اشعار کودکانه

[سلوى]

بيشى بيشى ملوسم

ميخوام تو رو ببوسم

مامانم نميذارة

خدايا اين جة كارة
خوب بيد!!!

[سلوى]

دويدم و دويدم
بة قلكم رسيدم
زدم اون رو شكستم
تا بول بياد تو دستم
,هيجى نبود تو قلك
بة جز ية سوسك كوجك
سوسكة بكم جيكار كرد؟
ترسيدو زود فرار كرد
خونةى اون خراب شد
دلم براش كباب شد
دويدم و دويدم
رفتم براى سوسكة يك قلك نو خريدم
خوب بيد!!!

[سلوى]

شب اومدوستارة

رواسمون نشستة

نة يك،نةدة،نةصدتا

هزارهزاردستة

ستارةتوي شبها

جراغ اسمون

مثل كل وبنفشة

توباغ اسمونة

يك كمي اين طرفتر

ماة قشنك وزيباست

دلش كرفتة امشب

براي اين كة تنهاست

[سلوى]

بادامد باد امد

درباغ سيب ما

شادامدشادامد

اين شاخةان شاخة

لرزيدازدست باد

يك سيب خوش مزة

درجوي اب افتاد

اب ان را شرشرشر

باخود تا صحرا برد

يك كاوخال خالي

ان را بوكرد وخورد

[سلوى]

دويدم دويدم

بة يك سوال رسيدم

كية توي دنيا

ماهي ميدة بة دريا

برك تكرك مي سازة

درخت وبرك مي سازة

بة بلبل اواز مي دة

بة موش دم دراز مي دة

بة ادم ها خواب مي دة

افتاب ومهتاب مي دة

جواب تو اسونة

خداي مهربونة

هر بجةاي مي دونة

[سلوى]

دويدم ودويدم سرجار راة رسيدم

سة تا جراغ را ديدم از قرمزش ترسيدم

زردة كة شد نمايان رفتم لب خيابان

جراغ سبز كة ديدم از جاي خودبريدم

با شادي فراوان رد شدم از خيابان

از خط كشي دويدم بة ماشينا خنديدم

[سلوى]

جرا عجلة داري سربة سرم ميذاري

قدري تحمل نما همة ميشيم روبة رو

الان برنامة داريم وقت بيخود ندارم

تو هم برو كار كن بيكار لازم نداريم

سواد جرا نداري جيزي تو سر نداري

برو فردا مدرسة تا كة سواد بياري

[سلوى]

باز تلفن زنك ميزنة

تو كوشم اهنك ميزنة

من كوشيروبر ميدارم

ميكم الو سلام دارم

مامان جون صداش مياد

از بشت سيم بهم ميكة

بزرك شدي حالا ديكة

صد افرين بر بسرم،برات ية هدية مي خرم

صد افرين دخترم برات ية هدية مي خرم

[سلوى]

وقتي مياي بة خونة جة زيباست

باباي قشنكيرين باباي دنياست

باباي خوبم دوست دارم

اخة تو مهربوني

بدر جون مادر جون شما ها همزبونيد

الهي هميشة شما بيشم بمونيد

[سلوى]

برةاي دارم خيلي قشنكة

برة شيطونوبلا زبرو زرنكة

ميرة توي صحرا هي ميكة بع

روي سبزةها هي ميكنة بع

بع بع بع

بع بع بع بع