سفر خانم کلينتون به ترکيه و مصاحبه او با شبکه تلويزيوني سي ان ان ترک باعث شد تا مقامات آن کشور اعتماد به نفس بيشتري براي ادعاي ميانجيگري ميان ايران و آمريکا به دست آورند.
کلينتون در اين مصاحبه گفت؛ «شايد شما بهتر از ما ايران را بشناسيد چرا که بيش از 370 سال با اين کشور مرز مشترک داريد.از اين رو مساعي ترکيه اگر بر رفتارهاي حکومت ايران تاثير گذار باشد، ايالات متحده از اين تلاش ها حمايت مي کند».

علي بابا جان، وزير امور خارجه ترکيه، پس از ديدار با کلينتون با طرح ميانجيگري ترکيه و «تلاش براي رسيدن به نتايج ملموس»، مدعي شد که کشورش به دنبال ايجاد «درك بهتر بين آمريكا و ايران» است و هر دو کشور از اين مسئله خشنود هستند.
البته باباجان در اين کار دست تنها نيست و پيش از وي نخست وزير ترکيه، رجب طيب اردوغان، نيز مدعي شد که ايران از آن کشور خواسته تا بين ايران و آمريکا ميانجيگري کند و پاسخ ترکيه اين بوده: «ما آماده ايم».

ادعاي مقامات ترکيه به هر وجهي که باشد يک نکته را قبل از هر چيز نشان مي دهد: خيز برداشتن براي به دست آوردن جايگاهي خاص در مناقشه پرپيچ و خم و سي ساله ايران و آمريکا.

نه تنها هماهنگي بين گفته هاي نخست وزير، وزير امور خارجه و وزير حمل و نقل و ارتباطات تركيه در اين زمينه کاملا مشهود است، بلکه مطبوعات ترکيه نيز وارد گود شده و سناريوي پر آب و تابي را براي آن ترسيم کرده اند.

براي مثال ، روزنامه «آکشام» به نقل از يکي از مقامات وزارت خارجه ترکيه نوشت آنکارا دو طرف را به ضرورت نشستن پاي ميز مذاکره سفارش کرده و موفق شده آنها را به بازگشايي روند مذاکرات متقاعد کند.
اين روزنامه پا را فراتر از اين گذاشته و حتي مدعي شد که ديدارهاي مستقيم به زودي ميان مقامات دو کشور در تهران برگزار خواهد شد.

حسين قشقاوي، سخنگوي وزارت خارجه، به صراحت ادعاي آقاي اردوغان را تکذيب کرد و گفت؛ «هيچ درخواستي از سوي ايران براي مذاکره و ميانجيگري ترکيه در مورد روابط با آمريکا صورت نگرفته است».

حال با توجه به تکذيبيه قشقاوي مي توان پرسيد، چرا باباجان همچنان ادعاهاي قبلي را تکرار مي کند؟ آيا بيش از آن که ايران و آمريکا از ترکيه درخواستي داشته باشند، خود اين کشور نيست که مي خواهد از فضاي به وجود آمده استفاده کند و چنين نقشي را براي خود دست وپا کند؟ و اگر چنين است هدف ترکيه در اين کار چيست و چه دست آوردهايي را براي خود در نظر گرفته است؟

براي پاسخ به اين پرسش ها ، اولين موضوع توجه به رويکردي است که دولت اسلامگراي ترکيه به رهبري طيب اردوغان در سالهاي گذشته داشته است.

دولت ترکيه به موازات حرکت نرم و آرام داخلي براي تخفيف ساختار لائيک آن کشور، حرکتي نرم در سياست خارجي نيز در پي گرفته تا به اين وسيله بتواند در ميان کشورهاي اسلامي به جايگاه موثري نسبت به گذشته دست يابد.

در واقع، ترکيه پس از سالها تلاش براي نزديکي به غرب که همچنان نيز ادامه دارد و در قالب عضويت در اتحاديه اروپا دنبال مي شود، اکنون سعي مي کند تا جايي در ميان کشورهاي آسيايي و به خصوص کشورهاي اسلامي و خاورميانه براي خود به دست آورد.

ميانجيگري ترکيه بين اسرائيل و سوريه و انجام چهار دور گفت و گوي ميان اين دو کشور در ترکيه از مصاديق بارز اين حرکت است و علاوه بر اين، مواضع ترکيه در مورد اسرائيل و فلسطين نيز در همين جهت قابل ارزيابي است.
اردوغان چندي پيش گفته بود:«تنها راه حل مناقشه اسرائيل و فلسطينيان حضور يافتن حماس بر سر ميز مذاكرات است»، البته او از طرف فلسطيني نيز خواست تا رژيم صهيونيستي را به رسميت بشناسند.

شايد وقتي که اردوغان هنگام کنفرانس داووس در خطاب به شيمون پرز، او را "آدمکش" خطاب کرد موجب تعجب و حيرت بسياري شد و حتي بسياري انتظار ورود ترکيه به جبهه عليه اسرائيل را داشتند، اما تماس تلفني بعدي بين شيمون پرز و اردوغان و سکوت معنادار و حتي حمايت ضمني ارتش ترکيه از اردوغان طرف ديگر سکه را تا اندازه اي نشان داد. اکنون مي توان اين طرف سکه را در همان مصاحبه خانم کلينتون با سي ان ان ترک ديد.

کلينتون در اين مصاحبه گفت: «آمريکا از هر راهي که بشود با نزديکي به حماس اين گروه را از ايران جدا کرد، حمايت مي کند».
از اين سخن کلينتون به خوبي مي توان دريافت که آن پرخاش اردوغان به شيمون پرز چندان بي حساب و کتاب نبوده و در ادامه همان حرکت نرم ترکيه براي به دست آوردن جايگاهي موثر در منطقه است.

اگر ترکيه بتواند بين ايران و آمريکا نقش ميانجي را بازي کند و اين دو کشور را به پاي ميز مذاکره بکشاند و حداقل در برخي زمينه ها تفاهمي بين آنها ايجاد کند، آيا در اين صورت نتوانسته گام بلندي در اين حرکت بردارد، گامي که بيشتر يک خيز بلند به سوي قدرت يافتن در منطقه است ؟
پاسخ روشن است و اين درست همان چيزي است که مقامات ترکيه در حال انجام دادن آن هستند. در اين موضوع، مسئله خواست ايران يا آمريکا براي ميانجيگري ترکيه مطرح نيست، بلکه سياستي مطرح است که مقامات ترکيه در زمينه هاي مختلف دنبال مي کنند تا بتوانند در منطقه به آن موقعيت و نفوذي نزديک شوند که پس از جنگ جهاني اول، سالها است آن را از دست داده اند.

پس از جنگ جهاني اول و فروپاشي امپراتوري عثماني، ترکيه در مورد تحولات منطقه بيشتر نقش يک ناظر را داشته تا قدرتي موثر و گويا "سياست توجه به کشورهاي اسلامي" دولت اسلامگراي اردوغان به دنبال تغيير اين نقش است.

در اين ميان، دولت ترکيه براي تغيير نقش خود تنها نيست و همياري آمريکا نيز در راه است. پس از اعلام سفر اوباما به ترکيه از سوي خانم کلينتون، روزنامه واشنگتن پست نوشت؛ «سفر اوباما به ترکيه فرصت مناسبي براي ادامه گفتگو با دنياي اسلام است».

مي توان انتظار داشت که براي آمريکا موقعيت برتر و موثر ترکيه در منطقه حساس خاورميانه بسيار مطلوبتر از موقعيت و نفوذ ايران در اين منطقه است، چرا که ترکيه نه تنها عضو ناتو و به نوعي متحد نظامي آمريکا به شمار مي رود، از ساختاري لائيک نيز برخوردار است و اين امر با سياستهاي خارجي و منطقه اي آمريکا هماهنگي دارد.

شايد به همين دليل است که ترکيه در اين حرکت وارد عرصه هايي شده که از اهرمهاي قدرت ايران به شمار مي روند: سوريه و حماس. ورود ترکيه در اين عرصه ها خود به خود از ميزان نفوذ ايران کاسته و کنترل محورها در اختيار ترکيه قرار خواهد گرفت.

عبدالله گل، رييس جمهور ترکيه، براي شرکت در اجلاس سران سازمان همکاري اقتصادي (اکو) وارد تهران شده و طبيعي است که با زمينه سازي هاي انجام شده، مسئله ميانجيگري را با مقامات ايران در ميان بگذارد، اما بايد به لبخند او پاسخ مثبت داد؟

آيا علي رغم روابط حسنه بين ايران و ترکيه و وجهه اسلامي عبدالله گل و دولت رجب طيب اردوغان، پذيرش ميانجيگري ترکيه از سوي ايران به معناي دادن فرصتي طلايي به کشوری نخواهد بود که بيشتر به دنبال رقابت است تا رفاقت؟
در واقع ، ترکیه می خواهد با این میانجیگری ، به وزن افزایی سیاسی خود بپردازد و قدرت منطقه ای و اعتبار بین المللی خود را افزون تر کند.
معضل رابطه ايران و آمريکا پيچيده تر از آن است که با چند دور گفتگو در آنکارا حل و فصل شود و گذشته از اين، راهها و عنداللزم میانجي های ديگري نيز وجود دارند که ايران با انتخاب آنها مي تواند بدون آن که رقیب منطقه ای خود را تقویت کند، برنامه خود را به پیش ببرد.

به بیان دیگر ، میانجیگری ترکیه ، منجر به تقویت جایگاه این کشور در منطقه می شود و از آنجا که ترکیه رقیب منطقه ای ایران است ، دادن چنین فرصتی به آن ، نمی تواند در دراز مدت نفع کشورمان باشد؛ هیچ کس رقیبش را تقویت نمی کند.
بنابر اين، به نظر مي رسد که نمي توان به پيغامهاي مقامات ترکيه چندان خوشبين بود و بهتر آن است که با احتياط زمينه هاي ديگري برای تحول در روابط ايران و آمريکا جست وجو شود.