گزارش: هادی مشهدی

جلسهٔ نقد و بررسی مجموعهٔ شش دفتر، سرودهٔ مرحوم محسن پزشکیان، از سلسله انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با حضور دکتر محمدرضا ترکی، مدیر گروه ادبیات انقلاب اسلامی فرهنگستان، دکتر محمد تمدن و دکتر صابر امامی، روز سه‌شنبه، بیستم تیرماه، در مؤسسهٔ فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.



به گزارش وبگاه مؤسسهٔ فرهنگی شهر کتاب، در ابتدای این نشست، دکتر محمدرضا ترکی، به‌اجمال مرحوم پزشکیان را معرفی کرد: محسن پزشکیان، در سال ۱۳۲۶ در کازرون متولد شد. مدتی در بوشهر زندگی کرد، این شهر را می‌توان یکی از مراکز شعر نوی ایران و نحله‌ای مستقل در این حوزه دانست که پزشکیان متأثر از آن بوده است؛ تاثیر آثار منوچهر آتشی در آثار او به‌خوبی مشهود است.

از ویژگی‌های شعر جنوب می‌توان به وجود عناصر بومی و محلی در آن اشاره کرد، همچنین می‌توان خوی خصلت گرم مردم آن خطه و نیز روحیات حماسی را در شعر ایشان دید. تمام این ویژگی‌ها در آثار پزشکیان نمود دارند. پزشکیان مقطعی را هم در تهران بوده است.

او به شاخه‌های دیگر هنری مثل خوشنویسی، نقاشی، کاریکاتور و تئاتر نیز اشتغال و اهتمام داشته است. پزشکیان پژوهش‌هایی دربارهٔ بوم و فرهنگ اهالی فارس، به‌ویژه کازرون انجام داده است.

یکی از آن‌ها در گذشته چاپ شده است و دیگری نیز به‌زودی چاپ خواهد شد. او به دنبال فعالیت‌های سیاسی در سال ۵۳ مدتی در زندان بود. پزشکیان پس از اتمام تحصیل، در سال ۵۶ به تدریس مشغول و دو سال بعد طی یک حادثهٔ رانندگی درگذشت.



دکتر محمد تمدن، دیگر سخنران این نشست، از دوستان نزدیک محسن پزشکیان بوده است. او خاطراتی از دوست دیرینه‌اش بیان کرد: در ابتدا باید از شهر کتاب و فرهنگستان قدردانی کنم، به پاس اینکه پس از چهل سال، دوست غریب مرا معرفی کرده‌اند. دوستی من با محسن در سال ۴۹ آغاز شد. در همان سال‌ها او در دانشکدهٔ ادبیات نمایشگاهی برگزار و طراحی‌های خود را عرضه کرد.

آن آثار بسیار عالی بودند، به اعتقاد من اگر نسخه‌هایی از آن‌ها در دسترس ‌بود، بسیار مؤثرتر از این اشعار بودند. پزشکیان در آن سال‌های خفقان، طرح‌هایی جسورانه ارائه کرده بود. از جمله طرحی بود به نام ذوالاکتاف؛ در آن صفی از مردمی را تصویر کرده بود که به‌جای طناب شاپور ذوالاکتاف، لوله‌های نفت از کتفشان رد شده بود. آن جسارت و البته زمزمهٔ اشعارش در برخی محافل، باعث شد که رژیم به او حساس و مقدمات زندانی شدنش فراهم شود.



دکتر تمدن، بخش دیگر خاطراتش را این‌گونه ادامه داد: تعبیری هست که می‌گویند: داغ فلانی بر دلم ماند، یا داغ‌دار هستم. من نیز باید بگویم که داغ محسن بر دلم مانده است.

در تابستان ۵۳ مسافرتی دانشجویی به خارج از کشور داشتم، وقتی بازگشتم، خبردار شدم که محسن در زندان است؛ متأثر شدم. دیری نپایید که من هم دستگیر شدم ولی امیدوار بودم که او را در زندان ببینم، به‌ویژه اینکه مأموری که برای دستگیری به خانه‌ام آمده بود، با اشاره به پوستر نمایشی که ما هر دو در آن شرکت داشتیم، «صیادان»، نوشتهٔ زنده‌یاد اکبر رادی، به‌کنایه گفت که دوستت هم نزد ماست.

در زندان موفق به دیدن او نشدم، قبل از ورود من آزاد شده بود. او در آنجا، پس از اینکه از آزاد شدن مطمئن شده بود، شعری خطاب به همسرش سروده بود. این عبارت، «داماد شهر زخمی، داماد شهر زخم»، از آن شعر در ذهنم مانده است، که به‌طور کامل در این کتاب درج شده است.

این شعر را یکی دیگر از دوستان هم‌دانشگاهی ما که در زندان بود برایم خواند. دوران زندان من کمی طولانی شد. بعد از آزادی، در گیرودار انقلاب نتوانستم بببینمش، داغش به دلم ماند.



صابر امامی، سخنران بعدی جلسه، با اشاره به روند تغییر و تحول در شعر و البته روحیات شاعر در مجموعهٔ شعر پزشکیان، این نکته را جالب توجه دانست و گفت: دفتر اول این مجموعه، شامل اشعاری است با رنگ و بوی جوانی. هیجانات و احساس جوانی به‌خوبی در آن‌ها مشهود است. ازنظر زبان هم از شعرای آن مقطع، مثل سهراب متأثر است، اما رفته‌رفته، در دفترهای دیگر رشد معنایی، شکلی، ذهنی و محتوایی را می‌توان دید.

اگر شاعر را آینهٔ یک ملت بدانیم، با بررسی این روند و محتوای اجتماعی اشعار، درخواهیم‌یافت که ملت ما به سمت انقلابی از نوع اسلامی، پیش می‌رفته است. تپش نبض انقلاب و مردمی که مشت گره کرده و شعار می‌دهند، بدون اشارهٔ مستقیم و همچنین روند شعر سالم یک انسان عقیده‌مند و مسلمان قرآن خوان، بدون وابستگی به هیچ حزب و دسته‌ای، دراین اشعار دیده می‌شوند

.


وی در ادامه برخی از ویژگی‌های شعر نیمایی را بازگو کرد و افزود: پیشنهادهایی که نیما داده است، درواقع شکل درونی و بیرونی شعر معاصر را ترسیم می‌کنند.

بوطیقای نیما را به‌طور کلی می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد: اولین اصل آن استغراق است. نیما در سخنان خود شناخت را در سه نوع تعریف کرده است:
۱. شناخت علمی، که به جزئیات و ماده اختصاص دارد؛

۲. شناخت فلسفی که در پی استفاده از عقل در پیرامون به وجود می‌آید؛

۳. شناختی که به دنبال استفاده از احساس شکل می‌گیرد. این چیزی است که در اندیشه و بیان یونگ به شناخت شهودی تعبیر شده است. به اعتقاد نیما، شعرا و عرفا از چنین شناختی بهره می‌جویند. استغراق، به معنای رسوخ در محیط و اشیاء پیرامون است؛ طبیعت در وجود شاعر و شاعر در وجود طبیعت محو و مذاب می‌شوند.




دیگر ویژگی شعر نیمایی عینیت‌گرایی است؛ به این معنا که شاعر آنچه را می‌بیند، عین‌های اطرافش را با توجه به تجربهٔ زیستی خود بیان می‌کند و نه آنچه را در تاریخ خوانده و در کتاب‌های شعر آموخته است. سومین ویژگی، وصف است؛ به این معنا که شاعر عینیت تجربهٔ خود را به‌دقت وصف می‌کند. ویژگی دیگر به مبحث روایت مربوط می‌شود. نیما، خود برای اینکه بتواند شکل درونی شعرش را به یک ساختمان واحد تبدیل کند، از این ویژگی بهره جسته است و بر آن تأکید می‌کرده است. روایت، چون نخ تسبیح، اجزاء شعر را به وحدت می‌رساند.



امامی اشعار پزشکیان را با توجه به ویژگی‌های مذکور بررسی کرد و گفت: بیش از هفتاد درصد این اشعار در زمرهٔ اشعار نیمایی جای می‌گیرند. پزشکیان وزن را رعایت کرده است، قافیه را به همان شکل که نیما بر آن تأکید می‌کرده است، به‌عنوان زنگ پایان کلام و نه تزئین شعر، استفاده کرده است. دیگر اینکه توصیفاتی دقیق، با ویژگی‌هایی که ذکر شد، از اطرافش ترسیم کرده است. اشعار دیگری هم در این دفترها هستند که با شمارگان مشخص شده‌اند. می‌دانیم که روایت در غزل معاصر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، به‌ویژه در غزل سپیدی که این روزها بسیار شایع شده است.

من تعریفی ساده از روایت، بدون در نظر گرفتن آراء اندیشمندانی چون بارت و تودروف، ارائه می‌کنم. روایت مسلسلی است که حادثه و یا تغییری را بیان می‌کند. این بیان، ویژگی‌هایی دارد که آن را از هر بیان دیگری تفکیک می‌کند. بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین این ویژگی‌ها پی‌رنگ است؛ به این معنا که این بیان حتماً باید مستدل باشد؛ باید بین دو نقطه‌ای که روایت طرح می‌شود، رابطه‌ای عِلّی وجود داشته باشد.

ویژگی دیگر که نظریه‌پردازان جدید بر آن تأکید می‌کنند، زمان است. حرکت زمانی باید در کُنه روایت وجود داشته باشد. وجود شخصیت و همچنین مکان از دیگر ویژگی‌های اساسی روایت هستند.



امامی در ادامه افزود: در بررسی اشعار پزشکیان بسیار علاقه‌مند بودم اشعاری را دریابم که با توجه به ویژگی‌های مذکور بتوان در آن‌ها درنگ کرد. بی‌پرده می‌گویم: چنین شعری نیافتم. در غزلیات او توصیف، گفت‌وگو و ماجرا هست، اما فارغ از رابطهٔ عِلّی. تنها در یک غزل توانستم روایت را بیابم؛ در آن نفوذ در اطراف، غرقه شدن و حیاط دادن به محیط، همان استغراق، دیده می‌شود.

با حرکت آغاز می‌شود و جریاناتی بین شخصیت و دیگران اتفاق می‌افتد، بیانی گزارشی وجود دارد، روایت از زاویهٔ دید سوم‌شخص به شکلی دیگر بدل می‌شود، از نقطه‌ای آغاز می‌شود، با اصطکاک و درگیری ادامه می‌یابد و در نقطه‌ای دیگر، در زمانی دیگر پایان می‌یابد. در این شعر روایت به‌طور کامل شکل یافته است، تمامی اجزا، پی‌رنگ، شخصیت، زمان و مکان و راوی وجود دارند.



در پایان باید بگویم که پزشکیان شاعری بوده است باصداقت، پیش‌رو در زمان و همپای شعر روز. اگر تقدیر به او اجازه می‌داد، امروز، بی‌شک ما یکی از بزرگ‌ترین شاعران انقلاب را در کنار خود می‌داشتیم، یکی از بزرگ‌ترین شاعران جهان پاک انسانی.