سلام و ممنونم از همه دوستان
دو تا بحث الان مطرح شده یکی جبر و اختیار و دیگری قضا و قدر
اما چون موضوع اصلی جبر و اختیار بوده بنده هم فعلا در همین مورد می نویسم
حقیقت اینه که انسانها در افعالشون مجبور نیستند
( یعنی اینطور نیست که هر کار خوب یا بدی که انجام می دهند دست خودشان نبوده باشه و چه بخواهند و چه نخواهند اون کارها رو انجام می دادند..)
حقیقت اینه که انسانها در افعالشون به خودشون واگذار هم نشده اند
(یعنی اینطور نیست که انسانها هر کاری که می خواهند رو انجام بدهند بدون اینکه بازخواست بشوند و یا اینکه کسی به آنها چیزی بگوید و اینطور نیست که هر کاری را که هر کس کرد خوب باشد..)
حقیقت اینه که انسانها در افعالشون نه مجبورند و نه به خودشون واگذار شده اند بلکه بین جبر و تفویض می باشد؛
حالا معنای این حقیقت سومی چی هست؟
یعنی انسانها نه مجبورند که یکسری کارها را انجام بدهند و خودشان هیچ نقشی نداشته باشند و نه اینکه به کلی واگذار شده اند که هر کاری که دوست داشتند بکنند بلکه خداوند انسان رو مختار قرار داد اما راه درست و غلط را هم به او نشان داد تا انسان با اختیار خودش راه درست یا غلط را انتخاب کند. و اگر کسی راه غلطی را انتخاب کرد و کار اشتباهی انجام داد او را مؤاخذه می کند . یعنی هم اختیار انسان محفوظ است چون با اراده خودش کاری را انجام می دهد و راهی را انتخاب می کند و هم اراده خداوند محفوظ است که راه درست یک راه بیشتر نیست و آن همان راهی است که خداوند نشان داده و هر کس غیر از این راه را انتخاب کند مجازات خواهد شد.
پس اگر بخواهیم بصورت خلاصه و پله به پله به جواب برسیم اینطور باید بگیم:
- خداوند انسان را آفرید تا به رستگاری برسد (به خدا برسد)
- خداوند انسان را دارای اراده و اختیار قرار داد تا بتواند خودش فکر کند .. انتخاب کند و عمل کند..
- برای رسیدن به رستگاری راهی را مشخص کرد و برای این راه راهنما قرار داد و انسان را به پیمودن آن راه دستور داد.
- راه مخالف و شقاوت (بدبختی و جهنم) را هم نشان داد و انسان را از پیمودن آن راه نهی کرد.
- خداوند به انسانهایی که راه رستگاری را می پیمایند پاداش نیک می دهد.
- خداوند به انسانهایی که راه شقاوت را می پیمایند عذاب و مجازات می دهد.
- و چون می خواست بدکاران را مجازات کند پس نمی توانست آنها را تام الاختیار قرار دهد چون معنای تام الاختیار این بود که هر کاری که انسان انجام بدهد درست است.. اما خداوند می خواست مجازات را به کسانی بدهد که می توانستند راه خوب را بروند و نرفتند..
- وچون می خواست خوبان را پاداش دهد پس نمی توانست آنها را مجبور کند چون معنای اجبار این بود که انسان در کارهای خوبی که انجام می دهد هیچ اراده ای ندارد اما خداوند می خواست پاداش را به انتخاب درست بدهد.
- در نتیجه انسان بخاطر اختیاری که خداوند به او داده است مختار است و بخاطر مجازات و بازخواستی که دربرابر انتخاب راه نادرست، می شود در تنگنا قرار دارد.. (یعنی این مجازات الهی انسان را بر آن می دارد که سعی کند با اختیار خودش راه درست را انتخاب کند.. هر چند باز هم تخلف می کنند)
این همان معنای نه جبر و نه تفویض (الامر بین الامرین) می باشد.
برگرفته از مضمون آیات و روایاتی که در این زمینه بود.
حالا خواندن این دو روایت هم خیلی می تونه به شما کمک کنه ، برای همین متنش رو براتون می نویسم:
امام کاظم علیه السلام :
برای گناهان سه فرض بیشتر وجود ندارد:
یا از جانب خدایند - که اینچنین نیست- در این صورت پروردگار را نشاید که بنده ای را برای آنچه مرتکب نشده عذاب کند.
یا از جانب خدا و بنده اوست - که اینچنین تیست- در اینصورت سزاوار خداوند نیست که در یک گناه شریکی ، شریک نیرومند به شریک ناتوان ستم کند.
یا از جانب بنده است - که همین طور است - در اینصورت اگر خداوند او را ببخشد از روی کرم و بزرگواری خداوند است و اگر او را عذاب کند بخاطر گناهی است که مرتکب شده است. (توحید مفضل/بحار)
نتیجه این روایت اینه که هر کار اشتباهی که انسان انجام میده ، نتیجه انتخاب خود اوست و این انتخاب از اختیار او سرچشمه گرفته است. و اینطور نیست که خداوند در آن دخالتی داشته باشد و انسان مجبور باشد که گناه کند...
امام صادق علیه السلام:
(از حضرت سوال شد اینکه نه جبر است و نه تفویض بلکه امر بین امرین است یعنی چه؟ امام فرمود:)
برای مثال مردی را می بینی که گناه می کند و تو او را از آن باز می داری، اما او نمی پذیرد و تو او را ترک می کنی و آن شخص گناه را مرتکب می شود. پس چون او به نهی تو اعتنا نکرده است و تو او را ترک کرده ای نباید گفت که تو او را به گناه دستور داده ای (مجبور کرده ای)..
بحار 27/17/5
در رابطه با موضوع جبر و اختیار از نگاه های متفاوتی میشه بحث رو مطرح کرد که هر کدومش زیبایی خاص خودش رو داره اما به همین اندازه اکتفا کردم انشاالله که مفید باشه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)