شهرسازی در جهان سوم!




نقل قول بسیار جالبی از دکتر حسابی خواندم مبنی بر اینکه در پاسخ به يك دانشجوي نروژي که پرسید: استاد، شما كه خود از جهان سوم مي آييد، "جهان سوم كجاست ؟؟" گفته است:

"جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند، خانه اش خراب مي شود و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملكتش بكوشد."

گذشته از ژرفای این گفتار و اینکه مسلما مجموعه ای از عوامل اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی در ایجاد این واقعیت دخیل هستند، می توان براین اساس "شهرسازی در جهان سوم" و دلایل عدم موفقیت آن و معضلات فراوانی که برنامه ریزان و طراحان شهری در کشورهای در حال توسعه با آن مواجه هستند را مورد ارزیابی و بررسی قرار داد.

بویژه آنکه امروزه شالوده تمامی نظریه های جدید شهرسازی در پاسخ به این پرسش استوار است که "چه کسی از نتایج و عواقب این تصمیم یا طرح و برنامه در شهر سود می برد؟" و با توجه به تاکید بیش از پیش بر افزایش دامنه مشارکت مردم در طرحهای توسعه شهری و این واقعیت تلخ که در کشورهای جهان سوم همواره منافع فردی نه در مقابل بلکه در تضاد با منافع عمومی قرار دارد می توان دریافت که چرا در این جوامع مشارکت مردم در شهرسازی امری صوری و ظاهری و نه به معنای واقعی است.

گرچه تقابل منافع فردی با عمومی در تمامی کشورها وجود دارد اما در ممالک پیشرو بدلیل وجود قوانین مناسب و پشتوانه های اجرایی متناسب همچنین درونی شدن ارزشهای دموکراتیک در افراد بواسطه آموزشهای همگانی نوعی تعامل و تعادل در این زمینه بوجود آمده است. امری که متاسفانه در کشورهای جهان سوم اصولا امکانپذیر نبوده و افراد را به انتخاب فقط این یا آن ناگزیر می نماید. در همین رابطه بارها با متخصصانی برخورد کرده ام که بدلیل طرفداری از اصول علمی و کارشناسی به داشتن منافع فردی متهم گردیده و طرد گردیده اند!

به هر حال به نظر می رسد که تعیین دامنه منافع فردی و عمومی و چگونگی ایجاد تعامل میان این دو در کشورهای جهان سوم از اهمیت بسزایی برخوردار بوده و نیازمند مطالعات و پژوهش های دقیقی در این رابطه می باشد. امری که در صورت تحقق، حداقل در شهرسازی می تواند به ارتقاء کمی و کیفی پارادایم این رشته و رفع بسیاری از معضلات موجود منجر گردد.


نویسنده: خشایار کاشانی جو
منبع:
http://kashanijou.persianblog.ir/post/29