امیدوارم بعد یه مدت اینجا نشه دفتر خاطرات شخصیم.
دوستان چند تا خاطره بگید دیگه.
حالا فعلا خاطره من.
رفتم بیمارستان
نه عزیزان خوشحال نشید سالم بودم و هستم با یه استاد عزیز رفتیم یه کاری داشتیم.یه بیمارستان آموزشی خوب و مطرح تهران.
اول اینکه من کلی متاسفم از رفتار پزشکا.ما از اوناش نیستیم.
یه خانمی بچه اش دیسترس تنفسی داشت یکی از رزیدنتا رو صدا زد حاج آقا یه لحظه میاین.
آقای رزیدنت داد زدن حاج آقا چیه بگو دکتر.
اولا مستر رزیدنت اون خانم جای مادرتون بودن حفظ احترام واجب
ثانیا حالا حاج آقا چه فرقی با دکتر داره؟
ثالثا یه بیمار به اندازه کافی مشکل داره چرا اعصابشو میخوردی.
رابعا...
فعلا تا بعد.
سلامت باشین.
علاقه مندی ها (Bookmarks)