برای تمام ثانیه های از دست رفته چگونه از تو و به درگاهت طلب عفو نمایم/دستهایم را رو به اسمان بلند میکنم ولی چشمهایم زمین را مینگرد/به امید تو و به امید بخشش دستهایم را بلند میکنم ولی از خود شرمسارم/ ای کاش من نمیفهمیدم ولی چه خوب فهمیدنی/تو از امید میگویی و بزرگترین گناه ناامیدی/از بخشش میگویی و توبه من از شکستن میگویم و بریدن/من از دلواپسی ها میگویم تو از عشق خود به من/خدای من, چه خدای بزرگی هستی که خدای تمام انسانهایی ولی در گوشه ی خلوت من انگار تنها خدا منی/انگار فقط من تو را دارم/انگار تو فقط به حرفهای من گوش فرا میدهی/من بزرگیت را نمیدانم ولی تو کوچکی مرا میدانی/به بزرگیت قسم که این بار برایم مثل همیشه خوبیهایت را بخواه و باورم را قوی کن تا شاید بتوانم خودم هم در باورم شریک باشم/این بار دستهایم را برای هزارمین بلند میکنم با امید /من امید میخواهم ولی دیدنت و باور همیشگیت در امید نهفته است/ اگر دوباره ناتوان شدم اگر دستهایم را از دستهای مهربانت جدا کردم تو دست مرا مثل همیشه خالی از دستهای خودت مگذار/خدای خوبم خدای مهربانم دوستت دارم دوستت دارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)