای!ادا دراوردن معلمارو کرده...والا!این خاطره ادامه اون یکیی قبلیه هست(خخخ)
    1..2...3...
    خانم خادمی(دبیر هندسه)
    دارم باهاش حرف میزنم:خانممممممم امتحانو از کجا میگیرین؟
    خادمی: ک،ک!(فامیلیم)حرف نزن!وسط تمرین!چند بار بگم!میگم باز....(حالا اصلا درموردش حرف نزده)
    وای یه باز خواست بهم بگه خفه شو...ولی گفت :ک خ...چیز...ساکت شو!
    داره باهام حرف میزنه من سمت چپ کلاس نشستم اون راست نگاه میکنه تو افق(واقعا این کجاست؟!)
    امتحاناش کر خنده هستاااا...از رنگ نارنجیم خوشش نمیاد..کلا از من خوشش نمییاد به گمونم
    امتحان ترمم غلطی که گرفته این بود...چرااااااااااا جلوی فرضتتتتتت مساویییییییی گذاشییییی باید دو نقطه میذاشتی!
    نوشتم AH=AH=مشترک!غلط گرفته چرا نوشتی مشترک باید یکیشو مینوشتی!تو امتحانای این یه نفر پیدا نمیشه 20 شه..جور میکنه یه غلطا از هرجا!اونوقت دبیر نمونم شدهاسمش منو کشته بهناز جونمن فکر کردم این اکرمه
    .
    کریمی (دبیر ریاضی فوق):وارد کلاس میشع..
    خاومااااااع خانومااااااع حرف زیادههههههههه...از کجااااااااست....4 مین بعد....خانوماعععععع خانوماععععع حرف از کجااااااست....(اینقدر لاته)
    .
    جزایریم که یه روزه برفی تو اجودانیه گیر کردمیومد سمت مدرسه ما انگار از ابعلی فرار کردهغر میزد غر میزد...از اول ساعت...اخرشم که گیر کرد و دیگه نیومدبجاش نگاری(سیرابی)اومد
    وای نگاری اومده تن صدا فوق العاده پایین....رشته مکانیک..استاد دانشگاه..26 سالهعرزه نداشت کلاسو اروم کنه...تو دوساعت فقط تونستیم 3 تا سوال از کاروتمرین فیزیک حل کنیم...جالبه براما اینقدر ارومه،لبخند میزنه هی..بچه ها میخورنش!
    .
    خوش نویسان فیلم..با اون لهجه محلاتیش
    .
    عرب خوانی(دبیر امادگی دفاعی):بچه ها باید هرروز 20 تا تست امادگی بزنین(تست ریاضی به زور میزنم)
    امتحان ترمش افتاده بود تو طول مدرسه...وای ایقندر سختتتتت بود...باور کنید...اون موقع فهمیدیم برای چی میگه تست بزنید!این درس برای ما شاخ شده حالا!
    میخواد درس بده تقسیم میکنه فلانی چیو ببخونه بیا تدریس کنه...سوالم بچه ها طرح کنن!(جدا اینا چقدر راحتنا!)
    یادم نمیاد دیگه فعلا...راستی فردا ازمون مرات دارمنمره هاشم به نموره مسترم جمع میشه!دعا کنید این دینی و عربی و هندسه مثل قبل نشه
    مسترم
    نهههههههههههههه مستمررررر
    عرزه
    نههههههههههههههه عرضه
    نموره
    عههههههههههههههه...... نمره یا الکیش نومره
    منم آظادح دبیره املا....

    میشی
    17.... تاااااااااااااازه با ارفااااااااااااااااااقااا اااا
    سه چیز را با احتیاط بردار: قدم، قلم ، قسم!
    از سه چیز کمک بگیر: عقل ، همت، صبر!
    اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن: خدا، مرگ و دوست!







  18. 9 کاربر از پست مفید AaZaAdeh سپاس کرده اند .


  19. #1410
    یار قدیمی
    نوشته ها
    5,480
    ارسال تشکر
    7,998
    دریافت تشکر: 20,776
    قدرت امتیاز دهی
    79813
    Array
    Sa.n's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز سر زنگ ریاضی داشتیم معادلات دو مجهوله حل میکردیم .
    بعد معلم ریاضی ما هم شروع کردن به مسئله گفتن و اینجوری گفتن که یک اسب و الاغ داشتن با هم حرف میزدن و یکی از اونها گفت که اگر 4 برابر بار تو روی بار من باشه بار من 8 برابر بار تو میشه و . . .
    بعد که مسئله تموم شد یکی از بچه ها بلند شد و گفت : آقا برای من جای سئوال داره ، آخه مگه خر و الاغ هم حرف میزنن ؟
    معلم ما هم خیلی ساده و شیک نه گذاشتن نه برداشتن گفتن : خب وقتی که شما ها توانایی حل معادله دو مجهوله رو دارید ، پس حرف زدن الاغ و خر هم نباید چیز عجیبی باشه .
    تا مدتی کلاس در سکوت کامل بود و معلممون هم داشتن زیر لب میخندیدن بعد از 1 دقیقه کل کلاس پر شد از صدای خنده
    الان من نمیدونم باید برای خودم متاسف باشم یا برای تفکارات معلم گرامیمون ؟ هنوز هم من توی شک هستم و نمیتونم این جمله رو برای خودم هضم کنم !
    حل معادله ما ؟ حرف زدن اسب و الاغ ؟ ارتباط اینا با هم ! پیچیدگی دنیا
    ویرایش توسط Sa.n : 2nd March 2014 در ساعت 03:00 PM
    " برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "

  20. 13 کاربر از پست مفید Sa.n سپاس کرده اند .


صفحه 141 از 297 نخستنخست ... 4191131132133134135136137138139140141142143144145146147148149150151191241 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •