ميراث خبر(آرزو رسولی): برگزاری نمايشگاه امپراتوری فراموش شده در لندن بسياری نگاه‌ها را در جهان متوجه ايران و تمدن هخامنشيان کرد و نظر اغلب موافق و گاه مخالف را به ويژه از سوی دوستداران تمدن يونان برانگيخت. برخی اين امپراتوری را متهم به بی‌عدالتی کردند و دموکراسی يونان را زاييده جنگ يونانيان با ايران خواندند که تحليل‌هايی بی‌پايه و اساس بود. اين واکنش‌ها بهانه‌ای است برای شناخت بيشتر اين دوره از تاريخ ايران.
دکتر سعيد عريان، متخصص زبان‌های باستانی ايران و رئيس پژوهشکده زبان و گويش در اين باره به پرسش های ميراث خبر پاسخ گفته است. کتاب «فارسی باستان» رونالد کنت ترجمه اوست و کتابی تاليفی نيز در ترجمه کتيبه‌های ايرانی ميانه به زبان‌های پهلوی و پارتی دارد.

اهميت دوره هخامنشی در تاريخ ايران چيست؟

• اين دوره از جنبه‌های گوناگون فرهنگی، هنری، تاريخی، دين و زبان و نظام سياسی اداری در تاريخ ايران باستان يک نقطه عطف است. از نظر سياسی، اين دوره خيلی شاخص است. به دليل آنکه در اين دوره، با يک حکومت مرکزی با قدرت مرکزی و تمرکزيافته به معنای عام و خاص کلمه روبه‌رو می‌شويم. چون پيش از اين دوران، دوره مادها بود که به استناد آنچه مورخان گفته‌اند، نظام حکومتی «کردگ خُوَدايي» داشتند، يعنی بخش‌بخش از نظر فرمانروايی که امروزه فدراتيو گفته می‌شود و بعضی آن را نظام «کدخدامنشي» گفته‌‌اند. قاعدتا پس از مادها نبايد با چنين امپراتوری عظيم و متمرکزی روبه‌رو می‌شديم و اين امر بايد قرن‌ها طول می‌کشيد. پس از دوره هخامنشی نيز اتفاق عجيبی می‌افتد و آن اينکه يکباره با نظام باز هم فدراتيو اشکانيان روبه‌رو می‌شويم. اگر از اين ميان، سلسله هخامنشی را با تمام خصوصيات سياسی آن برداريم، توجيه نظامی حکومتی پارت‌ها پس از مادها آسان‌تر به نظر می‌رسد. توجيه اين گذر خيلی دشوار است. بگذريم که بحث‌های فراوانی در مورد اين سلسله شده و بعضی گفتند که هخامنشيان زير تاثير نظام‌های بين‌النهرينی بودند. در حالی که نظام‌های بين‌النهرين را به اين شکل و با اين عظمت و گسترش نمی‌بينيم.
اين دوره از نظر ويژگی‌های سياسی بسيار مهم است. گستره ژئوپوليتيک ايران در دوره هخامنشی از نيل در مصر تا سند، حد شرقی شبه قاره هند و هم‌مرز با چين، بود. اداره کردن اين گستره جغرافيايی کار دشواری است و مديريت سياسی ‌بسيار حساب شده و دقيق و بالايی لازم دارد. بعد از دوره هخامنشی، اين گستره سياسی کوچک و کوچک‌تر می‌شود در حالی که پيش از اسلام نبايد کوچک‌تر می‌شد، چون نوع نگرش سياسی تغيير نکرده بود. در مورد ديگر جنبه‌های مهم اين دوره مثل زبان و هنر نيز توضيح دهيد.

• از نظر زبان هم اين دوره نقطه عطف است. کهن‌ترين آثار مکتوب ما متعلق به اين سلسله است. به عبارت ديگر، مبدا تاريخ زبان‌های ايرانی سلسله هخامنشی است.
از نظر فرهنگی و هنری هم اين دوره خيلی مهم است. درست است که آثار زيادی از شهرسازی و معماری شهری اين دوره نمانده است اما اگر فقط تخت جمشيد مانده بود، برای بررسی هنر امپراتوری هخامنشی کافی بود. من هنر امپراتوری هخامنشی را به دو معنا به کار می‌برم:
هنری که متعلق به امپراتوری هخامنشی است و هنری که ويژگی آن امپراتوری بودن است. هنری که از نظر معماری در مجموعه تخت جمشيد به کار رفته، واقعا يک هنر امپراتوری است. در تخت جمشيد تبلور هنر تمام اقوامی را که در محدوده‌های جغرافيايی سياسی ايران قرار می‌گرفتند، می‌بينيد. اين گوناگونی بهره‌گيری از هنرهای متفاوت را داريوش در کتيبه خود در شوش (DSf)، به دقت هرچه تمام‌تر بيان کرده و بسيار دقيق ساخته شدن اين کاخ، فونداسيون و حتی متراژ آن را توضيح می‌دهد که ترجمه آن را برايتان می خوانم: «اين کاخ را که در شوش ساختم، تزئينات آن از دوردست آورده شد. زمين کنده شد، تا اينکه در زمين به سنگ رسيدم. هنگامی که کنده شد، آنگاه شفته انباشته شد، حدود 40 ارش عميق (و در جای) ديگر 20 ارزش عمق. روی آن شفته کاخ بنا شد و زمينی که کنده شد، و شفته‌ای که انباشته شد، و خشتی که زده شد، مردم بابل (اين کارها را) انجام دادند.
الوار کاج، از کوهی لبنان نام، از آنجا آورده شد. مردم آشور آن را آوردند تا بابل، از بال کاری‌ها و ايونيايی‌ها آوردند تا شوش. الوار «يَکا» از گندار و کَرمان آورده شد. زری که در اينجا به کار رفته، از سارد و باختر آورده شد. سنگ قيمتی کبود و عقيقی که در اينجا به کار رفته، آن از سُغد آورده شد. سنگ قيمتی فيروزه که در اينجا به کار رفته، از خوارزم آورده شد.
نقره و چوب آبنوس از مصر آورده شد. زيوری که با آن، ديوار آراسته شد، آن از ايونی آورده شد. عاجی که در اينجا به کار رفته از کوش و از سند و از رُخَج آورده شد.
ستون‌های سنگی که در اينجا به کار رفته از دهکده‌ای «اَبيرادو» نام در ايلام، از آنجا آورده شد. مردان سنگ‌تراشی که سنگ‌کاری کردند، آنان ايونيايی و ساردی بودند.
مردان زرگری که زرگری کردند، آنان مادی و مصری بودند. مردانی که با چوب کار کردند، آنان ساردی و مصری بودند. مردانی که با آجر پخته کار کردند، آنان بابلی بودند. مردانی که ديوار را آراستند، آنان مادی و مصری بودند.»
داريوش از همه امکاناتی که در آن جغرافيای سياسی بوده استفاده کرده، هم برای آوردن مواد و هم برای متخصصان. حتی توضيح می‌دهد کسانی که بنايی، نجاری و ... کردند، کجايی بودند.
اين يعنی هنر امپراتوری. تصور می‌کنيد چنين هنری با چنين خصوصيتی در مجموعه‌ای مثل تخت جمشيد چگونه می‌توانسته شکل بگيرد؟ آيا واقعا با آن نوع امپراتوری ظالمانه که برخی غربيان ما را به آن متهم می‌کنند، می‌توانسته شکل بگيرد؟ اگر اين امپراتوری ريشه نداشت، يک مديريت خلاق و يک انديشه سازنده و سازمان‌دهنده پشت آن نبود، چنين هنری هيچ گاه به وجود نمی‌آمد.
داريوش در کتيبه کانال سوئز (DZc) داريوش، در بند 3، سطر 7 تا 12 آمده است: «داريوش شاه گويد: من پارسی هستم؛ از پارس مصر را گرفتم؛ من کندن اين ترعه را فرمان دادم از رودی نيل نام که در مصر جاری است تا دريايی که از پارس می‌رود. پس از آن اين ترعه کنده شد همان‌گونه که من فرمان داده بودم، و ناوها از مصر از طريق اين ترعه به پارس رفتند همانگونه که مرا کام بود.»
اين امپراتوری آمده که همه چيز را بسازد، آن طور که می‌خواهد. طبيعتا هنر چنين امپراتوری هنر شايسته‌ای است.

کتيبه داريوش در کانال سوئز در حال حاضر کجاست؟

• داريوش سه کتيبه در سوئز دارد، به نام‌های DZa و DZb و DZc که هر سه در همان مصر، در منطقه «آسوان» هستند. از اين سه، تنها کتيبه DZc سالم مانده است. من چند بار به مهندس بهشتی پيشنهاد کردم از اين کتيبه‌ها مولاژ درست کنيم و به ايران بياوريم. چون خود کتيبه را نمی‌توانيم بياوريم.

امپراتوری هخامنشی آن‌چنان که از منابع برمی‌آيد، امپراطوری تساهل و تسامح بوده است. با اين حال، در بازتاب اين نمايشگاه در برخی مطبوعات اروپا، شهرت‌های سوئی را به آن نسبت داده‌اند.

• در مطالب گفته شده تناقض‌گويی است. از يک طرف می‌گويند «امپراتوری ايران باستان که بر قسمت پهناوری از جهان شناخته شده آن زمان ايران حکومت می‌کرد، از پيامدهای خلاقيت‌های تمدن شرقی همسايه که پيشتر سبک زندگی شهری را اختراع کرده بود، بهره‌مند می‌شدند. همين برای جاودانگی تاريخ آنها کافی است.»
اگر اين مسائل برای تاريخ ايران جاودانگی ايجاد کرده، پس نسبت‌های سوئی که به آنها می‌دهند،‌ چيست؟ آيا با ديدن آثار بازمانده از هنر هخامنشی آدم به ياد جنگ ستارگان می‌افتد يا با حمله اسکندر به تخت جمشيد؟ آيا هنر هخامنشی بيشتر ما را به ياد داروغه ناتينگهام می‌اندازد يا بيش از 9 دهه سيطره يونانيان بر ايران علی‌رغم ميل ايرانيان؟

http://www.jazirehdanesh.com/find.php?item=9.160.360.fa