ای خدای مهربان ایمان من در بیشتر موارد بسیار متزلزل است . دلم می خواست این چنین نبود امّا این چنین است .
از تو توقعاتی دارم که شدنی نیست . از تو به اصرار چیزهایی را می خواهم که بواقع شدنی نیست ؛ در کتاب مقدست گفته ای « ادعونی استجب لکم » و نیز گفته ای بر در من بکوبید باز خواهد شد با این حال « در » هم چنان بسته باقی مانده است ، با آن که سر انگشتان من از کوبیدن به در خونین گشته و صدایم از بسیار طلب کردن خش برداشته باز هم بر در تو می کوبم و تو را صدا می کنم .
برایم دشوار است که بپذیرم چرا پاسخ مرا نمی دهی ، قادر به در ک آن نیستم . گاه حتی بی آنکه از تو چیزی طلب کنم تو خود آن را هبه می کنی ( آیا این نیز نیایش به شمار می آید ؟ ) و آن چنان متقاعد می شوم که علّت ها همه راست و درست می آید ؛ بنابراین وقتی همه چیز از من دریغ می شود من مات و مبهوت می شوم ، احساس می کنم به من پشت کرده ای من روی به تو می آورم ، نیایش می کنم و بسیار نیایش می کنم امّا نه دیگر نیایشی کوکورانه و برخاسته از ایمانی ناآگاهانه .
خداوندگارا ! تردید مرا در خود گرفته است بیم ها بر من هجوم آورده اند .
خداوندگارا ! گاه نمی توانم به تو توکّل کنم امّا این زمانی دردناکتر می شود که توکّل از کسی می برم که مرا دوست دارد .
این از خود بریدن و تنهای تنها شدن است .
من حضور تو را می طلبم و در پشت این حضور احساس اطمینان از وعده هایی که داده ای .
یاری ام ده تا ایمان خود را در گرو آنچه برایش دعا می کنم و کسب نمی کنم ، قرار ندهی .