«زندگي، جنگ و ديگر هيچ» بخشي از عنوان کتاب مشهور «اوريانا فالاچي» است. براي من معادل واژه زندگي در اين نام زيبا، فوتبال است؛ فوتبال يعني زندگي. روزي که يک اتفاق فوتبالي نيفتد، معناي يک روز نافرجام را دارد...
انگار خورشيد مثل هميشه غروب نميکند! خلاء فوتبالي، يکي از دردهاي مشترک عاشقان فوتبال است که شايد بسياري از خوانندگان اين کتاب هم آن را تجربه کرده باشند و تابستان 88 گريبان مرا هم گرفت. مصدوميتهاي پي در پي در فوتبال که خانهنشينم کرده بود؛ حذف تراژيک تيم ملي از جام جهاني، تعطيلي تابستاني ليگهاي اروپا، تمام شدن ليگ فوتبال ايران و به پايان رسيدن يک دهه از برنامه90. تماشا نکردن و گزارش نکردن و پابه توپ نشدن، اين خلاء را دوچندان ميکرد. در اين روزهاي بيفوتبال، فيبرهاي نوري به کمکم آمدند و در اينترنت نام کتابهاي فوتبالي را جست و جو کردم.»*
فکر ميکنيد جز «عادل فردوسيپور» چه کسي ميتواند گوينده اين جملهها باشد؛ کسي که پايه پرطرفدارترين برنامه فوتبالي را در تلويزيون گذاشت و با اطلاعاتش در درجه اول، لحن حرف?زدنش در درجه دوم، با صداقتش در درجه سوم و بعد با حرکات محيرالعقولش در درجه چهارم توانست جمعيت بزرگي را طرفدار برنامهاش کند و خودش را به محبوبيتي همتراز سوپراستارها برساند! فردوسيپور چگونه به اين موقعيت رسيد؟ چگونه موفق شد؟ شما او را چقدر موفق ميدانيد؟ اين سوالهايي بود که در «ميزگرد موفقيت» اين هفته از کارشناسان حوزههاي مختلف پرسيدهايم و البته به قول خود عادل فردوسيپور: «قضاوت با شماست.»
* از مقدمه کتاب «فوتبال عليه سياست» ترجمه عادل فردوسيپور
فريدون صديقي روزنامهنگار پيشکسوت و کارشناس رسانه:
فردوسيپور؛ يوزپلنگي با عينك ذرهبيني
سارا
جمال آبادي
شمردهشمرده و آرام صحبت ميکند. کلمات را گويا مزهمزه و بعد ادايشان ميکند، هر کلمهاي با طعم و مزه و البته اجراي خاص خودش؛ دستهايش را هم با آنها هماهنگ ميکند، گويا کلمات را رهبري ميکند که کجاي ذهن قرار بگيرند. سالهاست قلم زده و قلم بر خطاهاي خبرنگارانش کشيده؛ پاي تخته ايستاده و از چگونه گفتن و چگونه نوشتن براي دانشجويانش گفته است. فريدون صديقي، قريب
40 سال سابقه روزنامهنگاري و 25 سال تدريس در اين حوزه دارد. او که در شکلگيري دهها روزنامه و مجله سهم داشته، طي اين سالها هميشه نگاهش تازه بوده، حرفهايش تازه و لحن صدايش آنقدر گيراست که صبح سهشنبه تو را که تا ديروقت پاي تلويزيون و برنامه 90 بودهاي، از خوابآلودگي بيرون ميآورد. هميشه مشوق بوده و تاثيرگذار اما بيهيچ هياهويي؛ آنقدر که اگر دقت نکنيد، او را ميان جمعيت به پيشواز رفته «اصغر فرهادي» بعد از گرفتن اسکار نميبينيد و نميشنويد که همين چند وقت پيش دردي در قلبش پيچيده و...
با فريدون صديقي که عاشق و پيگير سينما و ادبيات و البته «فوتبال» است و سالهاست «90» را ميبيند، درباره عادل فردوسيپور- نه فقط از منظر يک مخاطب ساده، که از نظر يک اهل رسانه پيشکسوت- گفتوگو كردهايم؛ کسي که به نظر او فردوسيپور «يك يوزپلنگ با عينك ذرهبيني و يك پديده است» اما پديدهاي که «کلمات را ميجود، عجول و شتابزده است».
سلامت: شما چه مدت است که برنامه 90 را دنبال ميکنيد؟
نميتوانم بگويم از اولين هفتهها، اما از وقتي که برنامه فرم و مخاطب پيدا کرد؛ بينندهاش بودهام تا همين حالا!
سلامت: چرا؟
به دو دليل! يکي اينکه من اصولا فوتبال را دنبال ميکنم و دوم اينکه نگاهي که فردوسيپور به فوتبال داشت و فضا و موقعيتي که در برنامهاش ساخته بود با برنامههاي قبلي تفاوت داشت.
سلامت: اين تفاوت در چه مواردي بود؟
اول از همه، تفاوت در شخصيت عادل فردوسيپور بود. جواني كه حافظه خوب، اطلاعات خيلي خوب ورزشي و بهويژه فوتبالي و سر و شکل و ادبياتي متمايز از ديگران داشت و به تدريج با پختگي در اجرا به شناخت از مخاطب در مناسبتهاي اجتماعي رسيد. استمرار برنامه به دانشافزايي مخاطب از فوتبال و قوانين آن كمك و با تامل در برخي از عطفهاي ورزشي و اجتماعي، اعتماد ميليونها بيننده را جلب كرد.
سلامت: جز حافظه خوب و اعتمادسازي؛ فکر ميکنيد چه ويژگيهاي ديگري او را متمايز ميكند؟
يکي از رازهاي موفقيت او آشنايي با مديوم سينماست. آشنايي با سينما كه يک پرده عريض و يک لانگشات است، نگاه بصري او را تغيير داده و فردوسيپور را مجهز به شناخت رسانه ديگري کرده که گرمتر و تاثيرگذارتر از فوتبال است. همينطور به زبان انگليسي مسلط است. اين عوامل همواره دريچهاي تازه روي بيننده باز ميکند كه چندوجهي ببيند. فردوسيپور ذهني رياضي و سيستمي دارد و اگر دقت کنيد، ميبينيد با اعداد خيلي خوب بازي ميکند و ميتواند خيلي سريع حساب و کتاب کند و واکنشهاي سريع و عالي داشته باشد كه اينها براي او موهبتي است، خصوصا سريعالانتقال بودن و حافظه خوب داشتن و باهوش بودن!
سلامت: پس خيلي از موفقيتهايش را مديون هوشاش است؟
نه فقط بهدليل هوش رياضي، او هوش عاطفي بالايي هم دارد که به او کمک ميکند راحت با ديگران ارتباط برقرار کند و عکسالعمل نشان دهد. فردوسيپور آدم باهوشي است و ميتواند خوب تحليل كند و همواره زاويه تازهاي در برابر مخاطب نوجوان و جوان برنامه بگشايد.
سلامت: در اين سالها فقط فردوسيپور اين استعداد و توانايي را داشته كه موفق شده است؟
نه، متاسفانه به نظر ميرسد راديو و تلويزيون دوست دارند فقط نيروهاي متوسط در آنها حضور پايدار داشته باشند و نميخواهند چهرههاي مطرح و آرتيست داشته باشند. آدمهايي بودند که تا حدودي اين ظرفيت را داشتند اما سوختند چون يا خودشان کمظرفيت بودند يا بهدليل مصرفشدن در موارد بيربط با موضوعشان سوختند. مثلا من نميدانم مصاحبهكننده مسلطي مثل آقاي «حيدري» که کارش را بلد بود و سر جاي خودش بود چرا در موقعيتهايي قرار گرفت كه جايگاهش را از دست داد! از طرف ديگر گاه حساسيت موضوعها اين اجازه را به ديگران نداد تا ديده شوند به هر حال فوتبال يک موضوع حداقلي؛ سرگرمي و تفنني است و نياز اصلي جامعه نيست و خطقرمزهايش عقبتر از موضوعهاي ديگر است. شما در حوزه سرگرمي و فوتبال ميتواني به فلان مربي بگويي مقصر است اما نميتواني در فروريختن خانههاي يک منطقه بهدليل زلزله مستقيما به فلان مسوول بگويي تو مقصر هستي! پس يکي از دلايل موفقيت فردوسيپور موضوع کار اوست که نرمتر است، بيشتر تحمل ميشوند و به خورد و خوراک و سياست كاري ندارد. حتي سينما هم نيست كه مثل برنامه هفت تغيير كند. همچنين فردوسيپور آرتيست است، بازيگر است اما اداي بازيگرها را مثل بعضي مجريهاي لوس درنميآورد؛ او خودش است.
سلامت: اگر بخواهيم يک جمعبندي داشته باشيم به عادل فردوسيپور چه نمرهاي ميدهيد؟
هر رسانهاي با مخاطب معني پيدا ميکند و اگر برنامهاي مخاطب چند ده ميليوني دارد يعني موفق است و نمرهاش 20 است. عادل فردوسيپور يک جمعيت همگرا را براي برنامهاش تعريف کرده که نقطه کانوني مشترکي به نام رازگشايي از پوشيده و پنهانهاي فوتبال دارند. 90 برنامهاي است پر کشش که خيلي هم دراماتيزه است، يعني داستان دارد، شخصيت اصلي دارد، شخصيت فرعي، تعليق، گرهافكني، گرهگشايي و پايانبندي دارد. بهطوري كه احساس ميکني اگر صحنه را ترك كني و دنبال ميوه سريخچال بروي، چيزهايي را از دست دادهاي بنابراين بايد به اين برنامه نمره 20 داد.
سلامت: 20 را به برنامه داديد؛ اين نمره را به فردوسيپور هم ميدهيد؟
عادل فردوسيپور شبيه نسل خودش است؛ سريع و پرشتاب، کمتر مکث ميکند و انتظار دارد با گفتن يک جمله شما 30 جمله بعدي را بفهميد. او عجول و كمحوصله است و در ميان حرف ديگران ميپرد که کار خيلي غلطي است. چه از نظر مباني رسانهاي و چه از نظر رفتاري و اين كار باعث ميشود پاسخ طرف مقابل کامل نشود يا گاهي بدون اينکه پاسخي گرفته باشد، تماس تلفني را قطع ميکند و انگار يادش ميرود مخاطبي داشته است. گاهي هم به موضوعاتي که کمتر اهميت دارند، بيش از حد ميپردازد. البته او با روانشناسي مخاطب آشناست، مثلا ميداند براي اينكه علي دايي يا مايليكهن حرف بزنند بايد آنها را عصباني كرد. گرچه در مواردي مصاحبهكردن را با بازجوييكردن اشتباه ميگيرد، مصاحبهكننده بازجو نيست و نبايد به مصاحبهشونده بياحترامي كرد. اشكال ديگر او اين است كه كلمات و گاه جملات را نامفهوم بيان ميكند.
سلامت: منظورتان سريع و پرشتاب حرفزدنش است؟
بله، انگار سيبزميني داغ در دهانش است؛ جويدهجويده حرف ميزند و کلمات را ناتمام ادا ميكند.
سلامت: اين مورد يکي از ويژگيهايي نيست که باعث جذب مخاطبش شده ؟
نه! البته فردوسيپور جذاب است ولي زيبا نيست، گلزار و رادان نيست، اما او مباني جذاب ساختي خودش را دارد و اين اصول، او را دوستداشتني كرده است؛ چشمهاي برآمده و موهاي فرفري، نگاهي كنجكاو و بازيگوش با مكث و تبسمهاي افشاگر و ويرانكننده دارد اما همچنان كممفهوم و نارسا حرف ميزند.
سلامت: کاري ميتواند براي درست حرفزدنش بكند؟
بله، مثلا ميتواند برود کلاس «ناصر آقايي» استاد صدا و روي صدايش کار کند. البته ممكن است با اين اصلاح، برخي از مخاطبانش را از دست بدهد و عصا قورت داده شود. نقطه ضعف ديگرش اين است که با وجود اينکه سينما ميداند، اما كمتر ادبيات خوانده است و گنجينه واژگانش محدود است و در فهم برخي از واژگان که بار ادبي و معنايي دارند، مشکل دارد.
سلامت: و با همه اينها شما عادل فردوسيپور را فرد موفقي ميدانيد؟
بله و معتقدم «عادل فردوسيپور» يک پديده است، يك يوزپلنگ با عينك ذرهبيني، بسيار دلنشين و دوستداشتني است. از خودراضي نيست، صادق است. او در اين سالها خودش را خوب كنترل كرده. او گنج بيپاياني براي جذب مخاطب و جذب درآمد براي تلويزيون است و به همين دليل تلويزيون حاضر به از دست دادن چنين سرمايهاي به خاطر گفتن چند نكته اجتماعي در نيمههاي شب نيست.
علاقه مندی ها (Bookmarks)