امروزه آلودگي بو (Odor Pollution) يا همان بوهاي ناخواسته‌اي كه شامه انسان را اذيت مي‌كنند به عنوان يكي از آلودگي‌هاي جديد زيست‌محيطي مطرح است. به دليل افزايش زندگي شهري و صنعتي شدن جوامع و نيز افزايش آگاهي مردم در مورد «محيط زيست پاك» توجه به بو به عنوان يك آزاردهنده محيط‌زيستي در حال افزايش است. در نتيجه بايد تلاش‌هايي براي حذف مشكلات بو صورت پذيرد تا كيفيت مطلوب محيط‌زيست حفظ شود. در اين چارچوب داشتن درك صحيحي از مشكل بو و منبع آن و نحوه انتشار و روشهاي تخفيف و شناسايي، از جنبه‌هاي بسيار مهم در بحث الودگي بو است. هنگام مواجهه با بحث آلودگي بو يكي از چالش‌ها همانا روشي براي تشخيص بوهاي منتشره است. بحث تشخيص يكي از موارد حياتي در هنگام اجراي قوانين زيست محيطي است چون با استناد بر نتايج اين بخش است كه مي‌توان انتشار تركيبات مولد بو در محيط زيست را به اثبات رساند. بر اين اساس بايد گفت كه فقط بر پايه يك روش تشخيص موفق و عالي است كه مي‌توان به اطلاعات ملموس دست يافت و براي اجراي اين روش نيز به يك ابزار مطمئن نياز است. البته در صنعت نيز تمايل روزافزوني براي ايجاد و ساخت يك سيستم تشخيص قابل اعتماد براي اندازه‌گيري‌هاي بلادرنگ ( Real-Time ) وجود دارد. در اين راستا بايد يك سيستم ساده و سريع براي اندازه‌گيري پيوسته ( Online ) ايجاد شده و از روشهاي زمانبر اجتناب شود. بر اين اساس ديگر به روش‌هاي مرسوم نمونه‌برداري و آناليز نيازي نبوده و مي‌توان تشخيص و اندازه‌گيري ميزان تركيبات مولد بو را سريعاً انجام داده و در صورت نياز، نتايج را نمايش داد. جديدترين روش تشخيص بو، روش كلاسيك اولفكتومتري ( Olfactometry ) است. در اين روش ارزيابي بو بر پايه تشكيل يك گروه ( پانل ) از افرادي خاص ( با حساسيت متوسط 95 درصدي نسبت به بو ) است. در اين روش فرض مي‌شود كه اختلافات فيزيولوژيك در توانايي بويايي اعضاي پانل تاثير زيادي بر نتايج ندارد. اين روش پرهزينه بوده و نيازمند يك آزمايشگاه مجهز و نيز افرادي دوره‌ديده براي بو است تا بتوان به نتايج قابل اعتماد دست يافت. به علاوه براي سنجش‌هاي مداوم كه زمانبر نيز باشند، بكارگيري سيستم بويايي انسان مقرون به صرفه نيست. تعدادي از تحقيقات در زمينه سيستم‌هاي تشخيص بو براي بهبود سيستم‌هاي كنوني تلاش مي‌كند. به علاوه توسعه سيستم‌هاي جديد و مناسب دستگاهي ( و نه بر پايه حس بويايي انسان ) براي افزايش مقبوليت نزد كارفرمايان و اجتناب از بروز نظرات شخصي در اندازه‌گيري بو نيز داراي اهميت است. در حال حاضر در جهان در مبحث‌ بوهاي ناخواسته، دو موضوع مورد بررسي قرار داشته و سعي مي‌شود كه رابطه بين آلودگي بو و تجهيزات تشخيصي بيان شود : 1- تحقيق در زمينه انتشار بيوژنيك بو در محيط زيست و روشهاي كاهش آن 2- فعاليت در زمينه تجهيزات تشخيص بو مروري بر آلودگي بو در محيط‌زيست منابع و پراكندگي بو در اين قسمت سعي بر آن است كه رابطه بين يك فعاليت ( اعم از صنعتي، كشاورزي، خانگي و غيره ) به عنوان منبع بو و انتشار آن مشخص شود. در چارچوب بحث كاهش بو، يافتن يك چنين رابطه‌اي مهم و حياتي است چون مي‌توان فهميد كه كدام فعاليت باعث توليد بو شده و نوع تركيباتي كه ممكن است توليد شود نيز مشخص مي‌شود. مثلاً در يك نيروگاه مازوت سوز عمده بوي توليدي، ناشي از تركيبات گوگردي موجود در سوخت است ولي در تصفيه خانه فاض لاب نيروگاه اين بو بخاطر وجود سولفيد هيدروژن و آمونياك است. جدول 1 نشان‌دهنده منابع بو در محيط زيست و تركيبات منتشر شده بودار است. در جدول 2 بعضي از تركيبات اصلي بودار و مشخصه بويايي آنها ذكر شده است. تركيبات گذشته از اينكه از چه منابعي باشند در صورت توزيع شدن در محيط اطراف، به مقوله مهمي در بحث آلودگي بو تبديل مي‌شوند. اين بدان معني است كه مولكول‌هاي بو از منبع بو خارج شده و در محيط اطراف پراكنده شده‌اند. اساساً اگر مكانيزمي براي پخش بو وجود نداشته باشد، بوي توليدي باعث شكايت مردم ساكن در اطراف منبع بو نخواهد شد. از اين جهت است كه تعداد زيادي از محققين نحوه پخش بو در محيط را نه تنها به كمك مدل بلكه از طريق اندازه‌گيري مستقيم مورد تحقيق قرار مي‌دهند. در ادامه نمونه‌هايي از اين تحقيقات در مورد تركيبات منتشره، پخش بو و مدلسازي اين توزيع، ذكر مي‌شود. در سال 1996، Kuroda و همكارانش تركيبات بدبو ( اسيدهاي چرب فرار، آمونياك و تركيبات حاوي سولفور )، گازهاي گلخانه‌اي ( متان [ CH4 ] و اكسيد نيترو [ N2O ] حاصل از يك كارخانه كمپوست كننده مدفوع حيوانات را مورد بررسي قرار دادند. آنها يك الگوي اوليه از تركيبات بدبو و دو گاز گلخانه‌اي را براي كمپوست كردن پسماندهاي جامد ارائه كردند. در 1998، Valasaraj مدلي براي تركيبات بودار ارائه كرد و رابطه آن را با شرايط آب و هوايي، توپوگرافي و نحوه توزيع ارائه كرد و غلظت بو ( ) در هر زمان به همراه نرخ انتشار بو از يك دودكش و نيز منابع نقطه‌اي را به دست آورد. در سال 1998، Corsi و Olson مدل‌هايي را به دست آوردند كه تخمين تركيبات آلي فرار حاصل از يك تصفيه خانه فاضلاب را مقدور مي‌ساخت. آنها يك مرور كلي بر روشهاي تخمين تركيبات بودار و نيز مدل‌هاي كامپيوتري موجود انجام دادند. در سال 1998، Frechen و Koster يك روش اندازه‌گيري بنام " ظرفيت انتشار بو ( OEC ) " براي بيان پارامتر تاثيرگذار بر مقدار و تغيير جريان جرمي تركيبات مولد بو پيشنهاد كردند كه به عبارت ديگر بيانگر مقدار تركيبات بودار موجود در مايع است. آنها نتيجه‌گيري كردند كه تعيين پارامتر OEC يك ابزار جديد و بسيار با ارزش براي ارزيابي مايعات مختلف در زمينه پتانسيل انتشار بو است. به علاوه مي‌توان ظرفيت انتشار تركيبات خاص موجود در فاز مايع (مثل سولفيد هيدروژن) را برآورد كرد. در سال 2000، McIntyre تاكيد كرد كه بكارگيري صحيح و هوشمندانه مدل‌هاي توزيع اتمسفري يك جزء اصلي از ابزارهاي فني براي مواجهه با مشكلات حاصل از بو است. بعلاوه او متذكر شد كه مدلسازي يك ابزار خوب و مناسب براي انتخاب و ارزش‌گذاري اثرات مفيد هر برنامه كنترل بو در تصفيه‌خانه‌هاي فاضلاب است. Wallenfang در سال 2002 يك مدل براي توزيع گاز را بسط داد و پارامترهاي آن را به صورت تجربي ارزيابي كرد. مي‌توان از اين مدل عددي براي پيشگويي الگوي توزيع مولكولهاي بودار در محيط اطراف و نيز نمايش نحوه توزيع مولكولهاي بودار از ميان يك مانع استفاده كرد. مشخصات مولكولهاي بو اساساً بوهايي را كه ما در فضاي اطراف خود تشخيص مي‌دهيم نتيجه فعل و انفعال بين مولكول‌هاي مواد بودار و سلول‌هاي بويايي واقع در بيني ما هستند. براي مثال زماني كه تنفس مي‌كنيم، ما مولكول‌هاي فرار را به داخل بيني خود كشيده و اين مولكول‌ها با سلول‌هاي حسگر موجود در آنجا واكنش داده و اينكار باعث ايجاد پالس‌هاي عصبي شده و ما آن را ادراك مي‌كنيم. به همين صورت يك بوي نامطبوع مثل بوي تخم‌مرغ گنديده به اين دليل احساس مي‌شود كه بين مولكول‌هاي بودار بوتيل مركاپتان موجود در حفره بيني و سلولهاي حسگر، يك فعل و انفعال رخ مي‌دهد. پارامترهاي بو طبق دسته‌بندي سال 2001 در سازمان حفاظت محيط‌زيست آمريكا (EPA) بو داراي چهار پارامتر يا بعد است كه عبارتند از قابليت تشخيص (Detectability)، شدت (Intensity)، كيفيت (Quality) و حالت دلپذيري (Hedonic Tone) الف) قابليت تشخيص، اشاره به حداقل غلظت تركيب بودار براي شناسايي توسط درصدي از افراد حاضر در تست دارد. تشخيص بو با رقيق كردن بو تا حدي كه 50 درصد از افراد حاضر در پانل يا گروه تست، ديگر آن بو را تشخيص ندهند ميسر مي‌شود. ب) شدت، دومين پارامتر در درك احساسي موادبودار است و اشاره به قدرت درك شده بو با ميزان تاثير بو دارد. اين شدت تابعي از غلظت است. در سال 1961 رابطه شدت ادراك بو و غلظت آن توسط Stevens به صورت يك تابع نمايي بيان شد: S = KIn S= شدت ادراك بو(به صورت تجربي برآورد مي‌شود) I= شدت فيزيكي (غلظت بو) K= ثابت N= توان استيونز ج) كيفيت بو سومين پارامتر آن به شمار مي‌رود. اين كيفيت توسط يك سري كلمات شاخص بيان مي‌شود كه هر كلمه نشان‌دهنده حس بويايي ناشي از يك ماده است. اين يك كار كيفي است كه نتيجه آن توسط كلمات بيان مي‌شود مثلاً‌گفته مي‌شود كه بوي «ميوه» مي‌دهد. در جدول ليستي از اين حسها آورده شده است. د) حالت دلپذيري همانا يك نوع دسته‌بندي بو براي «مطبوع» يا «نامطبوع» بودن بو است. اين دسته‌بندي مي‌تواند از «بسيار مطبوع» (بيشترين امتياز و مثبت) تا «نامطبوع» (كمترين امتياز و منفي) تغيير كند. شناخت مشخصات بو بحث شناخت شاخص‌هاي بو در ارتباط با نوع فناوري كنترل آلودگي بو است. در اين راستا بايد مشخصات فيزيكي و شيميايي مولكولهاي بو پيش از انتخاب نوع فناوري كنترل، به خوبي شناخته شود. Card در 1998 مثالي از انتخاب يك روش فيزيكي و يك روش شيميايي براي كنترل بو را بيان كرد. روش فيزيكي براي زماني است كه تركيبات در فازهاي مختلف بوده و يا اندازه ذرات متنوعي را در خود دارد. اگر اين تركيبات علاوه بر فاز گاز در فاز مايع نيز باشند، بنابراين بايد جداسازي آنها به صورت شيميايي انجام شود. در ادامه نمونه‌هايي از ارتباط بين مشخصات بو و نوع كنترل آلودگي مربوطه ذكرمي‌شود. الف- فشار بخار- فشار بخار بيانگر غلظت فاز گاز در حال تعادل با فاز مايع خالص در يك دماي خاص است. شناخت فراريت يك تركيب داراي تاثير زيادي بر روي نوع كنترل VOC و بو است. به عنوان مثال هگزان شديداً فرار بوده و عمليات جذب تاثيري بر آن ندارد چون اين ماده سريعاً از روي ماده جاذب تبخير مي‌شود. در اينگونه موارد مي‌توان از اكسيداسيون حرارتي استفاده كرد. ب- حلاليت در آب- حلاليت در آب به صورت غلظت فاز آبي كه در تعادل با فاز جزء خالص است، بيان مي‌شود. اساساً توانايي يك تركيب براي انحلال در آب به عنوان يك عامل اساسي در تعيين تركيبات مناسب براي شستشو با مايع (Liquid Scrubbing) است. همواره بايد متوجه موضوع حلاليت تركيبات بودار در آب بود چون روش‌هاي نمونه‌برداري از سايت، مستلزم يك مرحله سرمايش است كه در آن قسمتي از تركيبات بودار در آب حاصل از كندانس شدن، حل شده و از فاز گازي خارج مي‌شوند. ج- يونيزاسيون- اگر يك تركيب بودار در محلول يونيزه شود كارآيي سيستم اسكرابر شديداً افزايش خواهد يافت. به عنوان مثال حذف آمونياك و سولفيد هيدروژن از جريان يك گاز، شديداً وابسته به اين موضوع است كه اين گازها در محلول يونيزه مي‌شوند. افزودن اسيد (براي حذف آمونياك) يا قليا (براي حذف سولفيد هيدروژن) باعث افزايش شديد راندمان حذف اين تركيبات در اسكرابر مي‌شود. جرم مولكولي، فراريت و گروه‌هاي عاملي عموماً تركيبات مولد بو داراي وزن مولكولي بين 300-30 هستند. اين از آن جهت است كه مولكول‌هاي سنگين‌تر از اين مقادير در دماي اتاق، داراي فشار بخار بسيار پاييني براي توليد بو هستند. البته فراريت مولكول‌ها به ندرت از وزن مولكولي آنها قابل تشخيص است. در اين بين قدرت فعل و انفعال بين مولكو‌لهاي داراي نقش اصلي بوده و از اين رو مولكول‌هاي غيرقطبي فرارتر از مولكول‌هاي قطبي هستند. نتيجه آنكه اكثر مولكول‌هاي مولد بو داراي يك و يا حداكثر دو گروه عاملي قطبي هستند. از اين رو مولكول‌هاي داراي تعداد بيشتري گروه عاملي آنقدر غيرفعال مي‌شوند كه ديگر بويي توليد نمي‌كنند. در جدول 3 ليستي از گروه‌هاي عاملي موجود در انواع مولكول‌هاي مولد بو آورده شده است. اين مولكول‌ها همان‌هايي هستند كه افراد به طور مستمر با آنها مواجه شده و آنها را بو مي‌كنند. مشاهدات انجام شده در دو كارخانه كمپوست درشهرهاي اشتوتگارت و بن نشان مي‌دهد كه موارد فوق با نتايج مطابقت دارد. تركيبات مولد بو در كارخانه نزديك اشتوتگارت داراي طيف وزن مولكولي (آمونياك) تا ثوجون (thujone) هستند. در كارخانه نزديك شهر بن نيز وزن مولكولي تركيبات بين (اتانول) و (ليمونن) بوده است. بو به عنوان يك مزاحمت زيست‌محيطي در جدول 2 ليستي از تركيبات مولد بوهاي ناخواسته كه به عنوان مزاحمت‌هاي زيست‌محيطي مطرح هستند، آورده شد. با اين وجود توافق در مورد مطبوع يا نامطبوع بودن امري كاملاً‌ مشخص است. مطبوع يا نامطبوع بودن نتيجه احساس هر شخص است. مطالب زير ايده‌هايي را در مورد مطبوع يا نامطبوع بودن و نيز پاسخ انسان‌ها به بوهاي مختلف را بيان مي‌دارد: - واكنش‌هاي انسان نسبت به بو شبيه واكنش ما به ديگر محرك‌هاي حسي است. يعني غير ارادي و خودبخودي، دوست داشتني يا دوست نداشتني، و يا بي‌تفاوتي خواهد بود. - الزاماً عكس‌العمل‌هاي فوق داراي دليل نيز نخواهند بود. اگر دلايلي نيز براي آنها بيان شود چندان موجه نيستند. - گاهي تجربه قبلي نسبت به يك بو يا بوي مشابه بيانگرخوب بودن يا بد بودن يك بو است. - بر اساس نيازهاي بدن، بوي غذاها مي‌تواند مطبوع يا نامطبوع باشد. - بوهاي مطبوع، چيزهاي زيباي موجود در محيط‌زيست را در احساس ما القا مي‌كند. البته يك توافق كلي در مورد بوهاي نامطبوع تجربه شده وجود دارد مثل بوي تند و سوزانده ( آمونياك )، تخم‌مرغ گنديده، تعفن ( زباله ) و بوي ترشيدگي‌، بوهاي خوش ( گل )، تازه ( فضاي آزاد ) و اشتهاآور ( غذا ) نيز بعنوان بوهاي مطبوع به شمار مي‌روند. يك نتيجه‌گيري مشروط مي‌تواند آن باشد كه اگر يك بو به عنوان مزاحمت زيست محيطي مطرح است، پس آن بو، نامطبوع است. حساسيت فردي نسبت به كيفيت و شدت يك تركيب بودار شديداً متغير بوده و اين تغيير به دليل تفاوت در حساسيت قدرت شامه و پاسخ‌هاي فيزيكي افراد نسبت به يك مقدار معين از هواي تنفس شده است. اين باعث تمايز بين "بو ( odeor )" كه يك موضوع حسي است با " مواد بودار ( odorant ) " كه يك تركيب شيميايي فرار است مي‌شود كه اين موضوع براي افرادي كه با مسئله بو مواجهه هستند، داراي اهميت است. زمانيكه مواد بودار در هوا منتشر مي‌شوند، شخص ممكن است آن بو را درك كرده و يا درك نكند. زمانيكه مردم مقادير يا نوع نامطبوعي از بو را متوجه شوند، بايد دانست كه انتشار تركيبات بودار " مشكل بو " را پديد آورده است [ EPA , 2000 ]. نتيجه آنكه " مشكل بو " حاصل يك بوي نامطبوع است. در كشورهاي مختلف بخصوص كشورهاي صنعتي قوانيني براي كنترل بو در محيط زيست وجود دارد كه نشان مي‌دهد توجه به هواي پاك و درخواست براي آن يكي از جنبه‌هاي مهم محيط زيست انساني است. اين موضوعات را مي‌توان در قوانين مربوط به انتشار بو در كشورهاي مختلف مشاهده كرد. براي مثال در آلمان قوانين مربوط به كنترل بو بسيار شديد است كه اين موضع به دليل تراكم بالاي جمعيت و تعداد زياد تصفيه خانه‌هاي فاضلاب است. بدين دليل تقريباً غير ممكن است كه محلي براي ساخت تصفيه خانه پيدا شود كه باعث رنجش مردم به دليل بوي آن نشود. البته تعدادي از تصفيه‌خانه‌ها از قبل در نزديكي محل‌هاي مسكوني ساخته شده‌اند و مردم نيز از بوي آنها شكايت دارند. در بررسي قوانين، مقررات و راهنمايي‌هاي منتشر شده درباره بوي ناشي از صنايع ميتوان به ضوابط كشورهاي آلمان، كانادا و آمريكا اشاره كرد. فناوري هاي كاهش آلودگي‌هاي بو براي كاهش بوي ناشي از گازهاي آلوده چندين روش وجود دارد. با اين وجود هيچ فناوري منحصر به فردي كه بتواند به صورت موثر و اقتصادي براي تمامي كاربردهاي صنعتي و تجاري به كار گرفته شود، وجود ندارد. ميزان تاثير يك فناوري را مي‌توان از طريق دبي و غلظتي دريافت كه در آن تصفيه به صورت كامل و با صرفه انجام مي‌پذيرد. در مورد تمام فناوري‌ها بايستي توجه داشت كه صرفه‌پذير بودن موضوعي است كه به شرايط هر پروژه بستگي دارد. Gao و همكارانش در سال 2001 يك مقايسه فني و اقتصادي بين فناوريهاي بيوفيلتراسيون و اكسيداسيون شيميايي مرطوب ( اسكرابر ) براي كنترل بو در تصفيه‌خانه‌هاي فاضلاب انجام دادند و نتيجه گرفتند كه تغييرات فصلي مي‌تواند يكي از پارامترهاي مهم براي انتخاب روش كنترل بو باشد. در ادامه روشهاي موجود كنوني مرور خواهند شد. سيستمهاي بيولوژيكي تصفيه بيولوژيكي براي مواردي است كه غلظت اندكي از آلاينده در حجم زيادي از هوا موجود باشد. بعلاوه تصفيه شيميايي نيازمند افزودنيهاي خورنده‌اي است كه باعث بروز مشكلات زيست محيطي خواهد شد و از سوي ديگر فرآيندهاي فيزيكي باعث از بين رفتن آلودگي نمي‌شوند بلكه آلاينده را به جريان جديدي انتقال مي‌دهند كه مجدداً بايد تصفيه شود. سيستمهاي بيولوژيكي به كار گرفته شده براي كنترل بو اساساً بر فعاليت ميكروارگانيزمها تاكيد دارند تا آنها بتوانند مولد بو در هواي آلوده را در سيستم خود به دي‌اكسيدكربن و آب تبديل كنند. سيستمهاي بيولوژيكي عبارتند از بيوفيلترها، اسكرابرهاي بيولوژيك ( بيواسكرابر ) و فيلترهاي چكاننده بيولوژيكي كه غالباً به اينها بيوراكتورها نيز گفته مي‌شود. در جدول 4 تركيباتي كه امكان تجزيه موفق آنها در اينگونه سيستم‌ها وجود دارد، ذكر شده اند. درجداول 5 و 6 و نيز شكل 1 موارد اختلاف، مزايا و معايب اين بيوراكتورها ذكر شده‌اند. در اين بين بيوفيلترها وسيعترين كاربردها را داشته و به عنوان سيستم‌هاي تصفيه بيولوژيكي فاز بخار پذيرفته شده اند و شكل‌هاي مختلف آن براي بيش از 30 سال است كه در نقاط جهان مورد استفاده قرار گرفته ‌اند. در اسكرابرهاي بيولوژيكي و نيز فيلترهاي چكاننده بيولوژيكي، آلاينده‌هاي موجود در گاز پيش از آنكه توسط ميكروبهاي معلق يا تثبيت شده تجزيه بيولوژيكي شوند، جذب فاز مايع مي شو‌ند. در فيلترهاي چكاننده بيولوژيكي، ميكروبها روي آكنه معدني تثبيت شده و ميكروبهاي معلق در فاز آب وظيفه تجزيه آلاينده‌هاي جذب شده در فاز آب را هنگام عبور از راكتور بر عهده دارند. در بيواسكرابرها پس از جذب اوليه آلاينده، تجزيه آلاينده‌ها توسط گروهي از ميكروبهاي معلق و در يك مخزن جداگانه انجام مي‌شود. سيستمهاي شيميايي و سيستمهاي هيبريدي در حال حاضر چندين فناوري شيميايي در اين زمينه وجود دارد. در اين فناوريها به كمك افزودن مواد شيميايي به مايع يا اكسيداسيون حرارتي و يا شستشوي شيميايي، اين كار صورت مي‌پذيرد. افزودن مواد شيميايي به مايعات براي كنترل بو بر اساس واكنش مولد بو با يك ماده شيميايي عمل مي‌كند. اين مواد شيميايي باعث كاهش غلظت تركيبات مولد بو در فاز آبي شده و از انتشار اين تركيبات جلوگيري مي‌كند. براي مثال يكي از تركيبات اصلي بودار موجود در فاضلاب تركيب سولفيد هيدروژن ( H2S ) است. افزودن مواد شيميايي مي‌تواند موازنه اكسيژن در فاضلاب را بر هم زده و اينكار را از طريق (1) اكسيداسيون سولفيدها، (2) ته نشيني سولفيدهاي محلول يا (3) تغيير توانايي ارگانيزمهاي احيا كننده سولفات يا سولفيدهاي آلي، باعث ايجاد سولفيدها شود. البته نمونه‌هايي از بكارگيري اكسيدكننده‌هايي مثل كلر (CL2 )، هيپوكلريت سديم ( NaoCl ) يا پرمنگنات پتاسيم KMnO4)) و پراكسيدهيدروژن ( H2O2 ) وجود دارد. در عمليات اكسيداسيون حرارتي يك هيدروكربن مولد بو در حضور اكسيژن و دماي C 1400-700 به دي اكسيدكربن و بخار آب تبديل مي‌شود. با بكارگيري كاتاليزورهاي از قبيل پلاتين، پلاديوم، روبيديوم مي‌توان دماي اين عمليات را به CC 700-300 كاهش داد. در زير معادله كلي اين عمليات نشان داده شده است : در فرآيند شستشوي شيميايي، تركيبات مولد بو به داخل يك اتاقك واكنش رانده مي‌شوند تا در آن تماس بين اين تركيبات با توده مه شكل يا قطرات ماده شيميايي، بوجود آيد. در اين سيستم، فرآيند حذف بو از طريق اسپري كردن قطرات بسيار ريز يك ماده رقيق شيميايي به درون گازهاي آلوده عبوري از يك اتاقك باريك و استوانه‌اي شكل انجام مي‌شود. در ادامه هواي تميز خروجي از اين اتاقك واكنش از طريق يك دودكش در اتمسفر تخليه مي‌شود. سيستمهاي هيبريدي تلفيقي از چند سيستم مختلف است. اين سيستمها در بسياري از كاربردهاي صنعتي با صرفه‌تر از يك روش مجزا هستند. هرچه اين سيستمها با صرفه‌تر هستند ولي به فعاليت بيشتري براي مهندسي مقدماتي و درك هر جزء از اين سيستم هيبريدي نياز است. از اين رو دقت در انتخاب موارد بكارگيري اين سيستم‌هاي هيبريدي حائز اهميت است. در سال 1999، دو محقق به نام‌هاي Yeom و Yoo در يك سيستم هيبريدي خاص توانستند بنزن را با تلفيق بيوفيلتر و يك برج حبابي ( Bubble Column ) حذف كنند. آنها توانستند با تغيير دبي هوا و غلظت بنزن به راندمان‌هاي حذف 100-65 درصدي دست يابند.
منبع : ماهنامه صنعت برق
تاريخ چاپ : 06-05-1388
شماره چاپ : 152

مهندس عبدا... مصطفايي