ممنون ولی فعلا بیشتر میخوام در مورد اینکه از چه زیانی کتاب باید بیان بشه و با جه ویژگی هایی میخوام بحث کنیم . ممنون میشم در این مورد بگین .
ممنون ولی فعلا بیشتر میخوام در مورد اینکه از چه زیانی کتاب باید بیان بشه و با جه ویژگی هایی میخوام بحث کنیم . ممنون میشم در این مورد بگین .
ممنون ولی اگه میشه بیشتر روی ویژگی های زبان کتاب رو فعلا مورد بحث قرار بدیم . و اینکه
ه نظرتون تو چه سبکه کتاب باید از اول شخص و سوم شخص استفاده کرد ؟ و چرا و در چه صورت باید از اول
شخص استفاده کرد ؟
مثلا یک کتاب سبک ترسناک با اول شخص نوشته شده و موفق بوده و یک کتاب دیگه هم در همین سبک
ترسناک نوشته شده و ناموفق بوده .
خب به نظر من موضوع خیلی مهم تر از طرز نوشتنه
البته مواردی هم بوده که نوشتن باعث جذبم شده
استفاده از کلمات جذاب
مثلا" یه سری وب نوشته دیده بودم
که واقعا" روان و عامیانه نوشته بود
اصلا" خسته نمیشدم
با اینکه موضوعاتش اصلا" خوب نبود ولی ادم خسته نمیشد
در کل اگه بتونی ترکیبی از این دو رو داشته باشی میتونی کمی امیدوار باشی
کتاب
خب خیلی یه جوریه
اسمش ادم رو میبره به سمت ادبیات و کتابی شدن
ولی اگه تمرکزت روی این باشه که موضوع خوب پیدا کنی و ترجیحا" جدید
مثلا" همسایتون چجوری فلان شد
یا موضوعاتی که هر روز ادما باهاش در تماسا" و بهش توجهی ندارن فکر کنم از سایر موارد جذاب تر باشه
حتی یه شیر اب تو مسیر
امیدوارم دیدت رو خراب نکرده باشم
منم نظرمو بگم این که شما از اول شخص یا سوم شخص استفاده کنید بسته به نوع مطلبی داره که می خواین بنویسین یه نوشته ی خوب نوشته ی که در این سادگی زیبای کلام فوق العاده ی داشته باشه صرفا به اول شخص یا سوم شخص نمی شه بسنده کرد.
من امضا بلد نیستم انگشت میزنم
سلام دوستان
جسارتا منم توی بحث شرکت میکنم.
توی یه داستان چیزی که از نظر فنی کیفیت داستان رو بالا میبره رعایت کامل عناصر داستان هست .
که دوستان همین جا به یکیش اشاره کردن یعنی همون زاویه دید یا راوی داستان.
ما نمیتونیم بگیم استفاده از اول شخص خوبه یا مثلا دانای کل بهتره. چون در حقیقت اون داستان هست که راوی رو به ما نشون میده. شما تصور کنید یه رمان طولانی دارید نقل میکنید , که مکانها و اشخااص زیادی توش هستن و داستان به طوری هست که باید نقاط زیادی رو تحت پوشش قرار بده اونوقت شخصیت اصلی داستان یه فرد زندانی باشه اونوقت میبینید که نمیتونید بگید من چون دوست دارم میخوام از زبان اول شخص داستان بنویسم چون در حقیقت اول شخص شما آگاهی کمی روی داستان داره و ممکنه شما بخواید اتفاقی رو که توی یه شهر دیگه اتفاق افتاده رو هم توضیح بدید که اینجوری براتون میسر نمیشه.
البته توی داستان نویسی جدید گاها از بیش از یه زاویه دید استفاده میکنن. مثلا توی کتاب "من او " آقای امیر خانی یا کتاب "باغ سبز مردگان" آقای بایرامی میبینیم که در فصلهایی راوی دانای کل (سوم شخص) و در فطلهایی راوی اول شخص هست.
پس نتیجه میگیریم شیوه ی روایت به طراحی داستان مربوط هست.
به نظر من این رابطه مستقیمی با موضوع کتاب داره، اما محتوای مطلب و قدرت بیان نویسنده هم نقش بسیار زیادی داره.
به طور مثال در زمینه رمان شما کمتر پیش میاد بتونین مثل ویکتور هوگو پیدا کنین.
در زمینه تاریخ مدارک و مستندات ارائه شده و بی طرفی نویسنده بسیار به جذابیت کتاب کمک می کنه.
اما در مجموع میزان تسلط نویسنده و بی طرفیش و اطلاعات شخصی اون به علاوه سطح محتوایی و قدرت بیان نویسنده بسیار مهمه.
شاید به همین علته که معمولا در جمع کتاب خوانها وقتی عنوانی از یک کتاب جدید بیان میشه بلافاصله می پرسن:
نویسندش کیه!
کتاب هر سوژه ای داشته باشه میتونه در همون سوژه بهترین باشه.
در مورد ویکتور هوگو بله در زمان خودش بهترین نویسنده بوده و الان همه ی ما باید لااقل چند تا از کتابهاش رو خونده باشیم ولی اگه توی این دوره کسی رمانی مثل ویکتور هوگو بنویسه مورد انتقاد شدید قرار میگیره چون ملاکهای داستان نویسی تغییر کردن.
در مورد کتابهای تاریخی حق با شماست اما نباید فراموش کنیم داستان نویس مورخ نیست , چیزی که بر اساس یک واقعیت کل بدون دخالت نوشته بشه در محدوده رمان نیست. من خودم در حال حاضر کتابهای آمریکا در زمان جنگ های داخلی از قبیل بیلی باتگیت و نشان سرخ دلیری و کلیسای جامع و ... رو میخونم همه ی اینها در فضای تاریخی اون زمان آمریکا رخ دادن اما هیچ کدوم تاریخ نویسی نکردن و نباید هم اینطور باشه .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)