حسابداری بر مبنای بهای تمام شده تاریخی

استاندارد حسابداري شماره 8 : «موجودي مواد و كالا بايد بر مبناي اقل بهاي تمام شده و خالص ارزش فروش تك تك اقلام يا گروه‌هاي اقلام مشابه اندازه گيري شود».


-استاندارد حسابداري شماره 11: «يك قلم دارایي ثابت مشهود كه حائز شناخت به عنوان يك دارایي باشد، به هنگام شناخت اوليه بايد به بهاي تمام شده اندازه گيري شود».
-استاندارد حسابداري شماره 15: «سرمايه گذاري‌هايي كه تحت عنوان دارايي غيرجاري طبقه‌بندي مي‌شود بايد در ترازنامه به روشهاي زير منعكس شود:

الف – بهاي تمام شده پس از كسر هرگونه ذخيره كاهش دائمي در ارزش

ب- مبلغ تجديد ارزيابي به عنوان يك نحوه عمل مجاز جايگزين».


-استاندارد حسابداري شماره 17 : «يك دارايي نامشهود به هنگام شناخت اوليه بايد به بهاي تمام شده اندازه‌گيري شود».

نمونه هاي فوق چند مورد الزام استفاده از روش ارزش‌گذاري بر مبناي بهاي تمام شده تاريخي در ثبت و گزارش اقلام مي‌باشد. اما چرا با اينكه بهاي تمام شده تاريخي با گذشت زمان و تغيير در قيمت‌ها ويژگي مربوط بودن گزارش‌هاي مالي را زير سؤال مي‌برد باز هم به عنوان مبناي ثبت و گزارش در صورتهاي مالي قرار مي‌گيرد؟

پاسخ اين پرسش احتمالاً در رابطه معكوس بين ويژگي‌هاي كيفي قابليت اتكا و جنبه مربوط بودن صورت‌هاي مالي نهفته است. قابليت اثبات و رعايت بي طرفي و عينيت در اندازه‌گيري‌هاي حسابداري كيفيت قابل اتكا بودن اطلاعات منعكس در صورت‌هاي مالي را بالا مي‌برد هر چند قابليت اثبات و تأييد ممكن است در كليه اندازه‌گيري‌هاي حسابداري دست نيافتني باشد، (نظير قابليت اثبات ارزش متعارف در مبادله يك قطعه زمين با سهام يك واحد تجاري جديدالتأسيس) همچنين برآوردهاي اجتناب ناپذير در زمينه هاي مختلف نظير عمر مفيد ماشين‌آلات، ارزش خالص بازيافتني موجودي‌ها و قابليت وصول حساب‌هاي دريافتني باعث شده تا گزارشات مالي از حالت كاملاً واقعي خارج شوند. مربوط بودن نيز يكي از ويژگي‌هاي كيفي و اساسي اطلاعات حسابداري است. ارائه اطلاعات مربوط تصميم‌گيرندگان را در اخذ تصميمات منطقي ياري مي‌دهد. اما تعيين اينكه چه اطلاعاتي مربوط است و چه اطلاعاتي نامربوط، كار ساده‌اي نيست به عنوان مثال با آنكه ترازنامه و صورت سود و زيان مبتني بر قيمت‌هاي تاريخي ممكن است نشانگر ادامه فعاليت يك مؤسسه تا سال‌هاي زيادي باشد اما واقعيت ممكن است از ورشكستگي مؤسسه در آينده بسيار نزديك حكايت كند، در حاليكه حسابداران و حسابرسان ممكن است ادعا كنند كه اطلاعات مربوط به ورشكستگي احتمالي مؤسسه را مي‌تواند از يادداشت‌هاي ضميمه صورت‌هاي مالي تفسير و ورشكستگي مؤسسه را پيش‌بيني كرد.

«جون سون» در كتاب خود به اين مطلب اشاره مي كند كه همواره با پيشرفت تكنولوژي ظرفيت مازاد شركت‌ها افزايش مي‌يابد. در نتيجه نياز به كوچك كردن شركت موجب ادغام با شركت‌هاي ديگر ، سازماندهي مجدد شركت، اخراج كاركنان يا ورشكستگي مي‌گردد. اين رويدادها موجب مي شود كارايي صورت‌هاي مالي مبتني بر قيمت تاريخي زيرسؤال برده شود. علاوه بر اين با افزايش فشار بر شركت‌ها براي رعايت ملاحظات زيست محيطي و اجتماعي بسياري از شركت‌ها با مسئوليت‌هاي جدي آتي روبرو هستند، براي مثال هزينه بازسازي محل فعاليت، مفهوم تطابق هزينه‌ها با درآمد را به شدت تحت فشار قرار مي‌دهد. البته راهي كه حسابداران و حسابرسان مي‌توانند خود را در مقابل اين فشارها حفظ كنند استفاده از روش حسابداري پرسپكتيوسنجشي مي‌باشد كه براساس آن ارزش‌هاي جاري بيشتر در صورت هاي مالي منعكس مي‌گردد و بدين ترتيب مي‌توانند ادعا كنند كه صورتهاي مالي تغيير در ارزش‌ها كه موجب ورشكستگي، ادغام، كاهش اندازه شركت، مسئوليت‌هاي زيست محيطي و غيره گرديدند را توانستند پيش بيني نمايند.
استفاده از روش بهاي تمام شده تاريخي تعديل شده به واسطه تغيير قيمت‌ها نيز اگرچه در ظاهر مي‌تواند مبلغ اقلام را به روز نمايد ولي عملاً شاخص قيمت نمي‌تواند معيار مناسبي در همه موارد براي تعديل بهاي تمام شده باشد و چه بسا موجب گمراهي بيشتر استفاده كنندگان از صورت‌هاي مالي نيز گردد. اما در سال‌هاي اخير تدوين‌كنندگان استانداردهاي حسابداري به جنبه مربوط بودن صورت‌هاي مالي بيشتر توجه كرده‌اند و در مواردي نيز ارزش جاري را بر بهاي تمام شده تاريخي ارجح دانسته‌اند. در موارد زيادي كه از مدت‌ها پيش مورد استفاده قرار گرفته، روش پرسپكتيوسنجشي فقط به طور ناقص مورد توجه قرار گرفته است. از جمله اين موارد مي توان روش كمترين قيمت تمام شده يا قيمت بازار و بدهي‌هاي درازمدت را نام برد، بدين ترتيب در روش اقل بهاي تمام شده يا قيمت بازار هنگام كاهش قيمت بازار دارایي‌ها و منظور نمودن اين كاهش در دفاتر حسابداري، افزايش مجدد ارزش‌ دارایي در دفاتر منظور نمي‌گردد، همچنين ارزش فعلي بدهي‌هاي بلندمدت براساس تغيير در نرخ بهره تعديل نمي‌گردد. همچنين براساس fasb115 اوراق بهادار معاملاتي و اوراق بهادار آماده براي فروش را مي‌توان در هر دوره با توجه به ارزش بازار آنها در حساب‌ها منعكس كرد.
همانطور كه ذكر شد تهيه صورت‌هاي مالي كاملاً مربوط و قابل اتكا ناممكن است در نتيجه جنبه‌هاي مربوط بودن و قابل اتكا بودن صورت‌هاي مالي با يكديگر مبادله شدند كه حسابداري براساس روش قيمت‌هاي تاريخي را مي‌توان به عنوان يكي از اين مبادلات تلقي كرد. از آنجا كه تهيه يك مجموعه كامل از صورت‌هاي مالي براساس ارزش فعلي كه به اندازه كافي قابل اتكا باشند امكان پذير نيست بايد انتظار داشته باشيم كه حسابداري براساس قيمت‌هاي تاريخي تا آينده‌اي طولاني با ما همراه باشد هرچند گرايش بيشتري به ارائه اطلاعات براساس ارزش فعلي صورت پذيرفته است