دانشجوی شهید محمد حسین انارکی

[kamanabroo]

محمد حسين اناركي



محمد حسين اناركي
تهران
فیزیک
۱۸ فروردین ۱۳۶۶


شهید دانشجو محمدحسین انارکی
نام پدر : حسن
تاريخ تولد: 2 فروردین 1340
محل تولد: دامغان
رشته تحصيلي: فیزیک
نام دانشگاه : تهران
تاريخ شهادت : 18 فروردین 1366
محل شهادت: شلمچه
زندگينامه شهید
شهيد محمد حسين اناركي در تاريخ 1340/1/2در شهر دامغان ديده به جهان گشود تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را با موفقيت پشت سر نهاد . هم پا و همدوش ديگر اقشار جامعه در راهپيمائيها و مبارزات عليه رژيم منحوس پهلوي شركت مي نمود .
پس از پيروزي انقلاب به عضويت سپاه درآمد در حين كار در سپاه شبها را نيز در پايگاههاي بسيج مساجد به آموزش اعضاي پايگاه مشغول بود با شروع جنگ تحميلي از هر فرصتي جهت شركت در جبهه استفاده مي نمود. از جمله فعاليتهاي ايشان شركت در عمليات بيت المقدس و خيبر بود .
به همراه شركت در جبهه به تحصیل هم پرداخت و همين پشتكار وي باعث شد كه در سال 1364 در رشته فيزيك كاربردي دانشگاه تهران پذيرفته شود و سرانجام در تاريخ 18/1/1366 در منطقه عملياتي شلمچه به فيض شهادت نائل گرديد.

http://shahidedanesh.ir


در ضمن این شهید بزرگوار عموی یکی از کاربران سایت هم هستند (aty.a)

[aty.a]

فرازی از وصیت نامه پاسدار رشید اسلام شهید محمد حسین انارکی

حضور محترم پدر ومادرو بستگان عزیز سلام علیکم
قبل از این هم وصیت زیاد نوشتم,ولی خداوند قبول نفرمودند ومصلحت مارا در چیز دیگری دیدند و لیاقت ما کم بود که تقدیر را هم همان طور می چیند.
بارها گفته ام که از زحمات همیشگی شما معذرت می خواهم و تشکر می کنم.
دعا کنید با دیگر شهیدان و شهدای صدر اسلام و با سرور شهیدان حضرت ابا عبد الله محشور شویم
به فرموده امام;
همه چیز مادر جنگ است و عزت وشرف ما در گرو این جنگ است
اگر خداوند از ما قبول فرماید,هرچه در توان داریم باید برای جبهه صرف کنیم که هم اکنون وظیفه مارا امام مشخص کرده است.
انسان ها ازادند در انتخاب دین
البته به طرف اسلام راهنمایی می شویم ولی به هر جهت ازادیم.
ولی وقتی مسلمان شدیم مکلف هستیم ونمی توانیم از وظایف خود چشم به پوشیم.

[aty.a]

برادران بسیجی و بزرگواران سپاه اسلام و برادران سپاهی و عزیزان;
همه شما را به صبر در میدان جهاد وتقوی الهی وصیت می کنم

و به عمل به قران و اسلام و عمل به پیروی از امام خمینی بت شکن که جسم و روحم در
در گرو فرمان و مرام او بوده است.
به فرمان امام باشید که الحق دشمن خمینی کافر است
و اتش جهنم برای کافران اماده شده .
جز راه خمینی راهی نروید که گمراهی است.
شهدا و ما هم اگر لایق باشیم مرید خمینی بودیم و مشتاق اجرای اوامرش.
انشا ا... خداوند قبول بفرماید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی به کوری چشم همه دشمنان خمینی را نگه دار.
بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد
والسلام
محمد حسین
شب حمله 17/1/66

[aty.a]

چه گویم ناتوانم باز گو سازم
خدایا جان و روح ما
به خود هر لحضه شیدا کن
برای خود محیا کن
که جز یادت نیاید در خیال ما
از اشعار شهیدمحمد حسین انارکی

[aty.a]

سخنی با همسرم:
همسرم هر چه فاطمه (س)می گوید گوش کن که از دل می گوید چرا که خودش کشیده است تنهایی را
ان هم ان دل الهی و پاک که خداوند ان را کوثر نامید.
از او بشنو و از زینب بشنو.
که خودش همه مصایب را چه در کودکی,چه در جوانی,چه در اخرین و بزرگ ترین مصایبش در
کربلا دیده است.
بسیار مصیبت ها دیده است و تو اگر چه تنها می شوی ولی تنها تر از فاطمه؟
نه,تنهاتر اززینب بعد از حسین؟نه
حتما نه,البته به نوبه خودت هم چون فاطمه و زینب تنها می شوی و به همین خاطر می گویم,
مقتدا کن ان هارا برای خودت

[aty.a]

سخنی با همسرم;
همسرم اگر به خدمت امام رسیدی سلام گرم مرا به روحم برسان
و به او بگو که خیلی دوستت دارم .
شفاعت روز قیامت یادت نرود.
ما هردو عشق عجیبی به او داشتیم و داریم و فدای راه او.

[aty.a]

سلام
اول از همه از مدیر محترم جناب کمان ابرو تشکر می کنم که به یاد عموی من بودند
دقیقا امروز سالگرد ایشان است
66/1/18
اجرشون با شهدا
برای شادی روح امام و همه شهیدان صلوات
اللهم صل علی محمد و ال محمد

[aty.a]

این شعر رو تقدیم می کنم به همه شهیدان وعمو بزرگوارم;

انان که ره دوست گزیدند همه
در کوی شهادت ارمیدند همه
در معرکه دو کون فتح از عشق است
هر چند سپاه او شهیدند همه
شعراز ملاصدرا

[hosseinarabi69]

سلام
ممنون دوست عزیزم که از شهدای گرانقدر نیز مطلب گذاشتید خدا خیرتون بده

[aty.a]

تقدیم به همه شهدای گمنام

سفر کرده ‏ام تا بجویم سرت را

و شاید در این خاکها پیکرت را

من اینجایم ای آشنای برادر

همان جا که دادی به من دفترت را

همان جا که با اشک و اندوه خواندی‏

برایم غزل واره‏ی آخرت را

کجایی که چندی است نشنیده‏ ام من‏

دعاهای پر سوز و درد آورت را

همین تپه را باید آیا بکاوم‏؟



که پیدا کنم نیمه‏ ی دیگرم را

تفنگت، پلاکت همین جاست اما

ندیدیم تسبیح و انگشترت را

تو را زنده زنده مگر دفن کردند

که بستند دستان و پا و سرت را

پس از این من ای کاش هرگز نبینم‏

نگاه به درمانده مادرت را