به نام خدا
تا حالا شده بخواید آگاهانه یه گناهی رو مرتکب بشید؟
یعنی اینکه با اینحال که میدونید گناهه ولی بازم در انجام دادنش بخواید پا فشاری کنید؟
میدونید، گناه یه لذتی داره که بعضی وقتا آدم وقتی وسوسه میشه دلش میخواد اون گناه رو مرتکب بشه.
بعضیها توی اون شرایط اصلاً احساس ناراحتی نمیکنن.
بعضیها هستن که بعد از اینکه مرتکب شدن ناراحت میشن.
اما بعضیها هستن که زمانیکه تصمیم میگیرن انجام بدن، به قول خودمون
عذاب وجدان میآد سراغشون و خرشون رو میگیره و یه دل میگی انجام بده و یه دل هم میگه انجام نده.
خلاصه توی این گیر و دار حتی نمیتونه از لذت اون گناه استفاده کنه. ی
عنی اون لذت براش تبدیل به زهر میشه.
زمانیکه ما دچار وسوسه میشیم و تصمیم میگیریم گناه کنیم، در واقع تصمیم میگیریم که به گناه لبیک بگیم.
یعنی اون گناه میشه خدای زندگی ما و دیگه به صدای خدا توجه نمیکنیم.
مسیح فرمود: شما نمیتونید دو تا ارباب رو خدمت کنید. یا باید بنده گناه باشیم یا بنده خدا.
میدونید چرا؟
زندگی آدم مثل یک رودخونه میمونه. دو تا قایق داره. یکی از طرف خدا و دیگری از طرف شیطان.
قایق اولی به سمت راست حرکت میکنه و قایق دوم به سمت چپ.
حالا ...
اگر انسان بخواد هر دو ارباب رو خدمت کنه یعنی هم خدا و هم شیطان چه اتفاقی میافته؟
یعنی یه پاش توی قایق سمت راست و یه پاش توی قایق سمت چپ.
حالا تصور کنید که این دو قایق میخوان حرکت کنن.
حدس بزنید چه اتفاقی میافته.
معلومه آدم از وسط دو نصف میشه
یعنی بدترین عذاب ممکنه در اون لحظه.
چون دلش میخواد توی هر دو قایق بمونه.
نه میتونه از با خدا بودن لذت ببره نه از گناهی که میخواد مرتکب شه یا در حال انجامشه..
بهتره برای هر کدوم از ما که هر چه زودتر تکلیف خودمون رو روشن کنیم.
یا از گناه تبعیت کنیم یا از خدا. تا این اتفاق برامون نیافته.
اینجوری به طور کامل می تونیم یا از حضور و وجود خداوند لذت ببریم یا اینکه از اون لذت گناه.
ببخشید اگه نقاشیم زیاد خوب نیست.
باید با یکم تفکر فهمید تا که اهل کجا هستیم و باید سوار کدوم قایق بشیم.
من خودم مدتی گرفتار این مسئله بودم همیشه به دنبال لذت دلم میرفتم
اما همین که تلاشی میکردم مشوش میشد و دل ریش می شدم
تا جایی که از خیر گناه میگذشتم. (هر چند که خیر هم نداره خدائیش).
اما بعدش از خجالت حتی روم نمیشد به خدا بگم که من رو ببخشه.
چون داشتم با چشم باز دنبال گناه میرفتم.
خیلی طول میکشید تا بتونم از خدا عذرخواهی کنم و درواقع توبه کنم.
اما باز قدرت وسوسه من رو به سمت گناه میکشوند و روز از نو روزی از نو.
دیگه کلافه شده بودم. تا اینکه بالاخره یکروز تصمیم خودم رو گرفتم.
البته قبلش فهمیدم که اصلاً من مال این صحبتها نیستم. یعنی برای این کار ساخته نشدم.
تصمیم گرفتم برای همیشه سوار یک قایق بشم. تا اون اتفاق ناگوار برام نیافته. اون هم قایق سمت راست.
اینجوری حداقل تکلیف خودم رو میدونم.
الآن هم خیلی راضیام از اینکه لذت زودگذر اون گناه رو به لذت بی انتهای با خدا بودن نمیفروشم.
از خودم تعریف نمیکنم. خدا بهم کمک کرد تا تونستم از اون قایق دل بکنم.
هر کسی که اون حالت بهتون دست میده بدونه که مال خداست.
عشق به خدا اجازه نمیده تا از اون گناه لذت ببره.
بهتره هر چه زودتر پاشون رو از قایق سمت چپی بردارن و با هر دو پا سوار قایق خدا بشن.
اگه اینطوری هستید زودباشید. هنوز دیر نشده، هنوز هم میشه برگشت.
اینطرف خیلی عالیه. جا برای همه هست. نترسید! خدا دستتون رو میگیره.
علاقه مندی ها (Bookmarks)