دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: چند زبانزد مازندرانی

  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض چند زبانزد مازندرانی

    ۱) آسیه گو دوش نیه گنه زمین تپه چاله دارنه

    ▪ معنی:آسیه دوشیدن گاو را بلد نیست می گوید زمین تپه و چاله دارد.

    ▪ موارد استعمال: عرضه انجام دادن کاری را ندارد بهانه گیری می کند.



    ۲) اغوز دار سر اسّا صد نفر وره کتپل زندنه

    ▪ معنی: گردویی که بالای درخت می باشد صد ها نفر برای چیدنش چوب پرت می کنند

    ▪ موارد استعمال: پشت سر دختر جهت خواستگاری او حرف های بسیاری می زنند.



    ۳) اتا دست جا چند تا مگر هندوانه گیرنّه

    ▪ معنی: با یک دست مگر می توان چند هندوانه برداشت.

    ▪ موارد استعمال: یک نفر مگر می تواند چند مسئولیت را قبول کند یا مسئولیت چند کار را در یک زمان قبول کردن.




    ۴) اتّا گوش دره هسه اتا گوش دروازه

    ▪ معنی: یک گوشش مانند در ، گوش دیگرش مانند دروازه

    ▪ موارد استعمال: حرف نشنوی کردن



    ۵) امید داشتن به از خوردن

    ▪ معنی: امیدوار بودن بهتر از خوردن است.

    ▪ موارد استعمال: امید را از دست ندادن



    ۶) انگور انگور جا لکه یادگیرنه، همسایه، همسایه جا فن

    ▪ معنی: انگور پوسیده باعث پوسیدگی انگور کناری خودش می شود و همسایه نیز از همسایه دیگر هنر می آموزد.

    ▪ موارد استعمال: چشم هم چشمی کردن .



    ۷) این اسبه مرغنه سیو کرک شنه

    ▪ معنی: این تخم مرغ سفید از آن مرغ سیاه است.

    ▪ موارد استعمال: قدر پدر و یا مادر را در موقع بدست آوردن تمام، دانستن.




    ۸) این چش ره شی مار دارنه بمواِن خیال دارنه

    ▪ معنی: این چشمی که مادر شوهر دارد قصد آمدن دارد.

    ▪ موارد استعمال: حالا حالا ها دست بردار نیست، در قصدش مصمم است.




    ۹) بامشی دست گوشت جا نرسنه گنه بو دنه.

    ▪ معنی: گربه دستش به گوشت نمی رسد می گوید بو می دهد.

    ▪ موارد استعمال: عرضه انجام کاری را نداشتن.




    ۱۰) بپته خربزه شال نصیبه

    ▪ معنی: خربزه رسیده نصیب شغال می شود.

    ▪ موارد استعمال: بی زحمت و رنج به مقصد رسیدن.




    ۱۱) برهنه، کرباس دلاپهنا ره خو ویندنه

    ▪ معنی: شخصی عریان و برهنه پارچه ی کرباس دو لا عرض را در خواب می بیند.

    ▪ موارد استعمال: در خواب به آرزو رسیدن.




    ۱۲) بشتوسی بوی کباب انه اما دَینه خر داغ کردنه.

    ▪ شنیدی که بوی کباب می آید اما داشتند خر را داغ می کردند.




    ۱۳) بی حیای پشت چو زندنه گنه تک تک کجوئه.

    ▪ معنی: پشت آدم بی شرم و حیا را با چوب می زنند می گوید صدای چوب از کجاست.

    ▪ موارد استعمال: بی خیال بودن آدم های گستاخ.




    ۱۴) بی سر تاش سرتاشنه

    ▪ معنی: بدون ماشین سرتراشی موی آدم را می تراشد.

    ▪ موارد استعمال: خیلی اهل جنگ و دعوا بودن.




    ۱۵) ته اشکم لو اماره بکشته

    ▪ معنی: با پا تو شکم کوبیدنت ما را کشت.

    ▪ موارد استعمال: منت کردن



    ۱۶) تن اسپیج ویشتر وجنه

    ▪ معنی: شپشی که در تن وجود دارد گزنده تر است.

    ▪ موارد استعمال: آشناها بیشتر زخم زبون می زنند.




    ۱۷) ته بامشی قمه بزوئنِ بدیمه

    ▪ معنی: قمه زدن گربه ات را دیدم

    ▪ موارد استعمال: بی قدرت بودن کسی، یعنی از خود تعریف می کند ولی در عمل قدرتی ندارد.




    ۱۸) ته جان مه میس دله دره

    ▪ معنی: جانت توی مشت من است.

    ▪ موارد استعمال: اختیار و نبض کسی در دست یک نفر بودن.




    ۱۹) ته شه کرک ور نهی شاله شاله تره بکشته

    ▪ معنی: تو نمی توانستی مرغ را بدزدی دنبال کردنها ترا کشت.

    ▪ موارد استعمال: شخصی کاری را نمی تواند انجام دهد اما هنوز انجام نداده در همه جا پر شده .




    ۲۰) ته شه مهمون کی هسّی دوش نشین دانّی

    ▪ معنی: تو خودت مهمان چه کسی هستی که یک دوست هم همراه خودت می بری.

    ▪ موارد استعمال: دعوت نکرده آدم جایی برود و همراه خودش نیز کسی را به عنوان مهمان دعوت کند.




    ۲۱) تیساپه لینگ دریای او یِ جا نترسنه

    ▪ معنی: پای برهنه از دیا نمی ترسد.

    ▪ موارد استعمال: آدم بی باک و گستاخ از هیچ چیز نمی ترسد.




    ۲۲) چش نپایی وه کوره

    ▪ معنی: مواظب چشم نباشی کور خواهد شد.

    ▪ موارد استعمال: اگر بی تتوجه باشی کارها درست نمی شود.




    ۲۳) جنازه زیر گل نمی ماند.

    ▪ معنی: حرف ها هر وقت که باشد مشخص می شود.

    ▪ موارد استعمال: پشت سر کسی اگر غیبت کنی ، عاقبت به گوشش خواهد رسید.





    ۲۴) جهنم تش مار بهی

    ▪ معنی: هیزم آتش هستی

    ▪ موارد استعمال: کسی که آتش خشم بین دو نفر را روشن کردن.




    ۲۵) حَسن گو ره حِسِنْ عازا کشنّه؟

    ▪ معنی: گاو حَسن را مگر در عزای حِسِن می کشند.

    ▪ موارد استعمال: داوری و قضاوت غلط انجام دادن.




    ۲۶) خدا دونسه مر شاخ ندا وَک ره دوندون

    ▪ معنی: خداوند می دانست که به مار شاخ و به قورباغه دندان نداد.

    ▪ موارد استعمال: خدا می دانست که آدم های پست را به مقام و پست بلند نرسانید.




    ۲۷) خر بَوردی گِل باغ گنه کنگل .

    ▪ معنی: الاغ را توی باغ گل می برند ، باز دنبال گیاهی به نان کنگر که خاردار است می گردد.

    ▪ موارد استعمال: آدم پست لیاقت پست و مقام بالا را ندارد. باز دنبال چیزهای پست می گردد.




    ۲۸) خره گوش بن یاسین؟

    ▪ معنی: زیر گوش خر خواندن یاسین (یس) چه تأثیری دارد.

    ▪ موارد استعمال:نصیحت کردن به انسان های بی خرد فایده ای ندارد.




    ۲۹) خمیر شل بهیه ، لاک او پس دنه .

    ▪ معنی: وقتی که خمیر شل شود جای خمیر انگار از خود آب پس می دهد.

    ▪ موارد استعمال: خودش بدشانس از همه طرف انگار برایش کم شانسی می آید . یا معنی دیگری نیز دارد: وقتی کار از جایی خراب شد همه طرف بر ضد او نیز حرف می زنند.




    ۳۰) خی غلت سره و قرآن؟

    ▪ معنی: جایی را که خوک سوراخ می کند و مزاحم می شود گذاشتن کتاب قرآن چه تأثیری دارد؟

    ▪ موارد استعمال: آنقدر گرفتاری دارد که این کمک ها در برابرش ناچیز است و مورد استعمال دوم آن این است که آدم نااهل و ناصالح، نصیحت ناصحان خیرخواه را توجه نمی کند.




    ۳۱) دست به خر نرسنه پالون تپ تپ دنه .

    ▪ معنی: دستش به الاغ نمی رسد پالون الاغ را می زند. (تکان می دهد)

    ▪ موارد استعمال: مقصر اصلی را نمی تواند تنبیه کند اما آن کسی را که گناهی ندارد، تنبیه می کند.




    ۳۲) در هاکرده ، لر هاکرده

    ▪ معنی: دیر کرد اما به آرزویش رسید.

    ▪ موارد استعمال: بعد از صبر و تحمل نیکو، به مقصود رسیدن.




    ۳۳) دله اماره بکشته بیرون مردم ره.

    ▪ معنی: داخل ما را کشت و بیرون مردم را کشت.

    ▪ موارد استعمال: در مواردی بیان می شود که شخص در درون خانه ناراحتی دارد اما بیرون همه فکر می کنند که فردی خوشبخت است.




    ۳۴) دنگ اون سر بلنگ گینی.

    ▪ معنی: ]دنگ یک وسیله ی چوبی مانند آسیاب است که به وسیله ی آن گندم و تخم انار و برنج را آرد می کنند[ دنگ را برعکس بلند می کنی.

    ▪ موارد استعمال: خودش را حق دار جلوه می دهد در صورتی که مقصر اصلی خودش است.




    ۳۵) دیر نشین بالا نشین

    ▪ معنی: کسی که راه دور می نشیند هر وقت به وطن باز گردد خیلی به او احترام می گذارند. و در بهترین جا او را می نشانند.

    ▪ موارد استعمال: احترام قایل شدن برای شخصی که به جای غریب و دور می رود.




    ۳۶) دیگر ونه های های بورده وای وای بمونسه.

    ▪ معنی: برو بیایش رفت و وای وای باقی ماند.

    ▪ موارد استعمال: روزگار خویشش رفت و زمان بدبختیش باقی ماند.




    ۳۷) زن ورنی زن مارّ هارش اسب ورنی ونه یالِ.

    ▪ معنی: می خواهی زن بگیری مادر زن را نگاه کن و می خواهی اسب بخری یالش را توجه کن.

    ▪ موارد استعمال:دقت کردن در انتخاب چیزی.




    ۳۸) سر جرینگه ، دم درینگه

    ▪ معنی: کسی که سرپ پایین است و دمش بیرون.

    ▪ موارد استعمال: ظاهرش خوب است اما باطن بدی دارد.




    ۳۹) سِر چه دونده از وشنا چه گذرنه

    ▪ معنی: آدم سیر چه می داند که از فرد گرسنه چه می گذرد.

    ▪ موارد استعمال: آدم سیر چه می داند که از فرد گرسنه چه می گذرد.





    ۴۰) سرسر خنّه بن بن گرد آشیه.

    ▪ معنی: رویش را می خورد اما می گوید زیرش را گرد و غبار دارد.

    ▪ موارد استعمال: پوز دادن




    ۴۱) سر ویشتره سخن ویشتره

    ▪ معنی: سخن که بیشتر است حرف ها و سخن هم بیشتر است.

    ▪ موارد استعمال: تعداد افراد خانواده که بیشتر باشد خرج و مشکلاتش نیز بیشتر است.




    ۴۲) سیر بچیّه ، ونه رَجْ دچیّه.

    ▪ معنی: سیر چیده شده و جای پای هم مشخص است.

    ▪ موارد استعمال: کاری انجام شده و اثرات آن نیز باقی است، در نتیجه نمی توان منکر شد.




    ۴۳) سیر هاده سرکه هاده ، من خوامبه سیر سرکه هاکنم.

    ▪ معنی : سیر بده ، سرکه بده ، می خواهم سیر سرکه درست کنم.

    ▪ موارد استعمال: همه کارها را دیگران بکنند ولی به اسم او تمام شود.




    ۴۴) شال چشته خوانی بیری خربزه مارین از بن بکش

    ▪ معنی: می خواهی از دست روباه راحت شوی بوته خربزه را از بیخ بکن.

    ▪ موارد استعمال: یک دفعه زیرش را بزن، جوابش کن تا از شرّش خلاص شوی.





    ۴۵) شام بخرده په روز دهیه؟

    ▪ معنی: آیا بعد از خوردن شام هوا روشن است.

    ▪ موارد استعمال: کار از کار گذشت، درنگ جایز نیست.





    ۴۶) شتر با بار بورده وه بار بن کشی چرخ دره.

    ▪ معنی: شتر با بارش از دست رفت اما صاحبش دنبال باربندش می چرخد.

    باربندکشی ، طناب نخی گشادی بود که بعد از گذاشتن باربر روی شتر با آن نخ بار با به شکم شتر می بستند.

    ▪ موارد استعمال: همه سرمایه های بزرگش را از دست داده ، دنبال چیز ناقابل می گردد. اصل سرمایه را از دست دادن و دنبال فرع گشتن.




    ۴۷) شتر کجه خواره ، ونه لوشه نفیره؟

    ▪ معنی: شتر کجایش قشنگه که لب و لوچه اش آویزان است؟

    ▪ موارد استعمال: کدام کارش درست بود که این کارش درست باشد؟




    ۴۸) شلوار کینگمون هیچی دنیه ، بند قایم وندنه .

    ▪ معنی: خشتک شلوارش هیچی نمانده ]پاره شد و از بین رفت[ ولی بند شلوارش را محکم می بندد.

    ▪ موارد استعمال: واجبات را انجام نمی دهد اما دنبال مستحبات می رود.




    ۴۹) عسل عسل بیتنه داهون شیرین ننه.

    ▪ معنی: با گفتن عسل عسل ، دهان شیرین نمی شود.

    ▪ موارد استعمال: گفتار بی کردار ، هر چه بگی اما انجام ندهی ، فایده ای ندارد.





    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  2. #2
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43643
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : چند زبانزد مازندرانی


    ۵۰) آدم بمردن سو نکنده ، گت سره کَل بیتن.

    ▪ معنی: آدم فقیر مردنش را حتی کسی نمی فهمد و شخص سرمایه دار دنبال زشت ]زنا[ رود نیز معلوم نمی شود.

    ▪ موارد استعمال: کم ارزش بودن فقرا و پر ارزش بودن ثروتمندان .




    ۵۱) کار دل دست کندنه چش بدیّه حظ کندنه

    ▪ معنی: کار دل را باید دست انجام دهد تا چشم با دیدن آن لذت ببرد.

    ▪ موارد استعمال: به دیگران دستور کاری را ندادن و خود، آن کار را انجام دادن و از آن لذت بردن.




    ۵۲) کارّه ورزا کنده ، منگو له بوردی کمل خنّه .

    ▪ معنی: کار را گاو نر انجام می دهد، اما گاو ماده در حال خوابیدن یونجه می خورد.

    ▪ موارد استعمال: خود را بی خودی خسته نشان دادن .



    ۵۳) کردن خر هسّه ، خوردن یابو.

    ▪ معنی: کار کردن بوسیله خر انجام می گیرد، اما بهتر خوردن برای یابو است.

    ▪ موارد استعمال: کار را یکی دیگر انجام می دهد اما سود دیگری می برد.



    ۵۴) کرّه خر اگر لباس اطلس دپوشی ونه بهاء خر وره بروشی

    ▪ معنی: اگر بر تن کرّه ی خر لباس اطلس بپوشانی، باید عاقبت آن را به ارزش خر بفروشی.

    ▪ موارد استعمال: هر چه ظاهرش را تزیین یکنی ، هیچ فایده ای ندارد.




    ۵۵) کل کور خوه گنه حسن بلور

    ▪ معنی : کچل به کور می گوید و حسن به بلور.

    ▪ موارد استعمال: دستور و فرمان دادن به دیگری .




    ۵۶) کل و کور و مفتلا ، همه خانه ی عبدالله

    ▪ معنی: کچل و کور و مبتلا ، همه در خانه ی عبدالله جمع شدند.

    ▪ موارد استعمال: هر چه بدبختی است سراغ خانه ی شخص کم شانس و بدخت را می گیرد.




    ۵۷) کلی طلا دنیّه ، مارکرک سالار

    ▪ معنی: در لانه ی مرغی که خروس نباشد ، مرغ کدخدا می باشد.

    ▪ موارد استعمال: وقتی رئیس نیست فرد زیر دستش ادعای رئیسی می کند.




    ۵۸) کم طالع بورده مارون ، هم برف بیته هم بارون.

    ▪ معنی: کم شانس رفت خانه ی مادرش، هم برف و هم باران شروع به باریدن کرد.

    ▪ موارد استعمال: شخص کم شانس هر کجا که برود بدبختی اش به دنبالش می آید.




    ۵۹) گر بیته بز بالا سرچشمه او خنّه

    ▪ معنی: بزی که بیمار گر گرفته، آبش را از چشمه ی بالایی می خورد.

    ▪ موارد استعمال: وقتی کسی زیاد فیس و افاده بکند و لی هیچی سرش نشود.




    ۶۰) گونزا چنگوم کارنه

    ▪ معنی: گاو هنوز نزائید، اما میخ طویله اش را می کارد.

    ▪ موارد استعمال: هنوز هیچی نشده به خودش وعده و وعید زیاد می دهد.




    ۶۱) لوه لاقلی خوه گنه ته کینگ چه سیوهِ ، دیزنون گنه صلّ علی

    ▪ معنی: دیگ به ماهی تابه می گوید چرا تن تو سیاه است ، سه پایه ای که رویش غذا درست می کنند می گوید درود بر تو.

    ▪ موارد استعمال: عیب خودش را نمی بیند، دنبال عیب جویی دیگران است.




    ۶۲) لیسک هم جزء شاخ دار ها بهیه!

    ▪ معنی: حلزون هم جزء شاخ دار ها شده!

    ▪ موارد استعمال: آدم خودش را در هر کار دخالت بدهد ] ادعا داشتن نیز معنی می دهد[




    ۶۳) لینگ به اندازه ی گلیم دراز کندنه

    ▪ معنی: پا را به اندازه ی گلیم باید دراز کرد.

    ▪ موارد استعمال: به اندازه ی دخلت خرج کن.



    ۶۴) مر بزه ، ممینه کلافه جا ترسنه

    ▪ معنی: مارگزیده از کلافه چوب ممینه می ترسد. ] ممینه: چوب درخت اوجا [

    ▪ موارد استعمال: کسی که برایش حادثه ای پیش آمد همیشه در هراس است.




    ۶۵) مر وک بخرده اژدها بونه

    ▪ معنی: مار وقتی قورباغه می خورد، تبدیل به اژدها می شود.

    ▪ موارد استعمال: احترام خیلی زیاد باعث گستاخی طرف می شود.



    ۶۶) مره دانّی ، هندا فک داره چلّه دانّی

    ▪ معنی: تا وقتی من با تو هستم ] مرا داری[ مثل اینست که شاخه ی در خت فِک داری.

    ▪ موارد استعمال: طرف می خواهد پارتی کسی بشود اما از دستش کاری بر نمی آید.



    ۶۷) مفت ملا بدیّه بامشی کته یسّه دعا کنده

    ▪ معنی: ملا که مفت گیر آورد حتی برای گربه نیز دعا می گیرد.

    ▪ موارد استعمال: طرف ساده لوح است و طرف مقابل او از سادگی و محبتش استفاده زیادی می کند.



    ۶۸) ملا زیر عبا تنبک دانّه.

    ▪ معنی: ملا زیر عبایش تنبک دارد. ] تنبک نوعی ساز است[

    ▪ موارد استعمال: ظاهر خوبی دارد اما باطنش خراب و بد است.



    ۶۹) من سیر نخردمه که مه داهون بو هاده

    ▪ معنی: می سیری نخوردم که دهانم بوی سیر بدهد.

    ▪ موارد استعمال: کاری نکرده که وجدان عذاب داشته باشد. ] حسابش پاک است و خیالش هم راحت[.




    ۷۰) نانجیب بتنه فیس هاکن، ریک هچیه

    ▪ معنی: به آدم پست گفتند که قیافه بگیر دندان هایش را نشان داد.

    ▪ موارد استعمال: احترامش کردند، سوء استفاده کرد ] لوس کردن هم معنی می دهد[




    ۷۱) نانجیب کدخدا هاکردنه اول شه مار دار بزو

    ▪ معنی: فرد نالایق را کدخدا کردند اولین نفری که بر دار زد، مادرش بود

    ▪ موارد استعمال: آدم پست، لیاقت پست و مقام بالایی را ندارد که در این صورت حتی به اطرافیان نزدیکش هم رحم نمی کند.





    ۷۲) نپته گوشت ره شی مار نوینه

    ▪ معنی: گوشت نپخته را نباید مادر شوهر ببیند. ] زیرا گوشت بعد از پخته شدن کم می شود[.

    ▪ موارد استعمال: در مواردی استعمال می شود که انتهای کاری مشخص نیست اما اولش خیلی تعریف دارد.ببینیم و تعریف کنیم




    ۷۳) نخرمبه نخرمبه ی جا ونه بترسین و لین گ نشسّه مهمون جا

    ▪ معنی: از کسی که می گوید نمی خورم، نمی خورم و از کسی که با پای کثیف وارد نزل صاحیخانه می شود باید ترسید.

    ▪ موارد استعمال: خودش را ظاهراً خجالتی نشان می دهد اما خیلی گستاخ و بی شرم است.




    ۷۴) نسیه خنّه صاحب سلیقه هسّه

    ▪ معنی: نسیه می خورد اما صاحب سلیقه است.

    ▪ موارد استعمال: پولی در بساط ندارد اما انتخاب قشنگی دارد.

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •