از ماضی ها و مضارع ها خسته ام
بنشین
دلم برای یک حال ساده تنگ است!
از ماضی ها و مضارع ها خسته ام
بنشین
دلم برای یک حال ساده تنگ است!
درختی بودم
ایستاده در برابر طوفان
کبریت بی خطر شدم..
دلم برای حضور غیاب مدرسه تنگ شده
انگار برای یکی مهم بود که ما باشیم یا نباشیم
فقط تنهایی نیستب بدتر اونیه که سردوراهی مونده و ندونی کدوم رو باید بری وقتایی که فقط تویی و خودت
گفتید دلم رو هوایی اون روزها کردید ما سه نفر بودیم اذیت میکردیم بهمون میگفتن سه تفنگدار چون درسمون خوب بود مدیر بهمون چیزی نمیگفت ا
هـــــــــــمیشه هستی..
همــــــــــــــــین نزدیکی..
جایی میان دلم و یادم اما...
دیدنت چـــــــــیزدیگریست
گوش کن !!
صداى نفس هاى پاییز می آید...
نگرانى هایت را از برگ هاى درختان آویزان کن ،
چند روز دیگر می ریزند
دل می بندیم به یک حـــــباب ...
بعد دل دل می کنیم که نترکد...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)