سلام...
كت شلوار و لباس جين و خيلي از پوشش ها هم مال فرهنگ ما نبوده...
ولي طي صده ي اخير وارد فرهنگ ما شده...
اين مهم نيست كه چي ميپوشيم و بهتره اول كشف كنيم كه به چي فكر ميكنيم...
جاي ارزش و ضد ارزش به شدت در كشور ما رو به تغيير است...
خاندان خود من كلا رنگ مشكي رو بد ميدونستند...
الان ولي غير قديمي ها كسي بد نميدونه...
و اين بد دونستن و ندونستن نه براي ما بد آورده نه خوب...
ولي رواج عاداتي در جامعه مثل چشم و هم چشمي، نداشتم صداقت و وجدان...
رشوه و پارتي بازي، بدچشمي و هيزي، تنبلي و از زير كار در رفتن، مدرك گرايي و مصرف گرايي، كل كل و بي عصابي و و و . . .
عاداتي است كه فاجعه اي عظيم به دنبال خواهد آورد...
حفظ سنت در هر جامعه اي يعني داشتن نشان و اصلات، يعني داشتن شناسنامه اي كه به زير بوته ختم نميشود...
اما مُدرنيته قسمتي از عصر ماست و خود به خود روي خواهد داد و ما ناگزير به پذيرش آن هستيم اتفاقي كه سنت هاي برگزيده را دوست دارد...
و در مقابل سنت و شناسنامه ما هم مسئله ايست كه پاره ي تنمان شده و دين هم تمايل به حفظ آن دارد...
حال جامعه اي پر مشغله نه ميتواند سنت را كنار بگذارد و نه از مدرنيته فرار كند، نگران آينده ايست بي سنت، بي دين و بدون ترقي...
آينده اي بلاتكليف در دو راهي داشتن جامعه اي عقب نيافتاده
(( جامعه نادر، مشغله همسر پرستار، سنت پدربزرگ، دين پرستار پيرمرد، آينده دختر، سيمين مدرنيته ))
قصه ي جدايي
علاقه مندی ها (Bookmarks)