ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دوسه کاری بکند؟
در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم لطف انچه تو اندیشی حکم انچه تو فرمایی
یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست
در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان
نازنینا ما ب ناز تو جوانی داده ایم
اینک اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا ؟
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقندو بخارا را
از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی ست
من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد!
دانی چمن از چیست چنین خرم و شاد ؟؟؟
بهر آن است ک دلهای حزین شاد کند....
(این شعر چند سال پیش همیشه پشت بلیط های اتوبوس واحد شهرمان نوشته میشد.... یادش بخیر)
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یانه؟
به من کم می کنی لطفی که داری این زمان یا نه؟
هرکاو شراب فرقت دیری چشیده باشد
داند ک سخت باشد قطع امیدواران....
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)