پروس

پادشاهی پروس و در بعضی منابع پروسیا (پروسیِ قدیمی: Prūsa، (به آلمانی: Königreich Preußen)، (به لهستانی: Prusy)) در ابتدا منطقه سکونت قوم بالتی غربی به نام پروسها بوده است. بعدها یکی از کشورهای شوالیه‌های آلمانی شد و از قرن ۱۶، توسط یک دوک‌نشین از خانوادهِ هوهنتسولرن، که در آغاز تحت سلطه فئودالیِلهستان و سپس سوئد بود، حکومت می‌شد. در سال ۱۷۰۱ یک امپراتوری مستقل تشکیل داد و بین سالهای ۱۸۷۱-۱۹۴۵ به یکی از ایالتهای امپراتوری آلمان تبدیل‌شد.

پیش‌گفتار


پرچم پادشاهی پروس


پروس در آغاز منطقه کوچکی بود که شاملِ شمال لهستان، استان کالینینگرادِ روسیه و قسمت‌هایی از لیتوانی امروزی می‌شد و بعدها به ایالتهای پروس شرقی و پروس غربی در امپراتوری آلمان تقسیم شد. مردمان بومی آن را پروسیها تشکیل می‌دادند، ولی بعدها مورد مهاجرت آلمانیها قرار‌گرفت. از سال ۱۴۶۶ میلادی این مناطق بین پادشاه لهستان و دوکنشینِ هوهنتسولرن پروس تقسیم‌شده بود. در قرن ۱۸ میلادی نام پروس برای تمام مناطق تحت حکومت هوهنتسولرنها استفاده ‌می‌شد و حتی برای آنهایی که تکّه‌ای از امپراتوری مقدس روم بودند. بعد از سال ۱۸۶۶، گستردگیِ این پادشاهی تقریباً به تمامی آلمانِ شمالی می‌رسید و به‌این ترتیب حدود دو سوم امپراتوری آلمان را دربرمی‌گرفت. پایتخت و مرکز حکومت آن با گذشت زمان کالینینگراد (آلمانی: Königsberg)، برلین و پتسدام بود.
پروس بزرگ‌ترین شکوفاییِ خود را قرن ۱۸ و در زمان سلطنت فریدریش دوم (معروف به بزرگ) به دست آورد هنگامی که به عنوان پنجمین قدرت بزرگ اروپا شناخته شد و همچنین در قرن ۱۹ هنگامی که اتو فون بیسمارک (آلمانی: Otto von Bismarck) به تشکیل امپراتوری آلمان اقدام کرد.

آغاز پادشاهیِ پروس

استقلال پروس برای امیر فریدریش سومِ براندنبورگ، که برای او بسیار خوشایند بود، این امکان را فراهم‌کرد تا پروس را به یک امپراتوری تبدیل کند و لقب پادشاه (آلمانی: König) را برای خود برگزیند. وی به این ترتیب ۱۸ ژانویه۱۷۰۱ در کونیگسبرگ با رضایت امپراتور رومیِ آلمان، خود را با نام فریدریش یکم و نخستین "پادشاه پروس" تاجگذاری کرد. این لقب، از این‌رو دلالت بر تمام مناطق پروس می‌کرد، زیرا که به‌خصوص، غرب این منطقه هنوز تحت سلطه لهستان قرار‌داشت.
فرزند فریدریش ِ یکم که فریدریش ویلهلم یکم (۱۷۱۳-۱۷۴۰) نام‌داشت، نسبت به پدرش صرفه‌جو‌تر بود تا جلال و شکوه‌خواه. او خالقِ راستینِ سیستمِ اداریِ پروس و همجنین ارتش پروس است، که یکی از نیرومندترین ارتشهایِ اروپای آن زمان شناخته شده است.
در ۳۱ مای۱۷۴۰، فریدریش دوم (ملقب به بزرگ) بر تخت شاهی نشست، که در اولین سالهای حکومتش به سیلزیا لشکرکشی کرد. فریدریش ِ بزرگ توانست در ۳ جنگ سیلزیاییِ (۱۷۴۰-۱۷۶۳) پی‌در‌پی، فتوحات خود را مقابل اطریش، به اثبات برساند و حتی در آخرینِ آن در مقابل ائتلافی از ۳ قدرت بزرگ، اطریش، روسیه و فرانسه.
فریدریش بزرگ در ۲۳ سال حکومتِ خود، شکنجه را لغو کرد و سیستم مدرسِه‌ای را به اجرا درآورد. وی یک سیستم حقوقی در کل پروس خلق کرد و خواهان آزادی همه ادیان شد.
فریدریش بزرگ همچنین به همراه روسیه و اطریش، صلح‌جویانه سال ۱۷۷۲، به اولین تقسیم لهستان پرداخت و پروس غربی را صاحب شد. سیاست وی در مقابل لهستان، زمان فریدریش ویلهلم دوم (۱۷۸۶-۱۷۹۷) ادامه پیدا کرد، طوری که با دومین و سومین تقسیم لهستان (۱۷۹۳ و ۱۷۹۷)، پهناوری پروس به ورشو، حتی نیز رسید.

انقلاب مارس و اصلاحات

در زمان سلطنت فریدریش ویلهلم سوم (۱۷۹۷-۱۸۴۰) پروس در جنگ ائتلافی، بر ضد فرانسهً انقلابی شرکت داشت و در نبرد جنا و اور‌اشتت، شکست سختی از نیروهای ناپلئون یکم خورد. طوری که خانوادهً سلطنتی برای مدتی به ممل رفت و بر طبق صلح تیلسیت، پروس نیمی از خاک خود را از دست داد و مجبور شد به یک اتحاد با فرانسه تن‌دهد.
با شکست ناپلئون از روسیه، پروس قرارداد اتحاد خود را با فرانسه لغو کرد و در جنگی به نام جنگ آزادی، از سال ۱۸۱۳ در ائتلافی ضد‌فرانسوی شرکت کرد. نیروهای پروس، تحت اطاعتِ مارشال بلوشر، در پیروزی بر ناپلئون در نبرد واترلو سال ۱۸۱۵ نقش به‌سزایی داشتند.
فریدریش ویلهلم سوم ولی به وعده‌هایی که در زمان جنگ آزادی برای ایجاد یک قانون اساسی به ملتش داده‌بود، هرگز عمل‌نکرد. به جای آن، با تزار روسیه و امپراتور اطریش دست به یک اتحاد مقدس زد، که قصد آن سرکوب هرگونه دموکراسی‌خواهی در اروپا بود. در کنفرانس وین سال ۱۸۱۵، پروس تقریبا تمام مناطق از‌دست رفته‌اش را مجدداً صاحب شد، البته همینطور، به‌علاوهً چندین مناطق دیگر. پروس همچنین عضو همبستگی آلمانی بود، که بین سالهای ۱۸۱۵-۱۸۶۶، اعلام وجود کرده‌بود.
با روی کار آمدن فریدریش ویلهلم چهارم، ابتدا رویای رسیدن به لیبرالیسم و همچنین آلمانی متحد مجدادا زنده شد. این امید ولی بی‌دلیل بود، زیرا پادشاه به مدتی طولانی به خواسته‌های آزادی‌خواهان عمل نکرد. ابتدا با انقلاب مارس سال ۱۸۴۸، پادشاه مجبور شد، سر تعظیم مقابل انقلابیون فرود آورد و برای اولین بار یک شورای کشوری برای پروس در برلین صدا کند. هم‌زمان نیز، انتخابات برای اولین شورای ملی در کل آلمان، با نام پارلمان فرانکفوت به اجرا درآمد. اتحاد آلمان و دموکراسی ولی با شکست مواجه شد، هنگامی که فریدریش ویلهلم چهارم، تاج امپراتوری آلمان، تدارک دیده توسط پارلمان فرانکفورت را نپذیرفت. هم‌زمان نیروهای پروس نیز موفق شدند انقلاب را در جنوب آلمان سرکوب کنند.
در سال۱۸۶۱، ویلهلم یکم برادر فریدریش ویلهلم چهارم، که از سال ۱۸۵۸ حکومت را به جای برادر مریضش دردست داشت، بر تخت پادشاهی نشست. ویلهلم یکم به همراه وزیر جنگش کنت رون، خواستار اصلاحات ارتش شد، که با مخالفت شورای کشوری پروس، روبرو شد. چون اعضای بیشتر شورای کشور را لیبرالها تشکیل می‌دادند، این شورا حاضر به پرداخت بودچه لازم به پادشاه را نبود. کار این مجادله، حتی به مرز برکناری ویلهلم یکم از سلطنت نیز رسید. او برای تنها راه رهایی‌اش، تصمیم گرفت اتو فون بیسمارک را سال ۱۸۶۲ به عنوان نخست‌وزیر خود صدا‌زند، که شخصی ضد لیبرالیسم بود و خواستار حکومت مطلق پادشاه بر کل کشور شد. بیسمارک به این ترتیب، سالهای طولانی بر ضد پارلمان و قانون اساسی، حکومت پروس را در دستانش داشت.

پروس در امپراتوری آلمان ۱۸۷۱-۱۹۱۸


از آنجایی که بیسمارک از این موضوع آگاه بود، که پادشاهی پروس تنها در سایه ملت آلمان امکان‌پذیر است، پروس را داخل ۳ جنگ پی در پی کرد، که برای ویلهلم یکم تاج امپراتوری آلمان را به ارمغان آوردند و به این ترتیب ویلهلم یکم، به عنوان اولین امپراتور در تاریخ آلمان شناخته شد. این جنگها در ضمن به ترتیب عبارت بودند از: جنگ دانمارک-پروس سال ۱۸۶۴جنگ اطریش-پروس سال ۱۸۶۶ و بالاخره جنگ فرانسه-پروس سال ۱۸۷۰-۱۸۷۱

ایالت آزاد و پایان پروس

پروس هم از لحاظ مساحت و هم از لحاظ اقتصادی، اصلی‌ترین کشورِ (ایالت) امپراتوری آلمان به حساب می‌آمد. پادشاه پروس هم‌زمان نیز امپراتور آلمان بود و نخست‌وزیر پروس هم هم‌زمان صدراعظم آلمان. البته این نخست‌وزیر و یا بهتر صدراعظم، حتما نمی‌بایست یک پروسی باشد.
از سال ۱۸۷۱، امپراتوری آلمان اعلام وجود کرد و بعد از ویلهلم یکم، به ترتیب، فریدریش سوم سال ۱۸۸۸ (تنها برای ۱۰۰ روز) و سپس ویلهلم دوم در همین سال، پادشاه پروس و امپراتور آلمان شدند. سیاست پروس و امپراتوری هم به‌این ترتیب، تا انقلاب نوامبر و سقوط امپراتوری آلمان در سال ۱۹۱۸، به یکدیگر گره‌خورده بود.
بعد از شکستِ آلمان در جنگ جهانی اول و منع شدن ویلهلم دوم از امپراتوری آلمان و پادشاهی پروس، ایالت آزاد (خود‌مختار) پروس نیز اعلام موجودیت کرد.
با قدرت‌گرفتن نئو‌نازی‌ها در آلمان، هرمن گورینگ از طرف هیتلر، نخست‌وزیر پروس شد. هیتلر از این رو می‌خواست، خود‌مختاریِ حاکم بر آلمان، در پروس و سایر ایالت‌ها را لغو کند و حکومتی متمرکز که از برلین فرمانروایی می‌شد، تشکیل دهد.
پس از جنگ جهانی دوم و تقسیم آلمان بین نیروهای متفقین، نام پروس از چغرافیای آلمان و جهان حذف می‌شود. شورای کنترل متفقین به‌این ترتیب بر طبق قانون ۴۶، ۲۵ فوریه۱۹۴۵، خواهان پایان موجودیت ایالت پروس شد، چرا‌که پروس در این دیدگاه، به عنوان مسوًول اصلی جنگهای جهانی (هم اول و هم دوم) شناخته شد، بدون اینکه در نظر گرفته شود که دست‌کم، ریشه‌های نئو‌نازیسم در خارجِ پروس شکل‌گرفته است و قلب دموکراسی‌خواهیِ تمام آلمان، بارها در این منطقه تپیده است.