دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: مهر ماه، سالگرد درگذشت شاعری که از مدرسه اخراج شد و لب‌هایش را دوختند

  1. #1
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7457
    Array

    پیش فرض مهر ماه، سالگرد درگذشت شاعری که از مدرسه اخراج شد و لب‌هایش را دوختند


    مهرماه سالگرد درگذشت فرخی یزدی است؛ شاعری که به خاطر آن‌چه می‌سرود، در نوجوانی از مدرسه اخراج شد، در جوانی لب‌هایش را به هم دوختند و در 51سالگی در زندان به قتل رسید.

    میرزا محمد فرخی یزدی فرزند محمدابراهیم سال 1267 در خانواده‌ای فقیر در یزد به دنیا آمد. علوم مقدماتی را در یزد در مکتب‌خانه و مدرسه مرسلین انگلیسی آموخت و شاعری را از کودکی آغاز کرد. تقریبا ۱۵ ساله بود که به دلیل سرودن شعرهایی علیه مدرسان و مدیران مدرسه مرسلین، از مدرسه اخراج شد.

    او که از طرفداران حزب دموکرات و آزادی‌خواهان یزد بود، با سرودن شعری علیه ضیغم‌الدوله قشقایی، ‌حاکم یزد، به قدری مورد غضب قرار گرفت که دستور دادند لب‌هایش را با نخ و سوزن به یکدیگر بدوزند. این عمل بی‌سابقه و غیرانسانی ‌موجب بروز بلوا و شورش در میان آزادی‌خواهان شد. پس از آن، فرخی یزدی از زندان گریخت و به تهران آمد.

    فرخی یزدی در تهران روزنامه «طوفان» را منتشر می‌کرد. این روزنامه بیش از 15 بار توقیف و دوباره منتشر شد. گاه نیز به سبب زندانی شدن فرخی یزدی، انتشار روزنامه دچار وقفه می‌شد. در مواقعی که روزنامه «طوفان» توقیف می‌شد، فرخی در روزنامه‌های دیگری مثل «پیکار»، «قیام» و «ستاره شرق» مقاله‌ها و شعرهایش را منتشر می‌کرد.

    این شاعر در ابتدای سلطنت پهلوی به دوره هفتم مجلس شورای ملی راه یافت و در روزنامه «طوفان» به انتقاد از پهلوی پرداخت. به همین دلیل بسیار مورد آزار قرار گرفت و حتا یک بار مورد ضرب و شتم یکی از وکیلان قرار گرفت. درنهایت نیز پس از چند شبانه‌روز تحصن در مجلس، به مسکو فرار کرد و از آن‌جا به برلین رفت، اما دوباره با وساطت و ضمانت تیمورتاش به تهران بازگشت.

    فرخی یزدی بلافاصله پس از بازگشت به تهران تحت نظر قرار گرفت. پس از مدتی هم به بهانه بدهی به یک کاغذفروش که گفته می‌شود او را به زور مجبور به شکایت از فرخی یزدی کردند، دستگیر شد. هم‌زمان با تشکیل پرونده‌ای با ذکر اتهام اسائه ادب به مقام سلطنت، او را ابتدا به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به 30 ماه زندان محکوم و به زندان قصر منتقل کردند.

    فرخی یزدی که زمانی سروده بود: «آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی/ دست خود ز جان شستم از برای آزادی» درنهایت در 25 مهرماه 1318 با تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی کشته شد. پیکر او در مکان نامعلومی احتمالا در گورستان مسگرآباد دفن شد.

    محل دقیق دفن پیکر این شاعر تاکنون ناشناخته مانده است، اما بنا بر اظهارات علی اصغر مونسان، مدیر عامل شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهر تهران، در زمان مرمت زندان قصر سلولی را که بر دیوارهای آن شعرهای فرخی یزدی نقش بسته بوده، به عنوان سلول فرخی یزدی شناسایی و مرمت و بازسازی کرده‌اند تا در معرض بازدید عموم قرار گیرد.

    ازادی

    آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
    دست خود ز جان شستم از برای آزادی

    تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
    می دوم به پای سر، در قفای آزادی


    در محیط طوفان زای، ماهرانه در جنگ است
    ناخدای استبداد، با خدای آزادی

    دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین
    می توان تو را گفتن پیشوای آزادی

    فرخی ز جان و دل می کند در این محفل
    دل نثار استقلال، جان فدای آزادی

    منابع:
    ایسنا
    ویکی پدیا
    دیوان فرخی یزدی

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  2. 4 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •